فلسطین از منظر رهبر معظم انقلاب با مقدمه ولایتی
خبرگزاری میزان-نخست وزیر رژیم صهیونیستی در جریان سخنرانی خود در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد به معرفی کتاب فلسطین از منظر حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی پرداخت.
خبرگزاری میزان -
به گزارش خست وزیر رژیم صهیونیستی در جریان سخنرانی خود در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد به معرفی کتاب "فلسطین از منظر حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی" پرداخت و گفت: رهبر عالی ایران اخیرا کتابی ۴۰۰ صفحه ای منتشر کرده و در آن طرح مفصلی برای نابودی اسراییل ارائه کرده است. وی در پایان سکوت مجمع عمومی سازمان ملل را به در برابر چنین تهدیدات خطرناکی محکوم کرد.
کتاب مزبور شامل مرور بیانات مقام معظّم رهبری در هشت بخش کلیّات، شکستها و پیروزیها، مسؤولیتها، جنایات، راه حلها، قهرمانان، روشنگری و آینده روشن است که با مقدمه ای از سوی دکتر ولایتی مشاور مقام معظم رهبری(مدظله العالی) در امور بین الملل به چاپ رسیده است.
ولایتی در همین ارتباط سخن خود را اینگونه آغاز می کند که :معروف است كه پيش از جنگ اول جهاني و در زمان سلطان عبدالحميد عثماني گروهي از متنفذّين يهودي به او پيشنهاد مي كنند كه سرزمين فلسطين را جهت اسكان يهوديان عالم به آنها بفروشد! جوابي كه وي به آنها داد نشان دهنده ته مانده غيرت اسلامي در يك سلطان مستبد عثماني است. وي مي گويد ما تاكنون نشنيده ايم كه يك آدم زنده (ولو محتضر) را كالبد شكافي كنند » از بعد از ناكامي عثماني در فتح وين سقوط تدريجي اين امپراطوري شروع شد. شكست در برابر روس ها و از دست دادن كريمه نشانه هاي ديگري از زوال تدريجي اين حكومت مسلمان بود. اروپائيان همزمان با محاصره نظامي و سياسي عثمانيان، يك جنگ رواني را هم عليه آنها سامان دادند و لقب مرد بيمار اروپا به دولت عثماني دادند.
ولایتی در بخش دیگری از این نوشتار می نویسددورة حدود30 سالة صلح مسلح اروپا كه همه دول قدرتمند اروپا، خود را براي جنگي بزرگ و قابل پيش بيني آماده مي كردند، مجموعه انگليس و فرانسه و روسيه كه خود را در تقابل آلمان و اتريش مي ديدند زمينه هاي تصرّف و تجزيه عثماني به عنوان متحد ژرمن ها را نيز فراهم مي كردند. در سال1913 سفراي انگليس و فرانسه تلاش هاي زيادي براي تنظيم قرارداد1913 معروف به قسطنطنيه بين ايران و عثماني صورت دادند كه سبب اوليه براي ضرورت انعقاد اين قرارداد، تجاوزات متعدد عساكر عثماني به خاك ايران در سالهاي نخستين بعد ازانقلاب مشروطه و شكايت ها و گله مندي ايران بود.اهتمامي كه دو دولت بد سابقه استعماري در شكل دهي اين قرارداد نشان دادند موجب شگفتي بود كه علي الخصوص در سال بعد،1914 يعني مدّت كوتاهي قبل از آغاز جنگ جهاني اوّل، نواقص و مشكلات قرارداد مرزي قسطنطنيه را با پروتكل الحاقي 1914 به اصطلاح اصلاح كردند.
رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه مقدمه کتاب به خاطره ای از خود می پردازد و ادامه می دهد : يك بار مرحوم حافظ اسد رئيس جمور متوفاي سوريه در رابطه با كينه توزي صليبيان، براي اينجانب داستان ديگري را نقل كرد و گفت : « وقتي " ژنرال گورو " يكي از فرماندهان فرانسوي در جنگ اول جهاني وارد دمشق شد به سر قبر صلاح الدين ايوبي، فاتح جنگ هاي صليبي رفت و بر آن پاي كوبيد و گفت صلاح الدين ما بازگشتيم!! »
بعد از اتمام جنگ جهاني اوّل جامعه ملل جهت برقراري به اصطلاح صلح و امنيت در جهان و جلوگيري از تكرار فاجعه جنگ توسط فاتحين و صد البته در جهت مقاصد و منافع پس از جنگ آنها تشكيل شد و قيمومت فلسطين را به انگليس داد يعني به غصب قبله اول مسلمين توسط انگليس مشروعيت بخشيد و انگليس هم وعده بالفور را به تدريج اجرائي كرد. به اين ترتيب كه با كمك بقيه غربيان به شمول اتحاد جماهير شوروي،يهوديان را به فلسطين كوچ دادند و با كمك هاي پنهان و آشكار آنها مسلمانان را از خانه و كاشانه و سرزمين آباء و اجداديشان اخراج كردند و املاك آنها را تحويل صهيونيستها دادند كه درصدد پياده كردن طرح هرتزل،مصوّبه اوّلين كنگره صهيونيسم (در سال 1897) بودند.
مقدمه اضافه می نماید: بزرگنمائي جنايات نازي ها در جنگ دوم جهاني عليه يهود، موجب به كار گرفتن وسائل ارتباط جمعي غرب وامكانات هنري هاليوود براي مظلوم نمائي افراطي يهوديان از جمله اقدامات زمينه ساز براي مشروعيت بخشيدن به توطئه غرب براي اشغال سرزمين هاي اسلامي و قبله اول مسلمين بود . اين مجموعه اقدامات از شگفتي هاي روزگار ما بود كه به فرض صحت همه ادعاها در رابطه با يهودي كشي هاي آلمان ها، چرا بايد مسلمانان غرامت اقدام هاي ضد بشري ژرمن هاي پروتستان را بدهند؟!
سازمان ملل متحّد بعد از جنگ دوم با همان مقاصد، توسط دول فاتح تشكيل و جانشين جامعه ملل شد و از اولين اقدامات اين سازمان، تصويب تشكيل كشور اسرائيل بود كه تمامي صاحبان حق وتو به آن رأي مثبت دادند و يك سلسله جديد ار جنگ هاي صليبي جديدي(صليبي- صهيونيستي) آغاز گرديد. از بعد از جنگ اول جهاني مخالفت علما و انديشمندان جهان اسلام و مقاومت مسلمانان بخصوص فلسطينيان شروع شد و عملاً سناريوي جنگ احزاب تكرار شد و كّل كفر در برابر كل اسلام قرار گرفت .
وی به برخی مبارزات به ویژه از سوی شیعیان و روحانیت هم اشاره کرد و گفت : مسئله اشغال فلسطین بازتابهای متعدد و گستردهای را در سراسر جهان به دنبال داشت.یكی از واكنشهای مهم در قبال این رویداد،برخوردی بوده كه از جانب روحانیت شیعه صورت پذیرفت و بدون هیچ تغییری،در طول هفتاد سال گذشته ادامه یافته است.علامه مطهری دلیل این خصیصه روحانیت شیعه را چنین برمیشمارد:
« روحانیت شیعه در ذات خود یك نهاد مستقل است.از نظر روحی به خدا متكی بوده و از نظر اجتماعی به قدرت مردم و لهذا در طول تاریخ به صورت یك قدرت رقیب در مقابل زورمندان ظاهر شده است».
حال با توجه به این ویژگی باید بدانیم كه این طبقه از اندیشمندان مسلمان اصولاًبا مسائلی چون موضوع فلسطین و نفوذ صهیونیستها چه برخوردی را مینمودند و مقابله با آن را به چه قسمی لازم میشمردند. یكی از روحانیون گمنام ایران به نام محمد حسن بن محمدابراهیم گیلانی كه با حادثهای مشابه قضایای فلسطین در عهد خودمواجه شده بود،حكم واجب را برای مقابله با این خطر یكی از اقسام جهاد بیان داشته،وجوبش را چنین متذكر میشود:
«دوّم جهاد در صورت هجوم اهل شركت و ضلالت است بر بلاد مسلمانان به نوعی كه خایف باشند اهل بلاد از غلبه و استیلای اهل كفر بر بلدان،یا اگر چه قلیل شد اخذ مال ایشان و این نوع جهاد واجب است بر كافه مسلمانان كه قادر باشند بر جهاد...و این جهاد در غیبت و حضور امام-علیه السلام-بیتفاوت رواست».
شیخ محمدرضاهمدانی ازعلمای عصر ناصری نیز در رسالهای به نام ترغیب المسلمین الی دفاع المشركین، طی حكم صریحی در برابر چنین هجوم و صدمهای مینویسد:
«جهاد كه غرض حفظ بیضه اسلام و انتظار امر معاش و معاد انام است،مادام كه غرض صورت نیافته،امر به جهاد باقی است».
