برخورد ناموفق دو شخصیت تاریخی در نمایش آخرین نبرد/تیپ گرایی همچنان مشکل تئاتر در ایران+عکس

14:05 - 22 شهريور 1396
کد خبر: ۳۴۸۴۳۳
آخرین نبرد نمایشی ناپخته است که مشکلات آن از همان لحظه اول آغاز شروع شده و تا انتها بیشتر می‌شود. شاید عدم درک صحیح گروه از متن و یا تاریخچه این شخصیت ‌ها را بتوان دلیل خوبی برا این ناقاط ضعف دانست. نقاطی که از این اثر یک نمایش ضعیف می سازند.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، نمایش "آخرین نبرد" به کارگردانی "سعید تقوایی" از هشتم شهریور ماه در تماشاخانه بازیگاه روی صحنه رفته و همچنان به کار خود ادامه می‌دهد.

این نمایش روایتگر رویارویی و برخورد دو شخصیت افسانه‌ای دن کیشوت و آژاکس است. شخصیت‌هایی که از ابتدا با تاریخچه خاص خود وارد قصه می‌شوند. آژاکس در جنگ تروا بعد از اینکه پادشاه یونان شمشیر فرماندهی را به او نداد دیوانه شد و گوسفندان را به توهم دشمن سلاخی کرد.

 آخرین نبرد

از سویی دیگر دن کیشوت نیز همچنان که در داستان اصلی اثر آمده روزی از خواب بیدار شده و خود را شوالیه فرض می‌کند. وی بعد از یک سفر طولانی تعداد زیادی گوسفند را به توهم دشمن از بین می‌برد.

حال در نمایش "آخرین نبرد" این دو شخصیت در یک کافه در زمانی نامعلوم روبروی یکدیگر قرار گرفته‌اند. این رویایی به جنگ و جدل و در انتها مرگ منتهی می‌شود. نمایشنامه آخرین نبرد در ابتدا به امر به موقعیتی می پردازد که تا به حال تکرار شده اما نوع پرداخت متن به اندازه ایده جذاب نیست.

با توجه به محدودیت ‌های سالن کارگردان سعی داشته که همه چیز را کوتاه شده و کم حجم به کار ببرد اما طراحی صحنه اثر را می‌توان یکی از نقاط ضعف اصلی این نمایش دانست. طراحی صحنه ثابت و خلاصه شده به یک میز در ادامه دم حرکت و ایستایی بازیگران را در متنی که حرکت لازمه آن است به وجود آورده است.

آخرین نبرد

طراحی میزانسن آخرین نبرد سردستی و اولین فکر و ایده ای بوده که به احتمال فراوان تنها برای عدم سکون بیش از حد بازیگران اتفاق افتاده است. بازیگرانی که بیشتر مواقع سردرگم به گوشه گوشه صحنه رجوع می‌کنند.

مشکل بزرگ و اصلی این نمایش را باید در بازی بازیگران دانست. البته این حد از تیپ گرایی آن هم در زمانی که موعد و زمان این نوع بازی به سر آمده بدون شک از ایده کارگردانی شکل می‌گیرد اما بازی‌ها به هیچ وجه به نام کاراکترها نمی‌خورد.

شخصیت دن کیشوت بدون هیچ گونه شباهت ظاهری به دن کیشوت اصلی تنها به مرور دیالوگ ها پرداخته و از دن کیشوت هیچ نمایه و سویه ای را به مخاطب نمی‌دهد. گریم مبالغه آمیز شخصیت دن کیشوت که وی را بیشتر به یک زن پوش مبدل کرده در طول نمایش توضیح داده نشده و همه چیز بیشتر تزئینی استفاده می‌شود.

شخصیت آژاکس با وجود اینکه سر در خنداندن مخاطب به هر نحوی دارد، باز به دیالوگ‌ها مسلط بوده و آنها را بدون ایراد بیان می‌کند اما بازی اغراق آمیز او هم غیر قابل باور و کسل کننده است. آژاکس یک تنه وظیفه خنداندن مخاطب را بردوش می‌کشد در صورتی که نمایشنامه بیش از اینکه کمدی شخصیت باشد بر پایه کمدی موقعیت نوشته شده است.موقعیت‌های که به جز چند صحنه جزئی کاملاً ابتر مانده و مخاطب را پس می‌زند.

در این میان شخصیت گارسن که در انتها مشخص می‌شود در جایگاه ناپلئون بناپارت ظاهر شده هیچ نمایه‌ای از ناپلئون بودن در خود ندارد. گریم او بیشتر به پیرمرد مسئول بایگانی یا کارمند جز شبیه است تا ناپلئون بنارپارت.

آخرین نبرد

چهره پردازی یا همان گریم تمامی شخصیت‌ها بسیار اغراق آمیز و البته بی دلیل اتفاق افتاده است. گریم زنانه و سنگین شخصیت دن کیشوت آن هم در سالنی کوچگ باعث شده مخاطب بیشتر عرق ریزان وی را ببیند. شخصیت آزاکس هم بیش از آنکه به قهرمان شبیه باشد به مریض و یا یک معتاد شبیه است. درصورتی که در ابتدای نمایش وی هیچ بیماری خاصی ندارد و در ادامه توسط دن کیشوت مسموم می‌شود.

شخصیت تکمسا یا تنها شخصیت زن نمایش در تنها صحنه اثر با شور و انرژی فراوانی ظاهر می‌شود. اما این هیجان به دلیل عدم همخوان بودن بازی‌ها بیرون زده و باز هم تنها به خنداندن مخاطب ختم می‌شود.

شاید یکی از معدود نقاط مثبت این نمایش را باید در موسیقی دانست که در بخش‌هایی از نمایش با وجود عدم هماهنگی صد در صد اما فضایی در راستای متن ایجاد می‌کند.

آخرین نبرد نمایشی ناپخته است که مشکلات آن از همان لحظه اول آغاز شروع شده و تا انتها بیشتر می‌شود. شاید عدم درک صحیح گروه از متن و یا تاریخچه این شخصیت ‌ها را بتوان دلیل خوبی برا این ناقاط ضعف دانست. نقاطی که از این اثر یک نمایش ضعیف می سازند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *