«در سایه آفتاب»، یادداشتهایی از زندگی امام خمینی (ره) /مجموعهای ۱۲ بخشی از انتشارات سوره مهر
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، کتاب «در سایه آفتاب» با هدف مطالعه سیره عملی «امام خمینی (ره)» نوشته شده تا بخشی از شیوههای رفتاری بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی ایران را به خواننده گان معرفی کند.
این کتاب واگویههای مردی است که بیست و پنج سال از عمر خویش را در سایه و محضر بزرگ مرد تاریخ اسلام، حضرت امام خمینی (قدس سره) بالیده است و دریغش آمده تا گوشههایی از مشاهدات خود را، چون جرعهای زلال و دلپذیر در کام مشتاقان فضیلت، معرفت و بصیرت نریزد.
«در سایه آفتاب» در ۱۲ بخش شامل «در راه آشنایی»، «پیوند با ولایت»، «التزام به ضوابط»، «ویژگیهای علمی و اخلاقی»، «پاسداری از اصول و ارزشها»، «عشق متقابل»، «نظم و ترتیب در کارها»، «آگاهی، اشراف، جامعیت»، «پاسخ به مسائل شرعی»، «امام از منظری دیگر»، «عکسها و پیوستها» و «نمایه» میشود.
در پشت جلد کتاب آمده است: «صفحة پیش رو واگویة مردی است که بیستوپنج سال از عمر خویش را در سایه و محضر بزرگمرد تاریخ اسلام، حضرت امام خمینی، قدس سره، بالیده است و دریغش آمده تا گوشههایی از مشاهدات خود را، چون جرعهای زلال و دلپذیر در کام مشتاقان فضیلت، معرفت، و بصیرت نریزد.»
تمجید از کتاب «در سایه آفتاب» به زبان رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله العظمی خامنهای، مد ظله العالی، که به نویسنده اثر فرمودند: «من تمام کتاب شما را خواندم، نوشتة شما، علاوه بر روایت، درایت هم هست» و همچنین ارزیابی بسیاری از اهل نظر، که این کتاب را از بهترین آثاری دانستهاند که در قالب خاطرات ابعادی از ویژگیها و شخصیت امام (ره) را تبیین کرده است باعث شد تا در این ایام تصمیم به معرفی بیشتر این کتاب بگیریم.
قسمتی از متن کتاب:
«حضرت امام، رسمشان بر این بود که روز آخر درس، قبل از تعطیلات ماه مبارک رمضان و محرم را به اندرز و تذکرات اخلاقی و عرفانی اختصاص بدهند. در یکی از این روزها به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک در نجف اشرف، معظمله در زمینة مذکور داد سخن میدادند و به تعبیر یکی از دوستان که در جلسههای متعددی از درسهای اخلاق آن حضرت در قم نیز شرکت کرده بود، این جلسه، یکی از بهترین و تکاندهندهترین درسهای امام بود.
سخنان امام در این روز، آنچنان همه را منقلب نمود که صدای گریه، فضای مسجد شیخ انصاری را پر کرده بود. طلاب تحت تأثیر سخنان روحبخش حضرتش که از جان برمیخاست و بر دل مینشست، از خود رسته و در فضای لایتناهی عالم بالا به پرواز درآمده بودند. این آهنگ دلربای کلمات او بود که جانهای همه را تسخیر کرده و از کالبدهای خاکی رهانده و به عشق معبود رسانده بود. سخن به اوج خود رسیده بود و این مضمون را داشت: تا جوان هستید، خود را اصلاح کنید که در پیری...؛ که ناگهان صدای ناهنجاری از گوشة مجلس، چون پتکی بر سر همه کوبیده شد، رشتة افکار را گسست و آرامش جمع سالکان را بر هم زد. شیخی که در عین صفا و فضل نسبی، به بذلهگویی و حرکتهای ناهنجار معروف بود و سری کچل و بسیار بدریخت و برّاق داشت، درحالیکه عمامهاش را از سر برداشته بود، محکم با کف دست بر سر خود کوبید که صدای آن در فضای شبستان پیچید و گفت: «من این سر کچل را چگونه اصلاح کنم؟»
به طور مسلّم او غرض و مرضی نداشت و خصلت شوخطبعی توأم با وقتنشناسی، او را به این کار واداشته بود، ولی به هرحال، این حرکت بیجا اثر خود را بر جای گذاشت. امام بدون آنکه عکسالعمل خاصی نسبت به ایشان نشان دهد، یکباره ادامة مطلب را رهاکردند و آهنگ صدایشان را تغییر دادند و با چند جملة دعا درس را به پایان رساندند. در آن لحظه، در ذهن بسیاری از افراد، ماجرای خطبة شقشقیه و حرکت ناهنجار اعرابی تداعی شد که موجب قطع سخنان حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شد. همه به شدت متأثر و ناراحت شدند و اگر چنان نبود که از معراج یک درس ملکوتی بازگشته بودند و همچنان در شرایط معنوی و الایی به سر میبردند، شاید جان شیخ بیچاره به خاطر حرمانی که موجب شده بود، در امان نمیماند».