شهید براتعلی داودی
براتعلی از همان دوران کودکی به اسم ماشاالله (ماشال) مشهور شد و او را به این نام میشناختند.
کد خبر: ۴۷۷۹۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۲
براتعلی بدون آن که از مسیرش منحرف شود، در یک لحظه هر دویشان را گرفت و سرهایشان را به هم کوبید!
کد خبر: ۴۷۶۰۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶
داخل یکی از سنگرها چند تا جنازه عراقی افتاده بود. پوتین یکیشان خیلی قشنگ بود.
کد خبر: ۴۷۶۰۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵
حاج آقا؛ من مخلصتم؛ فردا دارم عازم میشم جبهه، فقط میخواستم از ته دل حلالم کنی و ازم راضی باشی.
کد خبر: ۴۷۴۶۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۰
ببین خواهر عزیزم، من دیر یا زود شهید میشم. نمیخوام مادر و یه دختر دیگه به خاطر من به سختی بیفتند.
کد خبر: ۴۷۳۸۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۸
بعد از چندی شربت شهادت را سر کشید. نوش جانش! دست پرودهی براتعلی شهید نشود، پس چه کسی شهید بشود؟
کد خبر: ۴۷۳۱۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۷
پشت مسجد محوطهای بود که داشت کم کم زبالهدانی باشکوهی میشد! پیش از آنکه بیش از اینها به شکوهش افزوده بشود، براتعلی تصمیم گرفت تر و تمیزش کند.
کد خبر: ۴۶۷۴۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۸
کار که فیصله پیدا کرد، براتعلی دست کرد در جیبش و مقداری پول به راننده داد! راننده تعجب کرد و گفت: برای چیست!؟ گفت: این خسارت آن چند ضربه کوچک است که به سر ماشین زدم.
کد خبر: ۴۶۷۴۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۷
بی بی در محله ما بیکس بود. او بود و یک خانه محقر قدیمی و پسر نوجوانش که خرجی بخور و نمیری در میآورد. به دستور براتعلی ما بولدوزرها به خط شدیم در کمترین زمان ممکن خانه بی بی را تعمیر کردیم.
کد خبر: ۴۶۵۴۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۸