الجزیره: تمایل پوتین به "افغانستان" آغازگر فصلی جدید در بازی بزرگ آسیای میانه است
الجزیره نوشت: حمایت مسکو از طالبان میتواند باعث ایجاد موج جدید از تروریسم در منطقه باشد، که در وهله اول امنیت و ثبات این کشور را به خطر میاندازد.
خبرگزاری میزان -
به گزارش سرویس بین الملل نجیب شریفی کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی برای الجزیره نوشت: تمایل پوتین به افغانستان، فصل جدیدی را در بازی بزرگ آسیای میانه خواهد گشود.
در این یادداشت آمده است: روسیه تاخت و تاز جدیدی را در افغانستان به راه انداخته است، البته این بار با شیوهای متفاوت از مدل شوروی. روسیه به حمایت از افراطگرایانی رو آورده که رهبران آن باعث شکست لشگرکشی شوروی به خاک افغانستان شد.
در دسامبر 2016، روسیه از تماس خود با طالبان خبر داد. وزارت خارجه روسیه اعلام کرد که با طالبان تبادل اطلاعات کرده و برای شکست داعش با این گروه همکاری میکند.
روسیه از حضور داعش در افغانستان به طور مبالغهآمیزی ابراز نگرانی کرده است. در حالی که مقامات افغانستان ادعا میکنند که روسیه به طالبان سلاح میدهد، مقامات مسکو این اتهام را رد میکنند.
تمایل روسیه به افغانستان فصل جدیدی از بازی بزرگ در آسیای میانه متشکل از بازیگرانی مثل روسیه، چین، پاکستان،هند و آمریکا خواهد گشود.
دست اندازی روسیه به افغانستان، بخشی از ایده توسعهطلبی پوتین برای احیای روسیه به عنوان بازیگر اصلی ژئوپلتیک است.
پوتین از زمان روی کار آمدن، سیاست مداخلهجویی را از طریق نبردهای نظامی، حملات سایبری و جنگهای تبلیغاتی دنبال کرده است.
جنگ دوم چچن، نبرد در گرجستان در سال 2008، انضمام کریمه در سال 2014، دخالت نظامی در سوریه در سال 2015 و حمله سایبری به انتخابات 2016 آمریکا مثالهایی از این سیاست مداخلهجویانه است.
پوتین با استثمار این جنگها توانسته موقعیت روسیه در روابط سیاسی بینالمللی ارتقا دهد. اما سوالی که در اینجا مطرح میشود اینست که روسیه در افغانستان به دنبال چه میگردد؟
در ادامه این یادداشت آمده است: احتمالاً روسیه در افغانستان چندین هدف را دنبال میکند. با حمایت از طالبان، روسیه قدرت لازم برای چانه زنی با واشنگتن را بدست می آورد.
ناامنی و بیثباتی در حال افزایش که دولت دست نشانده غرب را تهدید میکند، میتواند ماموریت آمریکا و ناتو در افغانستان را به خطر بیندازد.
از دید روسیه، صدمه زدن به تلاش ناتو و آمریکا در این موقعیت متزلزل افغانستان، بهترین فرصت برای امتیازگیری مسکو در جهت کاهش فشار آمریکا در ارتباط با داستان کریمه و تسهیل تحریمها است.
همچنین روسیه تلاش میکند تا قطعات مختلف پازل را جمعآوری کند تا در گفتوگوها یا مذاکرات جهانی در مورد ثبات و امنیت افغانستان بازیگر اصلی باشد. محرک اصلی در این حوزه نادیده گرفتن روسیه در گفتوگوهای گذشته در مورد افغانستان است.
تلاش روسیه همچنین میتواند از نگرانی مسکو در رابطه با شرایط متزلزل دولت کابل و فقدان شفافیت متحدان کابل در رابطه با دفاع از افغانستان در برابر طالبان و سایر گروهای تروریستی نشات بگیرد.
روسیه با حمایت از طالبان، بدنبال دفاع از خود در برابر درماندگی فزاینده کشورهای غربی در مواجهه با تروریسم، مدیریت چشمانداز سیاسی و شکلدادن حکومت آینده در زمان فروپاشی دولت کابل است.
روسیه با بزرگنمایی خطر داعش، نه تنها به دنبال مشروع کردن همدستی با طالبان است، بلکه زمینه را برای حضور سیاسی و نظامی در آسیای میانه فراهم میکند.
با فروغلتیدن کشورهای آسیای میانه در رشد روز افزون اقتصاد چین، روسیه احساس میکند که نقش هژمونی خود را در این خطه از دست داده است.
با حضور نظامی روسیه، نقش پلیس بودن مسکو را در آسیا میانه پررنگ شده و در نتیجه وابستگی امنیتی کشورها را به خرس قهوهای افزایش خواهد داد.
کسب بازار انرژی از سوی کشورهای آسیای میانه به هژمونی مسکو پایان میدهد
شریفی در ادامه مینویسد: همچنین میتوان به انگیزههای اقتصادی روسیه در بازی جدید اشاره کرد. جمهوریهای آسیای میانه ذخایر غنی گاز و نفت را در اختیار دارند، و رهبران این منطقه بدنبال بازار جدید انرژی بخصوص بازار آسیای جنوبی هستند.
اگر کشورهای آسیای میانه بتوانند بازارهای خود را تنوع ببخشند به معنای پایان تسلط مسکو بر بازار انرژی منطقه خواهد بود.
از آنجایی که افغانستان کوتاهترین راه برای انتقال محصولات کشورهای آسیای میانه است،حمایت روسیه از طالبان میتواند تلاشهای برای انتقال گاز و نفت کشورهای آسیانه میانه به جنوب آسیا را قطع کند.
بدون شک روسیه نگران افزایش فعالیتهای تروریستی در منطقه است، بخصوص در مورد داعش که از کشورهای آسیای میانه که بعنوان حیات خلوت امنیت روسیه به حساب میآیند، ظهور میکنند.
اما با این وجود حمایت از یک گروه تروریستی برای شکست گروه تروریستی دیگر بخصوص در افغانستان نمیتواند، راهبرد استراتژیک پایداری باشد.
دشوار است که بپذیریم ایدئولوگهای افراطی شریک راهبردی خوبی برای روسیه باشند، به این دلیل که افراطیون خصومت شدیدی با دولتهای کابل دارند.
بهترین رویکرد برای حل بحران تروریسم همکاری با دولت کابل و شرکای منطقه و بینالمللی است. مشارکت با یک گروه خطرناک و پیشبینی ناپذیری میتواند نتایج معکوس به بار بیاورد.
حمایت روسیه از طالبان باعث شده این گروه دستاوردهای زیادی را در میدان نبرد به دست آورده و برای خود مشروعیتی را کسب کند.
سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که روسیه تا کجا از طالبان حمایت کرده یا اینکه این نوع حمایت تاکتیکی خواهد بود. جواب این پرسش به وضعیت رابطه پوتین و ترامپ و موضع آنها به مبارزه با تروریسم در افغانستان بر میگردد.
اگر روسیه به طالبان به عنوان جایگزین دولت فعلی کابل نگاه کند، اشتباه بزرگی خواهد بود. هر چند در کوتاه مدت روسیه دستاوردهای در قالب تضعیف تلاشهای آمریکا و متحدانش در افغانستان یا حتی خروج آنها را داشته باشد.
اما در بلندمدت حمایت مسکو از این گروه میتواند باعث ایجاد موج جدید از تروریسم در منطقه باشد، که امنیت و ثبات این کشور را در وهله اول به خطر میاندازد.
/
در این یادداشت آمده است: روسیه تاخت و تاز جدیدی را در افغانستان به راه انداخته است، البته این بار با شیوهای متفاوت از مدل شوروی. روسیه به حمایت از افراطگرایانی رو آورده که رهبران آن باعث شکست لشگرکشی شوروی به خاک افغانستان شد.
در دسامبر 2016، روسیه از تماس خود با طالبان خبر داد. وزارت خارجه روسیه اعلام کرد که با طالبان تبادل اطلاعات کرده و برای شکست داعش با این گروه همکاری میکند.
روسیه از حضور داعش در افغانستان به طور مبالغهآمیزی ابراز نگرانی کرده است. در حالی که مقامات افغانستان ادعا میکنند که روسیه به طالبان سلاح میدهد، مقامات مسکو این اتهام را رد میکنند.
تمایل روسیه به افغانستان فصل جدیدی از بازی بزرگ در آسیای میانه متشکل از بازیگرانی مثل روسیه، چین، پاکستان،هند و آمریکا خواهد گشود.
دست اندازی روسیه به افغانستان، بخشی از ایده توسعهطلبی پوتین برای احیای روسیه به عنوان بازیگر اصلی ژئوپلتیک است.
پوتین از زمان روی کار آمدن، سیاست مداخلهجویی را از طریق نبردهای نظامی، حملات سایبری و جنگهای تبلیغاتی دنبال کرده است.
جنگ دوم چچن، نبرد در گرجستان در سال 2008، انضمام کریمه در سال 2014، دخالت نظامی در سوریه در سال 2015 و حمله سایبری به انتخابات 2016 آمریکا مثالهایی از این سیاست مداخلهجویانه است.
پوتین با استثمار این جنگها توانسته موقعیت روسیه در روابط سیاسی بینالمللی ارتقا دهد. اما سوالی که در اینجا مطرح میشود اینست که روسیه در افغانستان به دنبال چه میگردد؟
در ادامه این یادداشت آمده است: احتمالاً روسیه در افغانستان چندین هدف را دنبال میکند. با حمایت از طالبان، روسیه قدرت لازم برای چانه زنی با واشنگتن را بدست می آورد.
ناامنی و بیثباتی در حال افزایش که دولت دست نشانده غرب را تهدید میکند، میتواند ماموریت آمریکا و ناتو در افغانستان را به خطر بیندازد.
از دید روسیه، صدمه زدن به تلاش ناتو و آمریکا در این موقعیت متزلزل افغانستان، بهترین فرصت برای امتیازگیری مسکو در جهت کاهش فشار آمریکا در ارتباط با داستان کریمه و تسهیل تحریمها است.
همچنین روسیه تلاش میکند تا قطعات مختلف پازل را جمعآوری کند تا در گفتوگوها یا مذاکرات جهانی در مورد ثبات و امنیت افغانستان بازیگر اصلی باشد. محرک اصلی در این حوزه نادیده گرفتن روسیه در گفتوگوهای گذشته در مورد افغانستان است.
تلاش روسیه همچنین میتواند از نگرانی مسکو در رابطه با شرایط متزلزل دولت کابل و فقدان شفافیت متحدان کابل در رابطه با دفاع از افغانستان در برابر طالبان و سایر گروهای تروریستی نشات بگیرد.
روسیه با حمایت از طالبان، بدنبال دفاع از خود در برابر درماندگی فزاینده کشورهای غربی در مواجهه با تروریسم، مدیریت چشمانداز سیاسی و شکلدادن حکومت آینده در زمان فروپاشی دولت کابل است.
روسیه با بزرگنمایی خطر داعش، نه تنها به دنبال مشروع کردن همدستی با طالبان است، بلکه زمینه را برای حضور سیاسی و نظامی در آسیای میانه فراهم میکند.
با فروغلتیدن کشورهای آسیای میانه در رشد روز افزون اقتصاد چین، روسیه احساس میکند که نقش هژمونی خود را در این خطه از دست داده است.
با حضور نظامی روسیه، نقش پلیس بودن مسکو را در آسیا میانه پررنگ شده و در نتیجه وابستگی امنیتی کشورها را به خرس قهوهای افزایش خواهد داد.
کسب بازار انرژی از سوی کشورهای آسیای میانه به هژمونی مسکو پایان میدهد
شریفی در ادامه مینویسد: همچنین میتوان به انگیزههای اقتصادی روسیه در بازی جدید اشاره کرد. جمهوریهای آسیای میانه ذخایر غنی گاز و نفت را در اختیار دارند، و رهبران این منطقه بدنبال بازار جدید انرژی بخصوص بازار آسیای جنوبی هستند.
اگر کشورهای آسیای میانه بتوانند بازارهای خود را تنوع ببخشند به معنای پایان تسلط مسکو بر بازار انرژی منطقه خواهد بود.
از آنجایی که افغانستان کوتاهترین راه برای انتقال محصولات کشورهای آسیای میانه است،حمایت روسیه از طالبان میتواند تلاشهای برای انتقال گاز و نفت کشورهای آسیانه میانه به جنوب آسیا را قطع کند.
بدون شک روسیه نگران افزایش فعالیتهای تروریستی در منطقه است، بخصوص در مورد داعش که از کشورهای آسیای میانه که بعنوان حیات خلوت امنیت روسیه به حساب میآیند، ظهور میکنند.
اما با این وجود حمایت از یک گروه تروریستی برای شکست گروه تروریستی دیگر بخصوص در افغانستان نمیتواند، راهبرد استراتژیک پایداری باشد.
دشوار است که بپذیریم ایدئولوگهای افراطی شریک راهبردی خوبی برای روسیه باشند، به این دلیل که افراطیون خصومت شدیدی با دولتهای کابل دارند.
بهترین رویکرد برای حل بحران تروریسم همکاری با دولت کابل و شرکای منطقه و بینالمللی است. مشارکت با یک گروه خطرناک و پیشبینی ناپذیری میتواند نتایج معکوس به بار بیاورد.
حمایت روسیه از طالبان باعث شده این گروه دستاوردهای زیادی را در میدان نبرد به دست آورده و برای خود مشروعیتی را کسب کند.
سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که روسیه تا کجا از طالبان حمایت کرده یا اینکه این نوع حمایت تاکتیکی خواهد بود. جواب این پرسش به وضعیت رابطه پوتین و ترامپ و موضع آنها به مبارزه با تروریسم در افغانستان بر میگردد.
اگر روسیه به طالبان به عنوان جایگزین دولت فعلی کابل نگاه کند، اشتباه بزرگی خواهد بود. هر چند در کوتاه مدت روسیه دستاوردهای در قالب تضعیف تلاشهای آمریکا و متحدانش در افغانستان یا حتی خروج آنها را داشته باشد.
اما در بلندمدت حمایت مسکو از این گروه میتواند باعث ایجاد موج جدید از تروریسم در منطقه باشد، که امنیت و ثبات این کشور را در وهله اول به خطر میاندازد.
/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *