کلیان کانوِی؛ زنی که ترامپ را هدایت میکرد
ترامپ عاشق دفاع کردنهای تمام قد او شده بود. اغلب اولین تماس را بعد از مناظرات زنده تلویزیونی کانوِی با وی میگرفت. او ترامپ را هدایت میکرد. دقیقاً همان چیزهایی را میگفت که ترامپ میخواست بشنود.
خبرگزاری میزان -
اواسط ماه فوریه بود که بسیاری از اخبار با این مضمون درز کردند که او نقشی جانبی وکم اهمیت در کاخ سفید یافته بود – بیشتر آن اخبار را جارد و ایوانکا درز دادند. او با صدای بلند در حال دفاع از خود بود، فهرست بلند بالایی از برنامههای تلویزیونیای را که در دست تولید داشت نشان میداد. اما علاوه بر این، او جلسه وحشتناکی هم با ترامپ دردفتر کارش داشت، که اگر رئیس جمهور به او ایمان نداشت، حتماً به او پیشنهاد استعفا میداد. ترامپ تقریباً همیشه وقتی با فداکاری و از خودگذشتگی رو به رو میشد واکنشهای فروتنانه و دل گرم کننده از خود نشان میداد. او به کانوِی گفت:" تو همواره در دفتر من جای خواهی داشت، تو در تمام این هشت سال کنارمن خواهی بود".
اما واقعیت این بود که او به حاشیه کشیده شده بود، نقش او به حضور در رسانههای نه چندان مهم کاهش یافته بود، به عنوان فرستاده ویژه گروههای دست راستی انتخاب شده بود واز هر نوع تصمیم گیریهای معناداری کنار گذاشته شده بود. این تحقیر او از جانب رسانهها به مثابه تنبیهی بود که منجر شد دلش بیشتر به حال ترامپ بسوزد و با او احساس یگانگی کند. به واقع رابطه او با رئیس جمهور آن قدرعمیق بود که زخمهای رسانهای شان را با یکدیگر در میان میگذاشتند.
به گزارش گروه سیاسی ، کتاب «آتش و خشم» نوشته «مایکل وولف» روزنامهنگار آمریکایی است که ۵ ژانویه ۲۰۱۸ منتشر شد.
نویسنده در ابتدای کتاب میگوید: «رویدادهایی که من در این صفحات شرح دادهام بر اساس گفتوگوهایی صورت گرفتهاند که در یک دوره زمانی ۱۸ ماهه با رئیس جمهور و بیشتر اعضای ارشد کارکنان او (که تعدادی از آنها چندین بار با من گفتوگو داشتند) و همچنان بسیاری از دیگری افرادی که کارکنان ارشد رئیس جمهور با آنها صحبت کرده بودند، انجام شده است.
نویسنده در ابتدای کتاب میگوید: «رویدادهایی که من در این صفحات شرح دادهام بر اساس گفتوگوهایی صورت گرفتهاند که در یک دوره زمانی ۱۸ ماهه با رئیس جمهور و بیشتر اعضای ارشد کارکنان او (که تعدادی از آنها چندین بار با من گفتوگو داشتند) و همچنان بسیاری از دیگری افرادی که کارکنان ارشد رئیس جمهور با آنها صحبت کرده بودند، انجام شده است.
در صفحات ۲۷۸، ۲۷۹، ۲۸۰ و ۲۸۱ کتاب «آتش و خشم» - انتشارات تیسا - درباره «کلیان کانوِی» آمده است: نخستین دیدار کلیان کانوِی و دونالد ترامپ به جلسه هیئت مدیره هتل بین المللی ترامپ باز میگشت که وی نیز ساکن آنجا بود، کانوِی در دهه اول سال ۲۰۰۰ همراه همسر و فرزندانش در آنجا زندگی میکرد. همسر کانوِی، جورج، جمهوری خواه، فارغ التحصیل کالج هاروارد و مدرسه حقوق ییل، شریک تجاری شرکتهای بزرگ و سهام دار مؤسساتی، چون واچ تل، لیپتون و روزن اند کاتز بود (اگر چه شرکت واچ تل یک شرکت وابسته به دمکراتها بود، اما جورج در پشت صحنه این شرکت نقش بازی میکرد و یکی از وکلای تیم پائولا جونز در شکایت از کلینتون بود). در راستای این بالانس حرفهای و خانگی، خانواده کانوی حول حرفه او شکل میگرفتند. کلیان که در جریان مبارزات انتخاباتی ترامپ از بیوگرافی کاری خود برای اثر بخشی مثبت استفاده کرده بود، در بخش مرکزی نیوجرسی بزرگ شده بود، دختر یک راننده کامیون که توسط مادر مجردش بزرگ شده بود (و همیشه در خاطراتش ازمادربزرگش و دو خاله مجردش یاد میکند). او به مدرسه حقوق جورج واشنگتن رفت و سپس به عنوان ناظر انتخاباتی کمپین ریگان وارد سیاست شد. سپس به عنوان دستیار فرانک لونتز، شخصیت عجیب حزب جمهوری خواه، معرفی شد. لونتز کسی است که به دلیل اجرای برنامه تلویزیونیاش و فراستش در رأی گیریها معروف است. کانوِی از زمان کار با لانتز شروع به حضور در برنامههای تلویزیونی کرد. یکی از دلایلی که باعث شد وی از سال ۱۹۵۵ وارد کار تحقیقاتی و نظر سنجی شود، میتوانست این شغل شوهرش باشد. اما وی هرگز در محافل سیاسی جمهوری خواهان و محافل سیاسی حزبی حضور پررنگی نداشت، او بیشتر ترجیح میداد که در پشت صحنه و در برنامههای تلویزیونی آن هالتر و لارا انگراهام شرکت داشته باشد- جایی که ترامپ برای اولین بار او را دیده بود.
با این حال چیزی در دیدار با ترامپ عاید او نشد، این مرسر بود که او را به کار گرفت. آنها در سال ۲۰۱۵، زمانی که ترامپ هنوز از گزینه ایده آل محافظه کاران فاصله زیادی داشت، او را برای کار در کمپین تد کروز استخدام کردند و سپس در آگوست ۲۰۱۶ وی را وارد کمپین مبارزاتی ترامپ کردند. وی اهمیت نقش خود را درک کرده بود. او در جریان اولین مصاحبه اش با کاندیدای ریاست جمهوری عنوان کرد" من همیشه با شما در تماس خواهم بود آقای ترامپ".
سِمَت او، مدیر کمپین انتخاباتی بود، اما این تنها یک عنوان صوری بود. بانون مدیر واقعی بود و او به واقع دستیار ارشدش بود. اما پس از مدت کوتاهی بانون او را در سمت دیگری جایگزین کرد، وی سخنگوی ترامپ در برنامههای تلویزیونی شد، چیزی که از نظر ترامپ بسیار مهمتر بود.
به نظر میرسید که کانوِی دکمههای روشن – خاموش دارد. در حالت خصوصی، در شرایط "خاموش"، وی ترامپ را به عنوان شخصیتی بیش از حد تهی و حتی پوچ میدید. وی نظرش را درمورد رئیسش با تعدادی پانتومیم و شکلکهای صورتش نشان میداد: چشمهایش را گرد میکرد، دهانش را با تعجب باز میکرد یا سری تکان میداد. اما در حالت "روشن" او نقش یک دستیار مدافع، مومن و محافظ را بازی میکرد. کانوِی یک ضد فمینیست است (یا، در واقع، در یک پشتک واروی ایدئولوژیک، معتقد است که فمینیستها ضد فمینیست هستند)، او نقش خود را بیشتر به عنوان یک همسر و مادر میبیند؛ از این رو، نقش او به عنوان مدافع نهایی ترامپ به این صورت بود که خود را در مقابل تمامی برچسب و ناسزاهایی که علیه ترامپ شلیک میشد، سپر میکرد.
ترامپ عاشق دفاع کردنهای تمام قد او شده بود. اغلب اولین تماس را بعد از مناظرات زنده تلویزیونی کانوِی با وی میگرفت. او ترامپ را هدایت میکرد. دقیقاً همان چیزهایی را میگفت که ترامپ میخواست بشنود، همان چیزهایی را که اگر در زمانهای دیگری میگفت: همراه با آن درحرکتی نمایشی ادای تیرخوردهها را در میآورد.
پس از انتخابات و پیروزی ترامپ، کانوِی تصمیم گرفت به خانوادهاش سامان بدهد. او تلاش کرد برای شوهرش یک منصب دولتی در دولت ترامپ بگیرد. میخواست دبیر مطبوعاتی ترامپ شود. کانوِی میگفت:"، چون او و مادرم خیلی تلویزیون تماشا میکردند، تصور میکردند که این یک شغل بسیار مهم است". از نظر کانوِی، او بود که ترامپ را متوقف میکرد یا از چیزی دور میکرد. او مناصبی را برای خودش به ترامپ پیشنهاد میداد که در آنها همچنان سخنگوی کلیدی وی باقی بماند.
وفاداری بزرگترین ارزش ترامپ بود و در نظر کانوِی او با دفاعیات جانانه رسانهای اش از رئیس جمهور باید مهمترین مناصب کاخ سفید را کسب میکرد. اما به لحاظ شخصیت عمومیاش او از مرزهای وفاداری خیلی دور بود، وی شخصیتی گزافه گو و مبالغه گر داشت، درحدی که حتی وفاداراران ترامپ هم متوجه رفتار به شدت افراطی او شده بودند. هم جارد و هم ایوانکا از این همه بی پروایی او در برنامههای تلویزیونی میترسیدند، و به نقد از کانوِی پرداختند. اغلب وقتی میخواستند به او اشاره کنند عبارت "ناخن" را به کار میبردند، که اشاره به ناخنهای بلند مانیکور شده اوداشت که شبیه ناخنهای کروئلا دِ ویل بود.
با این حال چیزی در دیدار با ترامپ عاید او نشد، این مرسر بود که او را به کار گرفت. آنها در سال ۲۰۱۵، زمانی که ترامپ هنوز از گزینه ایده آل محافظه کاران فاصله زیادی داشت، او را برای کار در کمپین تد کروز استخدام کردند و سپس در آگوست ۲۰۱۶ وی را وارد کمپین مبارزاتی ترامپ کردند. وی اهمیت نقش خود را درک کرده بود. او در جریان اولین مصاحبه اش با کاندیدای ریاست جمهوری عنوان کرد" من همیشه با شما در تماس خواهم بود آقای ترامپ".
سِمَت او، مدیر کمپین انتخاباتی بود، اما این تنها یک عنوان صوری بود. بانون مدیر واقعی بود و او به واقع دستیار ارشدش بود. اما پس از مدت کوتاهی بانون او را در سمت دیگری جایگزین کرد، وی سخنگوی ترامپ در برنامههای تلویزیونی شد، چیزی که از نظر ترامپ بسیار مهمتر بود.
به نظر میرسید که کانوِی دکمههای روشن – خاموش دارد. در حالت خصوصی، در شرایط "خاموش"، وی ترامپ را به عنوان شخصیتی بیش از حد تهی و حتی پوچ میدید. وی نظرش را درمورد رئیسش با تعدادی پانتومیم و شکلکهای صورتش نشان میداد: چشمهایش را گرد میکرد، دهانش را با تعجب باز میکرد یا سری تکان میداد. اما در حالت "روشن" او نقش یک دستیار مدافع، مومن و محافظ را بازی میکرد. کانوِی یک ضد فمینیست است (یا، در واقع، در یک پشتک واروی ایدئولوژیک، معتقد است که فمینیستها ضد فمینیست هستند)، او نقش خود را بیشتر به عنوان یک همسر و مادر میبیند؛ از این رو، نقش او به عنوان مدافع نهایی ترامپ به این صورت بود که خود را در مقابل تمامی برچسب و ناسزاهایی که علیه ترامپ شلیک میشد، سپر میکرد.
ترامپ عاشق دفاع کردنهای تمام قد او شده بود. اغلب اولین تماس را بعد از مناظرات زنده تلویزیونی کانوِی با وی میگرفت. او ترامپ را هدایت میکرد. دقیقاً همان چیزهایی را میگفت که ترامپ میخواست بشنود، همان چیزهایی را که اگر در زمانهای دیگری میگفت: همراه با آن درحرکتی نمایشی ادای تیرخوردهها را در میآورد.
پس از انتخابات و پیروزی ترامپ، کانوِی تصمیم گرفت به خانوادهاش سامان بدهد. او تلاش کرد برای شوهرش یک منصب دولتی در دولت ترامپ بگیرد. میخواست دبیر مطبوعاتی ترامپ شود. کانوِی میگفت:"، چون او و مادرم خیلی تلویزیون تماشا میکردند، تصور میکردند که این یک شغل بسیار مهم است". از نظر کانوِی، او بود که ترامپ را متوقف میکرد یا از چیزی دور میکرد. او مناصبی را برای خودش به ترامپ پیشنهاد میداد که در آنها همچنان سخنگوی کلیدی وی باقی بماند.
وفاداری بزرگترین ارزش ترامپ بود و در نظر کانوِی او با دفاعیات جانانه رسانهای اش از رئیس جمهور باید مهمترین مناصب کاخ سفید را کسب میکرد. اما به لحاظ شخصیت عمومیاش او از مرزهای وفاداری خیلی دور بود، وی شخصیتی گزافه گو و مبالغه گر داشت، درحدی که حتی وفاداراران ترامپ هم متوجه رفتار به شدت افراطی او شده بودند. هم جارد و هم ایوانکا از این همه بی پروایی او در برنامههای تلویزیونی میترسیدند، و به نقد از کانوِی پرداختند. اغلب وقتی میخواستند به او اشاره کنند عبارت "ناخن" را به کار میبردند، که اشاره به ناخنهای بلند مانیکور شده اوداشت که شبیه ناخنهای کروئلا دِ ویل بود.
اواسط ماه فوریه بود که بسیاری از اخبار با این مضمون درز کردند که او نقشی جانبی وکم اهمیت در کاخ سفید یافته بود – بیشتر آن اخبار را جارد و ایوانکا درز دادند. او با صدای بلند در حال دفاع از خود بود، فهرست بلند بالایی از برنامههای تلویزیونیای را که در دست تولید داشت نشان میداد. اما علاوه بر این، او جلسه وحشتناکی هم با ترامپ دردفتر کارش داشت، که اگر رئیس جمهور به او ایمان نداشت، حتماً به او پیشنهاد استعفا میداد. ترامپ تقریباً همیشه وقتی با فداکاری و از خودگذشتگی رو به رو میشد واکنشهای فروتنانه و دل گرم کننده از خود نشان میداد. او به کانوِی گفت:" تو همواره در دفتر من جای خواهی داشت، تو در تمام این هشت سال کنارمن خواهی بود".
اما واقعیت این بود که او به حاشیه کشیده شده بود، نقش او به حضور در رسانههای نه چندان مهم کاهش یافته بود، به عنوان فرستاده ویژه گروههای دست راستی انتخاب شده بود واز هر نوع تصمیم گیریهای معناداری کنار گذاشته شده بود. این تحقیر او از جانب رسانهها به مثابه تنبیهی بود که منجر شد دلش بیشتر به حال ترامپ بسوزد و با او احساس یگانگی کند. به واقع رابطه او با رئیس جمهور آن قدرعمیق بود که زخمهای رسانهای شان را با یکدیگر در میان میگذاشتند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *