«مردها آهسته میمیرند» از عشق خانواده شهدا به فرزندانشان میگوید/ در تولید آثار فرهنگی باید نگاهمان را عوض کنیم
آرش آسترکی از نویسندگان نگاه دقیق و جزءنگر به مسائل اجتماعی است. وی در طوال سالها فعالیت توانسته آثار شاخصی چون «مردها آهسته میمیرند» را به نگارش در آورد. وی در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگی توضیحاتی درباره این کتاب ارائه کرده است که میخوانید:
میزان - چه چیزی دستمایه نگارش این کتاب شد؟
آرش آسترکی- مسئله اصلی در کتاب «مردها آهسته میمیرند» درباره بعد از جنگ است. داستانهای این کتاب درباره اجتماع است، اما بیشتر به مسائلی که پس از جنگ گریبانگیر خانواده شهدا و اسرا شده، اختصاص دارد.
میزان - برای نگارش این کتاب چقدر به این خانوادهها رجوع کردید؟
آرش آسترکی-این کتاب، داستان است و هر داستانی زایش بیرونی دارد. در محیط پیرامونم با خانوادههای شهید سروکار دارم؛ بنابراین از نزدیک سختیهایی که پدر و مادرها بخاطر عشق به فرزند متحمل شدهاند را میبینم.
من در این کتاب به درد مادرانی که فرزندان خود را از دست دادهاند یا در انتظار فرزندانشان هستند میپردازم چراکه سختیهایی که خانواده شهدا بخاطر عشق به فرزندشان میکشند بیش از شهید شدن فرزند، به آنها لطمه میزند.
میزان - این کتاب شامل چند داستان میشود؟ نگارشش چه مدت زمان برد؟
آرش آسترکی-«مردها آهسته میمیرند» ۱۹ داستان را در بر میگیرد که نگارشش دو سال طول کشید.
میزان - چه چیزی پروسه نگارش متن را طولانی کرد؟
آرش آسترکی-در داستان مسئله اصلی نوشتن نیست بلکه باید یک اثر برای مخاطب باورپذیر هم باشد؛ و همین باورپذیری باعث شد که نگارش داستان دو سال به طول بیانجامد. باید با سوژه به لحاظ احساسی و بیان درگیر شد تا بتوان یک کتاب خوب نوشت.
میزان - آیا کتاب صرفا درباره مشکلات خانوادههای شهداست؟
آرش آسترکی-سوژهها در داستانهای مختلف کتاب، متفاوت هستند برای مثال داستان «چاه یوسف» قصه پدر سختی کشیده یک شهید است که خواهرش ازموقعیت برادر و شهید شدنش استفاده میکند بنابراین در این کتاب فقط به حس پدر و مادرها نسبت به فرزندانشان نپرداختهام بلکه به سواستفادهها از موقعیت موجود نیز اشاره کردهام.
میزان - آیا با پرداختن به این مسئله، نگران بازخورد یا واکنشهای منفی نبودید؟
آرش آسترکی-به طور کل در این زمانه چاپ کردن کتاب و نوشتن کتاب شجاعت خاصی میخواهد، مخصوصا در بحرانها و شلوغی که آدمها سعی دارند خود را مطرح کنند. من این کتاب را نوشتم و ترسی هم از نوشتنش نداشته و ندارم، چون معتقدم کتاب مخاطب خاص خود را پیدا میکند.
معتقدم ما یک رنگین کمان را به جوانان نشان میدهیم، اما نمیگوییم که رنگین کمان بعد از طوفان میآید، بنابراین من سعی داشتم رنگین کمان را بعد از طوفان نشان دهم و بگویم که فلان مشکل به وجود آمده و بعد در بستر چه خانوادههایی افراد به جبهه رفتهاند.
به نظرم این اتفاقات فراموش میشود و مشخص نمیشود که این افراد از چه خانوادههایی بودند، چه حال و روزی داشتند و با اینکه همه جا عکس شهدا را میبینیم و درباره شهدا صحبت کردهایم، ولی خیلیها به آنها گرایش ندارند پس بهتر است به شکل دیگری جوانان را درگیر با این مسائل کنیم و نوع نگاهمان را تغییر دهیم. من با این کتاب خواستم از سوژهسازی و تیپسازیهای رایج بیرون بیایم.
میزان - چرا برای پرداختن به بخشی از تاریخ این سرزمین از خانوادهها و عشقشان به فرزندانشان استفاده کردید؟
آرش آسترکی-فکر میکنم با اینکه ده هزار فیلم از زمان شروع جنگ ساخته شده، ولی شاید خیلیها جنگ را به یاد نداشته باشند، در حالی که فیلمی، چون «شیار ۱۴۳» فیلمی ماندگار میشود و سالها بسیاری از افراد آن را به خاطر میآورند. من فکر میکنم دلیل این موضوع این است که در این فیلم انتظار یک مادر در طول چندین سال برای بازگشت فرزندش نشان داده میشود.
من فکر میکنم در تولید آثار فرهنگی باید نگاهمان را عوض کنیم، زیرا ما به جوانهایمان که به جنگ رفتهاند و برای وطن جنگیدهاند بدهکار هستیم. ما به لحاظ احساس بدهکار شهدایمان هستیم.
میزان - هدفتان از نگارش این کتاب چه بود؟
آرش آسترکی-میخواستم شرایط خانوادهها و وضعیت اجتماعی را نشان دهم که کاملا در نقطه مقابل برخی از تفکرات افراد است. اکثر افراد فکر میکنند که هرکس به جنگ رفته یا از خانواده شهدا و جانبازان است، حقوق آنچنانی یا زندگی مرفه دارد در حالی که کسی سهم سیلیای که یک فرزند از پدر موجیاش میخورد را نمیداند. در «مردها آهسته میمیرند» شرایط خانواده شهدا در جامعه روز را نشان میدهم.