بنیاد کارنگی: "روسیه" برای صلح در افغانستان با کابل مذاکره کند
بنیاد کارنگی نوشت: روسیه اگر واقعاً بدنبال صلح در افغانستان است باید بطور مستقیم وارد گفتوگو با دولت کابل شود و نباید صرفا بدنبال منافع کوتاه مدت خود باشد.
به گزارش سرویس بین الملل پیتر تاپاچوکونف در یادداشتی برای بنیاد کارنگی نوشت: از زمان جنگ سرد، رابطه بین مسکو و اسلامآباد همچنان ضعیف مانده است. در دوران دو قطبی، پاکستان از متحدان نزدیک آمریکا بود و هند عمدتا طرف اتحاد جماهیر شوروی را میگرفت.
کمک پاکستان به نیروهای جهادی در افغانستان یکی از عوامل شکست شوروی بود
در ادامه این یادداشت آمده است: مسکو و اسلامآباد در اقدامات نظامی مختلفی ضد یکدیگر مشارکت داشتهاند که هر کدام از آنها پیامدهای فاجعه باری به دنبال داشته است.
در سال 1971، اتحاد جماهیر شوروی به ایجاد اردوگاههای آموزشی برای جنبش مقاومت چریکی نیروهای آزادی بخش در «پاکستان شرقی» کمک کرد و آنها را مورد حمایت تسلیحاتی قرار داد. مسکو در شکست پاکستان در جنگ 1971 و جدا شدن بنگلادش از پاکستان نقش داشت.
در زمان جنگ افغانستان در سالهای 1979 تا 1989، پاکستان تبدیل به یک قطب مهم برای تأمین سلاح و نیرو و همچنین مرکز اصلی آموزش جهادیون شد. این اقدام به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد.
پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، پاکستان و روسیه دیگر دلیلی برای رویارویی با یکدیگر نداشتند. به رغم ارسال سیگنالهای مثبت از سوی اسلامآباد، رهبران روس حرکت کندی به سمت پاکستان داشتند.
ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه هرگز به پاکستان سفر نکرد و تنها در تاریخ 11 آوریل 2007، یعنی 16 سال پس از فروپاشی شوروی، بود که «میخائیل فرادکوف» نخست وزیر وقت روسیه دیداری از اسلامآباد داشت.
تاپاچوکونف نوشت: مدتها طول کشید تا مسکو و اسلامآباد تصمیم گرفتند روند همکاریهای بین 2 کشور را تسهیل نمایند. این حرکت همین اواخر، یعنی در سال 2014، صورت گرفت و منجر به سفر «سرگئی شویگو» وزیر دفاع روسیه به اسلامآباد در 20 نوامبر 2014 شد. پس از این سفر، هر 2 کشور نقاط عطفی را شاهد بودند.
شویگو یک توافقنامه همکاری نظامی با پاکستان امضا کرد و 2 کشور درباره تحویل چهار بالگرد جنگی Mi-35M Hind-E توافق کردند. این بالگردها احتمالا اواخر سال جاری وارد پاکستان میشوند.
در سال 2016، شرکت سلاح سازی Kalashnikov Concern، یک تفنگ جنگی جدید را برای پیاده نظام پاکستان مورد آزمایش قرار داد. همچنین رسانههای هر 2 کشور گزارشاتی در مورد توافق احتمالی درباره تحویل چند بالگرد Mi-35 دیگر (حداکثر 20 فروند)، هواپیماهای Su-35 و Su-37، و حتی سیستمهای دفاع هوایی مخابره کردند. با این حال، بعید است که تا کنون توافقی درباره این تجهیزات صورت گرفته باشد.
این تحلیلگر سیاسی در ادامه مینویسد: 26 سپتامبر تا 10 اکتبر، روسیه و پاکستان اولین رزمایش تاکتیکی مشترک خود با عنوان «دوستی 2016» را در مرکز آموزش نیروهای ویژه در «چرات» پاکستان، واقع در ایالت خیبرپختونخوا در شمال غرب این کشور، برگزار کردند. علاوه بر این، «فرمانده نیروهای زمینی روسیه» تأیید کرده است که دور دوم این رزمایش در سال 2017 برگزار خواهد شد.
روابط اقتصادی روسیه و پاکستان چندان مناسب به نظر نمیرسد. دولتهای هر 2 کشور، در اطلاعات آماری خود، نام یکدیگر را ذیل عنوان «دیگر کشورها» آوردهاند. حجم تجارت بین روسیه و پاکستان در سال 2015 حدود 13 درصد کاهش یافت و به 395 میلیون دلار رسید (در مقایسه با 453 میلیون دلار سال 2014).
اما 16 اکتبر 2015، دولتهای روسیه و پاکستان توافقنامه همکاری برای احداث خط لوله گاز «شمال – جنوب» (از کراچی تا لاهور) امضا کردند. این توافقنامه میتواند به تقویت تجارت 2 جانبه کمک کند، به نحوی که قرار است روسیه 2 میلیارد دلار در این پروژه سرمایه گذاری نماید.
نویسنده با اشاره به وجود چشم انداز مناسبات تجاری روسیه و پاکستان نوشت: مسکو و اسلامآباد آشکارا خواهان تعمیق همکاریهای نظامی و تجاری خود، و همچنین داشتن مذاکرات مستمر سیاسی، نظامی و امنیتی هستند.
این نیت و خواسته باید مورد حمایت قرار گیرد، چون بهبود روابط بین روسیه و پاکستان یکی از راههای پایان دادن به میراث دوران جنگ سرد است و میتواند به ایجاد یک نظم جهانی جدید کمک کند. فرصتهای امیدوار کننده برای ایجاد سطح جدیدی از همکاریهای روسیه با پاکستان، در سال 2017 و پس از عضویت این کشور – و همچنین هند - در «سازمان همکاری شانگهای» پدیدار خواهد شد.
تاپاچوکونف با اشاره به روابط دو کشور تنها دستاوردهای کوتاه مدتی در پی داشته و نتایج استراتژیک بلند مدتی برای روسیه و پاکستان به دنبال نداشته باشد، میافزاید: اولین دلیل برای این نگرانی، مربوط به شرایط نامطلوب موجود برای همکاری نزدیک بین روسیه و پاکستان است. این 2 کشور به خاطر شرایط نامناسب اقتصادی خود، منابع محدودی برای سرمایه گذاری متقابل و انجام پروژههای تجاری مشترک دارند.
کشورهای ثالث نیز میتوانند موانعی بر سر راه نزدیکی 2 کشور ایجاد کنند. برای مثال، آمریکا ممکن است تلاش کند تا پاکستان را از تقویت مناسبات با روسیه بازدارد، و دهلی نو نیز ممکن است با همکاری نظامی مسکو با اسلامآباد مخالفت نماید.
دومین دلیلی برای این نگرانی، اقدامات غیر شفاف و غیر قابل پیش بینی روسیه در قبال پاکستان است. در زمان حکومت «دیمیتری مدودوف» سومین رئیس جمهور روسیه (2012 – 2008)، سیاست روسیه در قبال اسلامآباد شفافیت بیشتری داشت: در «مفاهیم سیاست خارجی 2008» روسیه، از پاکستان به عنوان یکی از قدرتهای اصلی منطقه نام برده شده بود که روسیه خواهان توسعه مناسبات با آن در سطوح 2 جانبه و چند جانبه بود.
مسکو در طرح نشست 4 جانبه خود با تاجیکستان، افغانستان و پاکستان (موسوم به Dushanbe Four) تلاش زیادی انجام داد. جایگاه اسلامآباد در سیاست خارجی روسیه معلوم اما غیر شفاف است.
بازگشت پوتین به کرملین در سال 2012، منجر به ایجاد تغییراتی در سیاست خارجی روسیه در قبال آسیای جنوبی شد. سیاستی که به نظر غیر شفافتر و غیر قابل پیش بینیتر نسبت به گذشته شد. اولین نشانه این تغییر، انتشار پیامی کوتاه درباره لغو نشست Dushanbe Four در اسلامآباد در سال 2012 بود، که علت آن، عدم امکان سفر پوتین به پاکستان عنوان شد. مدت کوتاهی پی از این ماجرا، این نشست منحل شد. بعد از آن نیز، پاکستان از «مفاهیم سیاست خارجی روسیه» در سالهای 2013 و 2016 حذف شد.
به واسطه این تغییرات، تقریبا درک شفافی درباره جایگاه پاکستان در سیاست خارجی روسیه وجود ندارد. اگر پاکستان یک شریک سیاسی و نظامی مهم برای روسیه بوده، و دریافت کننده تسلیحات روسیه به شمار میرود، چگونه توانسته خود را با شراکت استراتژیک روسیه و هند وفق دهد؟
تاپاچوکونف مینویسد: اگر قرار است پاکستان به عضویت «سازمان همکاری شانگهای» درآید، چه علتی وجود دارد که مسکو و اسلامآباد همکاریهای 2 جانبه خود در حوزه نظامی- فناوری را فراتر از چارچوب همکاریهای امنیتی این سازمان گسترش دهند؟
اگر پاکستان از نظر مسکو، بخشی از روند مذاکرات برای حل مسئله افغانستان است، چرا روسیه تلاش نمیکند برای ایجاد صلح در افغانستان ابتدا مذاکرات با کابل را گسترش دهد و تنها پس از انجام این کار، با اسلامآباد نیز وارد گفتوگو شود؟ تماسهای موجود بین مسکو و اسلامآباد درباره مسئله افغانستان و افزایش علاقه روسیه به رویکرد پاکستان در قبال طالبان، چگونه با کمکهای روسیه به «نیروهای ملی افغانستان» در سطوح 2 جانبه و 3 جانبه با کمک هند، منطبق میشود؟
در اظهارات رسمی روسیه، استراتژی جامعی در قبال آسیای جنوبی، که بتواند به همه این سئوالات متناقض پاسخ دهد، مشاهده نمیشود. از نظر یک ناظر خارجی، این اقدامات مسکو در منطقه، شبیه اقدامات تاکتیکی جداگانه است. و موضوعی که نگران کنندهتر است این است که این اقدامات مسکو ممکن است به خاطر دلایل خارجی صورت پذیرد و مستقیما ریشه در کشورهای آسیای جنوبی نداشته باشد.
این دلایل خارجی میتواند ناشی از روابط روسیه با غرب و تلاش آن برای ایفای نقش جهانی، منافع این کشور در آسیای مرکزی و خاورمیانه، و تعهدات آن در قبال چین باشد.
در ادامه این یادداشت آمده است: ارزش مشارکت با هند و پاکستان و کمک به افغانستان به نظر تا حدودی از سوی مسکو دست کم گرفته شده است و تا حدودی نیز منوط به منافع خارجی این کشور شده است. اگر چنین چیزی صحت داشته باشد، در آن صورت تصمیم روسیه برای تسهیل روند همکاری با پاکستان را میتوان بازتابی از یک سری اهداف کوتاه مدت دانست، که به واسطه یک سری رویدادهای خارجی تعریف شدهاند و ارتباط مستقیمی با پاکستان ندارند.
آیا این سئوال برای پاکستانیها پیش نمیآید که چرا روسیه تصمیم گرفته تا همکاریهای نظامی خود با این کشور را تنها پس از بحران اوکراین گسترش دهد؛ بحرانی که سطح کم نظیری از تنشها را بین روسیه و غرب به وجود آورد؟ آیا این موضوع برای پاکستان نگران کننده نیست که روسیه تنها زمانی با فروش سلاح به این کشور موافقت کرد که مسکو تبدیل به صادر کننده شماره 2 سلاح به هند، پس از آمریکا، شد؟
آیا این برای پاکستان چالش برانگیز نیست اگر بداند مسکو با نادیده گرفتن نگرانیهای این کشور، موافقت کرده تا سامانه دفاع موشکی S-400 را در اختیار هند قرار داده و برد موشکهای باراموس(BrahMos) را تا بیش از 600 کیلومتر افزایش دهد؟ این اقدام، تعادل نظامی آسیای جنوبی را بر هم میزند چون هندیها را قادر میسازد تا به کمک S-400 حریم هوایی پاکستان را کنترل کنند و به وسیله موشکهای جدید باراموس( BrahMos) هر نقطه از این کشور را هدف قرار دهند.
اگر پاسخ پاکستان به این سئوالات مثبت است، در آن صورت این کشور حق دارد انتظار داشته باشد که روسیه به واسطه یک سری رویدادهای خارجی در آینده، یک چرخش 180 درجه غیرمنتظره داشته باشد؛ مانند اقدام پوتین در سال 2014 برای لغو سفرش به اسلامآباد.
روابط 2 جانبه روسیه با برخی کشورها، در برابر اعمال نفوذ برخی دیگر از کشورها آسیبپذیر است
برای نمونه، بحث فروش سامانه دفاع موشکی S-300 به ایران، که در سال 2007 مورد موافقت روسیه قرار گرفت، در سال 2010 به واسطه فشار آمریکا و اسرائیل لغو شد، و دوباره در سال 2015 از سر گرفته شد، نشان میدهد که روابط 2 جانبه روسیه با برخی کشورها، در برابر اعمال نفوذ برخی دیگر از کشورها آسیب پذیر است.
چرخش موضوع 180 درجهای اخیر روسیه در قبال پاکستان، در اواخر سال 2016 اتفاق افتاد. به نقل از منابع پاکستانی، در ماه نوامبر و در جریان سفر «الکساندر بورتنیکوف» رئیس سرویس امنیتی فدرال روسیه به اسلامآباد، روسیه علنا از تمایل خود برای دسترسی به «بندر گوادر» و پیوستن به کریدور اقتصادی چین – روسیه خبر داد. پس از انتشار این خبر، وزارت امور خارجه هر نوع درخواست روسیه درباره «کریدور اقتصادی چین – روسیه» را رد کرد.
نویسنده در پایان مینویسد: جهش اخیر روسیه و پاکستان در عرصه همکاریهای همه جانبه نظامی، سوء تفاهمهایی را به وجود آورده است. این همکاریها در ظاهر نشان دهنده روابط نزدیک و مستحکم 2 کشور است. اما در واقع، پوششی برای مناسبات اقتصادی ضعیف، نبود استراتژی برای همکاریهای 2 جانبه، و ناپایداری و برگشت پذیری دستاوردهای محقق شده در مناسبات روسیه – پاکستان است. به طور همزمان، همکاری نظامی روسیه و پاکستان، خشم کشورهای ثالث را برانگیخته و آنان را وامیدارد تا فعالانه در جهت تخریب مشارکت بالقوه بین روسیه و پاکستان گام بردارند.
به همین خاطر است که روسیه و پاکستان به جای تقویت همکاریهای نظامی، باید روی حوزههای همکاری مهمتر که نمود کمتری دارند تمرکز نمایند، شروع به تدوین نقشه راه همکاریهای 2 جانبه خود کنند، و روند تجارت بین 2 کشور را تسهیل نمایند.
همکاریهای نظامی نیز میسر است اما باید کمتر آشکار و تحریک کننده باشد. این همکاریها میتواند محدود به توافقات تسلیحاتی، آموزشهای نظامی، و رایزنیهای 2 جانبه درباره نگرانیهای 2 جانبه باشد. رزمایشهای نظامی نیز میتواند در چارچوب «سازمان همکاری شانگهای» صورت پذیرد.
برقراری یک همکاری قابل اعتماد با هند و پاکستان تنها در صورتی ممکن است که روسیه به ارزش هر یک از آنها به صورت جداگانه و در جای خود واقف بوده و به آن اذعان نماید، سیاست خود در این حوزه را با محوریت آسیای جنوبی تدوین نماید، از اعمال نفوذ کشورهای ثالث در روابط خود با هند و پاکستان جلوگیری نماید، و از چرخشهای 180 درجهای و هر نوع اقدام غیر قابل پیش بینی در استراتژی منطقهای خود اجتناب نماید.
/
کمک پاکستان به نیروهای جهادی در افغانستان یکی از عوامل شکست شوروی بود
در ادامه این یادداشت آمده است: مسکو و اسلامآباد در اقدامات نظامی مختلفی ضد یکدیگر مشارکت داشتهاند که هر کدام از آنها پیامدهای فاجعه باری به دنبال داشته است.
در سال 1971، اتحاد جماهیر شوروی به ایجاد اردوگاههای آموزشی برای جنبش مقاومت چریکی نیروهای آزادی بخش در «پاکستان شرقی» کمک کرد و آنها را مورد حمایت تسلیحاتی قرار داد. مسکو در شکست پاکستان در جنگ 1971 و جدا شدن بنگلادش از پاکستان نقش داشت.
در زمان جنگ افغانستان در سالهای 1979 تا 1989، پاکستان تبدیل به یک قطب مهم برای تأمین سلاح و نیرو و همچنین مرکز اصلی آموزش جهادیون شد. این اقدام به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد.
پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، پاکستان و روسیه دیگر دلیلی برای رویارویی با یکدیگر نداشتند. به رغم ارسال سیگنالهای مثبت از سوی اسلامآباد، رهبران روس حرکت کندی به سمت پاکستان داشتند.
ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه هرگز به پاکستان سفر نکرد و تنها در تاریخ 11 آوریل 2007، یعنی 16 سال پس از فروپاشی شوروی، بود که «میخائیل فرادکوف» نخست وزیر وقت روسیه دیداری از اسلامآباد داشت.
تاپاچوکونف نوشت: مدتها طول کشید تا مسکو و اسلامآباد تصمیم گرفتند روند همکاریهای بین 2 کشور را تسهیل نمایند. این حرکت همین اواخر، یعنی در سال 2014، صورت گرفت و منجر به سفر «سرگئی شویگو» وزیر دفاع روسیه به اسلامآباد در 20 نوامبر 2014 شد. پس از این سفر، هر 2 کشور نقاط عطفی را شاهد بودند.
شویگو یک توافقنامه همکاری نظامی با پاکستان امضا کرد و 2 کشور درباره تحویل چهار بالگرد جنگی Mi-35M Hind-E توافق کردند. این بالگردها احتمالا اواخر سال جاری وارد پاکستان میشوند.
در سال 2016، شرکت سلاح سازی Kalashnikov Concern، یک تفنگ جنگی جدید را برای پیاده نظام پاکستان مورد آزمایش قرار داد. همچنین رسانههای هر 2 کشور گزارشاتی در مورد توافق احتمالی درباره تحویل چند بالگرد Mi-35 دیگر (حداکثر 20 فروند)، هواپیماهای Su-35 و Su-37، و حتی سیستمهای دفاع هوایی مخابره کردند. با این حال، بعید است که تا کنون توافقی درباره این تجهیزات صورت گرفته باشد.
این تحلیلگر سیاسی در ادامه مینویسد: 26 سپتامبر تا 10 اکتبر، روسیه و پاکستان اولین رزمایش تاکتیکی مشترک خود با عنوان «دوستی 2016» را در مرکز آموزش نیروهای ویژه در «چرات» پاکستان، واقع در ایالت خیبرپختونخوا در شمال غرب این کشور، برگزار کردند. علاوه بر این، «فرمانده نیروهای زمینی روسیه» تأیید کرده است که دور دوم این رزمایش در سال 2017 برگزار خواهد شد.
روابط اقتصادی روسیه و پاکستان چندان مناسب به نظر نمیرسد. دولتهای هر 2 کشور، در اطلاعات آماری خود، نام یکدیگر را ذیل عنوان «دیگر کشورها» آوردهاند. حجم تجارت بین روسیه و پاکستان در سال 2015 حدود 13 درصد کاهش یافت و به 395 میلیون دلار رسید (در مقایسه با 453 میلیون دلار سال 2014).
اما 16 اکتبر 2015، دولتهای روسیه و پاکستان توافقنامه همکاری برای احداث خط لوله گاز «شمال – جنوب» (از کراچی تا لاهور) امضا کردند. این توافقنامه میتواند به تقویت تجارت 2 جانبه کمک کند، به نحوی که قرار است روسیه 2 میلیارد دلار در این پروژه سرمایه گذاری نماید.
نویسنده با اشاره به وجود چشم انداز مناسبات تجاری روسیه و پاکستان نوشت: مسکو و اسلامآباد آشکارا خواهان تعمیق همکاریهای نظامی و تجاری خود، و همچنین داشتن مذاکرات مستمر سیاسی، نظامی و امنیتی هستند.
این نیت و خواسته باید مورد حمایت قرار گیرد، چون بهبود روابط بین روسیه و پاکستان یکی از راههای پایان دادن به میراث دوران جنگ سرد است و میتواند به ایجاد یک نظم جهانی جدید کمک کند. فرصتهای امیدوار کننده برای ایجاد سطح جدیدی از همکاریهای روسیه با پاکستان، در سال 2017 و پس از عضویت این کشور – و همچنین هند - در «سازمان همکاری شانگهای» پدیدار خواهد شد.
تاپاچوکونف با اشاره به روابط دو کشور تنها دستاوردهای کوتاه مدتی در پی داشته و نتایج استراتژیک بلند مدتی برای روسیه و پاکستان به دنبال نداشته باشد، میافزاید: اولین دلیل برای این نگرانی، مربوط به شرایط نامطلوب موجود برای همکاری نزدیک بین روسیه و پاکستان است. این 2 کشور به خاطر شرایط نامناسب اقتصادی خود، منابع محدودی برای سرمایه گذاری متقابل و انجام پروژههای تجاری مشترک دارند.
کشورهای ثالث نیز میتوانند موانعی بر سر راه نزدیکی 2 کشور ایجاد کنند. برای مثال، آمریکا ممکن است تلاش کند تا پاکستان را از تقویت مناسبات با روسیه بازدارد، و دهلی نو نیز ممکن است با همکاری نظامی مسکو با اسلامآباد مخالفت نماید.
دومین دلیلی برای این نگرانی، اقدامات غیر شفاف و غیر قابل پیش بینی روسیه در قبال پاکستان است. در زمان حکومت «دیمیتری مدودوف» سومین رئیس جمهور روسیه (2012 – 2008)، سیاست روسیه در قبال اسلامآباد شفافیت بیشتری داشت: در «مفاهیم سیاست خارجی 2008» روسیه، از پاکستان به عنوان یکی از قدرتهای اصلی منطقه نام برده شده بود که روسیه خواهان توسعه مناسبات با آن در سطوح 2 جانبه و چند جانبه بود.
مسکو در طرح نشست 4 جانبه خود با تاجیکستان، افغانستان و پاکستان (موسوم به Dushanbe Four) تلاش زیادی انجام داد. جایگاه اسلامآباد در سیاست خارجی روسیه معلوم اما غیر شفاف است.
بازگشت پوتین به کرملین در سال 2012، منجر به ایجاد تغییراتی در سیاست خارجی روسیه در قبال آسیای جنوبی شد. سیاستی که به نظر غیر شفافتر و غیر قابل پیش بینیتر نسبت به گذشته شد. اولین نشانه این تغییر، انتشار پیامی کوتاه درباره لغو نشست Dushanbe Four در اسلامآباد در سال 2012 بود، که علت آن، عدم امکان سفر پوتین به پاکستان عنوان شد. مدت کوتاهی پی از این ماجرا، این نشست منحل شد. بعد از آن نیز، پاکستان از «مفاهیم سیاست خارجی روسیه» در سالهای 2013 و 2016 حذف شد.
به واسطه این تغییرات، تقریبا درک شفافی درباره جایگاه پاکستان در سیاست خارجی روسیه وجود ندارد. اگر پاکستان یک شریک سیاسی و نظامی مهم برای روسیه بوده، و دریافت کننده تسلیحات روسیه به شمار میرود، چگونه توانسته خود را با شراکت استراتژیک روسیه و هند وفق دهد؟
تاپاچوکونف مینویسد: اگر قرار است پاکستان به عضویت «سازمان همکاری شانگهای» درآید، چه علتی وجود دارد که مسکو و اسلامآباد همکاریهای 2 جانبه خود در حوزه نظامی- فناوری را فراتر از چارچوب همکاریهای امنیتی این سازمان گسترش دهند؟
اگر پاکستان از نظر مسکو، بخشی از روند مذاکرات برای حل مسئله افغانستان است، چرا روسیه تلاش نمیکند برای ایجاد صلح در افغانستان ابتدا مذاکرات با کابل را گسترش دهد و تنها پس از انجام این کار، با اسلامآباد نیز وارد گفتوگو شود؟ تماسهای موجود بین مسکو و اسلامآباد درباره مسئله افغانستان و افزایش علاقه روسیه به رویکرد پاکستان در قبال طالبان، چگونه با کمکهای روسیه به «نیروهای ملی افغانستان» در سطوح 2 جانبه و 3 جانبه با کمک هند، منطبق میشود؟
در اظهارات رسمی روسیه، استراتژی جامعی در قبال آسیای جنوبی، که بتواند به همه این سئوالات متناقض پاسخ دهد، مشاهده نمیشود. از نظر یک ناظر خارجی، این اقدامات مسکو در منطقه، شبیه اقدامات تاکتیکی جداگانه است. و موضوعی که نگران کنندهتر است این است که این اقدامات مسکو ممکن است به خاطر دلایل خارجی صورت پذیرد و مستقیما ریشه در کشورهای آسیای جنوبی نداشته باشد.
این دلایل خارجی میتواند ناشی از روابط روسیه با غرب و تلاش آن برای ایفای نقش جهانی، منافع این کشور در آسیای مرکزی و خاورمیانه، و تعهدات آن در قبال چین باشد.
در ادامه این یادداشت آمده است: ارزش مشارکت با هند و پاکستان و کمک به افغانستان به نظر تا حدودی از سوی مسکو دست کم گرفته شده است و تا حدودی نیز منوط به منافع خارجی این کشور شده است. اگر چنین چیزی صحت داشته باشد، در آن صورت تصمیم روسیه برای تسهیل روند همکاری با پاکستان را میتوان بازتابی از یک سری اهداف کوتاه مدت دانست، که به واسطه یک سری رویدادهای خارجی تعریف شدهاند و ارتباط مستقیمی با پاکستان ندارند.
آیا این سئوال برای پاکستانیها پیش نمیآید که چرا روسیه تصمیم گرفته تا همکاریهای نظامی خود با این کشور را تنها پس از بحران اوکراین گسترش دهد؛ بحرانی که سطح کم نظیری از تنشها را بین روسیه و غرب به وجود آورد؟ آیا این موضوع برای پاکستان نگران کننده نیست که روسیه تنها زمانی با فروش سلاح به این کشور موافقت کرد که مسکو تبدیل به صادر کننده شماره 2 سلاح به هند، پس از آمریکا، شد؟
آیا این برای پاکستان چالش برانگیز نیست اگر بداند مسکو با نادیده گرفتن نگرانیهای این کشور، موافقت کرده تا سامانه دفاع موشکی S-400 را در اختیار هند قرار داده و برد موشکهای باراموس(BrahMos) را تا بیش از 600 کیلومتر افزایش دهد؟ این اقدام، تعادل نظامی آسیای جنوبی را بر هم میزند چون هندیها را قادر میسازد تا به کمک S-400 حریم هوایی پاکستان را کنترل کنند و به وسیله موشکهای جدید باراموس( BrahMos) هر نقطه از این کشور را هدف قرار دهند.
اگر پاسخ پاکستان به این سئوالات مثبت است، در آن صورت این کشور حق دارد انتظار داشته باشد که روسیه به واسطه یک سری رویدادهای خارجی در آینده، یک چرخش 180 درجه غیرمنتظره داشته باشد؛ مانند اقدام پوتین در سال 2014 برای لغو سفرش به اسلامآباد.
روابط 2 جانبه روسیه با برخی کشورها، در برابر اعمال نفوذ برخی دیگر از کشورها آسیبپذیر است
برای نمونه، بحث فروش سامانه دفاع موشکی S-300 به ایران، که در سال 2007 مورد موافقت روسیه قرار گرفت، در سال 2010 به واسطه فشار آمریکا و اسرائیل لغو شد، و دوباره در سال 2015 از سر گرفته شد، نشان میدهد که روابط 2 جانبه روسیه با برخی کشورها، در برابر اعمال نفوذ برخی دیگر از کشورها آسیب پذیر است.
چرخش موضوع 180 درجهای اخیر روسیه در قبال پاکستان، در اواخر سال 2016 اتفاق افتاد. به نقل از منابع پاکستانی، در ماه نوامبر و در جریان سفر «الکساندر بورتنیکوف» رئیس سرویس امنیتی فدرال روسیه به اسلامآباد، روسیه علنا از تمایل خود برای دسترسی به «بندر گوادر» و پیوستن به کریدور اقتصادی چین – روسیه خبر داد. پس از انتشار این خبر، وزارت امور خارجه هر نوع درخواست روسیه درباره «کریدور اقتصادی چین – روسیه» را رد کرد.
نویسنده در پایان مینویسد: جهش اخیر روسیه و پاکستان در عرصه همکاریهای همه جانبه نظامی، سوء تفاهمهایی را به وجود آورده است. این همکاریها در ظاهر نشان دهنده روابط نزدیک و مستحکم 2 کشور است. اما در واقع، پوششی برای مناسبات اقتصادی ضعیف، نبود استراتژی برای همکاریهای 2 جانبه، و ناپایداری و برگشت پذیری دستاوردهای محقق شده در مناسبات روسیه – پاکستان است. به طور همزمان، همکاری نظامی روسیه و پاکستان، خشم کشورهای ثالث را برانگیخته و آنان را وامیدارد تا فعالانه در جهت تخریب مشارکت بالقوه بین روسیه و پاکستان گام بردارند.
به همین خاطر است که روسیه و پاکستان به جای تقویت همکاریهای نظامی، باید روی حوزههای همکاری مهمتر که نمود کمتری دارند تمرکز نمایند، شروع به تدوین نقشه راه همکاریهای 2 جانبه خود کنند، و روند تجارت بین 2 کشور را تسهیل نمایند.
همکاریهای نظامی نیز میسر است اما باید کمتر آشکار و تحریک کننده باشد. این همکاریها میتواند محدود به توافقات تسلیحاتی، آموزشهای نظامی، و رایزنیهای 2 جانبه درباره نگرانیهای 2 جانبه باشد. رزمایشهای نظامی نیز میتواند در چارچوب «سازمان همکاری شانگهای» صورت پذیرد.
برقراری یک همکاری قابل اعتماد با هند و پاکستان تنها در صورتی ممکن است که روسیه به ارزش هر یک از آنها به صورت جداگانه و در جای خود واقف بوده و به آن اذعان نماید، سیاست خود در این حوزه را با محوریت آسیای جنوبی تدوین نماید، از اعمال نفوذ کشورهای ثالث در روابط خود با هند و پاکستان جلوگیری نماید، و از چرخشهای 180 درجهای و هر نوع اقدام غیر قابل پیش بینی در استراتژی منطقهای خود اجتناب نماید.
/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *