«پریدخت» مجموعه داستانی با نثر دوره قاجار است
حامد عسکری در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگی درباره مجموعه داستان «پریدخت» که به تازگی منتشر شده گفت: مجموعه «پریدخت» با زیرعنوان «مراسلات پاریس طهران» شامل نامههایی است که به زبان و نثر قاجار نوشته شدهاند و داستانهای عاشقانهای دارند.
وی اظهار کرد: در این کتاب نامههایی بین شخصی به نام سید محمود که در فرانسه درس طبابت میخواند و پریدخت که در تهران است رد و بدل میشود. در میان ۴۰ نامه خرده قصههایی روایت میشود که قطعا برای خوانندگان جالب خواهد بود.
وی درباره دلایل انتخاب نثر دوره قاجار برای داستانهای این کتاب تاکید کرد: من نثر قاجار را خیلی دوست دارم و معتقدم دوره مشروطه دوره پر فراز و نشیبی است که هنوز جای کار زیادی دارد بنابراین وقتی خواستم در حوزه نثر تجربهای داشته باشم، این برهه از تاریخ را انتخاب کردم.
این نویسنده بیان کرد: نگارش کتاب «پریدخت» از شب زمستانی شروع شد و چیزی حدود یکسال طول کشید.
وی درباره چاپ کتاب هم گفت: این کتاب در قالب ۱۴۰ صفحه به تازگی از سوی انتشارات قبسات که همان مهرستان قدیم است با تیراژ دو هزار نسخه و بهای ۲۲ هزار تومان به به بازار آمده است.
در چکیده این کتاب آمده است:
از عشق ناگزیریم و بدان محتاج، چونان تشنه از آب. اجدادمان در غارها آب مینوشیدند و بر دیوارة غارهای اساطیری، چشمهای دخترک قبیلة بالادست را در سوسوی نورِ کمرمقِ آتشی در میانة غار نقاشی میکردند. فرزندانمان هم در آینده در سفینههای فضایی آب مینوشند و دلشان برای یکی لک میزند و بر شیشههای بخارزده سفینهشان ناخودآگاه چشمهایش را شاید نه، ولی نامش را حتماً خواهند نوشت. این سیاهه روایتگر یکی از این عشقها است در برشی از تاریخ سرزمینی که بسیار دوستش دارم. راستش را بخواهید قصه از یک شب زمستانی شروع شد؛ همان شبی که آویشن مینوشیدم و از گرمای جوراب حولهایام لذت میبردم. ناگهان در سرم صدای گریههای پریدخت پیچید و آویشن را دو تا کردم و نشستم پای حرفهای پری. از سیدمحمود گفت و نامههایشان. رسول امانتداری بودم که مبعوثم کرده بودند برای روایت عشقشان.... آنها گفتند و من نوشتم. بخشهایی از آن را در صفحة مجازیام منتشر کردم و بسیار استقبال شد. پس از آن نوشتم و خط زدم، نوشتم و خط زدم تا دستآخر همین شد که میبینید. آلفرد هیچکاک جایی گفته بود: «زنهای قصههایتان را اذیت کنید، مردم دوست دارند» و بدینوسیله همینجا از پریدختخانم معذرت میخواهم. زندگی خودش بود و من فقط راوی بودم.... دیگر فکر نمیکنم حرفی مانده باشد.