لاله زار هتل کاتوزیان نمایشی قربانی بازیگران/پرداختن به تئاتر بومی در اثری که میتوانست بهتر باشد
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، این شبها نمایش "لاله زار، هتل کاتوزیان" در تماشاخانه مهرگان روی صحنه رفته و با توجه به حضور بازیگران نسبتاً پر تعداد خود مخاطبان نسبتاً خوبی را به سالن کشانده است.
این نمایش به برهه زمانی دهه بیست و آغاز حضور تئاترهای غربی در لاله زار تهران پرداخته و در کناره آن با چندین خورده داستانک سعی در پیش برد واقعه مذکور داشته است. البته نگاه اصلی این اثر به اتفاقات سیاسی آن برهه تاریخی است.
اتفاقاتی که به نوبه خود بستری مناسب برای یک درام نمایشی است. از یک سو نویسنده و روزنامه نگاری را میبینیم که از رشت به تهران آماده و به بهانه تهیه گزارش از احداث سالنهای تئاتر به کارهای سیاسی می پردازد. خواننده جوانی که از فرنگ برگشته و به دنبال خواهر خود می گردد. هتل داری که با اتفاقات اخیر در پی بسط و گسترش و رونق هتل خود است. بازیگری که در آستانه شهرت قرار داشته و بازیگران سیاه و اوستایی که با آمدن نمایش های غربی کارشان کساد شده است.
اینها داستانهای متفاوتی هستند که بدنه نمایش حمید ابراهیمی را محکم و استوار میکنند اما آنچه این نمایشنامه خوب اما کمی طولانی را به نقد می کشاند شیوه کارگردانی اثر است. کارگردان نمایش در راستای همین متن میخواهد همه اعتقادات خود را در قالب یک نمایش به مخاطب ارائه کند و همین ملغمهای شلوغ را به ارمغان میآورد.
نمایش از نگاه کلی اثری مفرح است که سعی داشته با نقاط پررنگ موسیقی مخاطب را حتی به کف زدن ترغیب کند اما بعد از مدتی به شدت شعارزده میشود. انگار همه می خواهند به زور کارهای سیاسی انجام دهند. اتفاقاتی که به قد و قامت شخصیتها نمیآید و به زور در دهانشان جا داده میشود.
ابراهیمی به شدت سعی داشته تا نمایشش تفکر برانگیز و انتقادی باشد اما کجای کار می لنگد که مخاطب از یک ساعت اول به بعد خسته میشود. داستان کمی کشدار است و همه چیز انگار بارها و بارها توضیح داده شده و شخصیتها به زور از خودشان دفاع می کنند.
اما فارغ تلاش جسته گریخته ابراهیمی برای کارگردانی و نویسندگی مشکل و معضل جبران نشدنی لاله زار هتل کاتوزیان بازیگران هستند. بازیگرانی که حتی یک صدم نامشان هم روی صحنه ظاهر نشده اند.
در میان بازیگران فرج الله گل سفیدی و داود داداشی بازی روانی ارائه کرده وچیز بیشتری هم از متن نصیبشان نشده است اما از حق نگذیرم بازی اردلان شجاع کاوه در این اثر درخشان است. شجاع کاوه که کمی در مورد وی بی مهری شده در این اثر به شدت دقیق، کارشده و منظم بازی میکند. او برخلاف سایر بازیگران در حفظ راکورد مکانی و حسی، بازی در سکوت و همچنین ادای درست و لحن به جا نقطه اوج نمایش است. بازیگری که نوید آن را میدهد که میتوان باز هم در انتظار درخشش بود.
متاسفانه مابقی بازیگران اصلی نمایش به شدت خارج از حد انتظار هستند. جلیل فرجاد بسیار خام دستانه و در حد یک تغییر لحن در نقش مردی ارمنی ظاهر شده و فارغ طپقهای فراوان در بخشهایی از نمایش به راحتی خندیده و نمی تواند در پاسخ به بازیگران نقش سیاه و اوستا کاری انجام دهد. وی که تجربه سالیان سال بازیگری را دارد به راحتی پشت به مخاطب کرده و میخندد و همین عاملی است که وی را ضعیف ترین بازیگر مرد اثر دانست.
از طرفی انتخاب اشتباه مهدی مقدم برای نقش جوانی خواننده و از فرنگ برگشته به چشم می زند. مقدم در بیان دراماتیک متن مشکلات فراوانی دارد و همین طور صحنه را به عنوان بازیگر تئاتر نمی شناسد و انگار همه چیز را خط کشی شده پیگیری می کند.
حسین مسافر آستانه نقشی کاملا تیپیکال و ساده را ایفا کرده و شاید کار سختی برای انجام دادن ندارد و بازیگر اصلی نقش سرباز هم به عنوان یک بازیگر تیپ در حد و حدود خوبی ظاهر شده اما یکی دیگر پاشنه آشیلهای بازیگری این اثر شهره قمر بازیگر نقش زن اثر است.
وی که مشخص نیست آخرین بار کی روی صحنه تئاتر رفته شناخت درستی از فضای تئاتر نداشته و بدون در نظر گرفتن فاصله کم خود با مخاطب در اکثر مواقع با صدایی بلندتر از استاندارد سالن دیالوگ می گوید. میمیک وی به عنوان یک بازیگر به شدت ثابت بوده و در بخش های دراماتیک کار بسیار تصنعی پیش می رود و از طرفی هیچ رابطه درستی با سایر بازیگران برقرار نمیکند. قمر در این نمایش انگار در دنیای خود سیر میکند و این دنیا آنقدر با فضای تئاتر دور از است که اجازه نزدیک شدن مخاطب را به خود نمی دهد.
در کل لاله زار هتل کازتویان اثری نسبتا متوسط است که اگر کمی در مدت زمان نمایش و بازیگران دقت بیشتری می شد شاید به نمایشی خوب مبدل میشد. اثری که نمی توان از تلاشش برای احیای تئاتر بومی به راحتی گذشت و می توان به آثار آینده کارگردان امید بیشتری داشت.