روایتی از مجاهدتهای زنانه در روزهای اولیه جنگ/ فعالیت زنان در شناسایی ستون پنجم
آذر تاجدینیا گفت: بانوان در بحث شناسایی ستون پنجم و افراد منافق و برنامه های اطلاعاتی فعال بودند.
خبرگزاری میزان -
-گروه سیاسی: «آذر تاجدینیا» رزمنده و امدادگر دوران جنگ پیرامون نقش زنان و فعالیت های آنان در روزهای ابتدایی جنگ گفت:
بانوان امدادگران روزهای ابتدایی جنگ بودند. اگر نگوییم پیشتاز بودند ولی دوشادوش مردان به کمک آسیب دیدگان جنگ پرداختند.
دشمن هر قسمت یا جایی از شهر را که مورد بمباران قرار می داد و یا گلوله ای و خمپاره ای به نقطه ای از شهر اصابت می کرد، امدادگران در کوتاه ترین زمان ممکن به کمک مردم می شتافتند، بانوان امدادگر وارد منازل شده و اگر بانویی زخمی شده بود و یا حجاب مناسبی نداشت ترتیب رساندن آنان را به مراکز درمانی و بیمارستانی می دادند.
بانوان امدادگری که در شهرهای جنگی مانده بودند و یا از شهرهای دور و نزدیک آمده بودند، زخمی های ناشی از حملات دشمن را به مراکز درمانی می رساندند، یا اگر شهید شده بودند پیکرهای شهدا را جمع آوری کرده و بعد مردان وارد می شدند و آوار برداری انجام می شد.
امدادگران و نیروهای داوطلب مردمی و یا آنهایی که به صورت تجربی ابتدایی ترین آموزش ها را می دانستند یا برای کمک آمده و در همان چند روز حضورشان هر چه را آموخته بودند را به کار می بستند تا در امر امداد و نجات مجروحها و زخمی های موثر باشند.
دلیل دیگر این گونه فعالیت ها هم خلا و نبودن کارکنان بیمارستانها و کادر درمانی بود که اکثریت آنها به دلیل شرایط بحرانی و جنگ از شهر رفته بودند و از آنجا که جنگ در شرایط بحرانی و اولیه بود هماهنگی لازم برای اعزام کادر پزشکی فراهم نشده بود لذا مشکلات زیادی به چشم می خورد.
پرستاران و کادر پزشکی موجود و مردم نیز تجربه جنگ را نداشتند؛ حتی آنهایی که تجربه جنگ جهانی را داشتند می گفتند دو سه روز دیگر جنگ تمام می شود. مردم در شرایط سخت روحی و عدم هماهنگی به سر می بردند اما روحیه همکاری و تعاون و دلسوزی آنان نسبت به یکدیگر کارها را به پیش می برد.
شناسایی ستون پنجم به عهده بانوان بود
بانوان در بحث شناسایی ستون پنجم و افراد منافق و برنامه های اطلاعاتی فعال بودند. گاهی افراد ستون پنجمی و منافقین وارد جمع رزمندها می شدند؛ البته با ظاهری کاملا عادی گویی که عابد و زاهد هستند و طولی نمی کشید که با جمع آوری اطلاعات ناپدید می شدند. در بیشتر زمانها ستون پنجم مراکز مختلف و حساس را شناسایی و مختصات جغرافیایی را به عراق مخابره می کرد و ارتش عراق همین مراکز تجمع نیروها یا مراکز استراتژیک را نشانه گرفته و برسر مردم بی دفاع و یا رزمندگان آتش می ریخت.
ستون پنجم بیشتر از طریق صحبت کردن با رزمندگانی که در خط مقدم مجروح شده و در مراکز درمانی بودند اطلاعاتی از خط مقدم ما جمع آوری می کردند، که البته بعد از مدتی توانستیم از امدادگران آموزش دیده خودمان استفاده کنیم و بر اوضاع مسلط شویم. مقداری طول کشید تا توانستیم به هدف مان برسیم یعنی خواهران آموزش دیده دانشجو در مراحل اولیه امداد به کمک زخمی های جنگ بشتابند تا دسترسی نیروهای نفوذی را به حداقل برسانیم ولی موفق شدیم و افراد خاطی را شناسایی کردیم.
افراد مستعد و باهوش کارآزموده در بخش شناسایی و اطلاعات فعالیت می کردند. نیروهای جوان مخلصی در این بخش فعالیت می کردند و خیلی سریع توانستیم راه افراد نفوذی به مراکز درمانی را ببندیم.
انصار المجاهدین
طرح انصارالمجاهدین به این صورت بود که همه خواهران را در گردان انصار المجاهدین سازماندهی کردیم و افراد را به گردان، دسته و هسته تقسیم کردیم.
