محمدرضا دهقان امیری

محمد رضا بیدار بود اما از ترس جنب نمی‌خورد، آن لحظه تنها کاری که توانستم انجام دهم این بود که چند بار پشت سر هم دست بزنم.
کد خبر: ۴۹۱۹۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۸

مهدیه تصمیم گرفت تا امر به معروف کند سمت خانه همسایه رفت، محمد که نسبت به خواهرش تعصب داشت، رفت و مراقب او بود که اگر اتفاقی برایش افتاد، کمکش کند.
کد خبر: ۴۹۰۶۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۴