اهداف و انگیزههای حضور داعش در "افغانستان"
خبرگزاری میزان - افغانستان در نگاه داعش بخشی از خلافت خود ساخته است اما پرسش این است که آیا داعش افغانستان را برخواهد گزید؟ و اساسا انگیزه داعش از حضور در افغانستان چیست؟
به گزارش گروه فضای مجازی ، «پیرمحمد ملازهی» کارشناس مسائل افغانستان طی یاددشتی به بررسی انگیزههای حضور داعش در افغانستان پرداخت.
در این یادداشت آمده است: از زمانی پیشتر شایعاتی مبنی بر اینکه داعش مبادرت به نیروگیری از جامعه افغانستان، و به خصوص فرماندهان نظامی طالبان و القاعده کرده است، وجود داشت.
دولت کابل اما این موضوع را تایید نمیکرد، تا زمانیکه سرانجام در جریان یک عملیات خرابکارانه در جلال آباد مشخص شد پای داعش در میان است.
از این زمان حضور داعش، انگیزه داعش و چرایی این حضور اذهان را به خود مشغول کرده است.
شایعات فراگیر شد، و طالبان بعنوان نیروی سنتی چالگشر با غرب و دولت مرکزی افغانستان اینک زیر سایه این نیروی دهشتناک تروریست قرار دارد. بسیاری به دنبال یافتن پاسخ برای این پرسشها هستند.
طالبان بعد از حادثه 11 سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان از نقشه قدرت سیاسی حذف شد، و ضمن اتحاد با سازمان القاعده به مناطق قبایلی دور دست رفت.
این نیرو 2 شورای کویته در مرکز پاکستان (با رهبری اصلی ملا محمد عمر) و شورای پیشاور (که عمدتا شبکه حقانی و خانواده حقانی در راس آن بودند) ایجاد کرد.
شبکه حقانی و گروه طالبان علیه آمریکا و ناتو وارد جنگ شدند، اما توانی برای تصرف مناطق جغرافیایی مشخصی را نداشتند.
این گروه اخیرا برای اولین بار به شکلی سازمان یافته به قندوز حمله کرده است.
با تضعیف طالبان در افغانستان و نیز فرایند مذاکرات صلح برای جذب این گروه در ساختار قدرت سیاسی به ناگهان نیرویی تروریستی مخرب و مدرن سربرآورد: به نام داعش. نیرویی که میتواند زخم کهنه جنگ و ناامنی را زنده کند، و معادلات پیچیده این سرزمین را پیچیدهتر و مجهولتر کند.
داعش، خلافت اسلامی و افغانستان
در استراتژی داعش خلافت اسلامی در جغرافیای گسترده و خاصی تعریف میشود.
داعش مدعی است بخش شرقی خلافت اسلامی، خراسان بزرگ است.
خراسان بزرگ از آسیای مرکزی شروع و بخشهایی از چین، افغانستان، ایران، پاکستان و شمال هند را نیز در بر میگیرد.
این مناطق بخشهایی است که در تاریخ دوره عباسیان و امویان، تحت عنوان خلافت شرقی شناخته میشده است.
در همین راستا داعش چشم به سه منطقه در افغانستان دوخته است.
این مناطق عبارتند از: نخست منطقه شمال شرق که هم مرز با منطقه دره فرغانه، ایالت سینگ کیانگ چین و آسیای مرکزی (کشورهای تاجیکستان،ازبکستان، قرقیزستان و... ) است.
منطقه دوم دیگر شامل فراه، هلمند و جنوب افغانستان و هم مرز با ایران حضور است؛ لذا داعش تلاش میکند که در هلمند (که 90 درصد تریاک افغانستان از آن جا تولید میشود) حاضر و بر این منطقه مسلط شود.
در واقع تسلط بر این منطقه میتواند درآمد مطمئنی برای آنها ایجاد کند.
لذا داعش این منطقه را نیز جزء اهداف استراتژیک خود میبینند.
بخش سوم، منطقه شرق و حد فاصل بین مناطق مرزی پاکستان و ولایتهای خوست و نورستان افغانستان (که منطقهای کوهستانی و به منطقه وزیرستان شمالی وصل میشود) است.
در این منطقه گروههای محلی، طالبان، القاعده و بقیه گروهها مانند ایغورها، ازبکها، تاجیکها و برخی زیر مجموعه القاعده حضور دارند.
در نگاه داعش این سه منطقه، مناطق حیاتی به حساب میآیند. این رویکرد و تاکید این پرسش را بوجود آورده است که چیست؟ اهمیت این مناطق اقتصادی است و یا برنامهای استراتژیک وجود دارد؟
برداشت نگارنده این است که استراتژی دقیقی وجود دارد، بر این مبنا داعش تصور میکند که اگر اراده سیاسی هماهنگ برای شکست دادنش وجود داشته باشد، یعنی آمریکا، غرب ، و روسیه و... با هم هماهنگ شده و داعش وادار به تخلیه عراق و سوریه گردد در این صورت به منطقه کوهستانی نیاز دارند تا بتوانند دوام آورد.
هم چنان که پیشتر سایر گروههای تروریستی، افغانستان را ماوای خویش کردند، داعش نیز چنین کند.
به نگاه نگارنده، داعش به این امید است که رقابت بین آمریکا، روسیه و چین در آینده افزایش پیدا کند، لذا واکنشی جدی به حضور آنها در مناطق سه گانه افغانستان نشان داده نشود.
از این روی به نظر میرسد، داعش حساب شده عمل کرده و بر اساس یک استراتژی در مناطق مختلف افغانستان حضور مییابد.
داعش در مرزهای شمالی افغانستان
داعشیها در شمال افغانستان قدرت چندانی ندارند؛ اگر چه اخبار حکایت از آن دارد که حدود هفتاد نفر نیروی داعش به افغانستان ورود کرده اند.
ولیکن، آنها بیشتر به عنوان رابط بین مرکز قدرت داعش در خاورمیانه و گروههای محلی افغانستان عمل میکنند.
لذا به نظر نمیآید داعش در این منطقه نیروی عملیاتی و قدرت عملیاتی قابل توجهی داشته باشند.
طالبان و مذاکرات صلح
در مورد طالبان، 2 نکته وجود دارد. نخست پاکستان تحت فشار آمریکا مجبور شده است که سیاستهای خود را در ارتباط با طالبان تغییر دهد و برخی مواضع آنها را در وزیرستان تحت فشار قرار دهد.
دوم اینکه طالبان در صورتی به پای میز مذاکره خواهد رفت که سهمی از قدرت سیاسی بدست آورد؛ لذا از موضع قدرت عمل کرده و با انجام عملیت نظامی در قندوز سعی دارد از موضع قدرت با بازیگران دیگر تعامل کند تا سهم بیشتری از ساختار و قدرت سیاسی افغانستان به دست آورد.
طالبان گروه کوچکی نیست، هر چند که شهر مهمی را در اختیار اما حضوری جدی در بخشهایی از افغانستان دارد.
طالبان بیشتر در مناطق دور دستتر صاحب نفوذ و فعال هست. گروهی که در حال حاضر با رهبری ملا اختر منصور در حال فعالیت است، احتمالا در آیندهای نزدیک تحت فشار آمریکا، عربستان سعودی و پاکستان احتمالا وارد مذاکره خواهد شد.
پراکندگی جغرافیایی طالبان در افغانستان
طالبان 2 خصلت عمده دارد؛ نخست انحصار طلبی و دوم تصلب مذهبی است.
آنها معتقدند که باید قدرت را به طور مطلق در دست بگیرند. در نتیجه قومیتهای دیگر را طرد و تحقیر و یا کنترل میکنند.
این ویژگی باعث اختلاف بنیادین سایر اقوام و طوائف افغانستان با طالبان بوده است. لذا طالبان در مناطقی که ترکیب جمیعتی متفاوت از بافت آنها دارد از اعمال قدرت و حضور ناتوان است.
در این فضا طالبان در شمال افغانستان حضوری کم رنگ دارد، زیرا این مردم این مناطق بیشتر تاجیک یا ازبک هستند و یا از اقلیتهایی هستند که با طالبان مشکل دارند.
طالبان در شمال شرق نیز حضوری جدی ندارند، نیروهایی در آن جا حضور دارند که از تیره ازبکها، چچنها، تاجیکها و اویغورها هستند.
در منطقه هزاره جات یا شیعیان هم آنها حاضر نیستند چراکه شیعیان در مقابل طالبان مقاومت میکنند.
ولیکن در شرق و جنوب افغانستان از هلمند تا قندهار، زابل و در مناطق روستایی ولایتهای لوگر، ننگرهار و نورستان طالبان حضوری جدی دارند.
برآورد قدرت مالی داعش در افغانستان
داعش گروه تروریستی ثروتمندی است؛ ثروت آنها از راه قاچاق انسان، مواد مخدر، اشیائ تاریخی، فروش نفت و... تامین شده است.
بنابراین، امکان اینکه مقداری از این پولها صرف جذب نیرو در افغانستان شود اندک نیست. اما در حال حاضر برآورد دقیقی از قدرت مالی و لجستیکی داعش در افغانستان وجود ندارد.
تاثیر عوامل مختلف بر حضور داعش یا طالبان در افغانستان
هرج و مرج، و ضعف دولت مرکزی در افغانستان انگیزه ای به طالبان و داعش میدهد که در خاک افغانستان ماوا گزینند.
داعش زمانی در عراق جولان داد که این کشور در بحران امنیتی ناشی از تفرقه و ضعف دولت مرکزی به سر میبرد، خلاء امنیتی فضا را برای حضور، نیروگیری و عملیات تروریستها فراهم میکند.
در بعد دیگری در سطح منطقه و بینالملل هم واقعیت آن است که بازیگران جهانی صرفا به دنبال منافع خود هستند.
مضافا آنکه در بعد بینالمللی نهادهایی مثل سازمان ملل ضعیف عمل میکنند.
فقدان امنیت منطقهای و رقابت منفی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای فضای مناسبی برا رشد رادیکالیسم ایجاد کرده است؛ داعش محصول حمایت عربستان و متحدان منطقهای ان و نیز بی عملگی و خطای محاسباتی غرب است.
رقابت منفی قدرتهای عرب منطقه و نیز نفوذ دستگاههای امنیتی غرب، داعش را به مثابه ابزار اعمال قدرت و پیشبرد اهداف تبدیل کرده است. در این چارچوب امنیت مخدوش و بستر رشد رادیکالیسم و تروریسم ایجاد میشود.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
در این یادداشت آمده است: از زمانی پیشتر شایعاتی مبنی بر اینکه داعش مبادرت به نیروگیری از جامعه افغانستان، و به خصوص فرماندهان نظامی طالبان و القاعده کرده است، وجود داشت.
دولت کابل اما این موضوع را تایید نمیکرد، تا زمانیکه سرانجام در جریان یک عملیات خرابکارانه در جلال آباد مشخص شد پای داعش در میان است.
از این زمان حضور داعش، انگیزه داعش و چرایی این حضور اذهان را به خود مشغول کرده است.
شایعات فراگیر شد، و طالبان بعنوان نیروی سنتی چالگشر با غرب و دولت مرکزی افغانستان اینک زیر سایه این نیروی دهشتناک تروریست قرار دارد. بسیاری به دنبال یافتن پاسخ برای این پرسشها هستند.
طالبان بعد از حادثه 11 سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان از نقشه قدرت سیاسی حذف شد، و ضمن اتحاد با سازمان القاعده به مناطق قبایلی دور دست رفت.
این نیرو 2 شورای کویته در مرکز پاکستان (با رهبری اصلی ملا محمد عمر) و شورای پیشاور (که عمدتا شبکه حقانی و خانواده حقانی در راس آن بودند) ایجاد کرد.
شبکه حقانی و گروه طالبان علیه آمریکا و ناتو وارد جنگ شدند، اما توانی برای تصرف مناطق جغرافیایی مشخصی را نداشتند.
این گروه اخیرا برای اولین بار به شکلی سازمان یافته به قندوز حمله کرده است.
با تضعیف طالبان در افغانستان و نیز فرایند مذاکرات صلح برای جذب این گروه در ساختار قدرت سیاسی به ناگهان نیرویی تروریستی مخرب و مدرن سربرآورد: به نام داعش. نیرویی که میتواند زخم کهنه جنگ و ناامنی را زنده کند، و معادلات پیچیده این سرزمین را پیچیدهتر و مجهولتر کند.
داعش، خلافت اسلامی و افغانستان
در استراتژی داعش خلافت اسلامی در جغرافیای گسترده و خاصی تعریف میشود.
داعش مدعی است بخش شرقی خلافت اسلامی، خراسان بزرگ است.
خراسان بزرگ از آسیای مرکزی شروع و بخشهایی از چین، افغانستان، ایران، پاکستان و شمال هند را نیز در بر میگیرد.
این مناطق بخشهایی است که در تاریخ دوره عباسیان و امویان، تحت عنوان خلافت شرقی شناخته میشده است.
در همین راستا داعش چشم به سه منطقه در افغانستان دوخته است.
این مناطق عبارتند از: نخست منطقه شمال شرق که هم مرز با منطقه دره فرغانه، ایالت سینگ کیانگ چین و آسیای مرکزی (کشورهای تاجیکستان،ازبکستان، قرقیزستان و... ) است.
منطقه دوم دیگر شامل فراه، هلمند و جنوب افغانستان و هم مرز با ایران حضور است؛ لذا داعش تلاش میکند که در هلمند (که 90 درصد تریاک افغانستان از آن جا تولید میشود) حاضر و بر این منطقه مسلط شود.
در واقع تسلط بر این منطقه میتواند درآمد مطمئنی برای آنها ایجاد کند.
لذا داعش این منطقه را نیز جزء اهداف استراتژیک خود میبینند.
بخش سوم، منطقه شرق و حد فاصل بین مناطق مرزی پاکستان و ولایتهای خوست و نورستان افغانستان (که منطقهای کوهستانی و به منطقه وزیرستان شمالی وصل میشود) است.
در این منطقه گروههای محلی، طالبان، القاعده و بقیه گروهها مانند ایغورها، ازبکها، تاجیکها و برخی زیر مجموعه القاعده حضور دارند.
در نگاه داعش این سه منطقه، مناطق حیاتی به حساب میآیند. این رویکرد و تاکید این پرسش را بوجود آورده است که چیست؟ اهمیت این مناطق اقتصادی است و یا برنامهای استراتژیک وجود دارد؟
برداشت نگارنده این است که استراتژی دقیقی وجود دارد، بر این مبنا داعش تصور میکند که اگر اراده سیاسی هماهنگ برای شکست دادنش وجود داشته باشد، یعنی آمریکا، غرب ، و روسیه و... با هم هماهنگ شده و داعش وادار به تخلیه عراق و سوریه گردد در این صورت به منطقه کوهستانی نیاز دارند تا بتوانند دوام آورد.
هم چنان که پیشتر سایر گروههای تروریستی، افغانستان را ماوای خویش کردند، داعش نیز چنین کند.
به نگاه نگارنده، داعش به این امید است که رقابت بین آمریکا، روسیه و چین در آینده افزایش پیدا کند، لذا واکنشی جدی به حضور آنها در مناطق سه گانه افغانستان نشان داده نشود.
از این روی به نظر میرسد، داعش حساب شده عمل کرده و بر اساس یک استراتژی در مناطق مختلف افغانستان حضور مییابد.
داعش در مرزهای شمالی افغانستان
داعشیها در شمال افغانستان قدرت چندانی ندارند؛ اگر چه اخبار حکایت از آن دارد که حدود هفتاد نفر نیروی داعش به افغانستان ورود کرده اند.
ولیکن، آنها بیشتر به عنوان رابط بین مرکز قدرت داعش در خاورمیانه و گروههای محلی افغانستان عمل میکنند.
لذا به نظر نمیآید داعش در این منطقه نیروی عملیاتی و قدرت عملیاتی قابل توجهی داشته باشند.
طالبان و مذاکرات صلح
در مورد طالبان، 2 نکته وجود دارد. نخست پاکستان تحت فشار آمریکا مجبور شده است که سیاستهای خود را در ارتباط با طالبان تغییر دهد و برخی مواضع آنها را در وزیرستان تحت فشار قرار دهد.
دوم اینکه طالبان در صورتی به پای میز مذاکره خواهد رفت که سهمی از قدرت سیاسی بدست آورد؛ لذا از موضع قدرت عمل کرده و با انجام عملیت نظامی در قندوز سعی دارد از موضع قدرت با بازیگران دیگر تعامل کند تا سهم بیشتری از ساختار و قدرت سیاسی افغانستان به دست آورد.
طالبان گروه کوچکی نیست، هر چند که شهر مهمی را در اختیار اما حضوری جدی در بخشهایی از افغانستان دارد.
طالبان بیشتر در مناطق دور دستتر صاحب نفوذ و فعال هست. گروهی که در حال حاضر با رهبری ملا اختر منصور در حال فعالیت است، احتمالا در آیندهای نزدیک تحت فشار آمریکا، عربستان سعودی و پاکستان احتمالا وارد مذاکره خواهد شد.
پراکندگی جغرافیایی طالبان در افغانستان
طالبان 2 خصلت عمده دارد؛ نخست انحصار طلبی و دوم تصلب مذهبی است.
آنها معتقدند که باید قدرت را به طور مطلق در دست بگیرند. در نتیجه قومیتهای دیگر را طرد و تحقیر و یا کنترل میکنند.
این ویژگی باعث اختلاف بنیادین سایر اقوام و طوائف افغانستان با طالبان بوده است. لذا طالبان در مناطقی که ترکیب جمیعتی متفاوت از بافت آنها دارد از اعمال قدرت و حضور ناتوان است.
در این فضا طالبان در شمال افغانستان حضوری کم رنگ دارد، زیرا این مردم این مناطق بیشتر تاجیک یا ازبک هستند و یا از اقلیتهایی هستند که با طالبان مشکل دارند.
طالبان در شمال شرق نیز حضوری جدی ندارند، نیروهایی در آن جا حضور دارند که از تیره ازبکها، چچنها، تاجیکها و اویغورها هستند.
در منطقه هزاره جات یا شیعیان هم آنها حاضر نیستند چراکه شیعیان در مقابل طالبان مقاومت میکنند.
ولیکن در شرق و جنوب افغانستان از هلمند تا قندهار، زابل و در مناطق روستایی ولایتهای لوگر، ننگرهار و نورستان طالبان حضوری جدی دارند.
برآورد قدرت مالی داعش در افغانستان
داعش گروه تروریستی ثروتمندی است؛ ثروت آنها از راه قاچاق انسان، مواد مخدر، اشیائ تاریخی، فروش نفت و... تامین شده است.
بنابراین، امکان اینکه مقداری از این پولها صرف جذب نیرو در افغانستان شود اندک نیست. اما در حال حاضر برآورد دقیقی از قدرت مالی و لجستیکی داعش در افغانستان وجود ندارد.
تاثیر عوامل مختلف بر حضور داعش یا طالبان در افغانستان
هرج و مرج، و ضعف دولت مرکزی در افغانستان انگیزه ای به طالبان و داعش میدهد که در خاک افغانستان ماوا گزینند.
داعش زمانی در عراق جولان داد که این کشور در بحران امنیتی ناشی از تفرقه و ضعف دولت مرکزی به سر میبرد، خلاء امنیتی فضا را برای حضور، نیروگیری و عملیات تروریستها فراهم میکند.
در بعد دیگری در سطح منطقه و بینالملل هم واقعیت آن است که بازیگران جهانی صرفا به دنبال منافع خود هستند.
مضافا آنکه در بعد بینالمللی نهادهایی مثل سازمان ملل ضعیف عمل میکنند.
فقدان امنیت منطقهای و رقابت منفی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای فضای مناسبی برا رشد رادیکالیسم ایجاد کرده است؛ داعش محصول حمایت عربستان و متحدان منطقهای ان و نیز بی عملگی و خطای محاسباتی غرب است.
رقابت منفی قدرتهای عرب منطقه و نیز نفوذ دستگاههای امنیتی غرب، داعش را به مثابه ابزار اعمال قدرت و پیشبرد اهداف تبدیل کرده است. در این چارچوب امنیت مخدوش و بستر رشد رادیکالیسم و تروریسم ایجاد میشود.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *