بازی خطرناک اوکراین در پازل آمریکا
_ اصغر زارعی در روزنامه حمایت نوشت: «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه دوشنبهشب پس از یک دوره تنش نفسگیر با غرب، بالاخره فرمان به رسمیت شناختن استقلال جمهوریهای «دونتسک» و «لوهانسک» را امضا کرد. پوتین معتقد است اوکراین بهجز همسایگی، بخشی از فرهنگ روسیه نیز به شمار میآید، اما نمیتواند نقش یک کشور مستقل را بازی کند و مجبور است به کشورهای دیگر مانند آمریکا تکیه داشته باشد. از زمانی که اوکراین تصمیم گرفت به دامن غرب پناه ببرد و مرزهای خود را به جولانگاه نیروهای ناتو تبدیل کند، روسیه نیز در یک اقدام کاملاً عقلایی و منطقی، سطح امنیتی مرزهایش را افزایش داد.
این هشدار، اما گویا بهاندازه کافی برای اوکراین و پدرخوانده آمریکاییاش کافی نبود. پوتین در پاسخ به بیتوجهی غرب به خواستههای امنیتیاش که پیشتر آن را برای کاخ سفید مکتوب کرده بود، یک گام دیگر برداشت و استقلال استانهای دونتسک و لوهانسک را به رسمیت شناخت.
در سال ۲۰۱۴ و پس از جدا شدن شبهجزیره کریمه از اوکراین، طرفداران روسیه در سه استان لوهانسک، دونتسک، و خارکیف اوکراین، خواستار برگزاری همهپرسی در مورد پیوستن به روسیه شدند. در همان سال، در استان لوهانسک، همهپرسی کسب استقلال از کییف برگزار شد و در این همهپرسی بیش از ۹۶ درصد رأیدهندگان به استقلال از اوکراین رأی دادند. با این وصف، اگر بنا به تغییر ژئوپلیتیک منطقه باشد، روسیه قاعده بازی را خوب بلد است و میتواند از بافت فرهنگی اوکراین به نفع خود استفاده کند؛ همانگونه که قبل از این درباره شبهجزیره کریمه این اتفاق افتاد، تحت حاکمیت روسیه در آمد و تحریمها و تهدیدهای غرب نیز راه بهجایی نبرد.
از سوی دیگر، کرملین نسبت به تحرکات آمریکا در شرق اروپا و سوءاستفاده این کشور از ظرفیتهای اجتماعی و سیاسی بهمنظور شعلهور کردن تنشهای خطرناک اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و هویتی هشدار داده بود. طی یک ماه گذشته خصوصاً ۱۰ روز اخیر، غولهای رسانهای وابسته به منظومه غرب، فضایی کاملاً تهاجمی علیه مسکو را در حوزه جنگ نرم شکل دادند. رسم شبکههای تلویزیونی و اجتماعی تاکنون این بود که دیپلماسی عمومی آمریکا را به شکل پوشیدهتر و غیرتهاجمی به مرحله اجرا میگذاشتند، اما در ماجرای تنش اوکراین، طی عملیاتی کاملاً هماهنگ، افکار عمومی را علیه روسیه تحریک و تهییج کردند تا نشان دهند مسکو قصد دارد به یک حمله گسترده و قریبالوقوع دست بزند.
مقامات آمریکایی از بایدن گرفته تا «آنتونی بلینکن»، وزیر خارجه و «لوید آستین»، وزیر دفاع آمریکا، دبیر کل ناتو، نخستوزیر و وزیر خارجه انگلیس، رئیسجمهور فرانسه، صدراعظم آلمان و همه مقامات غربی که با فدراسیون روسیه به نحوی زاویه داشتند، در آتش این جنگ روانی دمیدند و همگی با پیشبینیهای تخیلی، محدودههای زمانی یک هفتهای و دو سه روزه برای حمله روسیه به اوکراین تعیین کردند. این اظهارات، اما در واقع، یک نوع فضاسازی رسانهای بود تا اوکراین را برای ورود به جنگ علیه همسایه قدرتمندش تحریک کنند. «جو بایدن»، رئیسجمهور آمریکا در کسوت آتشبیار اصلی معرکه، چندین بار زمان حمله روسیه را به اوکراین پیشگویی کرده بود و «بوریس جانسون»، نخستوزیر نامحبوب انگلیس از جان مردم همسایه غربی روسیه مایه گذاشت و گفت همه اوکراینیها آماده جنگ با روسیه هستند!
این در حالی است که روسیه بارها اعلام کرده در موضع پدافندی قرار دارد و نمیخواهد جنگ به پا کند. همین دیروز، پوتین با رد ادعای اروپا و آمریکا مبنی بر تلاش مسکو برای احیای امپراتوری، اعلام کرد که برای دیپلماسی آمادگی دارد، این در حالی است که غرب همچنان اصرار دارد سرنا را از سرگشاد آن بزند و در عوض استقبال از دیپلماسی، محمولههای موشک و تسلیحات به اوکراین ارسال کرد.
پس از عربدهکشیهای واشنگتن و بروکسل، «ولودیمیر زلنسکی» نیز که تا چندی پیش از آمریکا به جهت متنشج کردن و نگران نمودن مردمش انتقاد کرده بود، تهییج شد و برخلاف توافق «مینسک»، منطقه دنباس خصوصاً مناطقی در دونتسک را زیر آتش گرفت. تأسیسات دونتسک و لوهانسک با خمپارههای کالیبر ۱۲۷ و ۱۲۲ دچار صدمات جدی شدند، زیرساختها اعم از زیرساختهای انتقال انرژی و حتی منازل مسکونی مورد اصابت پرتابههای کییف قرار گرفتند و فراتر از آن، مناطقی در «روستوف» روسیه نیز از آتش اوکراین در امان نماندند. همه این موارد در توافقنامه مینسک ممنوع اعلامشده بود، ولی یانکیها و جنگسالاران اروپایی ترجیح میدهند درباره نقض فاحش این پیمان هفتساله سکوت کنند.
از سوی دیگر، آمریکا نهتنها اوکراین را به نقض معاهده مینسک ترغیب کرده، بلکه پرواز مکرر پهپادهای «آر. کیو-۴» آمریکایی برفراز منطقه دنباس (واقع در استانهای دونتسک، لوهانسک و دنیپروپتروفسک) که توسط ارتش روسیه شناسایی شدهاند، حاکی از عقبه برنامه خطرناک واشنگتن و خواب شومی است که بایدن برای اوکراین دیده است.
بلندپروازی رئیسجمهور اوکراین در کنفرانس امنیتی مونیخ مبنی بر اینکه کشورش باید به سلاح هستهای دست پیدا کند، نیز حاکی از اتفاقات بسیار راهبردی در تقابل غرب با روسیه است. اظهارات زلنسکی که با کف و سوت متحدان غربی کییف همراه بود را نمیتوان یک رویکرد صرفاً تهدیدآمیز ارزیابی کرد. رئیسجمهور اوکراین به دلیل وابستگیهای شدید به غرب، ارادهای از خود ندارد، همانگونه که پروشنکو و دیگر رؤسای جمهور غربگرای این کشور، عددی در سیاست خارجی بهحساب نمیآمدند. بنابراین، وقتی زلنسکی از تهدید هستهای علیه یک ابرقدرت سخن به میان میآورد، در حقیقت به نمایندگی و نیابت از آمریکا و جرئت پوشالیای که واشنگتن به وی داده، در برابر مسکو عرضاندام میکند.
این در حالی است که جایگاه ضعیف اوکراین در معادلات منطقهای، حتی موجب مخالفت بعضی کشورهای اروپایی برای پیوستن کییف به ناتو شده و برخی از عقلای اروپایی از هماکنون هشدار دادهاند که اوکراین هستهای، امنیت اروپا را به خطر خواهد انداخت. ازنظر آنها، سرمایهگذاری روی شخصیت مذبذبی همچون زلنسکی حتی تهدیدکننده نظم بینالملل هم هست و نباید در زمین آمریکا بازی کرد؛ و بالاخره اینکه اظهارات مقامات غربی ازجمله جانسون مبنی بر اینکه صدای جنگ اوکراین به تایوان هم خواهد رسید، فارغ از کارکرد بازدارندگی آن، ثابت میکند که غرب خود را برای یک مواجهه گسترده و اساسی با شرق آماده کرده و پروژه گسترش هژمونی خود را در کشورهای ضعیف شرقی بهعنوان یک برنامه راهبردی در دستور کار خود قرار داده است.