مطالعه تاریخ معاصر جنبشهای شیعی روشن میسازد كه همین طبقه روحانیت در سختترین شرایط و هنگامی كه شداید از هر سو اساس و بنیان جامعه اسلامی را در معرض آفات و حوادث قرار میداد، نه تنها در كسوت راهبری جهاد در میآمدند، بلكه با ژرفاندیشی و دقت نظر بسرعت مطامع استعماری یا اهداف دراز مدت بیگانگان را شناسایی كرده،مانع از وصول ایشان به مقصد غایی خود میشدند.
در ادامه متن کامل مقدمه ارائه می گردد.
بسمه تعالي
معروف است كه پيش از جنگ اول جهاني و در زمان سلطان عبدالحميد عثماني گروهي از متنفذّين يهودي به او پيشنهاد مي كنند كه سرزمين فلسطين را جهت اسكان يهوديان عالم به آنها بفروشد!
جوابي كه وي به آنها داد نشان دهنده ته مانده غيرت اسلامي در يك سلطان مستبد عثماني است.
وي مي گويد :«ما تاكنون نشنيده ايم كه يك آدم زنده (ولو محتضر) را كالبد شكافي كنند » از بعد از ناكامي عثماني در فتح وين سقوط تدريجي اين امپراطوري شروع شد. شكست در برابر روس ها و از دست دادن كريمه نشانه هاي ديگري از زوال تدريجي اين حكومت مسلمان بود. اروپائيان همزمان با محاصره نظامي و سياسي عثمانيان، يك جنگ رواني را هم عليه آنها سامان دادند و لقب مرد بيمار اروپا به دولت عثماني دادند .
دورة حدود30 سالة صلح مسلح اروپا كه همه دول قدرتمند اروپا، خود را براي جنگي بزرگ و قابل پيش بيني آماده مي كردند، مجموعه انگليس و فرانسه و روسيه كه خود را در تقابل آلمان و اتريش مي ديدند. زمينه هاي تصرّف و تجزيه عثماني به عنوان متحد ژرمن ها را نيز فراهم مي كردند. در سال1913 سفراي انگليس و فرانسه تلاش هاي زيادي براي تنظيم قرارداد1913 معروف به قسطنطنيه بين ايران و عثماني صورت دادند كه سبب اوليه براي ضرورت انعقاد اين قرارداد، تجاوزات متعدد عساكر عثماني به خاك ايران در سالهاي نخستين بعد ازانقلاب مشروطه و شكايت ها و گله مندي ايران بود.اهتمامي كه دو دولت بد سابقه استعماري در شكل دهي اين قرارداد نشان دادند موجب شگفتي بود كه علي الخصوص در سال بعد،1914 يعني مدّت كوتاهي قبل از آغاز جنگ جهاني اوّل ، نواقص و مشكلات قرارداد مرزي قسطنطنيه را با پروتكل الحاقي 1914 به اصطلاح اصلاح كردند.
پس از شروع جنگ و شكست عثماني و اقدامات بعدي فرانسه و انگليس معلوم شد كه غرض آنها از محكم كردن خط مرزي شرقي عثماني با ايران طراحي براي دوره اشغال پس از فروپاشي آن دولت و زمينه سازي براي تقسيم غنائم ارضي در منطقه خاورميانه بود. سال1916 (در اواسط جنگ اول) به طور محرمانه، قراردادي بين سايكس و پيكو نمايندگان دو دولت انگليس و فرانسه منعقد شد و عملاً خطوط تقسيم غنائم جنبه قطعي گرفت. در سال1917 با نفوذ وزير خارجه وقت انگليس اعلاميه اي صادر كرد و طي آن اعلام نمودكه دولت انگليس خود رامتعهد مي داندكه جهت اسكان و سامان دهي يهوديان آنها را در فلسطين متوطّن نمايد. سال1918 جنگ اول با شكست عثماني و ژرمن ها به پايان رسيد. وقتي" لُرد آلن بي"ژنرال انگليسي وارد بيت المقدس شد،كلامي تاريخي بيان كرد كه ماهيت مهاجمين غربي را نشان مي داد. نقل است كه گفت: « امروز، جنگ هاي صليبي به پايان رسيد !! » يعني كينه شكست فضاحت بار صليبيان در بيت المقدس را به صورت ميراثي شيطاني در دل داشتند و با اشغال آن، عقده دل را گشودند.
يكبار مرحوم حافظ اسد رئيس جمور متوفاي سوريه در رابطه با كينه توزي صليبيان، براي اينجانب داستان ديگري را نقل كرد و گفت : « وقتي " ژنرال گورو " يكي از فرماندهان فرانسوي در جنگ اول جهاني وارد دمشق شد به سر قبر صلاح الدين ايوبي، فاتح جنگ هاي صليبي رفت و بر آن پاي كوبيد و گفت صلاح الدين ما بازگشتيم!! »
بعد از اتمام جنگ جهاني اوّل جامعه ملل جهت برقراري به اصطلاح صلح و امنيت در جهان و جلوگيري از تكرار فاجعه جنگ توسط فاتحين و صد البته در جهت مقاصد و منافع پس از جنگ آنها تشكيل شد و قيمومت فلسطين را به انگليس داد يعني به غصب قبله اول مسلمين توسط انگليس مشروعيت بخشيد و انگليس هم وعده بالفور را به تدريج اجرائي كرد. به اين ترتيب كه با كمك بقيه غربيان به شمول اتحاد جماهير شوروي،يهوديان را به فلسطين كوچ دادند و با كمك هاي پنهان و آشكار آنها مسلمانان را از خانه و كاشانه و سرزمين آباء و اجداديشان اخراج كردند و املاك آنها را تحويل صهيونيستها دادند كه درصدد پياده كردن طرح هرتزل،مصوّبه اوّلين كنگره صهيونيسم (در سال 1897) بودند.
بزرگنمائي جنايات نازي ها در جنگ دوم جهاني عليه يهود، موجب به كار گرفتن وسائل ارتباط جمعي غرب وامكانات هنري هاليوود براي مظلوم نمائي افراطي يهوديان از جمله اقدامات زمينه ساز براي مشروعيت بخشيدن به توطئه غرب براي اشغال سرزمين هاي اسلامي و قبله اول مسلمين بود . اين مجموعه اقدامات از شگفتي هاي روزگار ما بود كه به فرض صحت همه ادعاها در رابطه با يهودي كشي هاي آلمان ها، چرا بايد مسلمانان غرامت اقدام هاي ضد بشري ژرمن هاي پروتستان را بدهند؟!
سازمان ملل متحّد بعد از جنگ دوم با همان مقاصد، توسط دول فاتح تشكيل و جانشين جامعه ملل شد و از اولين اقدامات اين سازمان، تصويب تشكيل كشور اسرائيل بود كه تمامي صاحبان حق وتو به آن رأي مثبت دادند و يك سلسله جديد ار جنگ هاي صليبي جديدي(صليبي- صهيونيستي) آغاز گرديد. از بعد از جنگ اول جهاني مخالفت علما و انديشمندان جهان اسلام و مقاومت مسلمانان بخصوص فلسطينيان شروع شد و عملاً سناريوي جنگ احزاب تكرار شد و كّل كفر در برابر كل اسلام قرار گرفت .
مقاومت در برابر اشغال فلسطين و قدس، محور مبارزات اعراب و جهان اسلام گرديد. اتحادّيه عرب حول محور آزادي فلسطين و سازمان كنفرانس اسلامي پس از آتش زدن مسجدالاقصي حول محور آزادي قدس تشكيل گرديد.چهارجنگ بين اعراب و اسرائيل درسال هاي1327(1948)،1335(1956) 1346(1967)، 1352(1973) اتفاق افتاد كه تقريباً همه آنها منجر به شكست اعراب در برابر اتحاديه غرب - صهيونيسم شد. هر جنگ و هر شكستي خود موجب تحولات اساسي در جهان عرب شد. در بين فلسطينيان نيز اين فراز و نشيب هاي عظيم سياسي- نظامي موجب تحولات فرهنگي فكري عميقي گرديد. كودتاي نجيب – ناصر در مصر، عبدالكريم قاسم در عراق، روي كار آمدن حزب بعث در سوريه، انقلاب الجزيره، كودتاي عبداله سلال در يمن، جعفر نُميري در سودان، معمر قذافي در ليبي تحت تأثير ناسيوناليسم چپ عربي صورت گرفت و مبارزات عدني ها باعث آزادي عدن و تشكيل كشوري تحت نام جمهوري دموكراتيك يمن به رياست قحطان الشعبي شد. فلسطينيان نيز تحت تأثير اين تحولات سريع و فجايع وحشتناك صهيونيستها، مراحل دشواري را پشت سر گذاشتند و را ه هاي مختلفي را جهت مبارزه طي كردند و در حقيقت طي كردند.
حاج امين الحسيني مفتي بيت المقدس، لُجته اي سياسي مركب از نمايندگان دولت هاي اسلامي تشكيل داد با اين اميد كه بتوانند حقوق غصب شده فلسطينيان را از طريق مجامع بين المللي استيفا كنند. عزالدين قسام عارف وارسته فلسطيني تفنگ در دست گرفت و با مريدانش با صهيونيستها و انگليسي ها جنگيدند. نااميدي از ليبراليسم غربي گروهي از فلسطينيان را به سوي سراب ماركسيستي و قبله گاه كرملين سوق داد كه مسيحيان فلسطين نظير جورج حبش و نايف حواتمه نقش اساسي در اين ميان داشتنتد. نا اميدي از قوم گرائي عربي و چپگرائي فلسطينيان را به سمت نهضت هاي اسلامي سوق داد. جنبش فتح سرشاخه فلسطيني اخوان المسلمين تشكيل شد. از سوي ديگر شكست ناصر در جنگ 6 روزه سال67 پاياني موقت بر مبارزه جوئي عربي از نوع چپ قومي بود و مرگ او در سال1349 يكسره خط پاياني ناصريسم را رقم زد فلسطينيان جنبش فتح با انگيزه هاي اسلامي در نبرد كرامه با نيروئي پانصد نفري سپاهيان 12 هزار نفري صهيونيستها را در كنار نهر اردن شكست دادند. سقوط سطوت ناصر و پيروزي چشمگير فلسطينيان موجب شد كه ملك حسين در اردن در غياب قدرت ناصريست ها، فلسطينيان را سركوب و قتل عام كند كه يكبار ديگر معلوم شد كه حكومت اُردن جزء مكمل سلطه غرب بر قلب جهان اسلام بود كه آنجائي كه وارثان بن گورويون در مقابل مبارزان مسلمان ناتوان ميشوند فرزند عبدالله اردني نقش عبدالله بن اُبّي منافق صدر اسلام را ايفا كند و ماجراي سپتامبر سياه را به راه انداختنتد كه در همان سال با فاصله كوتاهي جمال عبدالناصر سكته كرد و شايع شد قتل عام فلسطينيان توسط شاه اردن، مرگ ناصر را سبب شد.
با مرگ ناصر، شعله پان عربيسم كم نور شد ، مبارزه بي قدر و قيمت گرديد و علف هاي هرز سازش و وادادگي رشد كرد. انورالسادات خون شهداي فلسطين و عرب را در كمپ ديويد در طبق ذلّت گذاشت و در حضور كارتر تقديم مناخيم بگين كرد. عصر سازش آغاز شد و قريب 20 سال به درازا كشيد. ياسر عرفات تفنگ را بر زمين گذاشت و با شاخه زيتون به سازمان ملل رفت. حكومت هاي عرب و فلسطينيان قدم به قدم عقب نشستند و تشكيل جبهه پايداري توسط كشورهاي سوريه، ليبي، الجزاير، يمن جنوبي و سازمان آزادي بخش فلسطين هم دردي دوا نكرد و با فروپاشي شوروي آن نيز فروپاشيد.
سلسله حلقات سازش كه از گفتگوهاي راجرز شروع و با كمپ ديويد اوج گرفته بود، در مادريد شدت گرفت و در اسلو بر روي كاغذ آمد و در واي ريور و واشنگتن و كمپ ديويد2 به كمال رسيد.
اين سلسه سازش هرچه جلوتر مي رفت دست اسراييل بازتر و عرفات محصورتر مي شد تا اينكه سرانجام در رام الله رهبر سازمان آزادي بخش فلسطين به محاصره كامل درآمد و شايد به دست نفوذي ها صهيونيست مسموم شد و عملاً سازش به احتضار افتاد.
اگر مجدداً به عقب برگرديم و نقش علماي شيعه را در امر فلسطين بررسي كنيم پرونده پيچيده فلسطين را كه از قريب يك قرن تاكنون نقش محوري در جهان اسلام داشته است به كمال نزديك تر كرده ايم.
مسئله اشغال فلسطین بازتابهای متعدد و گستردهای را در سراسر جهان به دنبال داشت.یكی از واكنشهای مهم در قبال این رویداد،برخوردی بوده كه از جانب روحانیت شیعه صورت پذیرفت و بدون هیچ تغییری،در طول هفتاد سال گذشته ادامه یافته است.علامه مطهری دلیل این خصیصه روحانیت شیعه را چنین برمیشمارد:
« روحانیت شیعه در ذات خود یك نهاد مستقل است.از نظر روحی به خدا متكی بوده و از نظر اجتماعی به قدرت مردم و لهذا در طول تاریخ به صورت یك قدرت رقیب در مقابل زورمندان ظاهر شده است».
حال با توجه به این ویژگی باید بدانیم كه این طبقه از اندیشمندان مسلمان اصولاًبا مسائلی چون موضوع فلسطین و نفوذ صهیونیستها چه برخوردی را مینمودند و مقابله با آن را به چه قسمی لازم میشمردند. یكی از روحانیون گمنام ایران به نام محمد حسن بن محمدابراهیم گیلانی كه با حادثهای مشابه قضایای فلسطین در عهد خودمواجه شده بود،حكم واجب را برای مقابله با این خطر یكی از اقسام جهاد بیان داشته،وجوبش را چنین متذكر میشود:
«دوّم جهاد در صورت هجوم اهل شركت و ضلالت است بر بلاد مسلمانان به نوعی كه خایف باشند اهل بلاد از غلبه و استیلای اهل كفر بر بلدان،یا اگر چه قلیل شد اخذ مال ایشان و این نوع جهاد واجب است بر كافه مسلمانان كه قادر باشند بر جهاد...و این جهاد در غیبت و حضور امام-علیه السلام-بیتفاوت رواست».
شیخ محمدرضاهمدانی ازعلمای عصر ناصری نیز در رسالهای به نام ترغیب المسلمین الی دفاع المشركین، طی حكم صریحی در برابر چنین هجوم و صدمهای مینویسد:
«جهاد كه غرض حفظ بیضه اسلام و انتظار امر معاش و معاد انام است،مادام كه غرض صورت نیافته،امر به جهاد باقی است».
مطالعه تاریخ معاصر جنبشهای شیعی روشن میسازد كه همین طبقه روحانیت در سختترین شرایط و هنگامی كه شداید از هر سو اساس و بنیان جامعه اسلامی را در معرض آفات و حوادث قرار میداد، نه تنها در كسوت راهبری جهاد در میآمدند، بلكه با ژرفاندیشی و دقت نظر بسرعت مطامع استعماری یا اهداف دراز مدت بیگانگان را شناسایی كرده،مانع از وصول ایشان به مقصد غایی خود میشدند.برای مثال،وقتی كه در عراق قوای انگلیسی به مبارزه با مردم برخاستند و كوشیدند تا قیام ملت عراق را از مجرای طبیعی خود منحرف سازند و شرایط دشوار و خفقان آوری را پدید آوردند،این انقلاب شیعیان عراق به رهبری روحانیون بود كه ایشان را ناامید و محكوم به شكست كرد. یكی از علمای نجف كه در سالهای جنگ جهانی اول شاهد قیام شیعیان نجف بوده و حوادث را بدقت ثبت كرده،در بخشی از خاطرات روزانهاش درباره علل قیام و جهاد شیعیان مینویسد:
« بعضی دیگر را اعتقاد بر این باشد كه محض عرق اسلامی و حمیّت اسلامیت بوده [كه] نتوانسته ببیند كه بلده مقدسه نجف كه مركز روحانیت و دیانت و قبّه اسلام[و] چشم و چراغ اسلامیان است در تحت فرمانروایی صلیبیان حكمران و آمر بر این بقعه مقدسه كه مطاف ارواح مقدسه انبیاء و اولیاء و ملائكه مقربین و محيط رحمت و فیوضات حضرت احدیث بوده...بیرق تثلیث بالاسر جقه توحید كوبیده شود»
روحانیّت شیعه با اتكا به چنین پشتوانههایی و با توجه به وظیفه شرعی خود در خصوص قضیه فلسطین، از همان ابتدا حركتی را آغاز كردند كه دقت در اهداف و مواضع نخستین این رهبران دینی و مقایسه آنها با آمال امروزی ایشان،ما را مطمئن میسازد كه روحانیون شیعه به واقع از جمله سرسختترین و سازشناپذیرترین مجموعههائی بودهاند كه در برابر خطر صهیونیسم بدون هیچ گونه تأمل و مسامحهای از خود واكنش نشان دادهاند.مرحوم آقامحمد حسین آل كاشف الغطاء،اعلم علمای نجف درپاسخ به استفتای محمدصبری عابدین،آموزگار حرم شریف قدس،مطابق اسناد موجود فتوایی را به این مضمون انتشار میدهد:
«جل شأنه میفرماید و كذلك اخذ ربك اذا اخذ القری و هی ظلمة ان اخذه الیم شدید.چه ظلمی از این بالاتر میباشد كه انسان حقوق رفتگان و احفاد خود را از بین ببرد و پایمال نماید و بلكه میتوان گفت چه ظلمی از این بالاتر است كه انسان حق مقدسات و دین خود را پایمال كرده و از عظمت نوامیس و قرآن خود بكاهد».
او سپس با اشاره به فروش اراضی فلسطین و حكم شرعی افرادی كه در این گونه معاملات دست داشتهاند، چنین اظهار نظر میكند:
...آیا بعد از این همه یقین ندارند كه این فروش جنگ با اسلام میباشد؟آیا كسی شك دارد كه این فروش یا همراهی در فروش یا كوشش و دلالی با رضایت در این كارها جنگ با خدا و پیغمبر[ص]او،پایمال نمودن دین اسلام است؟...آنها را از دین و حوزه اسلام خارج و جزء كفار بشمارید و در تمام كارها از آنها دوری كرده و با آنها ازدواج ننموده و با آنها معاشرت نكرده و همچنین خرید و فروش و سلام و علیك و رفت و آمد و گفت و شنید با آنها ننموده و بعلاوه مردههای آنها را مشایعت نكرده و در قبرستانهای مسلمانان هم دفن ننمایند.اسلامی آنها را بایستی در تمام مجامع «نوادی»و روزنامهها و مجلهها به اسم خارج شدگان از دین معرفی كرده و اسم ببرید..." محمد حسین آل كاشف الغطاء،نجف اشرف "
موضوع مخالفت علما با طرح تقسیم فلسطین در جامعه ملل شاید به واقع گام آغازین رویارویی علمای جهان اسلام و غرب بود كه پرچم آن را روحانیت شیعه ایرانی مقیم عراق بلند نمود.این جماعت با فراخوان سایر علمای اسلامی، این مهم را بی واهمه و هراس چنین به فعالیت در آوردند: آقایان هبةالدین شهرستانی و سیدمحمد مهدی صدرو سید محمد مهدی اصفهانی كه از علمای ایرانی ساكن بغداد و كاظمین هستند و شیخ راضی آل یاسین كه از علمای شیعه عرب است با شركت یوسف عطا مفتی بغداد و حبیب العبیدی مفتی موصل و ابراهیم راوی كه هر سه از علمای درجه اول موصل و بغداد هستند،تلگرافی به مضمون ذیل به جامعه ملل و وزارت خارجه انگلیس مخابره نمودهاند:
« این جانبان كه نمایندگان روحانی مذاهب اسلامی هستیم،از قرار كمیسیون سلطنتی راجع به تقسیم فلسطین كه یك كشور اسلامی و عربی عزیزی است اظهار عدم رضایت نموده و نسبت به آن اعتراض و آن را یك ضربتی به قلب اسلام و عرب میدانیم».
آیتاللّه سیدابوالحسن اصفهانی طی یادداشتی برای سفارت دولت ایران در بغداد اظهار امیدواری میكند كه دولت ایران در جامعه ملل از همه گونه تلاش برای دستیابی ملت فلسطین به حقوق حقه خویش فروگذاری ننماید. علامه كاشف الغطاء در اقدامی همسو با فعالیت آقا سیدابوالحسن اصفهانی،پادشاه وقت عراق ملك غازی را مورد همین گونه خطاب قرار داده است.سفارت ایران در بغداد این حركت را اینگونه تشریح میكند:
«علمای عرب شیعه نجف مجددا تلگرافهایی به ملك غازی و كمیسر عالی فلسطین مخابره نموده و از مظالم انگلیس در فلسطین دادخواهی كردهاند.آقای شیخ محمد حسین كاشف الغطاء كه از مشاهیر علمای عرب در نجف میباشد نیز تلگرافی به كمیسر عالی انگلیس و كمیسیون فنی انگلیس مخابره نموده و اضافه كرده است كه مردم از علما فتوای جهاد خواستهاند...»
یكی از جراید بغداد هم خبری را درج میكند كه نشان دهنده روحیه مبارزاتی و خدشه ناپذیر روحانیون است.براساس خبر النهار بغداد،علمای اسلام در25/3/1317 با اجتماع«در تحت قبه حضرت امیر[ع]در نجف تجمع نموده،در باب صدور حكم جهاد مذاكراتی نموده و حكم مزبور به امضای همه آقایان علما صادر خواهد شد و ریاست جلسه مزبور هم با آقای كاشف الغطاء خواهد بود.»روحانیون شیعه برای بررسی این موضوع از علمای سوریه،لبنان،اردن،مصر،یمن، امارت نشینهای خلیج فارس،تركیه،افغانستان و ایران دعوت كردهاند كه دراین اجلاس حضور یابند.علامه كاشف الغطاء سپس خود راساً حكم جهاد را صادر كرد:
«ای اسلام و ای عرب،بلكه ای برادر و یا اینكه ای بشر،وضعیتی كه فلسطین سر بریده به آن رسیده است به نظر همه مشهود و عیان شده و چنان كه گفتهایم باز هم میگوییم كه موضوع فلسطین قضیه بالاختصاص خود فلسطین نبوده...ای عرب ای مسلمین ای بشر ،جهاد در فلسطین بر هر انسان واجب شده، نه بر عرب و مسلمین تنها...این است دعوت و ندای عمومی این جانب كه به امّت عرب و اسلام میفرستم.خدا گواه است كه اينجانب از دهه ششم عمر تجاوز كردم و اگر ازدحام و ازدیاد انواع علل رنجوری بر این استخوانهای پوسیدهام حمله نمیآوردند،اول شخصی بودم كه به این دعوت لبیك میگفتم..." محمدالحسین آل كاشف الغطاء "
او سپس در فتوایی دیگر به تقسیمبندی كشورهای جهان اسلام میپردازد كه باید در این جهاد نقش ایفا نمایند.به زعم ايشان،نخستین كشوری كه باید رایت جهاد بر مي داشت اردن هاشمي بود كه زعمای آن ادعای سیادت مینمایند و پس از آن، حجاز است كه به دلیل پرتوافكنی خورشید اسلام باید قدم در این راه بگذارد.آنگاه مصر و سوریه را مورد خطاب قرار داده،آنها را به دلیل همجواری ذی حق میشمارد و سپس میگوید:
« میگویند چهارصد میلیون مسلمان در كره زمین موجود است.چطور میشد اگر ده یك این عده از راه غیرت اقدام نموده،برای ادای وظیفه خویش نسبت به فلسطین،و به یاری مجاهدین آن ملحق میشدند؟البته گره فلسطین گشوده میشد،اشغال آن خاتمه میپذیرفت...به خدا قسم كه از مرحله خیلی دور افتادیم و پرت گشتیم و هنوز آنچه را كه باید بیان نكردیم...كنگرهها منعقد و مقررات آن تقدیم میشود و هیئتها برای لندن مسافرت میكند با همه اینها قشون انگلیس شكم زنهای آبستن را در فلسطین سفره میكند،بی گناهان را بیجان و خونهای پاك را روان میسازد و با تمام شدت به تبهكاریهای بزرگ خود ادامه میدهد و حجاز و اردن هم با چشم و گوش همه چیز را میبینند و میشنوند،
با وجود این با كمال تفریح رفت و آمد دارند.حتی دو بز آنها از جای خود نجنبیدند.ای كاش به این هم اكتفا و شرّ خود را از سر فلسطین كوتاه میكردند و با ستمكاران مساعدت و همراهی نمینمودند.ولی عموم مسلمانان در اقطار زمین چیزی كه دارند اعتراض هست، هیاهو، نطق، مقاله نویسی،شعرگویی و بعضی مساعدتهای مادی بسیار كم كه حال یك قطره آب بر سنگ را دارد و حال آنكه خیلی از مسلمانان دارای هزاران بلكه میلیونها لیره هستند.آیا هیچ شنیده شد یكی از آنها با هزار لیره استرلینگ كمكی كرده باشد،چنان كه یهودیان كه عدهشان كمتر و طبعشان پستتر است میكنند؟
این جملات كه اینك قریب به شصت سال از تحریرش گذشته و نمایانگر روح حاكم بر روحانیت شیعه است.اگر منصفانه مورد قضاوت قرار گیرد،بیانگر درد اصلی جهان اسلام بوده و هست.دردی كه اگر چه بیمار مبتلا به آن تاكنون تاوان سنگینی را برای تسكینش پرداخته،اما حاضر نشده به درمان اساسی خود برخیزد. علامه كاشف الغطاء در پایان اعلامیه خود با رشادت جملاتی را مینویسد كه به واقع زیبنده اوست. او كه درد اصلی جهان اسلام را یافته،این صراحت را دارد كه حقایق را هر چند تلخ و ناگوار،بیان كند تا شاید مسلمانان به خود آیند و سر از خواب غفلت بردارند.كلام او در این باب چنین است:
« با وجود همه اینها،كاش مسلمانان به حق اعتراف كنند و حقیقت را پاك و پوست كنده اظهار نمایند.آن حقیقت این است كه بلیه مسلمانان از خود مسلمانان است و از بلیه صهیونی و انگلیس خیلی بزرگتر میباشد.این حقایق آشكار را هر كس میداند و جز شاگرد كوچك دبستان كسی آن را ابراز نمینماید.نجف اشرف،مدرسه كاشف الغطاء،محمدحسین آل كاشف الغطاء، شماره 8 ،مورخه 24 شوال 1357 برابر 18/12/1938 ».
کتاب مزبور شامل مرور بیانات مقام معظّم رهبری در هشت بخش کلیّات، شکستها و پیروزیها، مسؤولیتها، جنایات، راه حلها، قهرمانان، روشنگری و آینده روشن است که با مقدمه ای از سوی دکتر ولایتی مشاور مقام معظم رهبری(مدظله العالی) در امور بین الملل به چاپ رسیده است.
ولایتی در همین ارتباط سخن خود را اینگونه آغاز می کند که :معروف است كه پيش از جنگ اول جهاني و در زمان سلطان عبدالحميد عثماني گروهي از متنفذّين يهودي به او پيشنهاد مي كنند كه سرزمين فلسطين را جهت اسكان يهوديان عالم به آنها بفروشد! جوابي كه وي به آنها داد نشان دهنده ته مانده غيرت اسلامي در يك سلطان مستبد عثماني است. وي مي گويد ما تاكنون نشنيده ايم كه يك آدم زنده (ولو محتضر) را كالبد شكافي كنند » از بعد از ناكامي عثماني در فتح وين سقوط تدريجي اين امپراطوري شروع شد. شكست در برابر روس ها و از دست دادن كريمه نشانه هاي ديگري از زوال تدريجي اين حكومت مسلمان بود. اروپائيان همزمان با محاصره نظامي و سياسي عثمانيان، يك جنگ رواني را هم عليه آنها سامان دادند و لقب مرد بيمار اروپا به دولت عثماني دادند.
ولایتی در بخش دیگری از این نوشتار می نویسددورة حدود30 سالة صلح مسلح اروپا كه همه دول قدرتمند اروپا، خود را براي جنگي بزرگ و قابل پيش بيني آماده مي كردند، مجموعه انگليس و فرانسه و روسيه كه خود را در تقابل آلمان و اتريش مي ديدند زمينه هاي تصرّف و تجزيه عثماني به عنوان متحد ژرمن ها را نيز فراهم مي كردند. در سال1913 سفراي انگليس و فرانسه تلاش هاي زيادي براي تنظيم قرارداد1913 معروف به قسطنطنيه بين ايران و عثماني صورت دادند كه سبب اوليه براي ضرورت انعقاد اين قرارداد، تجاوزات متعدد عساكر عثماني به خاك ايران در سالهاي نخستين بعد ازانقلاب مشروطه و شكايت ها و گله مندي ايران بود.اهتمامي كه دو دولت بد سابقه استعماري در شكل دهي اين قرارداد نشان دادند موجب شگفتي بود كه علي الخصوص در سال بعد،1914 يعني مدّت كوتاهي قبل از آغاز جنگ جهاني اوّل، نواقص و مشكلات قرارداد مرزي قسطنطنيه را با پروتكل الحاقي 1914 به اصطلاح اصلاح كردند.
رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه مقدمه کتاب به خاطره ای از خود می پردازد و ادامه می دهد : يك بار مرحوم حافظ اسد رئيس جمور متوفاي سوريه در رابطه با كينه توزي صليبيان، براي اينجانب داستان ديگري را نقل كرد و گفت : « وقتي " ژنرال گورو " يكي از فرماندهان فرانسوي در جنگ اول جهاني وارد دمشق شد به سر قبر صلاح الدين ايوبي، فاتح جنگ هاي صليبي رفت و بر آن پاي كوبيد و گفت صلاح الدين ما بازگشتيم!! »
بعد از اتمام جنگ جهاني اوّل جامعه ملل جهت برقراري به اصطلاح صلح و امنيت در جهان و جلوگيري از تكرار فاجعه جنگ توسط فاتحين و صد البته در جهت مقاصد و منافع پس از جنگ آنها تشكيل شد و قيمومت فلسطين را به انگليس داد يعني به غصب قبله اول مسلمين توسط انگليس مشروعيت بخشيد و انگليس هم وعده بالفور را به تدريج اجرائي كرد. به اين ترتيب كه با كمك بقيه غربيان به شمول اتحاد جماهير شوروي،يهوديان را به فلسطين كوچ دادند و با كمك هاي پنهان و آشكار آنها مسلمانان را از خانه و كاشانه و سرزمين آباء و اجداديشان اخراج كردند و املاك آنها را تحويل صهيونيستها دادند كه درصدد پياده كردن طرح هرتزل،مصوّبه اوّلين كنگره صهيونيسم (در سال 1897) بودند.
مقدمه اضافه می نماید: بزرگنمائي جنايات نازي ها در جنگ دوم جهاني عليه يهود، موجب به كار گرفتن وسائل ارتباط جمعي غرب وامكانات هنري هاليوود براي مظلوم نمائي افراطي يهوديان از جمله اقدامات زمينه ساز براي مشروعيت بخشيدن به توطئه غرب براي اشغال سرزمين هاي اسلامي و قبله اول مسلمين بود . اين مجموعه اقدامات از شگفتي هاي روزگار ما بود كه به فرض صحت همه ادعاها در رابطه با يهودي كشي هاي آلمان ها، چرا بايد مسلمانان غرامت اقدام هاي ضد بشري ژرمن هاي پروتستان را بدهند؟!
سازمان ملل متحّد بعد از جنگ دوم با همان مقاصد، توسط دول فاتح تشكيل و جانشين جامعه ملل شد و از اولين اقدامات اين سازمان، تصويب تشكيل كشور اسرائيل بود كه تمامي صاحبان حق وتو به آن رأي مثبت دادند و يك سلسله جديد ار جنگ هاي صليبي جديدي(صليبي- صهيونيستي) آغاز گرديد. از بعد از جنگ اول جهاني مخالفت علما و انديشمندان جهان اسلام و مقاومت مسلمانان بخصوص فلسطينيان شروع شد و عملاً سناريوي جنگ احزاب تكرار شد و كّل كفر در برابر كل اسلام قرار گرفت .
وی به برخی مبارزات به ویژه از سوی شیعیان و روحانیت هم اشاره کرد و گفت : مسئله اشغال فلسطین بازتابهای متعدد و گستردهای را در سراسر جهان به دنبال داشت.یكی از واكنشهای مهم در قبال این رویداد،برخوردی بوده كه از جانب روحانیت شیعه صورت پذیرفت و بدون هیچ تغییری،در طول هفتاد سال گذشته ادامه یافته است.علامه مطهری دلیل این خصیصه روحانیت شیعه را چنین برمیشمارد:
« روحانیت شیعه در ذات خود یك نهاد مستقل است.از نظر روحی به خدا متكی بوده و از نظر اجتماعی به قدرت مردم و لهذا در طول تاریخ به صورت یك قدرت رقیب در مقابل زورمندان ظاهر شده است».
حال با توجه به این ویژگی باید بدانیم كه این طبقه از اندیشمندان مسلمان اصولاًبا مسائلی چون موضوع فلسطین و نفوذ صهیونیستها چه برخوردی را مینمودند و مقابله با آن را به چه قسمی لازم میشمردند. یكی از روحانیون گمنام ایران به نام محمد حسن بن محمدابراهیم گیلانی كه با حادثهای مشابه قضایای فلسطین در عهد خودمواجه شده بود،حكم واجب را برای مقابله با این خطر یكی از اقسام جهاد بیان داشته،وجوبش را چنین متذكر میشود:
«دوّم جهاد در صورت هجوم اهل شركت و ضلالت است بر بلاد مسلمانان به نوعی كه خایف باشند اهل بلاد از غلبه و استیلای اهل كفر بر بلدان،یا اگر چه قلیل شد اخذ مال ایشان و این نوع جهاد واجب است بر كافه مسلمانان كه قادر باشند بر جهاد...و این جهاد در غیبت و حضور امام-علیه السلام-بیتفاوت رواست».
شیخ محمدرضاهمدانی ازعلمای عصر ناصری نیز در رسالهای به نام ترغیب المسلمین الی دفاع المشركین، طی حكم صریحی در برابر چنین هجوم و صدمهای مینویسد:
«جهاد كه غرض حفظ بیضه اسلام و انتظار امر معاش و معاد انام است،مادام كه غرض صورت نیافته،امر به جهاد باقی است».
مطالعه تاریخ معاصر جنبشهای شیعی روشن میسازد كه همین طبقه روحانیت در سختترین شرایط و هنگامی كه شداید از هر سو اساس و بنیان جامعه اسلامی را در معرض آفات و حوادث قرار میداد، نه تنها در كسوت راهبری جهاد در میآمدند، بلكه با ژرفاندیشی و دقت نظر بسرعت مطامع استعماری یا اهداف دراز مدت بیگانگان را شناسایی كرده،مانع از وصول ایشان به مقصد غایی خود میشدند.
در ادامه متن کامل مقدمه ارائه می گردد.
بسمه تعالي
معروف است كه پيش از جنگ اول جهاني و در زمان سلطان عبدالحميد عثماني گروهي از متنفذّين يهودي به او پيشنهاد مي كنند كه سرزمين فلسطين را جهت اسكان يهوديان عالم به آنها بفروشد!
جوابي كه وي به آنها داد نشان دهنده ته مانده غيرت اسلامي در يك سلطان مستبد عثماني است.
وي مي گويد :«ما تاكنون نشنيده ايم كه يك آدم زنده (ولو محتضر) را كالبد شكافي كنند » از بعد از ناكامي عثماني در فتح وين سقوط تدريجي اين امپراطوري شروع شد. شكست در برابر روس ها و از دست دادن كريمه نشانه هاي ديگري از زوال تدريجي اين حكومت مسلمان بود. اروپائيان همزمان با محاصره نظامي و سياسي عثمانيان، يك جنگ رواني را هم عليه آنها سامان دادند و لقب مرد بيمار اروپا به دولت عثماني دادند .
دورة حدود30 سالة صلح مسلح اروپا كه همه دول قدرتمند اروپا، خود را براي جنگي بزرگ و قابل پيش بيني آماده مي كردند، مجموعه انگليس و فرانسه و روسيه كه خود را در تقابل آلمان و اتريش مي ديدند. زمينه هاي تصرّف و تجزيه عثماني به عنوان متحد ژرمن ها را نيز فراهم مي كردند. در سال1913 سفراي انگليس و فرانسه تلاش هاي زيادي براي تنظيم قرارداد1913 معروف به قسطنطنيه بين ايران و عثماني صورت دادند كه سبب اوليه براي ضرورت انعقاد اين قرارداد، تجاوزات متعدد عساكر عثماني به خاك ايران در سالهاي نخستين بعد ازانقلاب مشروطه و شكايت ها و گله مندي ايران بود.اهتمامي كه دو دولت بد سابقه استعماري در شكل دهي اين قرارداد نشان دادند موجب شگفتي بود كه علي الخصوص در سال بعد،1914 يعني مدّت كوتاهي قبل از آغاز جنگ جهاني اوّل ، نواقص و مشكلات قرارداد مرزي قسطنطنيه را با پروتكل الحاقي 1914 به اصطلاح اصلاح كردند.
پس از شروع جنگ و شكست عثماني و اقدامات بعدي فرانسه و انگليس معلوم شد كه غرض آنها از محكم كردن خط مرزي شرقي عثماني با ايران طراحي براي دوره اشغال پس از فروپاشي آن دولت و زمينه سازي براي تقسيم غنائم ارضي در منطقه خاورميانه بود. سال1916 (در اواسط جنگ اول) به طور محرمانه، قراردادي بين سايكس و پيكو نمايندگان دو دولت انگليس و فرانسه منعقد شد و عملاً خطوط تقسيم غنائم جنبه قطعي گرفت. در سال1917 با نفوذ وزير خارجه وقت انگليس اعلاميه اي صادر كرد و طي آن اعلام نمودكه دولت انگليس خود رامتعهد مي داندكه جهت اسكان و سامان دهي يهوديان آنها را در فلسطين متوطّن نمايد. سال1918 جنگ اول با شكست عثماني و ژرمن ها به پايان رسيد. وقتي" لُرد آلن بي"ژنرال انگليسي وارد بيت المقدس شد،كلامي تاريخي بيان كرد كه ماهيت مهاجمين غربي را نشان مي داد. نقل است كه گفت: « امروز، جنگ هاي صليبي به پايان رسيد !! » يعني كينه شكست فضاحت بار صليبيان در بيت المقدس را به صورت ميراثي شيطاني در دل داشتند و با اشغال آن، عقده دل را گشودند.
يكبار مرحوم حافظ اسد رئيس جمور متوفاي سوريه در رابطه با كينه توزي صليبيان، براي اينجانب داستان ديگري را نقل كرد و گفت : « وقتي " ژنرال گورو " يكي از فرماندهان فرانسوي در جنگ اول جهاني وارد دمشق شد به سر قبر صلاح الدين ايوبي، فاتح جنگ هاي صليبي رفت و بر آن پاي كوبيد و گفت صلاح الدين ما بازگشتيم!! »
بعد از اتمام جنگ جهاني اوّل جامعه ملل جهت برقراري به اصطلاح صلح و امنيت در جهان و جلوگيري از تكرار فاجعه جنگ توسط فاتحين و صد البته در جهت مقاصد و منافع پس از جنگ آنها تشكيل شد و قيمومت فلسطين را به انگليس داد يعني به غصب قبله اول مسلمين توسط انگليس مشروعيت بخشيد و انگليس هم وعده بالفور را به تدريج اجرائي كرد. به اين ترتيب كه با كمك بقيه غربيان به شمول اتحاد جماهير شوروي،يهوديان را به فلسطين كوچ دادند و با كمك هاي پنهان و آشكار آنها مسلمانان را از خانه و كاشانه و سرزمين آباء و اجداديشان اخراج كردند و املاك آنها را تحويل صهيونيستها دادند كه درصدد پياده كردن طرح هرتزل،مصوّبه اوّلين كنگره صهيونيسم (در سال 1897) بودند.
بزرگنمائي جنايات نازي ها در جنگ دوم جهاني عليه يهود، موجب به كار گرفتن وسائل ارتباط جمعي غرب وامكانات هنري هاليوود براي مظلوم نمائي افراطي يهوديان از جمله اقدامات زمينه ساز براي مشروعيت بخشيدن به توطئه غرب براي اشغال سرزمين هاي اسلامي و قبله اول مسلمين بود . اين مجموعه اقدامات از شگفتي هاي روزگار ما بود كه به فرض صحت همه ادعاها در رابطه با يهودي كشي هاي آلمان ها، چرا بايد مسلمانان غرامت اقدام هاي ضد بشري ژرمن هاي پروتستان را بدهند؟!
سازمان ملل متحّد بعد از جنگ دوم با همان مقاصد، توسط دول فاتح تشكيل و جانشين جامعه ملل شد و از اولين اقدامات اين سازمان، تصويب تشكيل كشور اسرائيل بود كه تمامي صاحبان حق وتو به آن رأي مثبت دادند و يك سلسله جديد ار جنگ هاي صليبي جديدي(صليبي- صهيونيستي) آغاز گرديد. از بعد از جنگ اول جهاني مخالفت علما و انديشمندان جهان اسلام و مقاومت مسلمانان بخصوص فلسطينيان شروع شد و عملاً سناريوي جنگ احزاب تكرار شد و كّل كفر در برابر كل اسلام قرار گرفت .
مقاومت در برابر اشغال فلسطين و قدس، محور مبارزات اعراب و جهان اسلام گرديد. اتحادّيه عرب حول محور آزادي فلسطين و سازمان كنفرانس اسلامي پس از آتش زدن مسجدالاقصي حول محور آزادي قدس تشكيل گرديد.چهارجنگ بين اعراب و اسرائيل درسال هاي1327(1948)،1335(1956) 1346(1967)، 1352(1973) اتفاق افتاد كه تقريباً همه آنها منجر به شكست اعراب در برابر اتحاديه غرب - صهيونيسم شد. هر جنگ و هر شكستي خود موجب تحولات اساسي در جهان عرب شد. در بين فلسطينيان نيز اين فراز و نشيب هاي عظيم سياسي- نظامي موجب تحولات فرهنگي فكري عميقي گرديد. كودتاي نجيب – ناصر در مصر، عبدالكريم قاسم در عراق، روي كار آمدن حزب بعث در سوريه، انقلاب الجزيره، كودتاي عبداله سلال در يمن، جعفر نُميري در سودان، معمر قذافي در ليبي تحت تأثير ناسيوناليسم چپ عربي صورت گرفت و مبارزات عدني ها باعث آزادي عدن و تشكيل كشوري تحت نام جمهوري دموكراتيك يمن به رياست قحطان الشعبي شد. فلسطينيان نيز تحت تأثير اين تحولات سريع و فجايع وحشتناك صهيونيستها، مراحل دشواري را پشت سر گذاشتند و را ه هاي مختلفي را جهت مبارزه طي كردند و در حقيقت طي كردند.
حاج امين الحسيني مفتي بيت المقدس، لُجته اي سياسي مركب از نمايندگان دولت هاي اسلامي تشكيل داد با اين اميد كه بتوانند حقوق غصب شده فلسطينيان را از طريق مجامع بين المللي استيفا كنند. عزالدين قسام عارف وارسته فلسطيني تفنگ در دست گرفت و با مريدانش با صهيونيستها و انگليسي ها جنگيدند. نااميدي از ليبراليسم غربي گروهي از فلسطينيان را به سوي سراب ماركسيستي و قبله گاه كرملين سوق داد كه مسيحيان فلسطين نظير جورج حبش و نايف حواتمه نقش اساسي در اين ميان داشتنتد. نا اميدي از قوم گرائي عربي و چپگرائي فلسطينيان را به سمت نهضت هاي اسلامي سوق داد. جنبش فتح سرشاخه فلسطيني اخوان المسلمين تشكيل شد. از سوي ديگر شكست ناصر در جنگ 6 روزه سال67 پاياني موقت بر مبارزه جوئي عربي از نوع چپ قومي بود و مرگ او در سال1349 يكسره خط پاياني ناصريسم را رقم زد فلسطينيان جنبش فتح با انگيزه هاي اسلامي در نبرد كرامه با نيروئي پانصد نفري سپاهيان 12 هزار نفري صهيونيستها را در كنار نهر اردن شكست دادند. سقوط سطوت ناصر و پيروزي چشمگير فلسطينيان موجب شد كه ملك حسين در اردن در غياب قدرت ناصريست ها، فلسطينيان را سركوب و قتل عام كند كه يكبار ديگر معلوم شد كه حكومت اُردن جزء مكمل سلطه غرب بر قلب جهان اسلام بود كه آنجائي كه وارثان بن گورويون در مقابل مبارزان مسلمان ناتوان ميشوند فرزند عبدالله اردني نقش عبدالله بن اُبّي منافق صدر اسلام را ايفا كند و ماجراي سپتامبر سياه را به راه انداختنتد كه در همان سال با فاصله كوتاهي جمال عبدالناصر سكته كرد و شايع شد قتل عام فلسطينيان توسط شاه اردن، مرگ ناصر را سبب شد.
با مرگ ناصر، شعله پان عربيسم كم نور شد ، مبارزه بي قدر و قيمت گرديد و علف هاي هرز سازش و وادادگي رشد كرد. انورالسادات خون شهداي فلسطين و عرب را در كمپ ديويد در طبق ذلّت گذاشت و در حضور كارتر تقديم مناخيم بگين كرد. عصر سازش آغاز شد و قريب 20 سال به درازا كشيد. ياسر عرفات تفنگ را بر زمين گذاشت و با شاخه زيتون به سازمان ملل رفت. حكومت هاي عرب و فلسطينيان قدم به قدم عقب نشستند و تشكيل جبهه پايداري توسط كشورهاي سوريه، ليبي، الجزاير، يمن جنوبي و سازمان آزادي بخش فلسطين هم دردي دوا نكرد و با فروپاشي شوروي آن نيز فروپاشيد.
سلسله حلقات سازش كه از گفتگوهاي راجرز شروع و با كمپ ديويد اوج گرفته بود، در مادريد شدت گرفت و در اسلو بر روي كاغذ آمد و در واي ريور و واشنگتن و كمپ ديويد2 به كمال رسيد.
اين سلسه سازش هرچه جلوتر مي رفت دست اسراييل بازتر و عرفات محصورتر مي شد تا اينكه سرانجام در رام الله رهبر سازمان آزادي بخش فلسطين به محاصره كامل درآمد و شايد به دست نفوذي ها صهيونيست مسموم شد و عملاً سازش به احتضار افتاد.
اگر مجدداً به عقب برگرديم و نقش علماي شيعه را در امر فلسطين بررسي كنيم پرونده پيچيده فلسطين را كه از قريب يك قرن تاكنون نقش محوري در جهان اسلام داشته است به كمال نزديك تر كرده ايم.
مسئله اشغال فلسطین بازتابهای متعدد و گستردهای را در سراسر جهان به دنبال داشت.یكی از واكنشهای مهم در قبال این رویداد،برخوردی بوده كه از جانب روحانیت شیعه صورت پذیرفت و بدون هیچ تغییری،در طول هفتاد سال گذشته ادامه یافته است.علامه مطهری دلیل این خصیصه روحانیت شیعه را چنین برمیشمارد:
« روحانیت شیعه در ذات خود یك نهاد مستقل است.از نظر روحی به خدا متكی بوده و از نظر اجتماعی به قدرت مردم و لهذا در طول تاریخ به صورت یك قدرت رقیب در مقابل زورمندان ظاهر شده است».
حال با توجه به این ویژگی باید بدانیم كه این طبقه از اندیشمندان مسلمان اصولاًبا مسائلی چون موضوع فلسطین و نفوذ صهیونیستها چه برخوردی را مینمودند و مقابله با آن را به چه قسمی لازم میشمردند. یكی از روحانیون گمنام ایران به نام محمد حسن بن محمدابراهیم گیلانی كه با حادثهای مشابه قضایای فلسطین در عهد خودمواجه شده بود،حكم واجب را برای مقابله با این خطر یكی از اقسام جهاد بیان داشته،وجوبش را چنین متذكر میشود:
«دوّم جهاد در صورت هجوم اهل شركت و ضلالت است بر بلاد مسلمانان به نوعی كه خایف باشند اهل بلاد از غلبه و استیلای اهل كفر بر بلدان،یا اگر چه قلیل شد اخذ مال ایشان و این نوع جهاد واجب است بر كافه مسلمانان كه قادر باشند بر جهاد...و این جهاد در غیبت و حضور امام-علیه السلام-بیتفاوت رواست».
شیخ محمدرضاهمدانی ازعلمای عصر ناصری نیز در رسالهای به نام ترغیب المسلمین الی دفاع المشركین، طی حكم صریحی در برابر چنین هجوم و صدمهای مینویسد:
«جهاد كه غرض حفظ بیضه اسلام و انتظار امر معاش و معاد انام است،مادام كه غرض صورت نیافته،امر به جهاد باقی است».
مطالعه تاریخ معاصر جنبشهای شیعی روشن میسازد كه همین طبقه روحانیت در سختترین شرایط و هنگامی كه شداید از هر سو اساس و بنیان جامعه اسلامی را در معرض آفات و حوادث قرار میداد، نه تنها در كسوت راهبری جهاد در میآمدند، بلكه با ژرفاندیشی و دقت نظر بسرعت مطامع استعماری یا اهداف دراز مدت بیگانگان را شناسایی كرده،مانع از وصول ایشان به مقصد غایی خود میشدند.برای مثال،وقتی كه در عراق قوای انگلیسی به مبارزه با مردم برخاستند و كوشیدند تا قیام ملت عراق را از مجرای طبیعی خود منحرف سازند و شرایط دشوار و خفقان آوری را پدید آوردند،این انقلاب شیعیان عراق به رهبری روحانیون بود كه ایشان را ناامید و محكوم به شكست كرد. یكی از علمای نجف كه در سالهای جنگ جهانی اول شاهد قیام شیعیان نجف بوده و حوادث را بدقت ثبت كرده،در بخشی از خاطرات روزانهاش درباره علل قیام و جهاد شیعیان مینویسد:
« بعضی دیگر را اعتقاد بر این باشد كه محض عرق اسلامی و حمیّت اسلامیت بوده [كه] نتوانسته ببیند كه بلده مقدسه نجف كه مركز روحانیت و دیانت و قبّه اسلام[و] چشم و چراغ اسلامیان است در تحت فرمانروایی صلیبیان حكمران و آمر بر این بقعه مقدسه كه مطاف ارواح مقدسه انبیاء و اولیاء و ملائكه مقربین و محيط رحمت و فیوضات حضرت احدیث بوده...بیرق تثلیث بالاسر جقه توحید كوبیده شود»
روحانیّت شیعه با اتكا به چنین پشتوانههایی و با توجه به وظیفه شرعی خود در خصوص قضیه فلسطین، از همان ابتدا حركتی را آغاز كردند كه دقت در اهداف و مواضع نخستین این رهبران دینی و مقایسه آنها با آمال امروزی ایشان،ما را مطمئن میسازد كه روحانیون شیعه به واقع از جمله سرسختترین و سازشناپذیرترین مجموعههائی بودهاند كه در برابر خطر صهیونیسم بدون هیچ گونه تأمل و مسامحهای از خود واكنش نشان دادهاند.مرحوم آقامحمد حسین آل كاشف الغطاء،اعلم علمای نجف درپاسخ به استفتای محمدصبری عابدین،آموزگار حرم شریف قدس،مطابق اسناد موجود فتوایی را به این مضمون انتشار میدهد:
«جل شأنه میفرماید و كذلك اخذ ربك اذا اخذ القری و هی ظلمة ان اخذه الیم شدید.چه ظلمی از این بالاتر میباشد كه انسان حقوق رفتگان و احفاد خود را از بین ببرد و پایمال نماید و بلكه میتوان گفت چه ظلمی از این بالاتر است كه انسان حق مقدسات و دین خود را پایمال كرده و از عظمت نوامیس و قرآن خود بكاهد».
او سپس با اشاره به فروش اراضی فلسطین و حكم شرعی افرادی كه در این گونه معاملات دست داشتهاند، چنین اظهار نظر میكند:
...آیا بعد از این همه یقین ندارند كه این فروش جنگ با اسلام میباشد؟آیا كسی شك دارد كه این فروش یا همراهی در فروش یا كوشش و دلالی با رضایت در این كارها جنگ با خدا و پیغمبر[ص]او،پایمال نمودن دین اسلام است؟...آنها را از دین و حوزه اسلام خارج و جزء كفار بشمارید و در تمام كارها از آنها دوری كرده و با آنها ازدواج ننموده و با آنها معاشرت نكرده و همچنین خرید و فروش و سلام و علیك و رفت و آمد و گفت و شنید با آنها ننموده و بعلاوه مردههای آنها را مشایعت نكرده و در قبرستانهای مسلمانان هم دفن ننمایند.اسلامی آنها را بایستی در تمام مجامع «نوادی»و روزنامهها و مجلهها به اسم خارج شدگان از دین معرفی كرده و اسم ببرید..." محمد حسین آل كاشف الغطاء،نجف اشرف "
موضوع مخالفت علما با طرح تقسیم فلسطین در جامعه ملل شاید به واقع گام آغازین رویارویی علمای جهان اسلام و غرب بود كه پرچم آن را روحانیت شیعه ایرانی مقیم عراق بلند نمود.این جماعت با فراخوان سایر علمای اسلامی، این مهم را بی واهمه و هراس چنین به فعالیت در آوردند: آقایان هبةالدین شهرستانی و سیدمحمد مهدی صدرو سید محمد مهدی اصفهانی كه از علمای ایرانی ساكن بغداد و كاظمین هستند و شیخ راضی آل یاسین كه از علمای شیعه عرب است با شركت یوسف عطا مفتی بغداد و حبیب العبیدی مفتی موصل و ابراهیم راوی كه هر سه از علمای درجه اول موصل و بغداد هستند،تلگرافی به مضمون ذیل به جامعه ملل و وزارت خارجه انگلیس مخابره نمودهاند:
« این جانبان كه نمایندگان روحانی مذاهب اسلامی هستیم،از قرار كمیسیون سلطنتی راجع به تقسیم فلسطین كه یك كشور اسلامی و عربی عزیزی است اظهار عدم رضایت نموده و نسبت به آن اعتراض و آن را یك ضربتی به قلب اسلام و عرب میدانیم».
آیتاللّه سیدابوالحسن اصفهانی طی یادداشتی برای سفارت دولت ایران در بغداد اظهار امیدواری میكند كه دولت ایران در جامعه ملل از همه گونه تلاش برای دستیابی ملت فلسطین به حقوق حقه خویش فروگذاری ننماید. علامه كاشف الغطاء در اقدامی همسو با فعالیت آقا سیدابوالحسن اصفهانی،پادشاه وقت عراق ملك غازی را مورد همین گونه خطاب قرار داده است.سفارت ایران در بغداد این حركت را اینگونه تشریح میكند:
«علمای عرب شیعه نجف مجددا تلگرافهایی به ملك غازی و كمیسر عالی فلسطین مخابره نموده و از مظالم انگلیس در فلسطین دادخواهی كردهاند.آقای شیخ محمد حسین كاشف الغطاء كه از مشاهیر علمای عرب در نجف میباشد نیز تلگرافی به كمیسر عالی انگلیس و كمیسیون فنی انگلیس مخابره نموده و اضافه كرده است كه مردم از علما فتوای جهاد خواستهاند...»
یكی از جراید بغداد هم خبری را درج میكند كه نشان دهنده روحیه مبارزاتی و خدشه ناپذیر روحانیون است.براساس خبر النهار بغداد،علمای اسلام در25/3/1317 با اجتماع«در تحت قبه حضرت امیر[ع]در نجف تجمع نموده،در باب صدور حكم جهاد مذاكراتی نموده و حكم مزبور به امضای همه آقایان علما صادر خواهد شد و ریاست جلسه مزبور هم با آقای كاشف الغطاء خواهد بود.»روحانیون شیعه برای بررسی این موضوع از علمای سوریه،لبنان،اردن،مصر،یمن، امارت نشینهای خلیج فارس،تركیه،افغانستان و ایران دعوت كردهاند كه دراین اجلاس حضور یابند.علامه كاشف الغطاء سپس خود راساً حكم جهاد را صادر كرد:
«ای اسلام و ای عرب،بلكه ای برادر و یا اینكه ای بشر،وضعیتی كه فلسطین سر بریده به آن رسیده است به نظر همه مشهود و عیان شده و چنان كه گفتهایم باز هم میگوییم كه موضوع فلسطین قضیه بالاختصاص خود فلسطین نبوده...ای عرب ای مسلمین ای بشر ،جهاد در فلسطین بر هر انسان واجب شده، نه بر عرب و مسلمین تنها...این است دعوت و ندای عمومی این جانب كه به امّت عرب و اسلام میفرستم.خدا گواه است كه اينجانب از دهه ششم عمر تجاوز كردم و اگر ازدحام و ازدیاد انواع علل رنجوری بر این استخوانهای پوسیدهام حمله نمیآوردند،اول شخصی بودم كه به این دعوت لبیك میگفتم..." محمدالحسین آل كاشف الغطاء "
او سپس در فتوایی دیگر به تقسیمبندی كشورهای جهان اسلام میپردازد كه باید در این جهاد نقش ایفا نمایند.به زعم ايشان،نخستین كشوری كه باید رایت جهاد بر مي داشت اردن هاشمي بود كه زعمای آن ادعای سیادت مینمایند و پس از آن، حجاز است كه به دلیل پرتوافكنی خورشید اسلام باید قدم در این راه بگذارد.آنگاه مصر و سوریه را مورد خطاب قرار داده،آنها را به دلیل همجواری ذی حق میشمارد و سپس میگوید:
« میگویند چهارصد میلیون مسلمان در كره زمین موجود است.چطور میشد اگر ده یك این عده از راه غیرت اقدام نموده،برای ادای وظیفه خویش نسبت به فلسطین،و به یاری مجاهدین آن ملحق میشدند؟البته گره فلسطین گشوده میشد،اشغال آن خاتمه میپذیرفت...به خدا قسم كه از مرحله خیلی دور افتادیم و پرت گشتیم و هنوز آنچه را كه باید بیان نكردیم...كنگرهها منعقد و مقررات آن تقدیم میشود و هیئتها برای لندن مسافرت میكند با همه اینها قشون انگلیس شكم زنهای آبستن را در فلسطین سفره میكند،بی گناهان را بیجان و خونهای پاك را روان میسازد و با تمام شدت به تبهكاریهای بزرگ خود ادامه میدهد و حجاز و اردن هم با چشم و گوش همه چیز را میبینند و میشنوند،
با وجود این با كمال تفریح رفت و آمد دارند.حتی دو بز آنها از جای خود نجنبیدند.ای كاش به این هم اكتفا و شرّ خود را از سر فلسطین كوتاه میكردند و با ستمكاران مساعدت و همراهی نمینمودند.ولی عموم مسلمانان در اقطار زمین چیزی كه دارند اعتراض هست، هیاهو، نطق، مقاله نویسی،شعرگویی و بعضی مساعدتهای مادی بسیار كم كه حال یك قطره آب بر سنگ را دارد و حال آنكه خیلی از مسلمانان دارای هزاران بلكه میلیونها لیره هستند.آیا هیچ شنیده شد یكی از آنها با هزار لیره استرلینگ كمكی كرده باشد،چنان كه یهودیان كه عدهشان كمتر و طبعشان پستتر است میكنند؟
این جملات كه اینك قریب به شصت سال از تحریرش گذشته و نمایانگر روح حاكم بر روحانیت شیعه است.اگر منصفانه مورد قضاوت قرار گیرد،بیانگر درد اصلی جهان اسلام بوده و هست.دردی كه اگر چه بیمار مبتلا به آن تاكنون تاوان سنگینی را برای تسكینش پرداخته،اما حاضر نشده به درمان اساسی خود برخیزد. علامه كاشف الغطاء در پایان اعلامیه خود با رشادت جملاتی را مینویسد كه به واقع زیبنده اوست. او كه درد اصلی جهان اسلام را یافته،این صراحت را دارد كه حقایق را هر چند تلخ و ناگوار،بیان كند تا شاید مسلمانان به خود آیند و سر از خواب غفلت بردارند.كلام او در این باب چنین است:
« با وجود همه اینها،كاش مسلمانان به حق اعتراف كنند و حقیقت را پاك و پوست كنده اظهار نمایند.آن حقیقت این است كه بلیه مسلمانان از خود مسلمانان است و از بلیه صهیونی و انگلیس خیلی بزرگتر میباشد.این حقایق آشكار را هر كس میداند و جز شاگرد كوچك دبستان كسی آن را ابراز نمینماید.نجف اشرف،مدرسه كاشف الغطاء،محمدحسین آل كاشف الغطاء، شماره 8 ،مورخه 24 شوال 1357 برابر 18/12/1938 ».
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *