صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

استخاره شهید مدافع حرم برای کتک زدن یک نفر

۱۷ مهر ۱۳۹۷ - ۰۳:۳۰:۰۲
کد خبر: ۴۵۸۱۶۵
دسته بندی‌: سیاست ، دفاعی و مقاومت
استخاره کردم با این نیت که می‌خواهم این آقا را خوب بزنم، آیا خوب است یا نه؟ خیلی خوب آمد. وقتی که مثل همیشه شروع کرد به حضرت آقا اهانت کند از جا بلند شدم و... .

به گزارش گروه سیاسی ، شهید مدافع حرم «محمدهادی ذوالفقاری» از جمله جوان‌های بی‌باک، بابصیرت و خوش‌فکر جمهوری اسلامی ایران بود که در بهمن‌ماه سال ۱۳۹۳ در منطقه «مکیشفیه» شهر سامرا به شهادت رسید. بُرش‌هایی از زندگی این قهرمان کشورمان را که در کتاب «پسرک فلافل‌فروش» گردآوری شده است، منتشر می‌کند.

اهانت به رهبر

از زمانی که به عراق رفت و در نجف ساکن شد، نگرش خاصی به موضوع ولایت فقیه پیدا کرد. به ما که در تهران بودیم، می گفت: شما مانند یک ماهی که قدر آب را نمی داند قدر ولایت فقیه را نمی دانید. مشکل کار در اینجا، نبودِ بحث ولایت فقیه است. لذا آمریکا بر گُرده‌ این مردم سوار است و هر طور می خواهد عمل می کند.

خوب یام هست که ارادت هادی به ولی فقیه بسیار بیشتر از قبل شده بود. هر بار که می آمد، پوسترهای مقام معظم رهبری را تهیه می کرد و با خودش به نجف می برد.

در اتاق شخصی او هم دو تصویر بزرگ روی دیوار بود. تصویر مقام معظم رهبری و در زیر آن پوستر شهید ابراهیم هادی.

هادی در آخرین سفری که به تهران داشت ماجرای عجیبی را تعریف کرد. او به نفوذ برخی از عمامه‌های انگلیسی و افراد ساده لوحی که از دشمنان اسلام پول می گیرند تا تفرقه ایجاد کنند اشاره کرد و ادامه داد: مدتی قبل شخصی می آمد نجف و به جای ارشاد طلبه‌ها و ... تنها کارش این شده بود که به مقام معظم رهبری اهانت کند. او انگار وظیفه داشت تا همه‌ مشکلات امت اسلامی را به گردن ایشان بیندازد. من یکی دو بار تحمل کردم و چیزی نگفتم. بعد هم به جهت امر به معروف چند کلامی با ایشان صحبت کردم و او را توجیه کردم، اما انگار این آقا نمی‌خواست چیزی بشنود! فقط همان جلماتی که اربابانش برای او دیکته کرده بودند تکرار می کرد! من درباره‌ خیانت‌های آمریکا وانگلیس، به خصوص در عراق برای او سند آوردم اما او قبول نمی‌کرد! روز بعد بار دیگر این آقا شروع به صحبت کرد. دوباره مشغول اهانت شد نمی‌دانستم چه کنم. گفتم حالا دیگر وظیفه‌ من این است که با این آقا برخورد کنم، چون او ذهن طلبه‌ها را نسبت به حضرت آقا خراب می‌کند.

استخاره کردم با این نیت که می‌خواهم این آقا را خوب بزنم، آیا خوب است یا نه؟ خیلی خوب آمد. وقتی که مثل همیشه شروع کرد به حضرت آقا اهانت کند از جا بلند شدم و ... حسابی او را زدم. طوری با او برخورد کردم که دیگر پیدایش نشد. از آنجایی که من هیچ گاه با هیچ کس بحثی نداشتم و همیشه با طلبه‌ها مشغول درس بودم و سرم به کار خودم بود، بعد از این اتفاق، این موضوع برای همه عجیب به نظر آمد.

هر کس من را می‌دید می‌گفت: شیخ هادی ما شما را تا به حال اینگونه ندیده بودیم. شما که اصلا اهل دعوا و درگیری نیستی؟ چه شد که این قدر عصبانی شدی؟ مگر چه اهانتی به شما کرده بود؟

من هم برای آنها از بحث تفرقه و کارهایی که برخی عالم نماها برای ضربه زدن به اسلام استفاده می کنند گفتم.

برای آنها شرح دادم که چندین شبکه‌ ماهواره‌ای وابسته به یک عالم در کشور انگلیس فعال است و تنها کاری که می کند ایجاد وهن نسبت به شیعه و تفرقه بین فرقه‌های اسلامی است.



نظرات بینندگان
علی
|
|
۰۷:۲۲ - ۱۳۹۷/۰۷/۱۷
روحت شاد شهید با غیرت
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *