واشنگتن تایمز: اداره "افغانستان" با یک بروکراسی متمرکز توهم نخبگان است
گاری اندرسون کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی برای واشنگتن تایمز نوشت: پافشاری بر اینکه افغانستان میتواند بهطور موثر با یک بروکراسی متمرکز اداره شود، توهم نخبگان این کشور است.
خبرگزاری میزان -
به گزارش سرویس بین الملل گاری اندرسون کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی برای واشنگتن تایمز نوشت: در افغانستان فصل بهار است، طالبان در میانه حملات بهاری هستند و تجدید نظر در سیاست ایالات متحده در قبال افغانستان در واشنگتن در جریان است.
در ادامه این یادداشت آمده است: طبق معمول، بحثها از خروج کامل از افغانستان تا فرستادن سربازان بیشتر را شامل میشوند. من که 16 سال است افغانستان را دیدهام و بارها در داخل و خارج از این کشور بودهام، توصیه میکنم آنچه را که در حال انجام دادن آن هستیم، ادامه دهیم. ما به افغانستان نرفتیم تا طالبان را نابود کنیم، آنجا رفتیم تا القاعده را شکست دهیم.
ما میخواستیم افغانستان بهعنوان پایگاه عملیاتی برای القاعده را از بین ببریم و این اتفاق نسبتا سریع افتاد. تصمیم ماندن و کمک به حکومت جدید افغانستان برای از بین بردن طالبان، و بازسازی افغانستان به شکل یک دموکراسی به سبک غربی بعدا اتخاذ شد.
مهمترین نکته این است که جنگ به بنبست رسیده، طالبان تا حد زیادی به یک سازمان انتفاعی تبدیل شده است. به همین دلیل داعش در بخشهای از کشور که از لحاظ دینی محافظهکار هستند، تاختوتاز میکنند.
اندرسون مینویسد: هدف از بین بردن طالبان هرگز واقعبینانه نبود. آرمانهای طالبان با آرمانهای بسیاریها از مردمان پشتون مشترک است. تقریبا هر مرد پشتون به نوعی خویشاوندی دارد که عضو گروه است.
تبدیل کردن افغانستان به یک سوئیس آسیایی نیز کار بسیار دشوار است. پافشاری بر اینکه این کشور میتواند بهطور موثر با یک بروکراسی متمرکز اداره شود، توهم نخبگان افغانستان است. این کشور زیرساختهای ارتباطات یا حملونقل ندارد که به حاکمیت متمرکز اجازه کار بدهد. یکی از معدود کارهای درست حکومت اوباما در افغانستان این بود که فهمید ملتسازی در مقیاس کلان «رفتن دنبال نخود سیاه» است.
نویسنده اعتقاد دارد: طالبان حضور آمریکا یا متحدان آن را دوست ندارند. اکنون که داعش در افغانستان تاختوتاز میکند، جنگسالاران شمال، حکومت در کابل و طالبان – همه – با تهدید جنگجویان خارجیای مواجهاند که بسیار شومتر از هر ارتش غربی یا حتی روسهاست.
تداوم ایجاد یک ارتش کارآمدِ افغانستان امری مهم در این کشور است. اکثریت افغانهای غیرپشتون و بسیاری از پشتونهای میانهرو طرفدار طالبان نیستند. نیروهای امنیتی از مراکز جمعیتی مانند کابل محافظت میکنند و هرچند احتمالا آنها هرگز قادر به از بین بردن طالبان نخواهند بود، اما ارتش و پلیس ملی افغانستان سپری برای آنهایی هستند که نمیخواهند زیر چتر حکومت مذهبی سختگیرانه زندگی کنند.
همچنین، ارتش افغانستان یک نقش آموزشی بازی میکند. بسیاری از کسانی که بدون داشتن سواد وارد صفوف آن میشوند، باید سواد خواندن و نوشتن بیاموزند. سالها زمان خواهد برد تا این ملتسازی کارآمد شود، اما جامعه افغانستان سرانجام پس از این تلاش وضع بهتری خواهد داشت.
علاوه بر تداوم تلاشها در راستای ساختن نیروهای امنیتی، حضور نظامی آمریکا و ائتلاف، برای یک توافق صلح نهایی با طالبان، برگ برندهای بهدست حکومت کابل میدهد که در آن ما زمانی با خروج موافقت میکنیم که آنها جنگ را متوقف سازند. این بعید است، اما غیرقابل تصور نیست.
اطلاعاتروز نوشت: افغانستان جایی بهمراتب بهتر از آنی است که ما آن را یافتیم – حتی اگر جنگ علیه طالبان به بنبست رسیده باشد. دولت افغانستان درگیر مشکلات است، اما یک دولت ناکام نیست.
/
در ادامه این یادداشت آمده است: طبق معمول، بحثها از خروج کامل از افغانستان تا فرستادن سربازان بیشتر را شامل میشوند. من که 16 سال است افغانستان را دیدهام و بارها در داخل و خارج از این کشور بودهام، توصیه میکنم آنچه را که در حال انجام دادن آن هستیم، ادامه دهیم. ما به افغانستان نرفتیم تا طالبان را نابود کنیم، آنجا رفتیم تا القاعده را شکست دهیم.
ما میخواستیم افغانستان بهعنوان پایگاه عملیاتی برای القاعده را از بین ببریم و این اتفاق نسبتا سریع افتاد. تصمیم ماندن و کمک به حکومت جدید افغانستان برای از بین بردن طالبان، و بازسازی افغانستان به شکل یک دموکراسی به سبک غربی بعدا اتخاذ شد.
مهمترین نکته این است که جنگ به بنبست رسیده، طالبان تا حد زیادی به یک سازمان انتفاعی تبدیل شده است. به همین دلیل داعش در بخشهای از کشور که از لحاظ دینی محافظهکار هستند، تاختوتاز میکنند.
اندرسون مینویسد: هدف از بین بردن طالبان هرگز واقعبینانه نبود. آرمانهای طالبان با آرمانهای بسیاریها از مردمان پشتون مشترک است. تقریبا هر مرد پشتون به نوعی خویشاوندی دارد که عضو گروه است.
تبدیل کردن افغانستان به یک سوئیس آسیایی نیز کار بسیار دشوار است. پافشاری بر اینکه این کشور میتواند بهطور موثر با یک بروکراسی متمرکز اداره شود، توهم نخبگان افغانستان است. این کشور زیرساختهای ارتباطات یا حملونقل ندارد که به حاکمیت متمرکز اجازه کار بدهد. یکی از معدود کارهای درست حکومت اوباما در افغانستان این بود که فهمید ملتسازی در مقیاس کلان «رفتن دنبال نخود سیاه» است.
نویسنده اعتقاد دارد: طالبان حضور آمریکا یا متحدان آن را دوست ندارند. اکنون که داعش در افغانستان تاختوتاز میکند، جنگسالاران شمال، حکومت در کابل و طالبان – همه – با تهدید جنگجویان خارجیای مواجهاند که بسیار شومتر از هر ارتش غربی یا حتی روسهاست.
تداوم ایجاد یک ارتش کارآمدِ افغانستان امری مهم در این کشور است. اکثریت افغانهای غیرپشتون و بسیاری از پشتونهای میانهرو طرفدار طالبان نیستند. نیروهای امنیتی از مراکز جمعیتی مانند کابل محافظت میکنند و هرچند احتمالا آنها هرگز قادر به از بین بردن طالبان نخواهند بود، اما ارتش و پلیس ملی افغانستان سپری برای آنهایی هستند که نمیخواهند زیر چتر حکومت مذهبی سختگیرانه زندگی کنند.
همچنین، ارتش افغانستان یک نقش آموزشی بازی میکند. بسیاری از کسانی که بدون داشتن سواد وارد صفوف آن میشوند، باید سواد خواندن و نوشتن بیاموزند. سالها زمان خواهد برد تا این ملتسازی کارآمد شود، اما جامعه افغانستان سرانجام پس از این تلاش وضع بهتری خواهد داشت.
علاوه بر تداوم تلاشها در راستای ساختن نیروهای امنیتی، حضور نظامی آمریکا و ائتلاف، برای یک توافق صلح نهایی با طالبان، برگ برندهای بهدست حکومت کابل میدهد که در آن ما زمانی با خروج موافقت میکنیم که آنها جنگ را متوقف سازند. این بعید است، اما غیرقابل تصور نیست.
اطلاعاتروز نوشت: افغانستان جایی بهمراتب بهتر از آنی است که ما آن را یافتیم – حتی اگر جنگ علیه طالبان به بنبست رسیده باشد. دولت افغانستان درگیر مشکلات است، اما یک دولت ناکام نیست.
/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *