سرد کردن ایدهای داغ به نام "ربوده شده" / "میرباقری" موضوعی بکر را در فضایی نخ نما شده بررسی میکند+ عکس
موضوع فضای مجازی و مشکلات حریم شخصی که بازیگران به واسطه داشتن شبکه های اجتماعی دارند، معضلی نه چندان تازه اما برای ساخت فیلم سوژه جسورانه ای است.
خبرگزاری میزان -
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، با گذشت 28 روز از اکران آخرین ساخته بیژن میرباقری، "ربوده شده" با فروشی معادل 125,373,000 تومان شکست سنگینی را در گیشه تجربه می کند. این فیلم از همان ابتدا گام نخستش را با جنجال آغاز نمود و از روزبه بمانی به عنوان یک چهره تازه سینمایی رونمایی کرد. اتفاقی کلیشه ای که نه تنها نتوانست مخاطب را جذب کند بلکه به افت شدید فروش و از دست دادن تبلیغات و برخی سینماها انجامید.
اما این پایان ماجرای یک شروع بد نیست. برای فیلمی که ستاره ای همچون "نیکی کریمی" را جزو بازیگران خود می بیند، این سطح از استقبال، نشان دهنده ضعف در بخش های مختلفی از گروه تولید است. که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1- معلق میان درام اجتماعی و فیلم موزیکال
فیلم آغاز می شود و در اتفاق اولیه شیشه می شکند و کلید واژه ابتدایی ذهن نویسنده به مخاطب عرضه می شود. کلید واژه ای که کمی سردستی و ساده خود را بیان می نماید ولی با وجود همین الکن بودن ما را به سمت فیلمی با اتفاقات متعاقب سوق می دهد.
اولین صحنه از آواز خواندن "روزبه بمانی" ما را یاد لحظات نوستالژیک دهه هشتاد و اوایل فیلم های نیمه موزیکال ایرانی می اندازد. این لبخند دمی به طول نمی انجامد تا اینکه بمانی باز هم می خواند و می خواند و می خواند تا جایی که یادمان می رود داستان و سرنخ اصلی قصه کجا بود. کارگردان با شگردی قدیمی خواسته یا ناخواسته به عقب رجعت کرده و بخش عمده ای زمان اصلی فیلم که باید به پرداخت داستان می انجامید را به آوازه خوانی سپرده است.
نکته مهم در این بخش از فیلم استفاده نابجا و بیش از اندازه از صدا و خوانندگی روزبه بمانی است. این ابزار که در سال های ابتدایی حضور خوانندگان پاپ بسیار مورد استفاده بود، از سوی میرباقری با همان قصد اما بدون برنامه اتخاذ شده است. به نحوی که به روال درست داستان و ریتم کار ضربه مهلکی وارد آورده است.
2- علاقه کارگردان به عکاسی
ساختار فیلم و نوع چینش سکانس پلان ها مانند آثار قبلی میرباقری بر اصرار ویژه او بر نوع رنگ و قاب های خوب چیده شده و مخاطب در وجه اول با لوکیشن های زیبا، تجملاتی و لوکس روبرو می شود. اما نکته منفی این اتفاق بی ربط بودن، بی اهمیت بودن و استفاده صرفاً زیبایی شناسانه لوکیشن ها و قاب ها است.
انگار که کارگردان به جای ساخت فیلم به ساخت "استاپ موشن" روی آورده است و فیلمش را می توان تجمعی از قاب هایی دانست که عکس هایشان را دوست دارد. قاب هایی که در صورت درست استفاده به مانند نمونه های بهتری مثل "مرگ ماهی"، "دربند" و "پل چوبی" ختم می شد.
این مثال را به وضوح در تعداد بسیار زیاد پلان هایی می توان دید که "نیکی کریمی" بی رمق و تنها در نقش پر کننده قاب عکس حضور دارد.
3- بازیگران سوء تغذیه دارند
یک، دو، سه، چهار و از دست مخاطب خارج می شود که چند پلان از این فیلم به خوردن انواع خوراکی ها ختم می شود. بازیگران این فیلم در حدود 90 درصد پلان ها در حال نوشیدن و یا غذا خوردن هستند و برای مخاطب متبادر می شود که نکند این مشکل تغذیه ای در شخیت ها نوشته شده است. این نگاه طنز را کنار بگذاریم، نویسنده و بعد از او کارگردان کاملاً دست خالی بدون هیچ ایده ای و تنها معطوف به برخی دیالوگ ها پا به لوکیشن گذاشته اند و این تکرر در خوراک اگر نخواهند به عمد تلقی اش کنند، یکی از ضعف های اصلی اثر در بخش ایده پردازی در کارگردانی است.
4- سرد کردن ایده ای داغ
موضوع فضای مجازی و مشکلات حریم شخصی که بازیگران به واسطه داشتن شبکه های اجتماعی دارند، معضلی نه چندان تازه اما برای ساخت فیلم سوژه جسورانه ای است. ایده ای جسورانه که در میان دیالوگ های پر شاخ و برگ رها شده و نه تنها درخت اثر را پر بار نمی کند که همان چند برگ برنده ایده را هم می خشکاند.
فیلمنامه "ربوده شده" را بی شک یک فیلمنامه نویس ننوشته و این را می توان از عدم وحدت در جای جای متن مشاهده نمود. دیالوگ های اضافه و فضاسازی های نادرستی مانند حضور نیکی کریمی در مغازه برادر کسی که از او عفو گرفته اند، در این فیلم کم نیستند.
5- شخصیت های بی شخصیت
بار اول این شکست بدون شک در متن و عدم شخصیت پردازی درست کاراکترهاست، از سوی دیگر کارگردان انگار همه چیز را به شخصیت ها سپرده تا هرکسی جای خودش باشد. "نیکی کریمی" در نقش یک بازیگر هویت اصلی اش مشخص نیست. بازی می کند و در عین حال به عفو زندانیان محکوم به اعدام همکاری و تلاش هایی انجام می دهد، از طرفی به چاپ و تالیف کتاب و از سویی دیگر به خیاطی و طراحی لباس علاقه مند است. کارگردان خواسته به مخاطبش بفهماند که این شخصیت بلاتکلیف است اما با این شیوه اولین و به قول معروف اشتباه ترین راه را برگزیده است.
"نیکی کریمی" بازیگر نقش اول فیلم هیچ همدلی در ذهن و قلب مخاطب ایجاد نمی کند و تنها به نقش آفرینی در نقشی بی تاثیر و مصنوعی می پردازد. اما دلیل این بازی ضعیف از نیکی کریمی چیست؟ نوعی بی انرژی بودن و سرسری گرفتن پلان ها که قدری از سوی نیکی کریمی دیده می شود و وزنه سنگین تر ترازو به سمت بیژن میرباقری و از عدم شناخت این بازیگر خبر می دهد.
رزوبه بمانی هم از آن طرف افتاده و بازی بد کریمی را طور دیگری تلافی می کند. بازی احساسی و کنترل نشده او نشان دهنده اشتباه در انتخاب این خواننده برای بازی در یک فیلم است. اشتباهی که برای هر دو بازیگر بر عهده کارگردان اثر است زیرا نتوانسته بین دو بازیگر که البته از لحاظ سن و سال هم به هم نمی خورند تعادلی برقرار کند.
6- رابطه یا سوء تفاهم
چندین سال رابطه بین نیکی کریمی و روزبه بمانی در نقش کاراکترهایشان بدون هیچ تعریف قابل بیانی از هم پاشیده می شود. اصلاً اینها چه رابطه ای داشتند که پاشیده شد. در اکثر پلان ها هر دو در خانه شخصی یکدیگر هستند و باز هم معلوم نمی شود، این دو ازدواج کرده اند و یا رابطه شان خارج از عرف است.
از سوی دیگر سودای مهاجرت به واقع دستمالی شده ترین اتفاقی است که هر کارگردان حداقل یکبار تجربه کرده و پس از فرسوده شدن این ایده باز هم میرباقری به سمت آن می رود. ایده ای که هیچ به هیچ وجه تغییری نکرده وحتی در خلاصه آمده است : داستان زوجی است که در آستانه مهاجرت دچار مشكلاتی میشوند كه مسير زندگیشان را تغيير می دهد. با جستجو در اینترنت موارد بسیار زیادی از این خلاصه داستان دیده می شود و میرباقری تلاشی برای تغییر آن نداشته است.
7- منطق را فراموش کن
در بخش اصلی این فیلم مجرم به انتشار عکس های نیکی کریمی در اینترنت می پردازد و همین عاملی می شود تا پس از چندین روز وقفه پلیس در جریان قرار گیرد. اما این ابتدای ماجراست و تا وقتی که کاراکتر روزبه بمانی دنبال مجرم نرفته محل سکونت او لو نمی رود.
انگار کارگردان می خواسته در این اقدام کمی به شخصیت منفعل و تنها آوازه خوان فیلمش تکانی بدهد اما فراموش کرده که منطق تکنولوژی روز به راحتی از روی اکانت سرور و اینستاگرام شخص محل او را ردیابی می کند و نیازی به قدرت نمایی شخصیت وی نبوده است.
8- چه می گفت و چه شد؟
تاکید ویژه میرباقری در جلسه نقد بررسی این اثر بررسی معضل و مشکل حریم خصوصی و شبکه های مجازی بود. مشکلی که در سالیان گذشته بسیاری از هنرمندان با آن روبرو شده اند اما نه فیلم و نه بازخورد مخاطبان نشان داده در اشاعه این مطلب نه تنها موفق نبوده به شکست بزرگی برخورده است.
علی صفری
اما این پایان ماجرای یک شروع بد نیست. برای فیلمی که ستاره ای همچون "نیکی کریمی" را جزو بازیگران خود می بیند، این سطح از استقبال، نشان دهنده ضعف در بخش های مختلفی از گروه تولید است. که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1- معلق میان درام اجتماعی و فیلم موزیکال
فیلم آغاز می شود و در اتفاق اولیه شیشه می شکند و کلید واژه ابتدایی ذهن نویسنده به مخاطب عرضه می شود. کلید واژه ای که کمی سردستی و ساده خود را بیان می نماید ولی با وجود همین الکن بودن ما را به سمت فیلمی با اتفاقات متعاقب سوق می دهد.
اولین صحنه از آواز خواندن "روزبه بمانی" ما را یاد لحظات نوستالژیک دهه هشتاد و اوایل فیلم های نیمه موزیکال ایرانی می اندازد. این لبخند دمی به طول نمی انجامد تا اینکه بمانی باز هم می خواند و می خواند و می خواند تا جایی که یادمان می رود داستان و سرنخ اصلی قصه کجا بود. کارگردان با شگردی قدیمی خواسته یا ناخواسته به عقب رجعت کرده و بخش عمده ای زمان اصلی فیلم که باید به پرداخت داستان می انجامید را به آوازه خوانی سپرده است.
نکته مهم در این بخش از فیلم استفاده نابجا و بیش از اندازه از صدا و خوانندگی روزبه بمانی است. این ابزار که در سال های ابتدایی حضور خوانندگان پاپ بسیار مورد استفاده بود، از سوی میرباقری با همان قصد اما بدون برنامه اتخاذ شده است. به نحوی که به روال درست داستان و ریتم کار ضربه مهلکی وارد آورده است.
2- علاقه کارگردان به عکاسی
ساختار فیلم و نوع چینش سکانس پلان ها مانند آثار قبلی میرباقری بر اصرار ویژه او بر نوع رنگ و قاب های خوب چیده شده و مخاطب در وجه اول با لوکیشن های زیبا، تجملاتی و لوکس روبرو می شود. اما نکته منفی این اتفاق بی ربط بودن، بی اهمیت بودن و استفاده صرفاً زیبایی شناسانه لوکیشن ها و قاب ها است.
انگار که کارگردان به جای ساخت فیلم به ساخت "استاپ موشن" روی آورده است و فیلمش را می توان تجمعی از قاب هایی دانست که عکس هایشان را دوست دارد. قاب هایی که در صورت درست استفاده به مانند نمونه های بهتری مثل "مرگ ماهی"، "دربند" و "پل چوبی" ختم می شد.
این مثال را به وضوح در تعداد بسیار زیاد پلان هایی می توان دید که "نیکی کریمی" بی رمق و تنها در نقش پر کننده قاب عکس حضور دارد.
3- بازیگران سوء تغذیه دارند
یک، دو، سه، چهار و از دست مخاطب خارج می شود که چند پلان از این فیلم به خوردن انواع خوراکی ها ختم می شود. بازیگران این فیلم در حدود 90 درصد پلان ها در حال نوشیدن و یا غذا خوردن هستند و برای مخاطب متبادر می شود که نکند این مشکل تغذیه ای در شخیت ها نوشته شده است. این نگاه طنز را کنار بگذاریم، نویسنده و بعد از او کارگردان کاملاً دست خالی بدون هیچ ایده ای و تنها معطوف به برخی دیالوگ ها پا به لوکیشن گذاشته اند و این تکرر در خوراک اگر نخواهند به عمد تلقی اش کنند، یکی از ضعف های اصلی اثر در بخش ایده پردازی در کارگردانی است.
4- سرد کردن ایده ای داغ
موضوع فضای مجازی و مشکلات حریم شخصی که بازیگران به واسطه داشتن شبکه های اجتماعی دارند، معضلی نه چندان تازه اما برای ساخت فیلم سوژه جسورانه ای است. ایده ای جسورانه که در میان دیالوگ های پر شاخ و برگ رها شده و نه تنها درخت اثر را پر بار نمی کند که همان چند برگ برنده ایده را هم می خشکاند.
فیلمنامه "ربوده شده" را بی شک یک فیلمنامه نویس ننوشته و این را می توان از عدم وحدت در جای جای متن مشاهده نمود. دیالوگ های اضافه و فضاسازی های نادرستی مانند حضور نیکی کریمی در مغازه برادر کسی که از او عفو گرفته اند، در این فیلم کم نیستند.
5- شخصیت های بی شخصیت
بار اول این شکست بدون شک در متن و عدم شخصیت پردازی درست کاراکترهاست، از سوی دیگر کارگردان انگار همه چیز را به شخصیت ها سپرده تا هرکسی جای خودش باشد. "نیکی کریمی" در نقش یک بازیگر هویت اصلی اش مشخص نیست. بازی می کند و در عین حال به عفو زندانیان محکوم به اعدام همکاری و تلاش هایی انجام می دهد، از طرفی به چاپ و تالیف کتاب و از سویی دیگر به خیاطی و طراحی لباس علاقه مند است. کارگردان خواسته به مخاطبش بفهماند که این شخصیت بلاتکلیف است اما با این شیوه اولین و به قول معروف اشتباه ترین راه را برگزیده است.
"نیکی کریمی" بازیگر نقش اول فیلم هیچ همدلی در ذهن و قلب مخاطب ایجاد نمی کند و تنها به نقش آفرینی در نقشی بی تاثیر و مصنوعی می پردازد. اما دلیل این بازی ضعیف از نیکی کریمی چیست؟ نوعی بی انرژی بودن و سرسری گرفتن پلان ها که قدری از سوی نیکی کریمی دیده می شود و وزنه سنگین تر ترازو به سمت بیژن میرباقری و از عدم شناخت این بازیگر خبر می دهد.
رزوبه بمانی هم از آن طرف افتاده و بازی بد کریمی را طور دیگری تلافی می کند. بازی احساسی و کنترل نشده او نشان دهنده اشتباه در انتخاب این خواننده برای بازی در یک فیلم است. اشتباهی که برای هر دو بازیگر بر عهده کارگردان اثر است زیرا نتوانسته بین دو بازیگر که البته از لحاظ سن و سال هم به هم نمی خورند تعادلی برقرار کند.
6- رابطه یا سوء تفاهم
چندین سال رابطه بین نیکی کریمی و روزبه بمانی در نقش کاراکترهایشان بدون هیچ تعریف قابل بیانی از هم پاشیده می شود. اصلاً اینها چه رابطه ای داشتند که پاشیده شد. در اکثر پلان ها هر دو در خانه شخصی یکدیگر هستند و باز هم معلوم نمی شود، این دو ازدواج کرده اند و یا رابطه شان خارج از عرف است.
از سوی دیگر سودای مهاجرت به واقع دستمالی شده ترین اتفاقی است که هر کارگردان حداقل یکبار تجربه کرده و پس از فرسوده شدن این ایده باز هم میرباقری به سمت آن می رود. ایده ای که هیچ به هیچ وجه تغییری نکرده وحتی در خلاصه آمده است : داستان زوجی است که در آستانه مهاجرت دچار مشكلاتی میشوند كه مسير زندگیشان را تغيير می دهد. با جستجو در اینترنت موارد بسیار زیادی از این خلاصه داستان دیده می شود و میرباقری تلاشی برای تغییر آن نداشته است.
7- منطق را فراموش کن
در بخش اصلی این فیلم مجرم به انتشار عکس های نیکی کریمی در اینترنت می پردازد و همین عاملی می شود تا پس از چندین روز وقفه پلیس در جریان قرار گیرد. اما این ابتدای ماجراست و تا وقتی که کاراکتر روزبه بمانی دنبال مجرم نرفته محل سکونت او لو نمی رود.
انگار کارگردان می خواسته در این اقدام کمی به شخصیت منفعل و تنها آوازه خوان فیلمش تکانی بدهد اما فراموش کرده که منطق تکنولوژی روز به راحتی از روی اکانت سرور و اینستاگرام شخص محل او را ردیابی می کند و نیازی به قدرت نمایی شخصیت وی نبوده است.
8- چه می گفت و چه شد؟
تاکید ویژه میرباقری در جلسه نقد بررسی این اثر بررسی معضل و مشکل حریم خصوصی و شبکه های مجازی بود. مشکلی که در سالیان گذشته بسیاری از هنرمندان با آن روبرو شده اند اما نه فیلم و نه بازخورد مخاطبان نشان داده در اشاعه این مطلب نه تنها موفق نبوده به شکست بزرگی برخورده است.
علی صفری
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *