پارک ساعی

ساعت ٩ صبح پارک ساعی از پله‌های طولانی پارک پایین می‌روم و جلو حوض پرندگان می‌ایستم؛ گفته‌‌اند ژوزف را همان‌جا پیدا می‌کنم. آن‌قدر این‌طرف و آن‌طرف را نگاه می‌کنم که خودش پیدایش می‌شود نرده‌های چوبی روبه‌روی حوض را می‌گیرد و می‌گوید: دوا می‌خوای.
کد خبر: ۲۳۴۳۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۸