محمودرضا بیضایی

می‌خواستم اجرای آتش بکنم که توی دلم گفتم: «خدا کند به هدف بخورد اگر نخورد آبروی جمهوری اسلامی می‌رود».
کد خبر: ۵۴۱۱۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲

گفتم «از کجا معلوم تا ۲۰۱۴ بماند؟» گفت: «اگر ارتش سوریه کاملا به اسد پشت کند، باز هم حمایت مردمش را دارد».
کد خبر: ۵۴۱۱۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۳

ز زور خواب به سختی حرف می‌زد. حتی کلمات را اشتباه ادا می‌کرد. مرتب دستش را می‌کشید روی سرش. به زور چشم‌هایش را باز نگه داشته بود.
کد خبر: ۵۳۹۷۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۷

جمعی از شیعیان مستضعف یکی از کشورهای منطقه برای آموزش پیش او آمده بودند. توی محل کارش گفته بود بابت ساعت‌هایی که به آنها آموزش می‌دهند حق‌التدریس به حقوقش اضافه نکنند.
کد خبر: ۵۳۹۶۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۶

یادم هست که می‌گفت بحث‌های تلویزیونی درباره سوریه به دور از واقعیت است. می‌گفت واقعیتی که آنجا می‌گذرد، غیر از این حرف هاست.
کد خبر: ۵۳۹۳۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۵

نگاهم به انگشتر افتاد، غمم گرفت. محمودرضا خیی بی‌ادعا و بی‌سروصدا رفت.
کد خبر: ۵۳۸۳۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۴

۱۰ تا تیر به هر نفر می‌دهیم. سعی کنید از این فرصت استفاده کنید. استفاده هم به این است که در این وضعیت حساس جهان اسلام و نیازی که مجاهدت ما دارد، اینجا بدون نیت نباشید. نیت کنید و تیراندازی کنید.
کد خبر: ۵۳۸۳۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۳

دوست دارم اگر گذرم به کتابخانه دانشکده دامپزشکی دانشگاه افتاد، پایان‌نامه‌‌ام را از کتابخانه بگیرم و در صفحه تقدیم‌نامه نام محمودرضا را کنار نام بلند شهید باکری که پایان‌نامه را تقدیم او کرده‌ام اضافه کنم. آبروی آن جلسه را از محمودرضا دارم.
کد خبر: ۵۳۷۱۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲

حاج قاسم فرصت سر خاراندن هم ندارد. این کت و شلواری را که تنش هست می‌بینی؟ باور کن این را به زور قبول کرده که برای مراسم بپوشد و الا همین قدر هم وقت برای تلف کردن ندارد.
کد خبر: ۵۳۷۰۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۱

پرسید: «می‌شناسی‌اش؟» گفتم: «بله. سابقه جبهه و جنگ دارد.» اسمش را پرسید که من نگفتم و از او خواستم که بی‌خیال شود! گفت: «تو شکسته نفسی کرده‌ای در حالی که جای شکسته نفسی نبود».
کد خبر: ۵۳۷۰۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۰

یک بار خودش تعریف کرد به خاطر ظاهر بسیجی‌اش، پشت چراغ،‌ اراذل و اوباش هجوم آورده بودند که موتورش را زمین بزنند، اما نتوانسته بودند.
کد خبر: ۵۳۷۰۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۹

محمودرضا هر از چندگاهی همین طور چند فایل صوتی به عربی که گاهی سخنرانی و مداحی هم بین‌شان بود می‌داد به من. توصیه می‌کرد حتما گوش بدهم.
کد خبر: ۵۳۷۰۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۸

اسرائیل الان مثل آدمی است که کتک خورده و افتاده گوشه رینگ، ولی می‌گوید اگر بلند شوم پدرت را درمی‌آورم!
کد خبر: ۵۳۶۵۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۷

من داشتم توی لپ‌تاپم قسمتی از سریال آمریکایی «فرار از زندان» را می‌دیدم. آمد نشست و بی‌مقدمه گفت: «می‌بینی چطور دارد آمریکا را تبلیغ می‌کند؟»
کد خبر: ۵۳۶۵۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۶

آن قدر تلفات از آمریکایی‌هایی‌ها گرفته‌اند که الان نظامیان آمریکایی کشیده شده‌اند داخل پادگان‌هایشان. طرف آمریکایی از حاج قاسم خواسته فتیله را بکشد پایین.
کد خبر: ۵۳۵۷۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

گاهی از او خجالت می‌کشیدم. ادبش چیز دیگری بود برای خودش. این اواخر وقتی روبوسی می‌کردیم، شانه‌ام را به عادت بچه‌های بسیج می‌بوسید.
کد خبر: ۵۳۵۷۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۲

هیچ وقت «التماس دعا» نمی‌گفت. یادم نمی‌آید این لفظ را از او شنیده باشم. هیچ وقت «قبول باشه» هم از او نشنیدم.
کد خبر: ۵۳۴۹۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۳۱

به قول خودمان، توی کار اهل دو دَر کردن نبود. کارش را واقعا دوست داشت.
کد خبر: ۵۳۴۵۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۳۰

هر وقت پول لازم داشتم اگر هیچ طوری جور نمی‌شد، به محمودرضا زنگ می‌زدم و جور می‌شد. این طور نبود البته که همیشه پول داشته باشد، اما با این همه نمی‌گفت «ندارم» همیشه می‌گفت «جور می‌شه، یه شماره کارت بده».
کد خبر: ۵۳۴۰۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۹

محمودرضا شکسته بود خودش را و به راحتی می‌شکست خودش را. آن‌قدر تمرین کرده بود که خودشکنی برایش آسان شده بود.
کد خبر: ۵۳۴۰۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۸