هر هسته شامل سه نفر بود. خانواده یک یا دو رزمنده به این افراد سپرده شده و مسئولیت داده می شد و تا بازگشت رزمنده از جبهه این افرا موظف به پشتیبانی از خانواده آنها بودند. در آن زمان ارزاق کوپنی بود. کوپنها را نیروهای انصارالمجاهدین گرفته و به خانواده رزمنده می دادند و علاوه بر آن افت تحصیلی بچه ها و بیماری و به طور کلی مشکلات خانواده رزمنده ها را در نبودن آنها پیگیری و برطرف می کردند.
مادران شهدای بسیاری بودند که شبها در منزل رزمنده و در کنارخانواده وی می ماندند تا احساس تنهایی و ترس نکنند و صبح خرید خانواده رزمنده را انجام داده و به خانه خود می رفتند و مجدد شب به منزل رزمنده باز می گشتند. به این ترتیب از خانواده رزمنده در زمانی که در جبهه بود حمایت می کردند. مردم در شرایط جنگ خیلی به یکدیگر کمک می کردند به همین خاطر سختیها آسان می شد.
برخی مردم حاشیه شهرها و روستاها خیلی مشکل با جنگ برایشان ایجاد شد احشام و گوسفندان و طیورشان را رها کردند و با پای پیاده خانه زندگی را رها کرده و رفتند.
وضعیت مردم مناطق عشایرنشین از این هم بدتر بود زیرا آنها خیلی متوجه جریان انقلاب نشده بودند که جنگ نیز بر آنها تحمیل شد و نمی توانستند به راحتی در مناطق بیابانی و مرزی عبور و مرور کنند.
عده ای از افراد زمینگیر و پیری که کسی را نداشتند و در خانه ها رها شده بودند به همت جوانان انصارالمجاهدین از مرگ و گرسنگی و تنهایی نجات پیدا می کردند.
اعتقادات
مردم خوزستان مذهبی، سنتی و پای بند محکمی نسبت به اعتقادات دارند و در این موضوع مقاومت سر سختی از خود نشان داده اند و از حریم شهرهایشان با دست خالی و همه کمبودها دفاع کردند.
مادر شهیدالحانی از دشت آزادگان11 عراقی را با خوش آمد گویی و به عنوان میهمان به منزل خود دعوت می کند به آنها غذا می دهد و بعداز آن به بهانه استراحت آنان را داخل اتاقی محبوس کرده درب اتاق را قفل کرده و به سپاه مراجعه کرده و عراقیها را به عنوان اسیر تحویل رزمندگان اسلام می دهد. این یک نمونه از شجاعت بانوان ایرانی در دوران دفاع مقدس است.
ستاد پشتیبانی وکمک های مردمی
در سالهای آخر جنگ در برخی زمانها سه تا چهار هزار نفر از رزمندگان به جبهه ها اعزام می شدند. برای این رزمندگان آش پشت پا می پختیم. سپاهیان راهیان کربلا و سپاهیان حضرت محمد(ص) وقتی به جبهه ها اعزام می شدند سپاه لیست تلفن های خانوادهایشان را در اختیارمان قرار داده و تماس می گرفتیم.
مردم همه پای کار بودند، مادران و خواهران و فرزندان رزمندگان را از مناطق مختلف شهر دعوت می کردیم؛ می آمدند و با کمک و همکاری آنان آش می پختیم برای سه هزار نفر آش پختیم و تقسیم کردیم، مردم با روحیه همدلی و همکاری که داشتند فضای معنوی و خوبی را ایجاد و مشارکت خوبی در همه زمینه ها داشتند به ویژه در بخش پشتیبانی و کمک های مردمی هرکاری از دستشان بر می آمد انجام می دادند.
در زمان جنگ در مدارس آش و ساندویج درست کرده و پول فروش آن را به جبهه اختصاص می دادیم. دانش آموزان در مدارس کارهای دستی انجام داده و از فروش آنها به جبهه جنگ کمک می کردیم، تحویل کاموا به دانش آموزان و بافتن پلیور و کلاه، شال گردن و دستکش توسط خانوادها و دانش آموزان جمع آوری اقلام مورد نیاز جبهه ها از جمله فعالیت های مردمی بود که ستاد پشتیبانی در راستای کمک به جبهه های جنگ انجام می داد. اهدا طلا توسط بانوان برای کمک به جبهه ها از دیگر فعالیت های این ستاد در دوران جنگ بود.
محور فرهنگی و شبهات در جنگ
محورفرهنگی و شبهات جنگ مسائل بسیاری را شامل می شد. در اردوهایی کانون قرآن برژا می کردیم اما عمده ترین مسئله ای که بعد از فتح خرمشهر اعلام می شد این بود که چرا باید بجنگیم ؟
عده ای افراد ساده لوح و از همه جا بی خبر حرف های انسان های منافق و زالو صفت را تکرار می کردند و می گفتند ما جنگ را شروع کردیم. باید با منطق استدلال و بیانی شیوا به مقابله با آنها می پرداختیم لذا از پیامهای امام خمینی( ره) در مورد دفاع مقدس و آنچه می دانستیم بهره بردیم تا جوانانمان را دشمن با ترفندهای مختلف به دنبال گمراه و دلسرد کردنشان بود را حفظ کنیم.
آموزش نظامی خواهران
وقتی شهید علم الهدی و شهید جهان آرا در اهواز کنفرانس دادند و سخنرانی کردند و خطر نزدیک شدن دشمن را یادآور شدند و اعلام کردند که دشمن بعثی طبق گزارش سپاه خرمشهر سر مرزها آمده است و ما تعدادی شهید داده ایم.
همسرشهیدحسن باقری خانم داعی پور به عنوان مسئول بسیج خواهران اهواز انتخاب و آقای داغری مسئول بسیج استان خوزستان انتخاب شدند و فعالیت گسترده ای را انجام دادند و پسران و دختران دانش آموز را در مدارس و به ویژه دبیرستانها آموزش دادند.
آموزش دوره عملی نظامی به دختران
خانمها شهابی، میربک، حاج ناصر، براتی، شریعتی و ... نفراتی بودند که در دانشگاهها برای دانشجویان با تدبیر شهید حسین علم الهدی با مسئولیت خانم داعی پور دورهای عملی نظامی را آموزش می دادند.
اهواز شهری دانشجویی بود و گروهک ها از این موقعیت سوء استفاده کرده و برنامه ریزی های گروهی برای جذب جوانان به خصوص دانشجویان و دانش آموزان را داشتند. سپاه هم برنامه های آموزش نظامی را برای دانش آموزان مذهبی شروع کرده بود. ابتدا تعدادی از خواهران دانشجوی دانشگاهی برای این کار معرفی شدند و اینها در واقع مربیان زن بودند که بعدها توانستند دختران را آموزش دهند.
البته هدف تنها تربیت مربیان نظامی نبود بلکه شناسایی بچه های متعهد و مذهبی و تشکیل گروهی منسجم بود که بتوانند مانع جذب جوانان و نوجوانان به گروهک های ضد انقلاب شوند.اردوهای سال 58 خیلی جزئی بود. آموزش اسلحه سبک، تمرین نظام جمع، کلاس عقیدتی، کوه پیمایی و ...بود اما از فروردین 1359جلسات هماهنگ تری برگزار کردیم و قرار شد اردوهای عملی وکارهای بیشتری انجام بدهیم.
آموزش عقیدتی و مباحث اعتقادی
آموزش از کتاب ها و در بیشتر زمانها از سخنرانی ها شهید مطهری(ره)، آملی، مشکینی، آیت الله موسوی جزایری استفاده می شد و بانوانی نیز در زمینه احکام و مباحث دینی فعالیت می کردند.
اتاق فکری درزمان جنگ تشکیل داده بودیم که هر روز صبح استادان زن ازساعت30/7صبح تا12 ظهرمشغول مطالعه می شدند یا به سر کلاس ها و جلساتی که ازقبل با برنامه ریزی دعوت شده بودند می رفتند معمولا مدارس،مساجد و حسینیه هاو مراکز مردمی دعوت می شدند و پیرامون مباحث روز ،مسئله جنگ و مناسبت های مختلف مذهبی و ملی و سیاسی هر کدام از استادان بنا به تخصص خود به ایراد سخنرانی و یادر جلسات پرسش و پاسخ ویژه دانشجویان و دانش اموزان درمدارس حضوریافته و به سئوالهای آنان در زمینه های مختلف پاسخ می دادند.
باید اذعان به این نکته داشته باشیم که اگر زنان در دوران جنگ حضوری آگاهانه مستمر و موثر نداشتند به طور یقین در دوران جنگ نمی توانستیم مقاومت کنیم و دشمن را از آب و خاکمان بیرون برانیم. این افتخار در سایه همدلی همه مردم و توانمندی و بصیرت انقلابی زنان به عنوان اسطورهای مبارزه در عصر جاهلیت مدرن به دست آمد و بابت آن هم بهای سنگینی دادیم و مباید آن رشادت ها به باد فراموشی سپرده شوند.
انتهای پیام /
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *