چه کسانی در داخل به دو قطبیسازی مطلوب آمریکاییها دامن میزنند؟
وارد شدن به فاز مذاکره با آمریکا در قالب موضوعات و مفاهیمی چون برجام 2، برجام3 و غیره چیزی جز عدول از مواضع را برای جمهوری اسلامی ایران به همراه ندارد.
خبرگزاری میزان -
گروه سیاسی : مقام معظم رهبری در نخستین روز سال جاری در اجتماع انبوه و پرشور زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی(ع) در سخنان مهمی، معنای حقیقی و اهداف پنهان و خطرناک تفکر تسلیم طلبانهای که آمریکا و عدهای در داخل سعی میکنند به ذهن نخبگان و افکار عمومی ملت ایران تزریق کنند را تبیین و تشریح کردند.
معظم له در اجتماع مزبور فرمودند:در مقطع کنونی، آمریکاییها به دنبال تزریق تفکر خاصی در میان نخبگان جامعه و سپس افکار عمومی کشور هستند مبنی بر اینکه ملت ایران بر سر یک «دو راهی» قرار دارد و چاره ای جز انتخاب یکی از این دو راه ندارد! دو راهی که آنها ادعا میکنند این است که ملت ایران یا باید با امریکا کنار بیاید و یا بطور دائم تحت فشارهای امریکا و مشکلات ناشی از آن باشد.
رهبر معظم انقلاب معنای حقیقی این تفکر خطرناک را این دانستند که جمهوری اسلامی ایران بتدریج از مبانی قدرت و امنیت خود و از مسائل اساسی که به حُکم اسلام و در چارچوب نظام اسلامی، به آنها پایبند است همچون مسئله حمایت از مقاومت و پشتیبانی سیاسی از ملتهای فلسطین، یمن و بحرین، صرفنظر و مواضع خود را به خواسته های امریکا نزدیک کند!
رهبر انقلاب اسلامی این را هم گفتند که بر اساس این تفکر خاص، جمهوری اسلامی ایران باید همچون برخی دولتهای عربی که با کمال وقاحت دست دوستی به سوی رژیم صهیونیستی دراز کردند، در نهایت با دشمن صهیونیستی کنار بیاید.
اما نگاهی گذرا به اقوال و اعمال سردمداران کاخ سفید در یکی دو سال اخیر، این واقعیت را آشکار میکند که آنها با در پیش گرفتن یک استراتژی نرم درصدد هستند به صورت تدریجی و بطئی، تفکرات و ارزشهای آرمانگرایانه و ایدئولوژیک منبعث از انقلاب اسلامی را از ذهن نخبگان و کنشگران و در نهایت تودههای مردم در جامعه ایران، مطرود و متروک کنند؛ هدفی که در ایام اصلاحات نیز با جدیت هر چه تمام پیگیری میکردند، اما هوشیاری و بصیرت مردم و رهبری و پیوند وثیق و سدید امت- امامت تلاشهای آنها را با شکست مواجه ساخت.
بدون تردید آمریکاییها برای ایجاد دوقطبی کاذب خود، امید زیادی به برخی از نخبگان و کنشگران داخل ایران دارند تا به واسطه نفوذ و نقشآفرینی آنها در دستگاههای تصمیم گیر دولتی، پروژه خود را به پیش ببرند؛ اینکه یک تئوریسین یا یک استاد دانشگاه که اتفاقا در منصب مشاورت و معاضدت فکری فلان دستگاه دولتی نیز قرار دارد، در ستون یادداشت فلان نشریه زنجیرهای مدام این گزاره را القاء کند که باید ورای مسائل هسته ای(که توافق نیم بند پیرامون آن نیز در طول 80 روز اخیر مدام مورد تطاول و نقض طرف آمریکایی قرار گرفته) پیرامون سایر مسائل نیز باب گفتوگو و به تبع آن مصالحه با آمریکا را باز کنیم؛ نشان میدهد که آمریکاییها در رابطه با این مقوله، درست به هدف زدهاند.
از همان آغاز مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا( در قالب 1+5) مقام معظم رهبری بارها تاکید فرمودند که این مذاکرات صرفا پیرامون مقوله هستهای است و لاغیر. این چارچوب بندی و حدود و ثغور قائل شدن برای مذاکرات با آمریکا از سوی عالیترین مقام رسمی کشور راه را برای اتخاذ رفتارهای نامناسب و نامتناسب در عرصه دیپلماسی مسدود کرد و به همگان فهماند که مذاکره و بده وبستان با آمریکاییها پیرامون یک مناقشه 12 ساله لزوما موید و مجوز مذاکره با این دولت سلطه گر و زورگو در باب مناقشههای بیشماری که ریشههای ماهیتی و جوهری دارد، نیست.
اوایل سال گذشته بود که نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در دیدار با تعدادی از نمایندگان جمهوریخواه و دموکرات کنگره آمریکا صریحا به این موضوع اذعان کرد که رقابت دموکراتها و جمهوریخواهان فقط بازی است و کل نظام آمریکا پشت سر اسرائیل است؛ این اظهارات نتانیاهو در کنار اقوال و اعمالی که هرازچندگاهی از سوی مقامات آمریکایی سر میزند، نشان میدهد که حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی در پیشبرد سیاستهای توسعه طلبانه و جنایتکارانه این رژیم نامشروع یک استراتژی لایتغیر است که در مواضع آمریکا در قبال منطقه غرب آسیا برجسته میشود.
این امر در حالی است که سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز شکل گیری، بر پایه مخالفت با رژیم نامشروع صهیونیستی ابتناء یافته است و جمهوری اسلامی ایران در 37 سال اخیر حتی علی رغم برخی رفتارهای اشتباه مسئولان فلسطینی در برهه های مختلف، هیچگاه از سیاست خود مبنی بر حمایت صددرصدی از مقاومت مردم فلسطین در برابر تجاوزات و جنایت های صهیونیست ها عدول نکرده است.
با توجه به گزارههای فوق، باید از آن دسته ازعناصر داخلی که پیشنهاد مذاکره با آمریکا در باب تمام مسائل اختلافی فی مابین را با الگو گیری از مذاکرات هسته ای مطرح می کنند، پرسید که فی المثل در باب همین یک مقوله مناقشه برانگیز یعنی کنارآمدن یا کنارنیامدن با رژیم صهیونیستی، چه نقطه اشتراکی میان مواضع جمهوری اسلامی ایران و آمریکا وجود دارد که نسخه مذاکره را تجویز میکنند.
آیا مذاکره با آمریکا پیرامون تمام موضوعات برای جمهوری اسلامی ایران عدول از مواضع را به دنبال ندارد؟ در رابطه با همین مذاکرات هستهای که عدهای در داخل آن را فتحالفتوح و سند افتخار نامیدند، مقام معظم رهبری با استناد به سخنان وزیر امور خارجه، فرمودند: برخی خطوط قرمز رعایت نشد؛ و این رعایت نشدن خطوط قرمز تنها ناشی از یک حقیقت کتمان ناپذیر است و آن اینکه زورگویی و خوی سلطه گری در ذات و ماهیت آمریکایی هاست.
بنابراین وارد شدن به فاز مذاکره با آمریکا در قالب موضوعات و مفاهیمی چون برجام 2، برجام3 و غیره چیزی جز عدول از مواضع را برای جمهوری اسلامی ایران به همراه ندارد؛ از اینرو شبه روشنفکرانی که داعیه دار صدور تز هستند و اغلب روابط تنگاتنگی نیز با دستگاههای تصمیم ساز دولتی دارند باید از تلاشهای مذبوحانه خود برای برقراری زمینههای مذاکره میان ایران و آمریکا دست بردارند و بدانند که با اینگونه اقدامات خواسته یا ناخواسته زمینه همان دو قطبی سازی مطلوب آمریکاییها را فراهم میآورند.
انتهای پیام/
معظم له در اجتماع مزبور فرمودند:در مقطع کنونی، آمریکاییها به دنبال تزریق تفکر خاصی در میان نخبگان جامعه و سپس افکار عمومی کشور هستند مبنی بر اینکه ملت ایران بر سر یک «دو راهی» قرار دارد و چاره ای جز انتخاب یکی از این دو راه ندارد! دو راهی که آنها ادعا میکنند این است که ملت ایران یا باید با امریکا کنار بیاید و یا بطور دائم تحت فشارهای امریکا و مشکلات ناشی از آن باشد.
رهبر معظم انقلاب معنای حقیقی این تفکر خطرناک را این دانستند که جمهوری اسلامی ایران بتدریج از مبانی قدرت و امنیت خود و از مسائل اساسی که به حُکم اسلام و در چارچوب نظام اسلامی، به آنها پایبند است همچون مسئله حمایت از مقاومت و پشتیبانی سیاسی از ملتهای فلسطین، یمن و بحرین، صرفنظر و مواضع خود را به خواسته های امریکا نزدیک کند!
رهبر انقلاب اسلامی این را هم گفتند که بر اساس این تفکر خاص، جمهوری اسلامی ایران باید همچون برخی دولتهای عربی که با کمال وقاحت دست دوستی به سوی رژیم صهیونیستی دراز کردند، در نهایت با دشمن صهیونیستی کنار بیاید.
اما نگاهی گذرا به اقوال و اعمال سردمداران کاخ سفید در یکی دو سال اخیر، این واقعیت را آشکار میکند که آنها با در پیش گرفتن یک استراتژی نرم درصدد هستند به صورت تدریجی و بطئی، تفکرات و ارزشهای آرمانگرایانه و ایدئولوژیک منبعث از انقلاب اسلامی را از ذهن نخبگان و کنشگران و در نهایت تودههای مردم در جامعه ایران، مطرود و متروک کنند؛ هدفی که در ایام اصلاحات نیز با جدیت هر چه تمام پیگیری میکردند، اما هوشیاری و بصیرت مردم و رهبری و پیوند وثیق و سدید امت- امامت تلاشهای آنها را با شکست مواجه ساخت.
بدون تردید آمریکاییها برای ایجاد دوقطبی کاذب خود، امید زیادی به برخی از نخبگان و کنشگران داخل ایران دارند تا به واسطه نفوذ و نقشآفرینی آنها در دستگاههای تصمیم گیر دولتی، پروژه خود را به پیش ببرند؛ اینکه یک تئوریسین یا یک استاد دانشگاه که اتفاقا در منصب مشاورت و معاضدت فکری فلان دستگاه دولتی نیز قرار دارد، در ستون یادداشت فلان نشریه زنجیرهای مدام این گزاره را القاء کند که باید ورای مسائل هسته ای(که توافق نیم بند پیرامون آن نیز در طول 80 روز اخیر مدام مورد تطاول و نقض طرف آمریکایی قرار گرفته) پیرامون سایر مسائل نیز باب گفتوگو و به تبع آن مصالحه با آمریکا را باز کنیم؛ نشان میدهد که آمریکاییها در رابطه با این مقوله، درست به هدف زدهاند.
از همان آغاز مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا( در قالب 1+5) مقام معظم رهبری بارها تاکید فرمودند که این مذاکرات صرفا پیرامون مقوله هستهای است و لاغیر. این چارچوب بندی و حدود و ثغور قائل شدن برای مذاکرات با آمریکا از سوی عالیترین مقام رسمی کشور راه را برای اتخاذ رفتارهای نامناسب و نامتناسب در عرصه دیپلماسی مسدود کرد و به همگان فهماند که مذاکره و بده وبستان با آمریکاییها پیرامون یک مناقشه 12 ساله لزوما موید و مجوز مذاکره با این دولت سلطه گر و زورگو در باب مناقشههای بیشماری که ریشههای ماهیتی و جوهری دارد، نیست.
اوایل سال گذشته بود که نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در دیدار با تعدادی از نمایندگان جمهوریخواه و دموکرات کنگره آمریکا صریحا به این موضوع اذعان کرد که رقابت دموکراتها و جمهوریخواهان فقط بازی است و کل نظام آمریکا پشت سر اسرائیل است؛ این اظهارات نتانیاهو در کنار اقوال و اعمالی که هرازچندگاهی از سوی مقامات آمریکایی سر میزند، نشان میدهد که حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی در پیشبرد سیاستهای توسعه طلبانه و جنایتکارانه این رژیم نامشروع یک استراتژی لایتغیر است که در مواضع آمریکا در قبال منطقه غرب آسیا برجسته میشود.
این امر در حالی است که سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز شکل گیری، بر پایه مخالفت با رژیم نامشروع صهیونیستی ابتناء یافته است و جمهوری اسلامی ایران در 37 سال اخیر حتی علی رغم برخی رفتارهای اشتباه مسئولان فلسطینی در برهه های مختلف، هیچگاه از سیاست خود مبنی بر حمایت صددرصدی از مقاومت مردم فلسطین در برابر تجاوزات و جنایت های صهیونیست ها عدول نکرده است.
با توجه به گزارههای فوق، باید از آن دسته ازعناصر داخلی که پیشنهاد مذاکره با آمریکا در باب تمام مسائل اختلافی فی مابین را با الگو گیری از مذاکرات هسته ای مطرح می کنند، پرسید که فی المثل در باب همین یک مقوله مناقشه برانگیز یعنی کنارآمدن یا کنارنیامدن با رژیم صهیونیستی، چه نقطه اشتراکی میان مواضع جمهوری اسلامی ایران و آمریکا وجود دارد که نسخه مذاکره را تجویز میکنند.
آیا مذاکره با آمریکا پیرامون تمام موضوعات برای جمهوری اسلامی ایران عدول از مواضع را به دنبال ندارد؟ در رابطه با همین مذاکرات هستهای که عدهای در داخل آن را فتحالفتوح و سند افتخار نامیدند، مقام معظم رهبری با استناد به سخنان وزیر امور خارجه، فرمودند: برخی خطوط قرمز رعایت نشد؛ و این رعایت نشدن خطوط قرمز تنها ناشی از یک حقیقت کتمان ناپذیر است و آن اینکه زورگویی و خوی سلطه گری در ذات و ماهیت آمریکایی هاست.
بنابراین وارد شدن به فاز مذاکره با آمریکا در قالب موضوعات و مفاهیمی چون برجام 2، برجام3 و غیره چیزی جز عدول از مواضع را برای جمهوری اسلامی ایران به همراه ندارد؛ از اینرو شبه روشنفکرانی که داعیه دار صدور تز هستند و اغلب روابط تنگاتنگی نیز با دستگاههای تصمیم ساز دولتی دارند باید از تلاشهای مذبوحانه خود برای برقراری زمینههای مذاکره میان ایران و آمریکا دست بردارند و بدانند که با اینگونه اقدامات خواسته یا ناخواسته زمینه همان دو قطبی سازی مطلوب آمریکاییها را فراهم میآورند.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *