راه حل بحران سوریه سیاسی است یا نظامی؟
تعداد طرف های درگیر در سوریه زیاد است به همین خاطر رسیدن به یک نتیجه مشترک هم دشوار می شود و حتی ناشدنی.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه بین الملل ، وجود سلیقه های مختلف باعث ایجاد مشکلات و اختلافات زیادی می شود، حال اگر برخی از این سلیقه ها بر اساس امیال و خواسته های غیر قانونی و دشمنانه هم باشد، دیگر نمی توان برای مذاکره کنندگانی که دور یک میز نشسته اند امیدی برای توافق داشت.
اکنون بحران سوریه در چنین شرایطی است، با این تفاوت که در یک طرف ماجرا جبهه باطل قرار دارد و در طرف دیگر جبهه حق نشسته است. هیچ انگیزه ای هم در ظرف جبهه باطل برای پایان دادن به بحران دیده نمی شود.
آمریکا و اذنابش همان جبهه باطلی هستند که کشورهای اسلامی را به جان هم انداخته است و سعی دارد تا با سیاست های خود جبهه مقاومت را از میان بردارد.
در جناح دیگر این نبرد، ایران قرار گرفته است همراه با کشورها و گروه های محور مقاومت که مقابل این توطئه و دسیسه آمریکا ایستادگی می کند.
اما نقش روسیه را آیا می توان در راستای جبهه مقاومت اسلامی دانست؟ شاید برخی نظرشان مثبت و برخی دیگر منفی باشد، اما نقش روسیه در بحران سوریه تاکنون به نفع جبهه و محور مقاومت اسلامی تمام شده است گرچه مسکو هم از نقش آفرینی در بحران سوریه سود خود را می برد، اما این کشور با درک موقعیت و شرایط موجود و خطری که روسیه را هم تهدید می کند، با منطق ایران وارد بحران سوریه شد تا نقش تاریخی خود را ایفا کند.
اختلافات آمریکا و روسیه هم آنقدر عمیق است که نمی توان تصور کرد این اختلافات حل و فصل شود و سبب توافق بر سر بحران سوریه گردد.
موضوع مذاکرات، نشست ها و گفت وگوهای صلح سوریه از زمانی آغاز شد که شکست های جبهه دشمنان سوریه هم آغاز شد. تا آن زمان که دولت و ملت سوریه با یورش تروریست های تکفیری وهابی همراه با حمایت های گسترده آمریکا، اعراب و ترکیه بدچار بودند، سخنی از مذاکرات صلح سوریه بر زبان رانده نمی شد.
اما اکنون که در مقابل آن محور شرارت و پلیدی، جبهه ای تشکیل شده و باعث شکست آنها گردیده، به یاد مذاکرات صلح افتاده اند و درد و رنج مردم سوریه آنها را آزار می دهد، بیش از 5 سال است که مردم این کشور به خاطر دخالت های آمریکا، ترکیه عربستان سعودی و دیگر کشورهای مرتجع عربی منطقه در شرایط بسیار بغرنجی به سر می برند.
آیا مذاکره می تواند راهکاری برای پایان دادن به بحران سوریه شود در حالی که یک طرف مذاکره کنندگان، دشمنان این کشور و به وجود آورندگان بحران نشسته اند، آیا می توان از آنها توقع رفتاری منطقی و عقلانی داشت؟
مذاکرات برای حل بحران سوریه که به تازگی در لوزان برگزار شد و هیچ دستاوردی هم نداشت، تنها یک ترفند، بازی سیاسی و ژست صلح طلبی برای آمریکایی ها و اذناب او است. آنها با برگزاری چنین نشست هایی القاء می کنند که خواهان برقراری آتش بس و ایجاد صلح در سوریه هستند، اما در پشت میز همین مذاکرات به گونه ای رفتار می کنند که گفت وگوها به ثمر نرسد. در واقع مذاکرات سیاسی برای حل بحران سوریه را هم به میدان جنگ تشبیه می کنند و چون تصور دارند زور و توانشان از طرف مقابل بیشتر است باید حرفشان هم به کرسی بنشیند.
برای همین است که تاکنون هر نشستی برای سوریه برگزار شده، شکست، سرنوشت حتمی و قطعی آن بوده است.
مذاکرات سیاسی برای پایان بحران سوریه، وقت تلف کردن و البته به نفع آمریکاست. تا زمانی که طرف مقابل اصرار دارد دولت قانونی سوریه باید برکنار شود و دولت جدید که به تأیید آمریکا برسد بر سر کار بیاید، اوضاع سوریه سامان نخواهد یافت.
ضمن این که آمریکا در پی تجزیه سوریه است. بر اساس نقشه ای که آنها برای این کشور کشیده اند، سوریه به سه بخش تجزیه می شود.
جالب است که یک کشور کوچک و البته با پیشینه تاریخی طولانی که تنها 185 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد، باید تجزیه شود اما آمریکا با 9 میلیون و 834 هزار کیلومتر مربع وسعت و 50 ایالت ظرفیت تجزیه شدن ندارد!
البته اعتراضات استقلال طلبانه در برخی ایالات آمریکا وجود دارد اما با برخوردهای تند و سرکوبگرانه همراه بوده است. دیری نخواهد پایید که استقلال خواهان ایالات متحده هم ایالات متفرقه را تأسیس کنند.
و اما سوریه که همچنان نیروهای ارتش و مردمی این کشور با حمایت های ایران و روسیه که البته با درخواست دولت و ملت سوریه وارد عمل شده اند، در حلب پیروزی به دست می آورند و این پیروزی ها اسباب نگرانی شدید آمریکا، ترکیه و آل سعود را به همراه داشته است.
راهکار سیاسی برای بحران سوریه وجود ندارد. چرا؟ برای این که طرف مقابل نه در مذاکرات از خود انعطاف به خرج می دهد و نه در میدان جنگ کوتاه می آید.
جبهه حق با این شرایط باید چه رفتاری داشته باشد؟ انعطاف پذیر باشد و تن به خواسته دشمن بدهد؟
اکنون کفه میدان نبرد به سود محور مقاومت است، ادامه این روند، شکست های بیشتر و سنگین تر را برای دشمن رقم خواهد زد. دست برتر با جبهه و محور مقاومت است.
اگر چندین نشست لوزان هم برگزار شود، راه به جایی نخواهد برد، راه حل نظامی و مقاومت از راه حل سیاسی آسان تر است چرا که طرف مقابل حرف منطق سرش نمی شود.
آمریکا از دل مذاکرات فشار بیشتر بر جبهه مقاومت را می خواهد. درست است که آن سوی میز مذاکرات از عده بیشتری برخوردار است، اما تأثیر این سوی میز بسیار بیشتر از کشورهای فتنه گری است که جهان اسلام را به آشوب کشیده اند.
مذاکره با شیطان جواب نمی دهد و ثمر هم ندارد، همانگونه که بر سر موضوع هسته ای با آمریکا مذاکره شد، اما همچنان می بینیم که دشمنی ها ادامه دارد و تحریم ها برداشته نشده است.
پس چه باید کرد؟ یا باید مقاومت کرد تا به پیروزی رسید، یا تن به ذلت داد.
اکنون بحران سوریه در چنین شرایطی است، با این تفاوت که در یک طرف ماجرا جبهه باطل قرار دارد و در طرف دیگر جبهه حق نشسته است. هیچ انگیزه ای هم در ظرف جبهه باطل برای پایان دادن به بحران دیده نمی شود.
آمریکا و اذنابش همان جبهه باطلی هستند که کشورهای اسلامی را به جان هم انداخته است و سعی دارد تا با سیاست های خود جبهه مقاومت را از میان بردارد.
در جناح دیگر این نبرد، ایران قرار گرفته است همراه با کشورها و گروه های محور مقاومت که مقابل این توطئه و دسیسه آمریکا ایستادگی می کند.
اما نقش روسیه را آیا می توان در راستای جبهه مقاومت اسلامی دانست؟ شاید برخی نظرشان مثبت و برخی دیگر منفی باشد، اما نقش روسیه در بحران سوریه تاکنون به نفع جبهه و محور مقاومت اسلامی تمام شده است گرچه مسکو هم از نقش آفرینی در بحران سوریه سود خود را می برد، اما این کشور با درک موقعیت و شرایط موجود و خطری که روسیه را هم تهدید می کند، با منطق ایران وارد بحران سوریه شد تا نقش تاریخی خود را ایفا کند.
اختلافات آمریکا و روسیه هم آنقدر عمیق است که نمی توان تصور کرد این اختلافات حل و فصل شود و سبب توافق بر سر بحران سوریه گردد.
موضوع مذاکرات، نشست ها و گفت وگوهای صلح سوریه از زمانی آغاز شد که شکست های جبهه دشمنان سوریه هم آغاز شد. تا آن زمان که دولت و ملت سوریه با یورش تروریست های تکفیری وهابی همراه با حمایت های گسترده آمریکا، اعراب و ترکیه بدچار بودند، سخنی از مذاکرات صلح سوریه بر زبان رانده نمی شد.
اما اکنون که در مقابل آن محور شرارت و پلیدی، جبهه ای تشکیل شده و باعث شکست آنها گردیده، به یاد مذاکرات صلح افتاده اند و درد و رنج مردم سوریه آنها را آزار می دهد، بیش از 5 سال است که مردم این کشور به خاطر دخالت های آمریکا، ترکیه عربستان سعودی و دیگر کشورهای مرتجع عربی منطقه در شرایط بسیار بغرنجی به سر می برند.
آیا مذاکره می تواند راهکاری برای پایان دادن به بحران سوریه شود در حالی که یک طرف مذاکره کنندگان، دشمنان این کشور و به وجود آورندگان بحران نشسته اند، آیا می توان از آنها توقع رفتاری منطقی و عقلانی داشت؟
مذاکرات برای حل بحران سوریه که به تازگی در لوزان برگزار شد و هیچ دستاوردی هم نداشت، تنها یک ترفند، بازی سیاسی و ژست صلح طلبی برای آمریکایی ها و اذناب او است. آنها با برگزاری چنین نشست هایی القاء می کنند که خواهان برقراری آتش بس و ایجاد صلح در سوریه هستند، اما در پشت میز همین مذاکرات به گونه ای رفتار می کنند که گفت وگوها به ثمر نرسد. در واقع مذاکرات سیاسی برای حل بحران سوریه را هم به میدان جنگ تشبیه می کنند و چون تصور دارند زور و توانشان از طرف مقابل بیشتر است باید حرفشان هم به کرسی بنشیند.
برای همین است که تاکنون هر نشستی برای سوریه برگزار شده، شکست، سرنوشت حتمی و قطعی آن بوده است.
مذاکرات سیاسی برای پایان بحران سوریه، وقت تلف کردن و البته به نفع آمریکاست. تا زمانی که طرف مقابل اصرار دارد دولت قانونی سوریه باید برکنار شود و دولت جدید که به تأیید آمریکا برسد بر سر کار بیاید، اوضاع سوریه سامان نخواهد یافت.
ضمن این که آمریکا در پی تجزیه سوریه است. بر اساس نقشه ای که آنها برای این کشور کشیده اند، سوریه به سه بخش تجزیه می شود.
جالب است که یک کشور کوچک و البته با پیشینه تاریخی طولانی که تنها 185 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد، باید تجزیه شود اما آمریکا با 9 میلیون و 834 هزار کیلومتر مربع وسعت و 50 ایالت ظرفیت تجزیه شدن ندارد!
البته اعتراضات استقلال طلبانه در برخی ایالات آمریکا وجود دارد اما با برخوردهای تند و سرکوبگرانه همراه بوده است. دیری نخواهد پایید که استقلال خواهان ایالات متحده هم ایالات متفرقه را تأسیس کنند.
و اما سوریه که همچنان نیروهای ارتش و مردمی این کشور با حمایت های ایران و روسیه که البته با درخواست دولت و ملت سوریه وارد عمل شده اند، در حلب پیروزی به دست می آورند و این پیروزی ها اسباب نگرانی شدید آمریکا، ترکیه و آل سعود را به همراه داشته است.
راهکار سیاسی برای بحران سوریه وجود ندارد. چرا؟ برای این که طرف مقابل نه در مذاکرات از خود انعطاف به خرج می دهد و نه در میدان جنگ کوتاه می آید.
جبهه حق با این شرایط باید چه رفتاری داشته باشد؟ انعطاف پذیر باشد و تن به خواسته دشمن بدهد؟
اکنون کفه میدان نبرد به سود محور مقاومت است، ادامه این روند، شکست های بیشتر و سنگین تر را برای دشمن رقم خواهد زد. دست برتر با جبهه و محور مقاومت است.
اگر چندین نشست لوزان هم برگزار شود، راه به جایی نخواهد برد، راه حل نظامی و مقاومت از راه حل سیاسی آسان تر است چرا که طرف مقابل حرف منطق سرش نمی شود.
آمریکا از دل مذاکرات فشار بیشتر بر جبهه مقاومت را می خواهد. درست است که آن سوی میز مذاکرات از عده بیشتری برخوردار است، اما تأثیر این سوی میز بسیار بیشتر از کشورهای فتنه گری است که جهان اسلام را به آشوب کشیده اند.
مذاکره با شیطان جواب نمی دهد و ثمر هم ندارد، همانگونه که بر سر موضوع هسته ای با آمریکا مذاکره شد، اما همچنان می بینیم که دشمنی ها ادامه دارد و تحریم ها برداشته نشده است.
پس چه باید کرد؟ یا باید مقاومت کرد تا به پیروزی رسید، یا تن به ذلت داد.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *