بسیاری از حجاج در اثر تشنگی جان دادند/ سعودیها مقابل اجساد میخندیدند
آنچه در ادامه میخوانید، روایت "میثم مطیعی" مداح اهلبیت، از حوادث قبل و بعد از واقعه خونین خیابان 204 در منا است؛ که به صورت تلفنی، زوایای این فاجعه را از مکه مکرمه، برای خبرنگار مشرق روایت کرده است.
بر اساس سیاست سعودیها، چادر حجاج ایرانی دوررترین مکان به رمی جمرات است
وی در ابتدا به محل قرار
گرفتن خیمه حجاج ایرانی در دورترین نقطه سرزمین منا به رمی جمرات اشاره کرده و میگوید:
وقتی ما از مشعرالحرام به منا رسیدیم، در چادرهای خودمان مستقر شدیم، عرف بر این است
زمانی که حاجیان به منا میرسند، صبحانهای میخورند و بعد از برداشتن سنگها و
اندکی آب برای رمی به سمت جمرات حرکت میکنند، این نکته را مدنظر داشته باشید که دورترین
چادرهای زائرین به جمرات، چادرهای ایرانیان است؛ یعنی در ابتدای منا و انتهای مشعر
-جایی که مشعر تمام میشود و منا شروع میشود- از همان ابتدا چادرهای ایرانیها است،
یعنی دورترین نقطه ممکن به جمرات نصیب ایرانیان شده است؛ که قطعاً این هم از سیاست
سعودیهاست که زائران ایرانی هم بهزحمت بیشتری بیفتند و هم نتوانند با مسلمانان دیگر
نقاط جهان ارتباط بگیرند.
از سوی دیگر، همسایههای ایرانیان در صحرای منا، آفریقاییهای غیر عربزبان هستند که ارتباطگیری با اینها نیز نسبت به عربزبانان، برای مردم ما سختتر است؛ بنابراین اینیک نکته که چادرهای ما با جمرات فاصله بسیار زیادی دارد و زائری که از عرفات آمده و شب عرفه در صحرای عرفات بوده و به عبادت پرداخته و در روز عرفه هم فعالیت زیادی در داشته است به صورت طبیعی خیلی خسته شده است (ضمن اینکه دعای عرفه امسال خیلی زودتر از موعد تعیین شده تمام شد چراکه گرمای هوا فوقالعاده زیاد بود و برخی زائران ما در عرفات و هنگام دعای عرفه به دلیل اوج گرما و تعریق زیاد ازحالرفته و بیهوش شدند) بعد از عرفات هم خودش را به مشعرالحرام رسانده و با پای پیاده تا منا رفته است. بعدازآن هم باید برای رساندن خود از منا به جمرات فاصله طولانی را طی کند، بنابراین حجاج نیازمند نیرو توان زیادی برای رمی جمرات هستند و طبیعی است که نیروی جسمانی زائرین در اینجا تحلیل رفته است.
حال و هوای خیابان 204 قبل از وقوع حادثه عجیب و غریب بود
از دیگر سو، میزان جمعیت حجاج نسبت به سالهای گذشته بهطور تقریبی نصف بود، بر اساس آمار عربستان امسال دو میلیون حاجی برای حج آمدند. حقیر سال 91 را نیز درک کردم که حج اکبر بود و اگر اشتباه نکنم جمعیت حدود 4 میلیون بود. وقتی عید قربان روز جمعه باشد اصطلاحاً حج اکبر نام دارد و خیلی از سعودیها هم در موسم حج شرکت میکنند. غرض من از طرح این نکته این است که قطعاً مدیریت 2 میلیون زائر مشقتی ندارد و جز رژیم آل سعود هیچکس در این اتفاق تلخ مقصر نیست.
بنده به همراه دوستان حدود ساعت 7:30 از چادر بیرون آمدیم، از پلهها پایین رفتیم ولی پلیس سعودی و نیروهای امنیتی سعودی اجازه ندادند از خیابانهای دیگر به سمت جمرات حرکت کنیم و با نیروهای پرتعداد خویش ما را به خیابان محل حادثه (خیابان 204) هدایت کردند؛ و بههیچوجه اجازه ندادند که ما از سایر خیابانهای موازی با خیابان 204 به جمرات برویم. شما اگر نقشه منا را نگاه کنید، خیابانهای موازی به سمت جمرات وجود دارد ولی مابقی خیابانها بسته بود؛ نهتنها اجازه ندادند وارد خیابانهای دیگر شویم حتی شما نمیتوانستید از داخل خیابان 204 به داخل کوچهها یا معبرهای متصل به خیابانهای موازی دیگر بروید تا وارد خیابانهای دیگر شوید.
این خیابان از همان ابتدا وضع غیرعادی داشت. ازدحام زیاد زوار ایرانی، آفریقایی، هندی و پاکستانی و... مشهود بود، ازیکطرف راه به خیابانهای موازی بستهشده بود و از سوی دیگر، جمعیت کثیری از حجاج بر اساس راهنمایی مأموران سعودی به سمت این خیابان سرازیر میشدند. بنده به همراه چندین نفر از عزیزان ازجمله "حاجآقا مرتضی طاهری" مداح اهلبیت علیهمالسلام و چهار نفر دیگر از دوستان بعثه مقام معظم رهبری شروع به پیمودن راه کردیم. ازدحام جمعیت بسیار بالابود و بهکندی پیش میرفت و شاید بهترین تعبیر این باشد که از همان ابتدای خیابان تقریباً بهصورت مورچهای قدم برمیداشتیم.
ما مسیر را با این سختی شروع کردیم هنگامیکه به نیمهراه رسیدیم، کمکم همه بیحال و کلافه شدیم، با اینکه اوایل صبح بود ولی دمای هوا فوقالعاده بالابود و طبیعتاً آبی که به همراه خود آورده بودیم تمام شد؛ بهجایی رسیدیم که جمعیت میایستاد و حرکت نمیکرد. آنقدر حالمان بد شد که یکی از دوستان پیشنهاد داد به سمت چپ برویم. بهسختی جمعیت را شکافته و با اینکه تمام راههای خروجی سمت چپ را بسته بودند ما یک روزنه خروجی پیدا کردیم و خلاص شدیم، وارد خیابان موازی خیابان 204 شدیم. به حدی این خیابان خلوت بود که بدون هیچ مزاحمت و ازدحامی توقف کردیم و حتی یکی از دوستان همان جا نذر امام جواد علیهالسلام کردند و برای بقیه دوستان آبمیوه خریدند، توان ازدسترفته را به دست آوردیم و از این خیابان راحت و بهسرعت و بدون هیچگونه مزاحمتی به سمت جمرات حرکت کردیم، رفتیم و رمی شیطان کرده و برگشتیم. در واقع این وضعیت قبل از حادثه است، جمعیتی متراکم در خیابانی که انتهایش تنگ بود و بهصورت مداوم جمعیت به آن تزریق میشد و مأموران سعودی هیچ تدبیری برای بستن خیابان از ابتدا و یا باز کردن انتهای مسیر نداشتند. تا اینجا شرایطی بود که ما با اینکه اتفاق اصلی را درک نکردیم از وضعیت آنجا دیدیم.
پلیس سعودی جمعیت را به سمت مخالف خیابان 204 هل میداده است
محور بعدی که میخواهم در مورد آن صحبت کنم، درواقع برخی نکاتی است که دوستانی که در بطن حادثه بودند، برای ما نقل کردند. یکی از دوستان موضوع بسیار عجیبی را تعریف میکرد، ایشان میگفت: وقتی انتهای خیابان 204 بودم (جایی که محل اصلی حادثه بوده)، سعودیها ماشینی در خروجی جمرات قرار داده بودند تا حجاج نتوانند بهراحتی از خیابان به سمت جمرات، خارج شوند؛ یعنی بسته بودن غیرطبیعی راه کاملاً برای افرادی که در آن وضعیت گرفتارشده بودند مشهود بود. این دوست ما درباره اقدام پلیس در قبال بیحال شدن و روی هم افتادن حجاج میگفت: وقتیکه مردم بیحال شدند و آرامآرام میافتادند، پلیس به صورت دستهجمعی جلو میآمده و بهجای اینکه مردم را راهنمایی کند و از این معرکه خلاص کند و مصدومین را از زیر دستوپا نجات دهد، فریاد میزده است: «وراء»، «وراء» یعنی بروید عقب؛ این بدان معنا است که پلیسهای زیادی آمدهاند که مردم را به سمت عقب برانند و این خودش ماجرا را تشدید کرده است. از ابتدای خیابان هم جمعیت در حال اضافه شدن است و از اینطرف پلیس میگوید به عقب بروید. پر واضح است که بسیاری از این جمعیت در این حالت پرس شده است، بخشی بر اثر بیحالی و گرما روی زمین افتادند و بخشی بر اثر فشار و اقدام نا بهجای پلیس از بین رفتهاند. شما یک قیف را تصور کنید، این جمعیت اینطور کشیده شده پایین و اینها همینطور روی یکدیگر قرار گرفتند.
این مسئله را هم بگویم که همین الآن سعودیها در تلویزیونهایشان ادعا میکنند که یک گروهی از روبرو میآمدند و به دلیل حرکت در خلاف جهت این اتفاق پیشآمده است که این حرف قطعاً نادرست است. این را هم بدانید که این چند روز سعودیها با فرافکنی بهشدت علیه جمهوری اسلامی ایران در حال تبلیغات هستند و بهشدت ایران را در رسانههایشان متهم و تخریب میکنند. البته این رویه همیشگی آنها بوده ولی بعد از حادثه منا بهشدت اوج گرفته است.
سعودیها از حجاج بیرمق فقط فیلمبرداری کردند و هیچ کمکی نکردند
برخی دیگر از دوستانی که در وسط حادثه بودند و همکار ما در بعثه مقام معظم رهبری هستند تعریف میکردند که بارها بالگردها از بالای سر حجاج زخمی و بیرمق عبور کردند و مردم به یکدیگر امیدواری میدادند که بالگردها برای کمک برمیگردند اما ساعتها هیچ اقدامی انجام نشده است و از سوی دیگر، دوربینهای مداربسته مدام در حال ضبط حوادث بودند و حتی بالای چادرهای اطراف خیابان 204، تصویربرداران با اینکه میدیدند مردم در حال جان دادن هستند در حال فیلمبرداری از این حادثه دلخراش بودند. این یعنی همه نظارهگر بودند و هیچکس نیامده به این وضعیت سامانی بدهد.
هیچکس در آن شرایط برای حجاج بیحال اقدامی انجام نداده است و یکی از دردناکترین مسائل مربوط به این اتفاق این است که دو طرف این خیابان چادرهای برخی کشورهاست. قطعاً کشورهایی که چادرهایشان نزدیک محل حادثه بوده است، جز معدودی از آنها دیگران به وظیفه انسانی و اسلامی خود عمل نکردهاند. اگر درهای چادرهای خود را باز میکردند این جمعیت میتوانست از راهها فرعی خود را به خیابانهای موازی برساند؛ اما از ترس اینکه این جمعیت به چادرشان هجوم نیاورد درب مجموعههای خود را بسته بودند.
بسیاری از حجاج از تشنگی و عظش جان دادند/ سعودیها از آب هم مضایقه کردند
این حجاج بیرمق، وحشتزده، گرمازده و تشنه، تقاضای آب میکردند ولی سعودیها از آب هم مضایقه کردند؛ این را بدانید که خیلی از حجاج و عزیزان قربانی، از تشنگی جان خود را از دست دادند. حرارت بسیار بالا، آنهم زائری که عرض شد از عرفات و مشعر آمده و انرژی زیادی از او گرفته شده است.
گفتنیهای مربوط به این حادثه و قساوت سعودیها مثنوی هفتاد من کاغذ است و به نظر حقیر هر چه سریعتر باید مستند شود تا برای قضاوت آیندگان در تاریخ بماند. من شخصاً از منابع موثق در بعثه شنیدم که یکی از مجروحین که خود پزشک بوده تعریف کرده که پلیس سعودی هنگامیکه متوجه شده این مجروح ایرانی است، پایش را با پوتین روی خرخره این عزیز گذاشته است تا این بنده خدا از نفس بیفتد و بمیرد.
یک روحانی از کاروان اهل سنت در مجروحین هست که گفته من نیمهجان بودم، اما من را گذاشتند داخل این کاورهای نگهداری حمل میت و زیپش را کشیدند، یکی از اینها گفت که این زنده است اما دیگری گفته که این شخص ایرانی است رهایش کن تا بمیرد. تا بالاخره خدا کمک کرده و نجات پیدا کرده است.
شک نکنید که بخش زیادی از مجروحین به دلیل تشنگی و به دلیل کمتوانی از دنیا رفتند و اگر بهموقع به حجاج امدادرسانی میشد، خیلی از این افراد زنده میماندند. به نیروهای ایرانی هم بههیچوجه اجازه امدادرسانی داده نمیشد که بعداً اشاره خواهم کرد.
این حاجیان مظلوم ساعتها در کشوقوس و کشتی گرفتن بودند؛ یک کشتیگیر وقتی سه دقیقه کشتی میگیرد، چه حالی پیدا میکند؟ حالا شما فرض کنید مثلاً دو ساعت طرف دارد بهطور مداوم میجنگند، هلش میدهند و جمعیت در آن گرما و کمرمقی عقب و جلو میشود آنهم در شرایط نبودن آب. بعد اینها رویهم افتادهاند و اگر کسی در این شرایط بیحال بشود و بیفتد کار تمام است. بههرحال در تقصیرکاری سعودیها و بیکفایتی آنها در اینکه نتوانستند یک خیابان را مدیریت کنند، شکی نیست. حال دلیل اصلی این اقدام ظالمانه از سوی آنان چه بوده من اظهارنظری نمیکنم چون شایعات زیادی اینجا مطرح است.
بخش بعدی عرایض من، درباره مشاهداتی است که خودم بعد از حادثه داشتهام. وقتی ما بعد از رمی جمرات به چادر خودمان برگشتیم قربانی را انجام دادیم و بعد از حلق یا تقصیر از احرام بیرون آمدیم آرامآرام خبرهایی آمد که چند نفر در راه کشته شدند و فضا ملتهب شد، بعد از نماز عصر در بعثه مقام معظم رهبری رفتهرفته ستادهای امداد تشکیل شد و گروهگروه از عزیزان بعثه مقام معظم رهبری و سازمان حج و زیارت، تجهیز میشدند با یک کاور و کلاه بهعنوان امدادگر اعزام میشدند به محل حادثه؛ و ما بعد از حادثه دو مرحله با تعدادی از دوستان بعثه مقام معظم رهبری با لباس امداد به محل حادثه اعزام شدیم.
سعودیها اجازه عکس برداری از جنازهها را نمیدادند
این نکته را خوب دقت داشته باشید: ما با گروههای متعددی رفتیم داخل خیابان 204، صف پلیس سعودی که دستها را به هم حلقه کرده بودند، بههیچوجه نمیگذاشتند ما داخل بشویم؛ هرکدام از دوستان سایر گروهها ما را میدیدند میگفتند برگردید بههیچوجه اجازه ورود نمیدهند. ما تا جایی رفتیم که فقط چهارتا جنازه کنار خیابان بود، سه جنازه مربوط به حجاج ایرانی بود که دوستان از کارت زائر شهید و چهره، عکس گرفتند و برگشتیم. اگر اجازه داشتیم برویم داخل چهبسا عدهای هنوز زنده بودند؛ و اگر دوستانی که قبل از ما اعزام شدند اجازه ورود میداشتند قطعاً از تعداد شهدا کاسته میشد.
مرحله بعدی ما دوباره اعزام شدیم به محل حادثه که اینجا خیلی اتفاقات عجیبی افتاد، سعودیها مجدداً اجازه ندادند که برویم. حالا اینجا ساعت 6 بعدازظهر است و حجم بسیار زیادی جنازه روی زمین. سرعت امدادرسانی بسیار کند و فشل؛ ما با یک ترفندی از داخل خیمه مصریها، خودمان را انداختیم وسط جایی که جنازهها روی زمین بود.
صحنه خیلی غمناکی بود، حجم وسعی از جنازهها روی یکدیگر قرارگرفته بود، یک عده از جنازهها حولههای احرامشان را رویشان کشیده بودند. دسته بعدی از جنازهها هنوز درهم بودند و از هم جدا نشده بودند، من نمیتوانم بگویم چقدر جنازه دیدم. به بدترین شکل ممکن اجساد این مهاجران الی الله روی هم انباشتهشده بود.
مأموران سعودی بالای سر جنازهها، شوخی میکردند و سیگار میکشیدند
اولاً به کسی اجازه نمیداند که از هیچ صحنهای عکس بگیرد؛ یعنی اگر شما میخواستید عکس بگیرید، دوربین و تلفن همراه را بلافاصله میگرفتند که همین اتفاق برای برخی از دوستان افتاد و تلفن همراهشان را ضبط کردند.
نکته دردناک دیگر که من شاهد بودم این بود که اگر اغراق نکنم به ازای هر جنازه روی زمین شاید سه نیروی سعودی آنجا ایستاده بود. میخندیدند، با هم راه میرفتند، شوخی میکردند و سیگار میکشیدند و انگار که این بدنهای روی زمین افتاده انسان نیستند، دریغ از یکلحظه کمک، فقط یک سری کارگرهای با لباسهای قرمز رنگ مشغول کار بودند. البته کار بسیار کند پیش میرفت. ما و دوستان در این شرایط در چادرهای اطراف محل حادثه دنبال مجروحین بودیم؛ یعنی احتمال میدادیم که افرادی زنده باشند و درون این چادرها رفته باشند. چون بدنهایی که روی زمین بودند همه به شهادت رسیده بودند و دیگرکسی زنده نبود. تخلیه جنازهها با کندی صورت میگرفت و تریلرهای انباشته از جنازه صحنه را ترک میکردند.
یک نکته وجود دارد که باید عزیزان به آن توجه کنند و آن این است که سعودیها در این سرزمین مقدس که محل نزول وحی و قدمگاه انبیاء و رسول خدا و معصومین علیهمالسلام است، قدرت مدیریت نظافت شهری را هم ندارند؛ یعنی مشاعر مقدسه عرفات، مشعر و منا، به یک زبالهدان بزرگ تبدیل میَشود. شما اگر این روزها به شهر مکه بیایید، کنار خیابانها پر از زباله است که منشأ بسیاری از بیماریهاست. از دولتی که خودش را خادم حرمین شریفین میداند اما مدیریت زبالههای شهری را نمیتواند انجام بدهد، شما انتظار دارید جنازهها و اجساد مطهر شهدا را زود جمعآوری کنند یا به حال محرومان رسیدگی کنند؟
من عذرخواهی میکنم از طرح این نکته که این بدنهای مطهر با زبالهها با هم بودند. این اجساد مطهر در کنار حجم انبوهی از زبالههای متعفن روی زمین افتاده بودند.
این شهدای مظلوم همه برای خود ستارگانی بودند؛ اما در بین اینها تکستارگانی فروزان داشتیم که در این نظام اسلامی بالنده شده بودند و به ثمر نشسته بودند. افراد صدیق و خدومی که ثلمه از دست دادن آنان به این راحتیها پر نخواهد شد؛ و خدمات آنان به اسلام و انقلاب هیچگاه از ذاکره ملت رشید ما پاک نمیشود. ملت ایران بعدها این عزیزان را بیشتر خواهد شناخت.
من در انتها فقط به چند نکته اشاره میکنم؛
یکی درباره بازار شایعاتی است که در داخل کشور شکلگرفته و متأسفانه یکی از دردهایی که من خودم تجربه کردم مربوط به همین شایعات بود، هنگامیکه وسط جنازهها بودیم من واقعاً حالم بد شده بود، آنقدر حادثه فجیع بود که دستوپایم سست شد و حیرت کردم. گوشهای نشستم. بعد از مدتی که به حال آمدم گوشی همراهم را نگاه کردم و در کمال ناباوری خبر فوت خودم را دریافت کردم. حجم انبوهی از پیامها و ابراز نگرانیها را مشاهده کردم. عدهای با بیتقوایی خبر فوت حقیر را در فضای مجازی منتشر کرده بودند و این عمل جز بیتقوایی چیز دیگری نیست. مدتی است مد شده به این قبیل کارها بداخلاقی میگویند درحالیکه جز بیتقوایی چیز دیگری نیست. من واقعاً همانجا تأسف خوردم که چرا عدهای نادانسته و یا از روی غرض اینگونه کارها را مرتکب میشوند. لذا خواهش میکنم در این مسئله اینقدر به حاشیهها و شایعات دامن زده نشود. به حال عزیزانی فکر کنیم که پاره تنشان هنوز مفقود است و ممکن است با خبرهای غلط ما آزار ببیند.