براتعلی

باید از وانت در حال حرکت به زمین می‌پریدند و به سرعت موانع را رد می‌کردند.
کد خبر: ۴۷۶۰۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۷

کف دستش عقربی نیمه جان دست و پا می زد. وحشت این که نیش عقرب از پا در بیاوردش همه‌مان را لرزاند.
کد خبر: ۴۷۵۷۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴

حاج آقا؛ من مخلصتم؛ فردا دارم عازم می‌شم جبهه، فقط می‌خواستم از ته دل حلالم کنی و ازم راضی باشی.
کد خبر: ۴۷۴۶۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۰

ببین خواهر عزیزم، من دیر یا زود شهید می‌شم. نمی‌خوام مادر و یه دختر دیگه به خاطر من به سختی بیفتند.
کد خبر: ۴۷۳۸۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۸

براتعلی بعد از این که فهمید این قضیه تقریبا به صورت رسم درآمده است،‌ سعی می‌کرد در این مراسم شرکت کند.
کد خبر: ۴۷۰۹۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۹

برای توسعه‌ مسجد فقط نیروی کار مسئله نبود. پول هم می‌خواست. اینجا بود که براتعلی خلاقیت به خرج داد.
کد خبر: ۴۷۰۵۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۶

اوایل انقلاب، هیئت امنای مسجد به خاطر کوچک و محدود بودن فضای مسجد، تصمیم به عملی کردن طرح توسعه‌ مسجد محل گرفتند.
کد خبر: ۴۷۰۳۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۵

دو نفر در محل اسم‌شان علی بود. یکی که از بزرگترها و زحمت‌کش‌های مسجد بود، قد بلندی داشت. همین قد بلند او را به «علی بلند» معروف کرده بود. براتعلی این اسم را ورانداخت.
کد خبر: ۴۶۹۳۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۲