شهید مدافع حرم
مراسم آخرین وداع شهید مدافع حرم میثم نظری عصر امروز یکشنبه (۱۲ اسفند) در معراج شهدا برگزار شد. شهید مدافع حرم میثم نظری ۲۷ ساله بود که بهصورت داوطلبانه برای دفاع از حریم عقیله بنیهاشم (س) به سوریه رفت و سال ۹۴ در دفاع از حرم اهلبیت (ع) در منطقه خانطومان سوریه به همراه ۱۲ نفر از همرزمانش به دست تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۹۹۲۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۲
از شخصیت چهگوآرا در زمینه مبارزه و جنگ خوشش می آمد و گاهی عکس او را در شبکههای اجتماعی درصفحه شخصیاش میگذاشت.
کد خبر: ۴۹۷۰۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۷
از آرزوهایش بود که تحصیلاتش در مقطع کارشناسی ارشد را به سپاه برود. خوشش نمیآمد که سپاه را به عنوان شغل معرفی کنند و روی سپاه و سپاهی تعصب داشت. اگر کسی در سپاه میخواست استخدام شود، تشویقش می کرد و اگر کمکی بود، دریغ نمیکرد.
کد خبر: ۴۹۷۰۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۶
مرا صدا زد از من و برادرم عذرخواهی کرد و طلب حلالیت داشت. کیف پولش را در آورد و تکه کاغذی به من داد. گفت که اگر زنده نماند آن کاغذ وصیت نامهاش است شانس با او بود و در بیمارستان که حالش بهتر شد از من آن تکه کاغذ تا شده را خواست...
کد خبر: ۴۹۷۰۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۳
از علاقهاش به شهادت مطلع بودم. به شوخی به فرمانده گفتم که چهرهاش را خوب به ذهنش بسپارد که اگر شهید شد، برایش یادواره برگزار کنیم.
کد خبر: ۴۹۷۰۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۲
همیشه از من می خواست دعا کنم که شهید شود. حتی وقتی دانشگاه بود. پیامک می فرستاد که مامان یادت نرود دعا کنی شهید شوم. هر بار در جواب می گفتم که نیتت را خالص کن تا شهید شوی! نیتش را خالص کرد.
کد خبر: ۴۹۷۰۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۱
شور و اشتیاق عجیبی داشت و تاکید می کرد که به حرفش گوش بدهم. با انگشت اشاره کرد و گفت که وقتی شهید شدم مرا آنجا دفن کنید.
کد خبر: ۴۹۷۰۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۰
شب میلاد امام حسین (ع) بود و ما در مسیر برگشت از هیئت بودیم. به منطقهای رسیده بودیم که ماشینها و کاروانهای عروسی ظاهر مناسبی نداشتند. ناگهان پیشنهاد داد امر به معروف کنیم. من تعجب کردم و خواستم مانع شوم.
کد خبر: ۴۹۷۰۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۹
بین همه هیئتهایی که می رفت به هیئت ریحانة النبی بسیار علاقه داشت. برای اولین بار که با او به این هیئت رفتم دم در ایستاده بود و عکسی را نشانم داد. پرسید که آیا...
کد خبر: ۴۹۷۰۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۸
نسبت به لباسهایش حساس بود و میخواست در حین سادگی رنگ و مدلش تک باشد. سلیقه مادر را قبول داشت و در پوشش خود دقت میکرد. دنبال لباسهای مارک دار نبود، اما خوش پوش و خوش سلیقه بود.
کد خبر: ۴۹۷۰۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۷
به چادر و حجاب خیلی حساس بود. تأکید داشت که ایراد چادر مگر چیست که این زنها سرشان نمیکنند.
کد خبر: ۴۹۷۰۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۱
هر سال محرمها و ایام فاطمیه بیت حضرت آقا میرفتیم. گاهی با مادر و گاهی دو تایی با هم. در دوران دبیرستان، دهه دوم ایام فاطمیه را خودش تنهایی می رفت.
کد خبر: ۴۹۵۹۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۸
خیلی ختم قرآن میگرفت. بیشترشان را از دانشگاه میآورد و توفیق اجباری ختم قرآن نصیبمان میکرد.
کد خبر: ۴۹۵۹۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۷
گاهی دوستان اهل زنجان به ترکی گفتمان میکردند و سر به سر او میگذاشتند.
کد خبر: ۴۹۵۳۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۵
کسی نبود که کینهای باشد و هیچ چیز در دلش نبود. با گشادهرویی و دلی صاف برخورد کرد.
کد خبر: ۴۹۵۳۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۲
حرص میخورد که پولهایش را جمع کرده تا موتور بخرد. من هم اذیتش کردم و گفتم که نگران نباش.
کد خبر: ۴۹۴۴۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۰
حجره جدیدمان در دانشگاه مطهری را تازه تمیز کرده بودیم. خسته و کوفته سر سفره ناهار نشسته بودیم که ناگهان در باز شد.
کد خبر: ۴۹۴۴۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۹
در رفاقت با بچههای شهرستانی دانشگاه مطهری کم نمیگذاشت. با آنکه رفقای تهرانی زیادی داشت، اما برایش فرقی نمی کرد.
کد خبر: ۴۹۴۴۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۸
در دنیای رفاقتش قهر و آشتی با هم بود. دعوا و آرامش هم بود. دیر عصبانی میشد و اگر از دست کسی ناراحت بود، بیمحلی می کرد و توجهی نداشت.
کد خبر: ۴۹۴۴۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۷
شیوه خاصی برای درس خواندن داشت که تحت هیچ شرایطی آن را تغییر نمی داد.
کد خبر: ۴۹۴۴۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۵