صحبت خصوصی مونیز؛ قبول دارم که پیشنهاد ما از نظر اجرایی مشکلات فراوانی دارد
مونیز یک دفعه سکوت کرد و بعد از لحظاتی گفت: جلسه را متوقف کنیم. سپس او در یک صحبت خصوصی دو نفره به بنده گفت: آقای صالحی! من قبول دارم که پیشنهاد ما از نظر اجرایی مشکلات فراوانی دارد. گفتم: پس این پیشنهاد را کنار بگذاریم و سراغ پیشنهاد دیگری برویم.
آقای دکتر ظریف از قبل به عراق دعوت شده بودند و قرار شده بود بعد از مذاکرات در ژنو به زیارت عتبات مشرف شویم. جای همه دوستان خالی این توفیق پس از مذاکرات موفقیتآمیز حاصل شد و این مزد توسل به حضرت زهرا (س) بود.
اولین جلسه مذاکرات برگزار و در کمال ناباوری یک دفعه راه باز شد و بنبستها کنار رفت یعنی در همان جلسه اول توانستیم پیشنهاد آمریکاییها را کنار گذارده و پیشنهاد خودمان را تثبیت کنیم. چون شیوه غنیسازی که آمریکاییها پیشنهاد کرده بودند یک شیوه غیرمعمول و غیرفنی بود و حضرت آقا هم نپذیرفته بودند. این هم کار خدا بود که اسباب این موفقیت را فراهم کرد.
ما باید استدلال میکردیم که چرا شیوه آنها را نمیپذیریم و با استدلال محکم علمی از آنها میخواستیم که از پیشنهادهایشان عقبنشینی کنند این کار آسانی نبود.
جلسه اول که بنده همراه با همکاران ایرانیام و مونیز و همکاران آمریکاییاش در آن حضور داشتیم، جلسه خیلی سنگینی بود ایشان بهترین کارشناسان را از بهترین آزمایشگاهها و دانشگاههای آمریکا آورده بود. در واقع ما یک گروهان بودیم در مقابل یک لشکر. حالا نه فقط از نظر تعداد بلکه از نظر امکانات و پشتیبانی هم قابل مقایسه نبودیم. مثل یک گروهانی بودند، ولی لطف الهی شامل حال ما شد و ما در این هماورد سربلند بیرون آمدیم. اتفاقا بعدا خود آمریکاییها گزارشهایی نوشتند و اذعان داشتند که ایرانیها در این قضیه خیلی دقیق عمل کردند و نگذاشتند که ضرری به منافع ملی کشورشان وارد شود.
سختترین لحظه زمانی بود که روبروی هم نشستیم و کلی از قبل زحمت کشیده و محاسباتی انجام داده بودیم، برای اینکه توجیه کنیم چرا چیدمان ماشینهای سانتریفیوژ را براساس طرح آنها نمیپذیریم، ما بحث علمی خود را خیلی با حرارت مطرح کردیم، ولی ما هرچه استدلال میکردیم آنها پیش فرضهای علمی ما را قبول نمیکردند. سپس به آنها گفتیم: پس شما پیشفرضها و استدلالهای علمی خودتان را ارائه دهید. در پاسخ گفتند: ما نمیتوانیم، زیرا این کار انتقال دانش فنی محسوب میشود.
در پاسخ گفتم: اینکه مذاکره نمیشود، پیشفرضهای ما را قبول ندارید، از شما میخواهیم که پیشفرضهای خودتان را ارائه دهید. میگویید نمیتوانیم برای اینکه انتقال دانش فنی محسوب میشود. پس چکار باید کرد؟
در نهایت من یک بحث چالشی را پیشنهاد کردم و آن هم کار خدا بود. به آقای مونیز گفتم: من از طرف کشورم با اختیار کامل در اینجا حاضر شدهام و میتوانم از طرف دولتم تصمیم بگیرم. آیا شما نیز این اختیار را دارید؟ یا باید هربار برای تصمیمگیری با پایتخت خود هماهنگی کنید؟ ایشان گفت: بنده هم با اختیار کامل آمدهام. گفتم: حالا که از راه محاسباتی به جایی نمیرسیم، بنابراین پیشنهاد آسانتری دارم که اگر قبول کنید به آن شکل عمل میکنیم.
سپس گفتم: شما یک جا را در دنیا به من نشان دهید که غنیسازی را به شیوهای که شما میگویید با تمام مراحل و فرآیندش انجام میدهند، من آن وقت پیشنهاد شما را قبول میکنم. البته میدانستم که این روش غنیسازی پیشنهادی آنها در هیچ جای دنیا وجود ندارد.
مونیز یک دفعه سکوت کرد و بعد از لحظاتی گفت: جلسه را متوقف کنیم. سپس او در یک صحبت خصوصی دو نفره به بنده گفت: آقای صالحی! من قبول دارم که پیشنهاد ما از نظر اجرایی مشکلات فراوانی دارد. گفتم: پس این پیشنهاد را کنار بگذاریم و سراغ پیشنهاد دیگری برویم. الحمدالله ازا ین مرحله به بعد راه باز شد. ورود مونیز به مذاکرات بسیار خوب بود و ما توانستیم در این سطح تصمیمگیری کنیم؛ چرا که در حد کارشناسی این نوع تصمیمگیریها مشکل بود و کارشناسان همیشه نگران بودند که مبادا تصمیمی بگیرند که مسئولین بالاتر نپذیرند و به همین خاطر در مسائل فنی، مرتبا به پایتختهایشان رجوع میکردند و این امر سبب وقفه در مذاکرات میشد و قضایا را خیلی پیچیده کرده بود. بحمدالله با حضور بنده و آقای مونیز و البته با تفویض اختیارات، این مذاکرات سرعت گرفت و موانعی که باعث بنبست مذاکرات شده بود برطرف گردید. بدون تردید این یک تقدیر الهی بود.
حدود یک سال یعنی از بهمن ۱۳۹۳ تا دی ۱۳۹۴ به طور مستمر در این مذاکرات حضور داشتم تا اینکه موضوع بستری شدنم در بیمارستان پیش آمد. مدت یک ماه شرایط بسیار سختی را سپری کردم.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *