براتعلی داودی

گاهی این جلسات برای نوجوانان و حتی جوانان هیچ جذابیتی نداشت. چون صرفا طلبه‌ای، که بیشتر مواقع مسن بود، می‌آمد و یک ریز و بدون رعایت اصول سخنرانی، چیزهایی می‌گفت.
کد خبر: ۴۷۱۱۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۰

براتعلی بعد از این که فهمید این قضیه تقریبا به صورت رسم درآمده است،‌ سعی می‌کرد در این مراسم شرکت کند.
کد خبر: ۴۷۰۹۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۹

یکی از آن کارهایش که باعث تعجب همه شده بود این بود که یک نفره ماشین نیسان را بلند می کرد و چندین متری حرکتش می داد.
کد خبر: ۴۷۰۹۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۸

گفته بود با سنگ ریزه آرام آرام بزنند به در و چیزی هم نگویند. آن قدر این کار را ادامه داده بودند که با ترس و لرز دُمشان را گذاشته بودند روی کولشان و رفته بودند.
کد خبر: ۴۷۰۹۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۷

برای توسعه‌ مسجد فقط نیروی کار مسئله نبود. پول هم می‌خواست. اینجا بود که براتعلی خلاقیت به خرج داد.
کد خبر: ۴۷۰۵۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۶

اوایل انقلاب، هیئت امنای مسجد به خاطر کوچک و محدود بودن فضای مسجد، تصمیم به عملی کردن طرح توسعه‌ مسجد محل گرفتند.
کد خبر: ۴۷۰۳۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۵

خوش و بشی با دخترم کرد و با مهربانی تمام گفت: «دخترم! اول برو روسریت رو سرت کن، بعد بیا تلویزیونت رو بگیر!»
کد خبر: ۴۶۹۳۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۳

دو نفر در محل اسم‌شان علی بود. یکی که از بزرگترها و زحمت‌کش‌های مسجد بود، قد بلندی داشت. همین قد بلند او را به «علی بلند» معروف کرده بود. براتعلی این اسم را ورانداخت.
کد خبر: ۴۶۹۳۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۲

چند تا از بچه محل‌ها که سخت ادعای بخور بخور داشتند، با براتعلی قرار کبابی می‌گذارند.
کد خبر: ۴۶۹۳۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۱

براتعلی از همان اول صبح که انتخابات و رأی گیری شروع شد موتورش را برای خدمت به مردم آماده کرد.
کد خبر: ۴۶۸۹۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۳۰

دوست داشت همه‌ اهالی محل، مخصوصاً جوانان و نوجوانان، در مسجد حضور داشته باشند. برای این کار همه گونه تلاش می کرد و کارهای خلاقانه‌ای هم انجام می‌داد.
کد خبر: ۴۶۸۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۹

پشت مسجد محوطه‌ای بود که داشت کم کم زباله‌دانی باشکوهی می‌شد! پیش از آنکه بیش از اینها به شکوهش افزوده بشود، براتعلی تصمیم گرفت تر و تمیزش کند.
کد خبر: ۴۶۷۴۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۸

کار که فیصله پیدا کرد، براتعلی دست کرد در جیبش و مقداری پول به راننده داد! راننده تعجب کرد و گفت: برای چیست!؟ گفت: این خسارت آن چند ضربه‌ کوچک است که به سر ماشین زدم.
کد خبر: ۴۶۷۴۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۷

یک روز در شلوغی کوچه گیرش آورد و بعد از یک مشت دری وری، حسن را حسابی زد. در این حین براتعلی با موتور هوندایش سر رسید و گرد و خاکی به پا کرد.
کد خبر: ۴۶۶۲۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۵

براتعلی عضو یکی از بهترین باشگاه‌های مشهد بود اما نمی‌خواست اسمش سر زبان مردم باشد و از ورزشکاری و پهلوانی‌اش در جایی صحبتی بشود.
کد خبر: ۴۶۶۲۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۴

مهم دور هم جمع شدنه. آدم با همین نون و پنیر و هندونه هم سیر می شه! این هندونه به این بزرگی هم کفاف ما چندین نفر رو می‌ده!
کد خبر: ۴۶۶۲۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۳

وقتی براتعلی می‌زدش زمین، خوشش نمی‌آمد کسی تشویقش کند؛ بی درنگ دست حریفش را می‌گرفت و می‌کشاندش به آغوش.
کد خبر: ۴۶۶۲۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۲

اگر ما ذره‌ای از دستورات دین، مخصوصاً نماز وروزه، کوتاهی کنیم و حواسمون به همسایه و نیازمندان نباشه، فردا باید پیش حضرت زهرا(س) جواب پس بدیم. نکنه درمحضر حضرت زهرا (س) شرمنده بشیم.
کد خبر: ۴۶۶۲۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۱

برف روی پشت بام‌ها خیمه می‌زد و براتعلی با ما بچه‌ها، منزل سن بالاهای محله را در می زد. تا در باز می‌شد سلامی می‌کرد و می‌گفت: «پنج تا چایی برامون می‌ذارید ؟!» با لبخند صاحب‌خانه راهی بام می شدیم. می‌گفتیم: تا چایی دم بکشه، کار ما تمومه؛ چایی مفتی که نمی‌شه خورد!
کد خبر: ۴۶۵۴۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۰

زحمت‌ها و سختی‌های آنان نتیجه داد و حاصلش شهیدان و رزمنده‌هایی بودند که از این محله و مسجد، برای اسلام جانشان را کف دستشان نهادند و رهسپار جبهه‌ها شدند. بسیاری از شهیدان محله‌ ما، تربیت یافتگان این دو دوست صمیمی هستند.
کد خبر: ۴۶۵۴۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۹