غربیها میدانستند دنبال سلاح هستهای نیستیم فقط در پی فضاسازی امنیتی علیه ایران بودند
خبرگزاری میزان-وزیر خارجه گفت: غربیها همیشه میدانستند ما دنبال سلاح هستهای نیستیم، فقط به دنبال فضاسازی امنیتی علیه ایران بودند.
به گزارش محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در دانشگاه فرماندهی و ستاد (دافوس) به ایراد سخنرانی پرداخت.
وی گفت: ما امروز در روابط بینالملل در شرایطی هستیم که مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) از آن به عنوان پیچ خطرناک در روابط بینالملل یاد فرمودند. بعد هم در سمینار سفرا که سال گذشته به همراه مسئولان و سفرای جمهوری اسلامی ایران خدمت ایشان شرفیاب شدیم از آن به عنوان دوران انتقالی در روابط بین الملل یاد کردند که این اصطلاح در ادبیات روابط بینالملل هم بسیار متداول و معمول است.
وزیر خارجه با طرح این سؤال که دورانهای انتقالی در روابط بین الملل چه دورانی هستند؟ گفت: دوران های انتقالی دورانهایی هستند که در یک نظام نهادینه شده که کشورها براساس مختصات آن تحولات و رفتار سایر بازیگران را پیش بینی میکردند و بر اساس آن رفتار خود را شکل میدادند، فروپاشیده و نظام جدیدی هنوز جایگزین نشده و لذا شرایط، شرایط سیال و نامشخصی است و دیگر کشورها نمیتوانند به همان سادگی که در گذشته میتوانستند پیش بینی شرایط را داشته باشند و یا رفتارشان کاملا در یک چارچوب مشخص شکل میگرفت، دیگر در این نظام سیال انتقالی نمیتوانند آن وضعیت را ادامه دهند.شرایط انتقالی عموما در تاریخ روابط بینالملل حساسترین شرایط بوده و به همین دلیل هم استفاده از عنوان پیچ خطرناک که مقام معظم رهبری فرمودند کاملا به جاست.
رئیس دستگاه دیپلماسی ادامه داد: بیشتر کشورهایی که از صحنه روزگار حذف شدند در شرایط انتقالی حذف شدند و بیشتر کشورهایی هم که در صحنه نقش مهم تری پیدا کردند باز در شرایط انتقالی این نقش را پیدا کردند. اگر به تاریخ روابط بینالملل مراجعه کنیم خواهیم دید که تغییر و تحولات اساسی در ساختار روابط بین الملل و در نقش بازیگران در روابط بین الملل همیشه در شرایط انتقالی اتفاق افتاده و به همین دلیل است که پیچ خطرناکی است که بازی کردن صحیح در آن میتواند شما را از یک قدرت معمولی به یک قدرت برتر تبدیل کند و اشتباه محاسبه و بازی خراب، می تواند باعث سقوط و اضمحلال یک کشور شود. ما در پیچ جدید ملاحظه کردیم که تعدادی از کشورها از صفحه روزگار حذف شدند مثل یوگسلاوی سابق.
ظریف اضافه کرد: یک رژیم با یک محاسبه غلط از شرایط انتقالی وارد بازی میشود که نهایتا به از بین رفتن آن میانجامد. در گذشته نیز همین طور بوده است. امپراتوری اتریش - مجارستان به همین شکل از بین رفت و سایر امپراتوریها در شرایط مشابه. یوگسلاوی هم به همین شکل از هم فروپاشید. این پیچ با فروپاشی اتحاد شوروی شروع شد، ولی فروپاشی در شرایط انتقالی صورت نگرفت بلکه خود دلیل وارد شدن به شرایط انتقالی بود. شاهد بودیم که اشتباه محاسبه در شرایط انتقالی باعث سقوط کشورها شد. صدام را در نظر بگیرید. او فرد کم هوشیار بی استعدادی نبود، ماهیت دوره انتقالی را فهمیده بود، ولی انتخاب های بسیار غلطی کرد. فکر می کرد در شرایط انتقالی میتواند یک کنشگری متفاوتی داشته باشد. اما دچار اشتباه محاسبه شد.
وی گفت: حمله صدام به کویت محاسبه شده بود. صدام چه روزی را برای حمله به کویت انتخاب کرد؟ روز اول اوت که آغاز ماه تعطیلات تابستانی در آمریکا و اروپاست و فکر میکرد تمام این یک ماهی که امریکا و اروپا در استراحت و خواب هست، می تواند از فرصت استفاده کند. ولی محاسبات غلطی کرده بود. براساس صحبت های خانم آپریل گلسپی سفیر وقت آمریکا در عراق که در ملاقات با صدام گفته بود آمریکا در روابط عراق و کویت دخالت نمیکند یا مطلبی گفته بود که صدام از صحبتهای او برداشت کرده بود که آمریکا در برابر اقدام عراق علیه کویت واکنش جدی نخواهد داشت، میخواست از شرایط انتقالی استفاده کند. بعد از آنکه به واسطه مقاومت قهرمانانه رزمندگان ما نتوانسته بود از جنگ تحمیلی آنچه را که می خواست به دست بیاورد، تلاش داشت با حمله به کویت آن احساس تنگنای استراتژیک که به لحاظ جغرافیایی داشت را جبران بکند. از طرفی توهمی داشت که رهبری جهان عرب به دست اوست و همین امر مزید بر علت شده بود تا به خیال خود از این شرایط انتقالی استفاده بکند و از شرایطی که در حال نهادینه شدن بود در جهت منافع خود استفاده کند. سرانجام این محاسبات اشتباه به جایی کشید که او را با آن وضعیت خفتبار از مخفی گاه بیرون کشیدند.
ظریف اضافه کرد: در مورد قذافی هم شاهد بودیم که انتخاب غلط و محاسبه اشتباه باعث شد با چه سرانجامی مواجه گردد. اشتباه محاسبهای صدام با پرخاشگری و گردنکشی بی مورد و اشتباه محاسبه ای قذافی با تسلیم شدن بی دلیل و نابجا همراه بود. هردو اشتباه می کردند، محاسبه غلط فقط با پرخاشگری نیست. بعضی تصور می کنند کسی که محاسبه غلط دارد حتما باید دنبال حرکت های متهورانه باشد. اشتباه محاسبهای می تواند در جهت خلاف آن هم باشد. اگر محاسبه اشتباه بکند و شرایط بینالملل را درست نسنجد باعث میشود همه چیز را تسلیم کند، مثل قذافی که در نهایت ذلیلانه دستگیر و کشته شد.
وزیر خارجه گفت: این اهمیت شرایط انتقالی است، یعنی در شرایطی که در واقع همان پیچ خطرناک است و اگر دقت، درایت و شناخت کافی نباشد میتواند افراط و تفریط هایی را بدنبال داشته باشد که این افراط و تفریط ها به نابودی بیانجامد. از طرفی در این شرایط کشورها و بازیگران ( هر دو را به کار میبرم چون این دو الزاما یکی نیستند و در ادامه به نقش هر یک اشاره میکنم) میتوانند برای خود نقشی ایجاد کنند که بسیار فراتر از نقشی است که در شرایط عادی ایجاد کرده بودند. اشتباه محاسبهای را فقط بازیگران خرد مرتکب نمیشوند بازیگران کلان نیز اشتباه محاسبهای دارند. آمریکا اشتباه محاسبهای کرد.
رئیس دستگاه دیپلماسی خاطرنشان کرد: وقتی آقای بوش پدر اعلام کرد که ما یک نظم نوین جهانی بر پا کردهایم، اشتباه تصور کرده بود.چون وقتی عراق به کویت حمله کرد دنیا پشت آمریکا قرار گرفت و آمریکا دچار این تصور شد که جهان تک قطبی ایجاد کرده است. تصور غلطی بود و این تصور غلط باعث یک سلسله اقدامات غلط نظامی و سیاسی ایالات متحده از سال 1991 تا 2003 یعنی از جنگ اول عراق ( برای ما جنگ دوم) تا سقوط صدام شد که آنچنان وجهه ایالات متحده را تخریب کرد که برای اصلاح آن وجهه نه تنها باید شرایط ویژه ایجاد می کردند بلکه باید چهره ظاهری آمریکا را هم عوض میکردند. شاید انتخاب یک رئیس جمهور سیاه پوست با ظاهری متفاوت میتوانست با کمترین هزینه، تصور تغییر چهره امریکا را در جهان القا نماید. از این واضح تر و کم هزینهتر امکان نداشت.
وی ادامه داد: آنهایی که تحولات و مسائل امریکا را دقیق تر و جدی تر دنبال میکردند، توانایی پیش بینی پیروزی آقای اوباما در انتخابات را داشتند. به همین دلیل بود که بیشترین امکانات و هزینه در مبارزات انتخاباتی به سمت اوباما سوق داده شد. خانم کلینتون که نماینده جناح حاکم حزب بود در جریان مبارزات انتخاباتی مقروض شد و آقای اوباما آنقدر امکانات داشت که توانست قرض خانم کلینتون را هم بدهد. لذا این نشان میدهد ممکن است مردم دچار احساسات بشوند، ولی پول معمولا دچار احساسات نمیشود. پول حساب و کتاب دارد. اینکه امکانات و پول حزب به سمت آقای اوباما سوق یافت، نشان دهنده این واقعیت بود که سازوکار سیاسی امریکا نیاز به تغییر در شرایط انتقالی را احساس می کرد. این واقعیات نتیجه درک شرایط از یک سو و یا اشتباه محاسبه از سوی دیگر است که حدفاصل بین سقوط و تعالی را به وجود میآورد.
وزیر خارجه گفت:لذا یک محاسبه صحیح و سنجیده می تواند فرصت زا و نقش آفرین باشد. بسیاری از کشورها با شناخت صحیح شرایط انتقالی توانستند نقشی برای خودشان ایجاد کنند که این نقش در شرایط معمولی امکان پذیر نبود. در نظام دو قطبی بالاخره شما خودتان را در یکی از دو قطب تعریف می کردید و براساس آن محدوده بازی شما در تعلق به یکی از دو قطب بسیار مشخص بود. هر کس هم که مثل جمهوری اسلامی ایران خارج از این دو قطب عمل می کرد هر دو طرف برای سرکوب می آمدند. در تاریخ شورای امنیت اولین باری که 5 عضو دائم شورای امنیت باهم کار کردند در موضوع جنگ ایران و عراق بود. اصلا گروه 5 عضو دائم دو بار در تاریخ شورای امنیت ایجاد شد: در جریان قطعنامه 598 و در مسئله هستهای، در جای دیگری شکل گیری و همسویی کامل پنج عضو را مشاهده نمی کنیم. همکاری سه عضو غربی را داریم ولی 5 عضو را نداریم. اولین بار در اوج جنگ تحمیلی و پیروزی ایران پنج عضو دائم آمدند و قطعنامه 598 را تدوین کردند.
وی خاطرنشان کرد: در زمان نظام دوقطبی هر یک از کشورها در زمین بازی یکی از این دو قطب بازی می کرد. حتی جنبش عدم تعهد بر همین اساس درست شد، که شما دو قطب حاکم هستید و ما گروهی هستیم که نمیخواهیم به هیچ یک از این دو قطب وابسته باشیم. یعنی هرچه که دنیا را تعریف می کرد در داخل این دو قطب بود. اما بعد از آن بود که کشورها احساس کردند میتوانند فراتر از دو قطب بازی کنند و نقش پیدا کنند و یا برای خود نقشی بیش از حد و اندازه خود ایجاد کنند. نمونههای زیادی هست. کشورهایی که به طور مشخص در داخل یک قطب بازی میکند، ولی به عنوان تاثیرگذار در استفاده از یک بعد یا ابعاد متفاوت قدرتی که در اختیار دارند ایفای نقش می کنند. کشورهایی که فرضا رفتاری کاملا در چارچوب سیاستهای تعریف شده را پی گرفته بودند و هرگز به دنبال رویکرد انقلابی و برون گرا نبودند، ولی بعدها با سرکار آمدن چهرههای جدید با افکار نوین برای خود نگاه فراسرزمینی ایجاد کردند.
وزیر خارجه ادامه داد: این را در پاسخ کسانی میگویم که ادعا میکنند نگاه فراسرزمینی ایران برای ما باعث محدودیت و محرومیت شده و ما هرگاه به نگاه سرزمینی خود برگردیم و دیگر فکر حمایت از جنبشهای آزادیبخش و مقاومت نباشیم، آن وقت می توانیم راحت زندگی کنیم. در حالی که مثالهای روشنی داریم از کشورهایی که در یک برهه حداکثر توان و قابلیتهای خود را در درون مرز خود تعریف میکردند، ولی با تغییر رویکرد و درک واقعیت شرایط پیرامونی توانستند نقش منطقهای و بینالمللی برای خود به وجود آورند. البته ممکن است اشتباهات زیادی مرتکب شده باشند، ولی اشاره بنده به اصل این بازی است.
وی یادآور شد: اینکه سیاست شما از سیاست صرفا سرزمینی خارج شده و یک سیاست آرمانی را انتخاب کنید در شرایط سیال انتقالی امکانپذیر است و به شما این اجازه را میدهد. در حالی که در نظام دو قطبی سیاستها مشخص بود و آن کشورها مجبور به انتخاب بین یکی از دو قطب بودند و انتخاب هم کرده بودند. ولی درک صحیح شرایط انتقالی میتواند همان کشور را به یک کشور موثر و نقش آفرین تبدیل نماید.
رئیس دستگاه دیپلماسی اضافه کرد: البته اینگونه هم نیست که اگر شما انتخاب آرمانی موفقی کردید تا انتها موفق باشد. همان کشور مورد فرض ما میتواند در همان شرایط انتقالی با یک انتخاب نادرست خود و مردمش را با سختترین مشکلات ناشی از آن محاسبه غلط دچار سازد و این منطق شرایط دوران انتقال است. این فراز و فرودها، این اوج و حضیضهایی که اتفاق میافتد در شرایط عادی در نظام بینالملل اتفاق نمیافتد. بازی در آن شرایط مشخص بود. حدود صعود و سقوط مشخص بود و شما به راحتی میتوانستید در محدوده ای بالا بروید و احساس راحتی هم داشته باشید. حال این شرایط عوض شده و اگر شما شناخت صحیحی از این دگرگونی نداشته باشید قادر به ایفای نقش مهمی نخواهید بود.
وی گفت: یکی از اولین کسانی که نسبت به این مسئله شناخت صحیحی داشت حضرت امام (ره) بود. نمونهاش نامه امام به گورباچف بود. نامه امام به گورباچف و فرمایشات ایشان نشان دهنده فهم دقیق از تغییر شرایط بین الملل بود. حتی امام دو سه سال قبل از آنکه این شرایط اتفاق بیافتد آنرا پیش بینی کردند و اقدام کردند.
به گفته ظریف فهم دقیق تغییر در شرایط بین الملل باعث میشود اگر شما درک و محاسبه صحیحی از شرایط داشته باشید، درست بازی کنید و بتوانید تاثیرگذار بازی کنید.
وی گفت: حالا که می گوییم شرایط عوض شده یعنی چه اتفاقی افتاده است؟ اگر بفهمیم چه اتفاقی افتاده است میتوانیم از شرایط استفاده کنیم. یعنی بفهمیم مولفههای دوران انتقالی چیست؟ یکی از مولفههای مهم دوران انتقالی این است که تعداد بازیگران افزایش پیدا کرده است. زمانی دو کنشگر اصلی یعنی آمریکا و شوروی در دنیا بود و بقیه خود را بین دو کنش گر تعریف می کردند و حداکثر می گفتند که غیرمتعهد هستیم. ولی در عین حال در تصور غیرمتعهدها نیز در واقع دو کنشگر وجود داشت. در کتب و متون روابط بین الملل به این موضوع اشاره شده که بازیگران خرد در روابط بین الملل دو انتخاب بیشتر نداشتند. متون و نظریههای روابط بینالملل میگوید شما یا باید تلاش کنید بین دو قدرت بازی کنید و یا دنباله رو آنها باشید. یکی از این دو انتخاب را در بازی دارید. یعنی بازی با این دو قدرت شکل میگیرد. یکی از مهمترین مختصات شرایط انتقالی این است که کنشگران دیگر محدود به آن دو قدرت نیستند. تکثر کنشگر پدید آمده است.
وزیر خارجه اضافه کرد: اتفاق خیلی مهم دیگری که افتاده، این است که این کنشگران دیگر حتی محدود به دولتها نیستند. زمانی دولتها انحصار بازی روابط بینالملل را داشتند. دو دولت بازیگر اصلی بودند و سایر بازیگران هم دولتها بودند. اتباع دولتها هم خود موضوع بازی بودند نه بازیگر. امروز شرایط عوض شده و هر فرد انسانی یک کنش گر در روابط بینالملل است. در حد خرد انسانها و در ردههای بالاتر گروه ها، کنشگران غیرحکومتی (non-state actors) مثل القاعده، مافیاهای بینالمللی، گروههای تبهکار بینالمللی، و در عین حال سایر گروههایی که آرمانهای صحیح را دنبال میکنند نیز وجود دارند از قبیل حزب الله لبنان که غیرحکومتی است. گروه های غیرحکومتی در ابتدا میتوانستند امنیت زدایی کنند، ولی حالا می توانند امنیت سازی کنند.
وزیر خارجه با ذکر این نکته که امنیت سازی در تاریخ روابط بینالملل همواره در انحصار ویژه دولتها بود، گفت: اما در حال حاضر گروههای غیر دولتی هم با ارتقاء سطح تأثیر گذاری و افزایش نقش آفرینی خود میتواند امنیت سازی کند. در قالب معادلات خاورمیانه شاهد هستیم که این گروهها میتوانند در نقشه و سرنوشت منطقه سهم قابل توجهی داشته باشند. حزب الله امروز قادر است برای داخل لبنان امنیت سازی کرده و مانع تجاوز رژیم صهیونیستی شود یعنی یک گروه غیرحکومتی که می تواند تولید امنیت کند.
وی گفت: حال این کنشگری را ملاحظه کرده و به آن کنشگری در یک حوزه مهم دیگر را اضافه کنید. زمانی برای تاثیر گذاری بر افکار بینالمللی باید میلیاردها خرج می کردید خط تلکس می گرفتید خبرگزاری تاسیس می کردید.تعدد این خبرگزاریها هم که برای انعکاس واقعیت نبودند وگرنه یک خبرگزاری برای انعکاس اخبار کافی بود. نحوه انعکاس خبر تاثیرگذار است. فکر در دنیا تاثیرگذار است. پیش بینی شما در دنیا تاثیر گذار است.
ظریف تصریح کرد: نباید فکر کرد چون آمریکا دنیا را اینگونه پیش بینی کرده، پس دنیا نیز همان خواهد شد. چرا ده ها کشور افق 2025 را پیش بینی می کنند؟ 2050 را پیش بینی می کنند؟ مگر یک پیش بینی کافی نیست؟! چرا این همه هزینه برای پیش بینی می شود؟ برای اینکه این پیش بینیها، فقط پیش بینی نیست، ترسیم شرایط مطلوب در آینده نیز هست. بعضی ها پیش بینی ها را به عنوان امری محتوم گرفته، مطالعه کرده و معتقدند اینگونه خواهد شد. ولی در واقع این گونه قرار نیست بشود. بلکه با هدایت جریان فکری و ذهنی و سوار شدن بر جریان فکری می خواهند اینگونه شود. می خواهند ما فکر کنیم که این یک امر محتوم است. اگر باور کنیم که آینده اینگونه که اینها می گویند خواهد شد، دیوانگی خواهد بود که خلاف آن عمل کنیم. چه چیزی برای آمریکا بهتر از این است که ما آینده ای را که آمریکا می خواهد بپذیریم؟!
وی ادامه داد: بعضی دوستان می گویند خوب واقع گرایی همین است. نه اینگونه نیست. واقعیات را ما شکل می دهیم. انسان واقعیات را شکل می دهد. ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. ما هستیم که واقعیات را و آینده را شکل می دهیم. علت وجود تعدد پیش بینیها در مورد آینده این است که میخواهند با همین پیشبینیها آینده را شکل بدهند. تاثیر تفکر بر عمل و بر واقعیات. براساس همین واقعیت است که این همه خبرگزاری درست می شود.
ظریف گفت: حالا امروز چه اتفاقی افتاده است؟ شما در خانه پای اینترنت می نشینید و اگر بلد باشید می توانید خبری تولید کنید که صدها میلیون انسان آن را مشاهده کنند. اصطلاحی در فضای مجازی هست به نام وایرال (viral) که از ریشه ویروس است. یعنی اینکه یک مطلب کوچک این شانس را دارد که در عرض مدت کوتاهی میلیون ها نفر بیننده داشته باشد واین را میگویند وایرال شده یعنی مثل ویروس پخش شده است. حال این کار را یک نفر میتواند از داخل خانه خود انجام دهد و دیگر نیازی به امپراتوری رسانهای رژیم صهیونیستی نیست. ضمن اینکه آنها هنوز فعال هستند و نباید آن را فراموش کرد. ولی قدرت بازیگری به هر فرد انسانی داده شده است. تک تک افراد قدرت بازیگری و تاثیرگذاری دارند. دولتها، سازمانها، افراد می توانند در سطح جهان تاثیرگذار باشند. این امر پدیده مبارکی برای ما است و نباید برای ما نگران کننده باشد. چرا که در چارچوب شرایط قبل نقش هر کس مشخص بود. برای ما که حرف جدید و دیدگاه جدید داریم این یک فرصت محسوب می شود.
وزیر خارجه خاطرنشان کرد: نکته دوم اینکه منابع و ابزار تاثیرگذاری متعدد شده است. اینجانب قبلا در دانشگاه تهران این موضوع را عرض کرده بودم، ولی برخی دوستان برداشت متفاوتی از آن کردند. ابزار تاثیرگذاری یک زمانی صرفا قدرت نظامی بود. بعد قدرت اقتصادی به آن اضافه شد. ژاپن چون قدرت اقتصادی است قدرت تاثیرگذاری دارد. ابعاد دیگر قدرت مطرح شد که تاثیرگذار شدند و دیگر قدرت نظامی به تنهایی قدرت تاثیرگذار نیست. اگر فقط قدرت هستهای تعیین کننده میزان تاثیرگذاری بود، امروزه باید اتحاد جماهیر شوروی کماکان بزرگترین قدرت تاثیرگذار دنیا بود. چون در زمان فروپاشی بیشترین تسلیحات و ابزار هستهای دنیا را داشت. در حالی که نتوانست حتی یکپارچگی خود را حفظ کند و از درون فروپاشید. در یک زمانی غیرقابل تصور بود که یک قدرتی با آن همه توان نظامی بتواند سرنگون شود. سایر ابزارهای قدرت در کنار قدرت نظامی آمدند و جایگاه و میزان تأثیرگذاری خود را ایجاد کردند؛نه اینکه جایگزین قدرت نظامی شدند.
وی ادامه داد: بعد از قدرت اقتصادی، قدرت فرهنگی ایجاد شد که حتی در دوران جنگ سرد، آمریکا و شوروی و سایر کشورها سعی می کردند از آن استفاده کنند. هر یک از این دو کشور مدرسه می ساختند و دانشجو پذیرش می کردند. هر یک از این حوزههای قدرت که ایجاد شده در کنارش دیپلماسی هم قرار گرفته است. زمانی دیپلماسی فقط کلی بود ولی بعد دیپلماسی اقتصادی شکل گرفت و بعد دیپلماسی فرهنگی و بعد دیپلماسی ارزشی. یعنی برای پیشبرد قدرت می توانستید از ارزش هایتان استفاده کنید. ارزش همیشه جنبه مثبت ندارد، نگاه ما به ارزشها نگاه مثبت و آرمان آفرین است، ولی برای آمریکا فرضا ارزش های هالیوودی است که می تواند یکی از مبانی قدرت باشد. از این طریق مردم به آن تفکر وابستگی پیدا می کنند. از مبانی قدرت ما نیز ارزش های ماست. بنابراین دیپلماسی ارزشی، دیپلماسی ارزشمدار میتواند یک منبع قدرت باشد. بعد که بازیگران فراتر رفتند دیپلماسی عمومی داریم. دیپلماسی عمومی یعنی چه؟ دولتها که به زبان دیپلماسی عمومی با هم صحبت نمی کنند.
وزیر خارجه گفت: دولتها ناگزیر به این باور رسیدند که برای اعمال نفوذ باید با مردم صحبت کنند. دیپلماسی عمومی به معنای تن دادن دولتها به پذیرش منابع و بازیگران جدید در عرصه جهانی است. امروز هزینه ای که ارتش ایالات متحده برای تسخیر قلب ها و مغزها صرف می کند در مقایسه با هزینه برای ابزارهای نظامی اش قابل ملاحظه است و این در حالیست که ایالات متحده به اندازه ده کشور بعدی در رده بندی جهانی هزینه نظامی دارد. اما هزینه ای سنگینی را هم برای آموزش زبان و فرهنگ کشوری که سربازش قرار است آنجا جنگ کند می پردازد، چون احساس میکند در این حوزه نقصان و کاستی جدی دارد. لذا قدرت ها مجبور شدند منابع جدید قدرت را بپذیرند. و آن قدرت ارزشی یا قدرت الهامی است که در اصطلاح روابط بین الملل به آن قدرت معنایی گفته می شود و در اصطلاح غیردقیق رئالیستی که همه با آن آشنایی دارند همان قدرت نرم است که در مقابل قدرت سخت تعریف می شود.
وی عنوان کرد: قدرت نرم واقعی بودن آن قدرت را نمیپذیرد، ولی قدرت معنایی واقعی بودن قدرت را میپذیرد. برای ما منفعت دارد که بپذیریم قدرت ما یک قدرت واقعی است و یک قدرت ظاهری و روبنایی نیست. آنچه که ما میتوانیم در دنیا به عنوان یک منبع الهام بخشی انجام بدهیم این است که به عنوان یک کشور مستقل، به عنوان کشوری که میتواند در مقابل شش کشور قدرتمند دنیا بنشیند، بدون هراس صحبت کند و احساس نکند که این شش کشور که در روبرویش نشستهاند میتوانند صدها بار خودشان و بقیه دنیا را نابود کنند. ما جلوی پنج کشوری نشستیم که قدرتهای هستهای جهان محسوب میشوند.
وی پرسید: اما چه چیزی باعث می شود که جمهوری اسلامی ایران بتواند در مقابل آنها بنشیند و مذاکره کند؟ اصلا وقتی پنج کشور با هم همراه هستند، آیا جایی برای مذاکره هست؟! بعضی با آن تصور قدیمی فکر می کنند که جایی برای مذاکره نیست و لذا اگر توافقی شده پس حتما این پنج کشور خواستهاند و یا به عبارت دیگر دیدگاههای خود را بر ما تحویل کردهاند. اتفاقا آنها هم میخواهند ما اینگونه فکر کنیم، چون اگر اینگونه فکر کنیم، همیشه تسلیمشان خواهیم بود. یعنی تلقین میکنند که فقط دو تا انتخاب داریم یا جنگ یا تسلیم. آیا ما واقعا فقط این دو انتخاب را داریم؟ تغییرات در مبانی و منابع قدرت به ما نشان داده است که خارج از این دو انتخاب میتوانیم حرف و نظر متقن و منطقی خود را به کرسی بنشانیم.
وی ادامه داد: اگر انتخابهای جدید و انتخابهای فراتر را بپذیریم به این باور میرسیم که میتوانیم کاری کنیم تا دنیا ناگزیر به مذاکره با جمهوری اسلامی ایران شود. اگر ما اعتقاد داریم هر چه در این مذاکرات شده به ضرر ما است به خاطر این است که باور کردیم آنها همیشه قدر قدرت هستند و تسلیم تلقینهای آنها شده ایم. ولی به عنوان مسلمان هیچ وقت باور نکردیم که آنها قدر قدرت هستند. واقعا قبول داشتیم که لا مؤثر فی الوجود الا الله.
وزیر خارجه ادامه داد: علاوه بر این مبانی باوری و اعتقادی که بسیار مهم است، براساس محاسبات ظاهری هم امروز شرایطی فراهم شده که شما میتوانید با پنج قدرت بزرگ دنیا و آلمان مذاکره کنید. از شما تقاضا دارم ادبیات دنیا را بخوانید. در این دو ماهه گذشته اگر یک نفر را پیدا کردید که گفته باشد آنها نظرات خود را بر ایران تحمیل کردند. مگر اینگه متأسفانه به منابع ایرانی استناد شده باشد چه در داخل و چه بعضا در خارج از کشور. ایرانیهای خارج از کشور نیز از بنی صدر گرفته تا دیگر مخالفان نظام نیز از این حرفها زده اند.
وی گفت: اما در مقابل دوستان ایران و رهبران مقاومت از یک سو و مخالفان اساسی ما به توانایی و قدرت بازی ایران اشاره داشتهاند، از حضرت آقای سید حسن نصرالله که گفت ایران توانست قدرتش را در زمین بازی افزایش دهد تا نتانیاهو که گفت ایران قدرتهای جهانی را فریب داده است. چه کسی گفته ایران ضرر کرده است؟ نه بخاطر اینکه گروه مذاکره کننده عجیب و غریب بودند، بلکه چون شرایط دنیا عوض شده است. برای اینکه شرایط انتقالی هم ابزار قدرت را تغییر داده و هم کنش گران را تغییر داده و هم روش های بازی عوض شده است و شما میتوانید به نوع دیگری بازی کنید، به شرط اینکه این بازی و ابزار و الزامات آن را بشناسید. طرف مقابل ما بازی را میفهمید، اگر طرف مقابل ما بازی را برده پس باید رژیم صهیونیستی امروز جشن میگرفت. چرا عزا گرفتهاند؟! اگر شما نگران سلاح هستهای ایران باشید چرا باید عزا گرفته باشید؟!
وزیر خارجه خاطرنشان کرد: هم ایران و هم آمریکا میگویند که این توافق دستیابی به سلاح هستهای را غیرممکن میسازد. اتفاقا بازی برد-برد همین جا تعریف میشود. ما براساس فتوای مقام معظم رهبری دنبال سلاح هستهای نبودیم و لذا بازی بر مبنای سلاح هستهای بازی باخته ای بود. چرا بازی باخته ای بود؟ چون به طرف مقابل ابزار فشار بر شما را می داد با علم به اینکه می دانست که شما دنبال سلاح نیستید و قرار نیست دنبال سلاح هستهای باشید. لذا آن عنصر بازدارندگی را که نداشتید، اما بهانه و ابراز بازی برای طرف مقابل فراهم شده بود. به همین دلیل است که نتانیاهو نگران است. چون از تلاش ایران برای ساخت بمب اتمی که همیشه خیالش راحت بود و میدانست که ایران دنبال سلاح نیست، ولی الان ابزار بازی را از دستش گرفتیم.
وی گفت: بازی در شرایط جدید بینالمللی بازی تاثیرگذاری بر قلب ها و مغزها است. بازی تاثیرگذاری و بازی نفوذ است. چرا نتانیاهو نگران است؟ چونکه توانسته بود از یک قدرتی که در این منطقه با الهام بخشی و ایجاد جبهه مقاومت، خواب صهیونیست ها را آشفته کرده بود، یک تهدید و خطر جهانی ایجاد کند که به اصطلاح به آن امنیتی سازی و یا securitization می گویند. یک وقت شما تهدید امنیتی هستید و یک وقت هست که شما را امنیتی سازی می کنند. این ها تئوریهای روابط بینالملل است و من درآوردی نیست. تئوری امنیتی سازی می گوید یکی از توانمندیهای اساسی در تاثیرگذاری این است که شما دشمن خود را به عنوان دشمن دنیا معرفی کنید. اگر شما توانستید دشمن خودتان را به دشمن دنیا تبدیل کنید میتوانید تاثیرگذار شوید. اگر امروز شما بتوانید داعش را به دشمن دنیا تبدیل کنید تاثیرگذار هستید. اما اگر بگویید داعش اصلا مال آنهاست، این یعنی امنیت سازی برعکس. شما زمانی موفق هستید که بگویید داعش دشمن دنیا است. بگویید حکومت حامی داعش دشمن دنیا است. اینها ابزار بازی امروز است. ضمن اینکه در این مورد واقعیت هم همین است ولی حتی اگر واقعیت نداشت باید چنین تصویرسازی از سوی ما صورت می گرفت.
وزیر خارجه ادامه داد: ابزار امنیتی سازی ابزاری است که سالها علیه ما استفاده کردهاند. نتانیاهو میگوید من حاضرم خودم را بکشم تا توافق هستهای پا نگیرد. توافق هستهای به تایید همه مانع دسترسی ایران به سلاح هستهای میشود. اگر ادعای نگرانی نتانیاهو از دستیابی ایران به سلاح هستهای به عنوان خطر حیاتی برای رژیم صهیونیستی واقعیت دارد پس چنین توافقی باید مورد استقبال وی باشد. اما میبینیم که خلاف آن عمل می شود. علت این است که آنها همیشه میدانستند ما دنبال سلاح نیستیم، فقط به دنبال فضاسازی امنیتی علیه ایران بودند.
رئیس دستگاه دیپلماسی ادامه داد: فضاسازی عمدی پیرامون اتهام تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای باعث شده بود که این میزان فشار بر ایران وارد شود. باعث شده بود هر جنایتی علیه مردم ما، علیه متحدین ما صورت بگیرد و دنیا در برابرش سکوت کند. چون می گفتند ایران تهدیدی برای دنیاست و باید با آن مقابله کرد. یک زمانی برخی کشورها با ارائه ایران به عنوان یک تهدید امنیتی هر جنایتی را علیه مسلمانان و شیعیان توجیه می کردند. امروز نمی توانند این کار را بکنند.
وی با یادآوری این نکته که البته این اتفاقات در روابط بین الملل یک شبه اتفاق نمیافتد و طول می کشد، عنوان کرد: هیچ تحولی هم تک بعدی و تک عاملی نیست. باید آمادگی داشته باشیم، باید سرمایه گذاری کنیم، و از این شرایط جدید ضمن حفظ ابزارهای قدرت بهره ببریم. یعنی قدرت نظامی ما باید قدرت جدی باشد. باید با قدرت اقتصاد مقاومتی ابزار فشار اقتصادی را از طرف مقابل بگیریم و برای خودمان حفظ کنیم. باید با ابزار فرهنگی در مردم روح خودباوری را تقویت کنیم تا تاثیرگذاری آنها بر مردم ما به حداقل برسد. باید از ابزار ارزشی مان استفاده کنیم و این پیام الهام بخش انقلاب اسلامی را در جهان جا بیاندازیم. اینها همه ابزار قدرت هستند. بنده باور دارم اگر کشوری در محیط سرزمینی خودش محدود باشد حتما نمیتواند تاثیرگذار باشد.
وی گفت: آقای کسینجر همیشه میگفت: ایران باید یک انتخاب بکند. بین اینکه می خواهد یک آرمان باشد یا یک کشور. این را هم خودش و هم شاگردش از من سوال کردند. گفتم: هر وقت آمریکا تصمیم گرفت که آرمان باشد یا کشور، ما هم تصمیم می گیریم. گفت: ما به عنوان آمریکا یک کشور استثنایی هستیم. گفتم: ما هم به عنوان ایران یک کشور استثنایی هستیم. چه دلیلی دارد آن چیزهایی که ابزار قدرت شما است در اختیار ما نباشد.
وزیر خارجه کشورمان با بیان اینکه آرمان گرا بودن ابزار قدرت ملی ما است و نباید ابزارهای قدرتمان را از دست بدهیم، اظهار داشت: ابزارهای قدرتمان را باید حفظ کنیم. من عمداً بحثهای اعتقادی را مطرح نکردم و صرفا ابعاد مادی قضیه را مطرح کردم. این بدان معنا نیست که به ابعاد اعتقادی توجه نداریم. اعتقادات ما دیدگاه ما را تقویت می کند. آنچه که باعث میشود ما در مقابل دنیا بایستیم این است که هر روز می گوییم هر آنچه که خدا بخواهد میشود و هرآنچه که خدا نخواهد نمیشود. ماشاء الله کان و ما لم یشا لم یکن. این باور ماست و این کمک میکند ما راحت تر و با اعتماد حرکت کنیم. اما در این فرصت صرفا تعریف مادی کردم برای اینکه فروتر از باورهای والای ما با این ابزارهای عادی هم می توان به این نتایج رسید. میشود اعتماد به نفس داشت، میشود خودمان را باور کنیم، میشود حضور پیدا کنیم، میشود از همان ابزار استفاده کنیم و به حول و قوه الهی، بتوانیم از این فرصت و پیچ تاریخی نه تنها سالم بیرون بیاییم بلکه انشاءلله قدرتمندتر از همیشه از آن خارج شویم.
وی گفت: ما امروز در روابط بینالملل در شرایطی هستیم که مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) از آن به عنوان پیچ خطرناک در روابط بینالملل یاد فرمودند. بعد هم در سمینار سفرا که سال گذشته به همراه مسئولان و سفرای جمهوری اسلامی ایران خدمت ایشان شرفیاب شدیم از آن به عنوان دوران انتقالی در روابط بین الملل یاد کردند که این اصطلاح در ادبیات روابط بینالملل هم بسیار متداول و معمول است.
وزیر خارجه با طرح این سؤال که دورانهای انتقالی در روابط بین الملل چه دورانی هستند؟ گفت: دوران های انتقالی دورانهایی هستند که در یک نظام نهادینه شده که کشورها براساس مختصات آن تحولات و رفتار سایر بازیگران را پیش بینی میکردند و بر اساس آن رفتار خود را شکل میدادند، فروپاشیده و نظام جدیدی هنوز جایگزین نشده و لذا شرایط، شرایط سیال و نامشخصی است و دیگر کشورها نمیتوانند به همان سادگی که در گذشته میتوانستند پیش بینی شرایط را داشته باشند و یا رفتارشان کاملا در یک چارچوب مشخص شکل میگرفت، دیگر در این نظام سیال انتقالی نمیتوانند آن وضعیت را ادامه دهند.شرایط انتقالی عموما در تاریخ روابط بینالملل حساسترین شرایط بوده و به همین دلیل هم استفاده از عنوان پیچ خطرناک که مقام معظم رهبری فرمودند کاملا به جاست.
رئیس دستگاه دیپلماسی ادامه داد: بیشتر کشورهایی که از صحنه روزگار حذف شدند در شرایط انتقالی حذف شدند و بیشتر کشورهایی هم که در صحنه نقش مهم تری پیدا کردند باز در شرایط انتقالی این نقش را پیدا کردند. اگر به تاریخ روابط بینالملل مراجعه کنیم خواهیم دید که تغییر و تحولات اساسی در ساختار روابط بین الملل و در نقش بازیگران در روابط بین الملل همیشه در شرایط انتقالی اتفاق افتاده و به همین دلیل است که پیچ خطرناکی است که بازی کردن صحیح در آن میتواند شما را از یک قدرت معمولی به یک قدرت برتر تبدیل کند و اشتباه محاسبه و بازی خراب، می تواند باعث سقوط و اضمحلال یک کشور شود. ما در پیچ جدید ملاحظه کردیم که تعدادی از کشورها از صفحه روزگار حذف شدند مثل یوگسلاوی سابق.
ظریف اضافه کرد: یک رژیم با یک محاسبه غلط از شرایط انتقالی وارد بازی میشود که نهایتا به از بین رفتن آن میانجامد. در گذشته نیز همین طور بوده است. امپراتوری اتریش - مجارستان به همین شکل از بین رفت و سایر امپراتوریها در شرایط مشابه. یوگسلاوی هم به همین شکل از هم فروپاشید. این پیچ با فروپاشی اتحاد شوروی شروع شد، ولی فروپاشی در شرایط انتقالی صورت نگرفت بلکه خود دلیل وارد شدن به شرایط انتقالی بود. شاهد بودیم که اشتباه محاسبه در شرایط انتقالی باعث سقوط کشورها شد. صدام را در نظر بگیرید. او فرد کم هوشیار بی استعدادی نبود، ماهیت دوره انتقالی را فهمیده بود، ولی انتخاب های بسیار غلطی کرد. فکر می کرد در شرایط انتقالی میتواند یک کنشگری متفاوتی داشته باشد. اما دچار اشتباه محاسبه شد.
وی گفت: حمله صدام به کویت محاسبه شده بود. صدام چه روزی را برای حمله به کویت انتخاب کرد؟ روز اول اوت که آغاز ماه تعطیلات تابستانی در آمریکا و اروپاست و فکر میکرد تمام این یک ماهی که امریکا و اروپا در استراحت و خواب هست، می تواند از فرصت استفاده کند. ولی محاسبات غلطی کرده بود. براساس صحبت های خانم آپریل گلسپی سفیر وقت آمریکا در عراق که در ملاقات با صدام گفته بود آمریکا در روابط عراق و کویت دخالت نمیکند یا مطلبی گفته بود که صدام از صحبتهای او برداشت کرده بود که آمریکا در برابر اقدام عراق علیه کویت واکنش جدی نخواهد داشت، میخواست از شرایط انتقالی استفاده کند. بعد از آنکه به واسطه مقاومت قهرمانانه رزمندگان ما نتوانسته بود از جنگ تحمیلی آنچه را که می خواست به دست بیاورد، تلاش داشت با حمله به کویت آن احساس تنگنای استراتژیک که به لحاظ جغرافیایی داشت را جبران بکند. از طرفی توهمی داشت که رهبری جهان عرب به دست اوست و همین امر مزید بر علت شده بود تا به خیال خود از این شرایط انتقالی استفاده بکند و از شرایطی که در حال نهادینه شدن بود در جهت منافع خود استفاده کند. سرانجام این محاسبات اشتباه به جایی کشید که او را با آن وضعیت خفتبار از مخفی گاه بیرون کشیدند.
ظریف اضافه کرد: در مورد قذافی هم شاهد بودیم که انتخاب غلط و محاسبه اشتباه باعث شد با چه سرانجامی مواجه گردد. اشتباه محاسبهای صدام با پرخاشگری و گردنکشی بی مورد و اشتباه محاسبه ای قذافی با تسلیم شدن بی دلیل و نابجا همراه بود. هردو اشتباه می کردند، محاسبه غلط فقط با پرخاشگری نیست. بعضی تصور می کنند کسی که محاسبه غلط دارد حتما باید دنبال حرکت های متهورانه باشد. اشتباه محاسبهای می تواند در جهت خلاف آن هم باشد. اگر محاسبه اشتباه بکند و شرایط بینالملل را درست نسنجد باعث میشود همه چیز را تسلیم کند، مثل قذافی که در نهایت ذلیلانه دستگیر و کشته شد.
وزیر خارجه گفت: این اهمیت شرایط انتقالی است، یعنی در شرایطی که در واقع همان پیچ خطرناک است و اگر دقت، درایت و شناخت کافی نباشد میتواند افراط و تفریط هایی را بدنبال داشته باشد که این افراط و تفریط ها به نابودی بیانجامد. از طرفی در این شرایط کشورها و بازیگران ( هر دو را به کار میبرم چون این دو الزاما یکی نیستند و در ادامه به نقش هر یک اشاره میکنم) میتوانند برای خود نقشی ایجاد کنند که بسیار فراتر از نقشی است که در شرایط عادی ایجاد کرده بودند. اشتباه محاسبهای را فقط بازیگران خرد مرتکب نمیشوند بازیگران کلان نیز اشتباه محاسبهای دارند. آمریکا اشتباه محاسبهای کرد.
رئیس دستگاه دیپلماسی خاطرنشان کرد: وقتی آقای بوش پدر اعلام کرد که ما یک نظم نوین جهانی بر پا کردهایم، اشتباه تصور کرده بود.چون وقتی عراق به کویت حمله کرد دنیا پشت آمریکا قرار گرفت و آمریکا دچار این تصور شد که جهان تک قطبی ایجاد کرده است. تصور غلطی بود و این تصور غلط باعث یک سلسله اقدامات غلط نظامی و سیاسی ایالات متحده از سال 1991 تا 2003 یعنی از جنگ اول عراق ( برای ما جنگ دوم) تا سقوط صدام شد که آنچنان وجهه ایالات متحده را تخریب کرد که برای اصلاح آن وجهه نه تنها باید شرایط ویژه ایجاد می کردند بلکه باید چهره ظاهری آمریکا را هم عوض میکردند. شاید انتخاب یک رئیس جمهور سیاه پوست با ظاهری متفاوت میتوانست با کمترین هزینه، تصور تغییر چهره امریکا را در جهان القا نماید. از این واضح تر و کم هزینهتر امکان نداشت.
وی ادامه داد: آنهایی که تحولات و مسائل امریکا را دقیق تر و جدی تر دنبال میکردند، توانایی پیش بینی پیروزی آقای اوباما در انتخابات را داشتند. به همین دلیل بود که بیشترین امکانات و هزینه در مبارزات انتخاباتی به سمت اوباما سوق داده شد. خانم کلینتون که نماینده جناح حاکم حزب بود در جریان مبارزات انتخاباتی مقروض شد و آقای اوباما آنقدر امکانات داشت که توانست قرض خانم کلینتون را هم بدهد. لذا این نشان میدهد ممکن است مردم دچار احساسات بشوند، ولی پول معمولا دچار احساسات نمیشود. پول حساب و کتاب دارد. اینکه امکانات و پول حزب به سمت آقای اوباما سوق یافت، نشان دهنده این واقعیت بود که سازوکار سیاسی امریکا نیاز به تغییر در شرایط انتقالی را احساس می کرد. این واقعیات نتیجه درک شرایط از یک سو و یا اشتباه محاسبه از سوی دیگر است که حدفاصل بین سقوط و تعالی را به وجود میآورد.
وزیر خارجه گفت:لذا یک محاسبه صحیح و سنجیده می تواند فرصت زا و نقش آفرین باشد. بسیاری از کشورها با شناخت صحیح شرایط انتقالی توانستند نقشی برای خودشان ایجاد کنند که این نقش در شرایط معمولی امکان پذیر نبود. در نظام دو قطبی بالاخره شما خودتان را در یکی از دو قطب تعریف می کردید و براساس آن محدوده بازی شما در تعلق به یکی از دو قطب بسیار مشخص بود. هر کس هم که مثل جمهوری اسلامی ایران خارج از این دو قطب عمل می کرد هر دو طرف برای سرکوب می آمدند. در تاریخ شورای امنیت اولین باری که 5 عضو دائم شورای امنیت باهم کار کردند در موضوع جنگ ایران و عراق بود. اصلا گروه 5 عضو دائم دو بار در تاریخ شورای امنیت ایجاد شد: در جریان قطعنامه 598 و در مسئله هستهای، در جای دیگری شکل گیری و همسویی کامل پنج عضو را مشاهده نمی کنیم. همکاری سه عضو غربی را داریم ولی 5 عضو را نداریم. اولین بار در اوج جنگ تحمیلی و پیروزی ایران پنج عضو دائم آمدند و قطعنامه 598 را تدوین کردند.
وی خاطرنشان کرد: در زمان نظام دوقطبی هر یک از کشورها در زمین بازی یکی از این دو قطب بازی می کرد. حتی جنبش عدم تعهد بر همین اساس درست شد، که شما دو قطب حاکم هستید و ما گروهی هستیم که نمیخواهیم به هیچ یک از این دو قطب وابسته باشیم. یعنی هرچه که دنیا را تعریف می کرد در داخل این دو قطب بود. اما بعد از آن بود که کشورها احساس کردند میتوانند فراتر از دو قطب بازی کنند و نقش پیدا کنند و یا برای خود نقشی بیش از حد و اندازه خود ایجاد کنند. نمونههای زیادی هست. کشورهایی که به طور مشخص در داخل یک قطب بازی میکند، ولی به عنوان تاثیرگذار در استفاده از یک بعد یا ابعاد متفاوت قدرتی که در اختیار دارند ایفای نقش می کنند. کشورهایی که فرضا رفتاری کاملا در چارچوب سیاستهای تعریف شده را پی گرفته بودند و هرگز به دنبال رویکرد انقلابی و برون گرا نبودند، ولی بعدها با سرکار آمدن چهرههای جدید با افکار نوین برای خود نگاه فراسرزمینی ایجاد کردند.
وزیر خارجه ادامه داد: این را در پاسخ کسانی میگویم که ادعا میکنند نگاه فراسرزمینی ایران برای ما باعث محدودیت و محرومیت شده و ما هرگاه به نگاه سرزمینی خود برگردیم و دیگر فکر حمایت از جنبشهای آزادیبخش و مقاومت نباشیم، آن وقت می توانیم راحت زندگی کنیم. در حالی که مثالهای روشنی داریم از کشورهایی که در یک برهه حداکثر توان و قابلیتهای خود را در درون مرز خود تعریف میکردند، ولی با تغییر رویکرد و درک واقعیت شرایط پیرامونی توانستند نقش منطقهای و بینالمللی برای خود به وجود آورند. البته ممکن است اشتباهات زیادی مرتکب شده باشند، ولی اشاره بنده به اصل این بازی است.
وی یادآور شد: اینکه سیاست شما از سیاست صرفا سرزمینی خارج شده و یک سیاست آرمانی را انتخاب کنید در شرایط سیال انتقالی امکانپذیر است و به شما این اجازه را میدهد. در حالی که در نظام دو قطبی سیاستها مشخص بود و آن کشورها مجبور به انتخاب بین یکی از دو قطب بودند و انتخاب هم کرده بودند. ولی درک صحیح شرایط انتقالی میتواند همان کشور را به یک کشور موثر و نقش آفرین تبدیل نماید.
رئیس دستگاه دیپلماسی اضافه کرد: البته اینگونه هم نیست که اگر شما انتخاب آرمانی موفقی کردید تا انتها موفق باشد. همان کشور مورد فرض ما میتواند در همان شرایط انتقالی با یک انتخاب نادرست خود و مردمش را با سختترین مشکلات ناشی از آن محاسبه غلط دچار سازد و این منطق شرایط دوران انتقال است. این فراز و فرودها، این اوج و حضیضهایی که اتفاق میافتد در شرایط عادی در نظام بینالملل اتفاق نمیافتد. بازی در آن شرایط مشخص بود. حدود صعود و سقوط مشخص بود و شما به راحتی میتوانستید در محدوده ای بالا بروید و احساس راحتی هم داشته باشید. حال این شرایط عوض شده و اگر شما شناخت صحیحی از این دگرگونی نداشته باشید قادر به ایفای نقش مهمی نخواهید بود.
وی گفت: یکی از اولین کسانی که نسبت به این مسئله شناخت صحیحی داشت حضرت امام (ره) بود. نمونهاش نامه امام به گورباچف بود. نامه امام به گورباچف و فرمایشات ایشان نشان دهنده فهم دقیق از تغییر شرایط بین الملل بود. حتی امام دو سه سال قبل از آنکه این شرایط اتفاق بیافتد آنرا پیش بینی کردند و اقدام کردند.
به گفته ظریف فهم دقیق تغییر در شرایط بین الملل باعث میشود اگر شما درک و محاسبه صحیحی از شرایط داشته باشید، درست بازی کنید و بتوانید تاثیرگذار بازی کنید.
وی گفت: حالا که می گوییم شرایط عوض شده یعنی چه اتفاقی افتاده است؟ اگر بفهمیم چه اتفاقی افتاده است میتوانیم از شرایط استفاده کنیم. یعنی بفهمیم مولفههای دوران انتقالی چیست؟ یکی از مولفههای مهم دوران انتقالی این است که تعداد بازیگران افزایش پیدا کرده است. زمانی دو کنشگر اصلی یعنی آمریکا و شوروی در دنیا بود و بقیه خود را بین دو کنش گر تعریف می کردند و حداکثر می گفتند که غیرمتعهد هستیم. ولی در عین حال در تصور غیرمتعهدها نیز در واقع دو کنشگر وجود داشت. در کتب و متون روابط بین الملل به این موضوع اشاره شده که بازیگران خرد در روابط بین الملل دو انتخاب بیشتر نداشتند. متون و نظریههای روابط بینالملل میگوید شما یا باید تلاش کنید بین دو قدرت بازی کنید و یا دنباله رو آنها باشید. یکی از این دو انتخاب را در بازی دارید. یعنی بازی با این دو قدرت شکل میگیرد. یکی از مهمترین مختصات شرایط انتقالی این است که کنشگران دیگر محدود به آن دو قدرت نیستند. تکثر کنشگر پدید آمده است.
وزیر خارجه اضافه کرد: اتفاق خیلی مهم دیگری که افتاده، این است که این کنشگران دیگر حتی محدود به دولتها نیستند. زمانی دولتها انحصار بازی روابط بینالملل را داشتند. دو دولت بازیگر اصلی بودند و سایر بازیگران هم دولتها بودند. اتباع دولتها هم خود موضوع بازی بودند نه بازیگر. امروز شرایط عوض شده و هر فرد انسانی یک کنش گر در روابط بینالملل است. در حد خرد انسانها و در ردههای بالاتر گروه ها، کنشگران غیرحکومتی (non-state actors) مثل القاعده، مافیاهای بینالمللی، گروههای تبهکار بینالمللی، و در عین حال سایر گروههایی که آرمانهای صحیح را دنبال میکنند نیز وجود دارند از قبیل حزب الله لبنان که غیرحکومتی است. گروه های غیرحکومتی در ابتدا میتوانستند امنیت زدایی کنند، ولی حالا می توانند امنیت سازی کنند.
وزیر خارجه با ذکر این نکته که امنیت سازی در تاریخ روابط بینالملل همواره در انحصار ویژه دولتها بود، گفت: اما در حال حاضر گروههای غیر دولتی هم با ارتقاء سطح تأثیر گذاری و افزایش نقش آفرینی خود میتواند امنیت سازی کند. در قالب معادلات خاورمیانه شاهد هستیم که این گروهها میتوانند در نقشه و سرنوشت منطقه سهم قابل توجهی داشته باشند. حزب الله امروز قادر است برای داخل لبنان امنیت سازی کرده و مانع تجاوز رژیم صهیونیستی شود یعنی یک گروه غیرحکومتی که می تواند تولید امنیت کند.
وی گفت: حال این کنشگری را ملاحظه کرده و به آن کنشگری در یک حوزه مهم دیگر را اضافه کنید. زمانی برای تاثیر گذاری بر افکار بینالمللی باید میلیاردها خرج می کردید خط تلکس می گرفتید خبرگزاری تاسیس می کردید.تعدد این خبرگزاریها هم که برای انعکاس واقعیت نبودند وگرنه یک خبرگزاری برای انعکاس اخبار کافی بود. نحوه انعکاس خبر تاثیرگذار است. فکر در دنیا تاثیرگذار است. پیش بینی شما در دنیا تاثیر گذار است.
ظریف تصریح کرد: نباید فکر کرد چون آمریکا دنیا را اینگونه پیش بینی کرده، پس دنیا نیز همان خواهد شد. چرا ده ها کشور افق 2025 را پیش بینی می کنند؟ 2050 را پیش بینی می کنند؟ مگر یک پیش بینی کافی نیست؟! چرا این همه هزینه برای پیش بینی می شود؟ برای اینکه این پیش بینیها، فقط پیش بینی نیست، ترسیم شرایط مطلوب در آینده نیز هست. بعضی ها پیش بینی ها را به عنوان امری محتوم گرفته، مطالعه کرده و معتقدند اینگونه خواهد شد. ولی در واقع این گونه قرار نیست بشود. بلکه با هدایت جریان فکری و ذهنی و سوار شدن بر جریان فکری می خواهند اینگونه شود. می خواهند ما فکر کنیم که این یک امر محتوم است. اگر باور کنیم که آینده اینگونه که اینها می گویند خواهد شد، دیوانگی خواهد بود که خلاف آن عمل کنیم. چه چیزی برای آمریکا بهتر از این است که ما آینده ای را که آمریکا می خواهد بپذیریم؟!
وی ادامه داد: بعضی دوستان می گویند خوب واقع گرایی همین است. نه اینگونه نیست. واقعیات را ما شکل می دهیم. انسان واقعیات را شکل می دهد. ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. ما هستیم که واقعیات را و آینده را شکل می دهیم. علت وجود تعدد پیش بینیها در مورد آینده این است که میخواهند با همین پیشبینیها آینده را شکل بدهند. تاثیر تفکر بر عمل و بر واقعیات. براساس همین واقعیت است که این همه خبرگزاری درست می شود.
ظریف گفت: حالا امروز چه اتفاقی افتاده است؟ شما در خانه پای اینترنت می نشینید و اگر بلد باشید می توانید خبری تولید کنید که صدها میلیون انسان آن را مشاهده کنند. اصطلاحی در فضای مجازی هست به نام وایرال (viral) که از ریشه ویروس است. یعنی اینکه یک مطلب کوچک این شانس را دارد که در عرض مدت کوتاهی میلیون ها نفر بیننده داشته باشد واین را میگویند وایرال شده یعنی مثل ویروس پخش شده است. حال این کار را یک نفر میتواند از داخل خانه خود انجام دهد و دیگر نیازی به امپراتوری رسانهای رژیم صهیونیستی نیست. ضمن اینکه آنها هنوز فعال هستند و نباید آن را فراموش کرد. ولی قدرت بازیگری به هر فرد انسانی داده شده است. تک تک افراد قدرت بازیگری و تاثیرگذاری دارند. دولتها، سازمانها، افراد می توانند در سطح جهان تاثیرگذار باشند. این امر پدیده مبارکی برای ما است و نباید برای ما نگران کننده باشد. چرا که در چارچوب شرایط قبل نقش هر کس مشخص بود. برای ما که حرف جدید و دیدگاه جدید داریم این یک فرصت محسوب می شود.
وزیر خارجه خاطرنشان کرد: نکته دوم اینکه منابع و ابزار تاثیرگذاری متعدد شده است. اینجانب قبلا در دانشگاه تهران این موضوع را عرض کرده بودم، ولی برخی دوستان برداشت متفاوتی از آن کردند. ابزار تاثیرگذاری یک زمانی صرفا قدرت نظامی بود. بعد قدرت اقتصادی به آن اضافه شد. ژاپن چون قدرت اقتصادی است قدرت تاثیرگذاری دارد. ابعاد دیگر قدرت مطرح شد که تاثیرگذار شدند و دیگر قدرت نظامی به تنهایی قدرت تاثیرگذار نیست. اگر فقط قدرت هستهای تعیین کننده میزان تاثیرگذاری بود، امروزه باید اتحاد جماهیر شوروی کماکان بزرگترین قدرت تاثیرگذار دنیا بود. چون در زمان فروپاشی بیشترین تسلیحات و ابزار هستهای دنیا را داشت. در حالی که نتوانست حتی یکپارچگی خود را حفظ کند و از درون فروپاشید. در یک زمانی غیرقابل تصور بود که یک قدرتی با آن همه توان نظامی بتواند سرنگون شود. سایر ابزارهای قدرت در کنار قدرت نظامی آمدند و جایگاه و میزان تأثیرگذاری خود را ایجاد کردند؛نه اینکه جایگزین قدرت نظامی شدند.
وی ادامه داد: بعد از قدرت اقتصادی، قدرت فرهنگی ایجاد شد که حتی در دوران جنگ سرد، آمریکا و شوروی و سایر کشورها سعی می کردند از آن استفاده کنند. هر یک از این دو کشور مدرسه می ساختند و دانشجو پذیرش می کردند. هر یک از این حوزههای قدرت که ایجاد شده در کنارش دیپلماسی هم قرار گرفته است. زمانی دیپلماسی فقط کلی بود ولی بعد دیپلماسی اقتصادی شکل گرفت و بعد دیپلماسی فرهنگی و بعد دیپلماسی ارزشی. یعنی برای پیشبرد قدرت می توانستید از ارزش هایتان استفاده کنید. ارزش همیشه جنبه مثبت ندارد، نگاه ما به ارزشها نگاه مثبت و آرمان آفرین است، ولی برای آمریکا فرضا ارزش های هالیوودی است که می تواند یکی از مبانی قدرت باشد. از این طریق مردم به آن تفکر وابستگی پیدا می کنند. از مبانی قدرت ما نیز ارزش های ماست. بنابراین دیپلماسی ارزشی، دیپلماسی ارزشمدار میتواند یک منبع قدرت باشد. بعد که بازیگران فراتر رفتند دیپلماسی عمومی داریم. دیپلماسی عمومی یعنی چه؟ دولتها که به زبان دیپلماسی عمومی با هم صحبت نمی کنند.
وزیر خارجه گفت: دولتها ناگزیر به این باور رسیدند که برای اعمال نفوذ باید با مردم صحبت کنند. دیپلماسی عمومی به معنای تن دادن دولتها به پذیرش منابع و بازیگران جدید در عرصه جهانی است. امروز هزینه ای که ارتش ایالات متحده برای تسخیر قلب ها و مغزها صرف می کند در مقایسه با هزینه برای ابزارهای نظامی اش قابل ملاحظه است و این در حالیست که ایالات متحده به اندازه ده کشور بعدی در رده بندی جهانی هزینه نظامی دارد. اما هزینه ای سنگینی را هم برای آموزش زبان و فرهنگ کشوری که سربازش قرار است آنجا جنگ کند می پردازد، چون احساس میکند در این حوزه نقصان و کاستی جدی دارد. لذا قدرت ها مجبور شدند منابع جدید قدرت را بپذیرند. و آن قدرت ارزشی یا قدرت الهامی است که در اصطلاح روابط بین الملل به آن قدرت معنایی گفته می شود و در اصطلاح غیردقیق رئالیستی که همه با آن آشنایی دارند همان قدرت نرم است که در مقابل قدرت سخت تعریف می شود.
وی عنوان کرد: قدرت نرم واقعی بودن آن قدرت را نمیپذیرد، ولی قدرت معنایی واقعی بودن قدرت را میپذیرد. برای ما منفعت دارد که بپذیریم قدرت ما یک قدرت واقعی است و یک قدرت ظاهری و روبنایی نیست. آنچه که ما میتوانیم در دنیا به عنوان یک منبع الهام بخشی انجام بدهیم این است که به عنوان یک کشور مستقل، به عنوان کشوری که میتواند در مقابل شش کشور قدرتمند دنیا بنشیند، بدون هراس صحبت کند و احساس نکند که این شش کشور که در روبرویش نشستهاند میتوانند صدها بار خودشان و بقیه دنیا را نابود کنند. ما جلوی پنج کشوری نشستیم که قدرتهای هستهای جهان محسوب میشوند.
وی پرسید: اما چه چیزی باعث می شود که جمهوری اسلامی ایران بتواند در مقابل آنها بنشیند و مذاکره کند؟ اصلا وقتی پنج کشور با هم همراه هستند، آیا جایی برای مذاکره هست؟! بعضی با آن تصور قدیمی فکر می کنند که جایی برای مذاکره نیست و لذا اگر توافقی شده پس حتما این پنج کشور خواستهاند و یا به عبارت دیگر دیدگاههای خود را بر ما تحویل کردهاند. اتفاقا آنها هم میخواهند ما اینگونه فکر کنیم، چون اگر اینگونه فکر کنیم، همیشه تسلیمشان خواهیم بود. یعنی تلقین میکنند که فقط دو تا انتخاب داریم یا جنگ یا تسلیم. آیا ما واقعا فقط این دو انتخاب را داریم؟ تغییرات در مبانی و منابع قدرت به ما نشان داده است که خارج از این دو انتخاب میتوانیم حرف و نظر متقن و منطقی خود را به کرسی بنشانیم.
وی ادامه داد: اگر انتخابهای جدید و انتخابهای فراتر را بپذیریم به این باور میرسیم که میتوانیم کاری کنیم تا دنیا ناگزیر به مذاکره با جمهوری اسلامی ایران شود. اگر ما اعتقاد داریم هر چه در این مذاکرات شده به ضرر ما است به خاطر این است که باور کردیم آنها همیشه قدر قدرت هستند و تسلیم تلقینهای آنها شده ایم. ولی به عنوان مسلمان هیچ وقت باور نکردیم که آنها قدر قدرت هستند. واقعا قبول داشتیم که لا مؤثر فی الوجود الا الله.
وزیر خارجه ادامه داد: علاوه بر این مبانی باوری و اعتقادی که بسیار مهم است، براساس محاسبات ظاهری هم امروز شرایطی فراهم شده که شما میتوانید با پنج قدرت بزرگ دنیا و آلمان مذاکره کنید. از شما تقاضا دارم ادبیات دنیا را بخوانید. در این دو ماهه گذشته اگر یک نفر را پیدا کردید که گفته باشد آنها نظرات خود را بر ایران تحمیل کردند. مگر اینگه متأسفانه به منابع ایرانی استناد شده باشد چه در داخل و چه بعضا در خارج از کشور. ایرانیهای خارج از کشور نیز از بنی صدر گرفته تا دیگر مخالفان نظام نیز از این حرفها زده اند.
وی گفت: اما در مقابل دوستان ایران و رهبران مقاومت از یک سو و مخالفان اساسی ما به توانایی و قدرت بازی ایران اشاره داشتهاند، از حضرت آقای سید حسن نصرالله که گفت ایران توانست قدرتش را در زمین بازی افزایش دهد تا نتانیاهو که گفت ایران قدرتهای جهانی را فریب داده است. چه کسی گفته ایران ضرر کرده است؟ نه بخاطر اینکه گروه مذاکره کننده عجیب و غریب بودند، بلکه چون شرایط دنیا عوض شده است. برای اینکه شرایط انتقالی هم ابزار قدرت را تغییر داده و هم کنش گران را تغییر داده و هم روش های بازی عوض شده است و شما میتوانید به نوع دیگری بازی کنید، به شرط اینکه این بازی و ابزار و الزامات آن را بشناسید. طرف مقابل ما بازی را میفهمید، اگر طرف مقابل ما بازی را برده پس باید رژیم صهیونیستی امروز جشن میگرفت. چرا عزا گرفتهاند؟! اگر شما نگران سلاح هستهای ایران باشید چرا باید عزا گرفته باشید؟!
وزیر خارجه خاطرنشان کرد: هم ایران و هم آمریکا میگویند که این توافق دستیابی به سلاح هستهای را غیرممکن میسازد. اتفاقا بازی برد-برد همین جا تعریف میشود. ما براساس فتوای مقام معظم رهبری دنبال سلاح هستهای نبودیم و لذا بازی بر مبنای سلاح هستهای بازی باخته ای بود. چرا بازی باخته ای بود؟ چون به طرف مقابل ابزار فشار بر شما را می داد با علم به اینکه می دانست که شما دنبال سلاح نیستید و قرار نیست دنبال سلاح هستهای باشید. لذا آن عنصر بازدارندگی را که نداشتید، اما بهانه و ابراز بازی برای طرف مقابل فراهم شده بود. به همین دلیل است که نتانیاهو نگران است. چون از تلاش ایران برای ساخت بمب اتمی که همیشه خیالش راحت بود و میدانست که ایران دنبال سلاح نیست، ولی الان ابزار بازی را از دستش گرفتیم.
وی گفت: بازی در شرایط جدید بینالمللی بازی تاثیرگذاری بر قلب ها و مغزها است. بازی تاثیرگذاری و بازی نفوذ است. چرا نتانیاهو نگران است؟ چونکه توانسته بود از یک قدرتی که در این منطقه با الهام بخشی و ایجاد جبهه مقاومت، خواب صهیونیست ها را آشفته کرده بود، یک تهدید و خطر جهانی ایجاد کند که به اصطلاح به آن امنیتی سازی و یا securitization می گویند. یک وقت شما تهدید امنیتی هستید و یک وقت هست که شما را امنیتی سازی می کنند. این ها تئوریهای روابط بینالملل است و من درآوردی نیست. تئوری امنیتی سازی می گوید یکی از توانمندیهای اساسی در تاثیرگذاری این است که شما دشمن خود را به عنوان دشمن دنیا معرفی کنید. اگر شما توانستید دشمن خودتان را به دشمن دنیا تبدیل کنید میتوانید تاثیرگذار شوید. اگر امروز شما بتوانید داعش را به دشمن دنیا تبدیل کنید تاثیرگذار هستید. اما اگر بگویید داعش اصلا مال آنهاست، این یعنی امنیت سازی برعکس. شما زمانی موفق هستید که بگویید داعش دشمن دنیا است. بگویید حکومت حامی داعش دشمن دنیا است. اینها ابزار بازی امروز است. ضمن اینکه در این مورد واقعیت هم همین است ولی حتی اگر واقعیت نداشت باید چنین تصویرسازی از سوی ما صورت می گرفت.
وزیر خارجه ادامه داد: ابزار امنیتی سازی ابزاری است که سالها علیه ما استفاده کردهاند. نتانیاهو میگوید من حاضرم خودم را بکشم تا توافق هستهای پا نگیرد. توافق هستهای به تایید همه مانع دسترسی ایران به سلاح هستهای میشود. اگر ادعای نگرانی نتانیاهو از دستیابی ایران به سلاح هستهای به عنوان خطر حیاتی برای رژیم صهیونیستی واقعیت دارد پس چنین توافقی باید مورد استقبال وی باشد. اما میبینیم که خلاف آن عمل می شود. علت این است که آنها همیشه میدانستند ما دنبال سلاح نیستیم، فقط به دنبال فضاسازی امنیتی علیه ایران بودند.
رئیس دستگاه دیپلماسی ادامه داد: فضاسازی عمدی پیرامون اتهام تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای باعث شده بود که این میزان فشار بر ایران وارد شود. باعث شده بود هر جنایتی علیه مردم ما، علیه متحدین ما صورت بگیرد و دنیا در برابرش سکوت کند. چون می گفتند ایران تهدیدی برای دنیاست و باید با آن مقابله کرد. یک زمانی برخی کشورها با ارائه ایران به عنوان یک تهدید امنیتی هر جنایتی را علیه مسلمانان و شیعیان توجیه می کردند. امروز نمی توانند این کار را بکنند.
وی با یادآوری این نکته که البته این اتفاقات در روابط بین الملل یک شبه اتفاق نمیافتد و طول می کشد، عنوان کرد: هیچ تحولی هم تک بعدی و تک عاملی نیست. باید آمادگی داشته باشیم، باید سرمایه گذاری کنیم، و از این شرایط جدید ضمن حفظ ابزارهای قدرت بهره ببریم. یعنی قدرت نظامی ما باید قدرت جدی باشد. باید با قدرت اقتصاد مقاومتی ابزار فشار اقتصادی را از طرف مقابل بگیریم و برای خودمان حفظ کنیم. باید با ابزار فرهنگی در مردم روح خودباوری را تقویت کنیم تا تاثیرگذاری آنها بر مردم ما به حداقل برسد. باید از ابزار ارزشی مان استفاده کنیم و این پیام الهام بخش انقلاب اسلامی را در جهان جا بیاندازیم. اینها همه ابزار قدرت هستند. بنده باور دارم اگر کشوری در محیط سرزمینی خودش محدود باشد حتما نمیتواند تاثیرگذار باشد.
وی گفت: آقای کسینجر همیشه میگفت: ایران باید یک انتخاب بکند. بین اینکه می خواهد یک آرمان باشد یا یک کشور. این را هم خودش و هم شاگردش از من سوال کردند. گفتم: هر وقت آمریکا تصمیم گرفت که آرمان باشد یا کشور، ما هم تصمیم می گیریم. گفت: ما به عنوان آمریکا یک کشور استثنایی هستیم. گفتم: ما هم به عنوان ایران یک کشور استثنایی هستیم. چه دلیلی دارد آن چیزهایی که ابزار قدرت شما است در اختیار ما نباشد.
وزیر خارجه کشورمان با بیان اینکه آرمان گرا بودن ابزار قدرت ملی ما است و نباید ابزارهای قدرتمان را از دست بدهیم، اظهار داشت: ابزارهای قدرتمان را باید حفظ کنیم. من عمداً بحثهای اعتقادی را مطرح نکردم و صرفا ابعاد مادی قضیه را مطرح کردم. این بدان معنا نیست که به ابعاد اعتقادی توجه نداریم. اعتقادات ما دیدگاه ما را تقویت می کند. آنچه که باعث میشود ما در مقابل دنیا بایستیم این است که هر روز می گوییم هر آنچه که خدا بخواهد میشود و هرآنچه که خدا نخواهد نمیشود. ماشاء الله کان و ما لم یشا لم یکن. این باور ماست و این کمک میکند ما راحت تر و با اعتماد حرکت کنیم. اما در این فرصت صرفا تعریف مادی کردم برای اینکه فروتر از باورهای والای ما با این ابزارهای عادی هم می توان به این نتایج رسید. میشود اعتماد به نفس داشت، میشود خودمان را باور کنیم، میشود حضور پیدا کنیم، میشود از همان ابزار استفاده کنیم و به حول و قوه الهی، بتوانیم از این فرصت و پیچ تاریخی نه تنها سالم بیرون بیاییم بلکه انشاءلله قدرتمندتر از همیشه از آن خارج شویم.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *