مدارس مرگ در کانادا/چگونه هزاران کودک بومی قربانی سیاستهای نژادپرستانه شدند؟
- اکتشافات پی در پی گودالهایی با بقایای انسان و گورهای بی نشان در محوطههای نزدیک مدارس شبانه روزی ویژه کودکان بومی، نمکی را بر زخمی کهنه در کانادا ریخته و انتقادات بسیاری درباره نحوه رفتار با جوامع بومی در طول قرن بیستم، برانگیخته است.
به گزارش پایگاه «آرکید»، در مواجهه با نیاز به ادغام اقلیتهای مختلف آمریکایی در سیستم کانادا، دولت این کشور یک استراتژی همسان سازی اجباری را ایجاد کرد که بیش از همه بر بومیان متمرکز بود.
در قرن ۱۹ و ۲۰، تعدادی از مدارس شبانه روزی با بودجه دولتی که توسط سازمانهای مسیحی اداره میشد، ایجاد شدند.
این مدارس، کودکان بومی را به یادگیری سنتهای اروپایی مجبور میکردند؛ صدها هزار کودک به این مراکز فرستاده شدند، اما همه آنها شانس بازگشت به خانههای خود را نداشتند.
به دنبال اقدامات کمیسیون سلطنتی کانادا به ریاست «چارلز باگوت» در سال ۱۸۴۲، سیاست استعماری در کانادا از رویکردی که بر همزیستی با مردم بومی تأکید داشت، به رویکردی که مسیحی کردن آنها را در اولویت قرار میداد، تغییر کرد.
این اتفاق، از جمله جدا کردن کودکان بومی از پدر و مادرشان برای فاصله گرفتن آنها از زندگی سنتی و جذب آنها در فرهنگ اروپایی-کانادایی رخ داد.
«جان مک دونالد» که علاوه بر نخست وزیری کانادا، وزیر امور بومیان بود، دستور ایجاد سه مدرسه شبانه روزی در غرب کشور را صادر کرد که آغاز فرآیندی بر اساس مدل مدرسه شبانه روزی بومیان در آمریکا بود که در سال ۱۸۷۹ در ایالت پنسیلوانیا تاسیس شد.
به دلیل فقدان پرسنل و بودجه مورد نیاز، کار آموزشی به دست سازمانهای مسیحی افتاد؛ ازدحام بیش از حد جمعیت در این مدارس باعث گسترش بیماریها شده بود.
دولت وقت کانادا که به دلیل نرخ بالای مرگ و میر در این مراکز هشدار دریافت میکرد، در سال ۱۹۰۷ به «پیتر برایس» دستور داد تا گزارشی در این باره ارائه کند که به دلیل جدی بودن یافته ها، بیش از یک دهه پنهان مانده بود.
در سال ۱۹۲۲، «برایس» در کتابچهای که تحت عنوان «داستان یک جنایت ملی» منتشر شد، فاش کرد که طبق تحقیقات خود، ۲۴ درصد از دانش آموزانی که وارد این مدارس شده اند بر اثر بیماری سل جان خود را از دست داده اند که نتیجه شرایط غیربهداشتی این مراکز و کمبود پرسنل بهداشتی کافی بوده است.
بعلاوه، این پزشک نوشته بود که مدرسه شبانه روزی وجود داشته که تخمین زده میشود از زمان افتتاح آن، ۷۵ درصد دانشآموزان جان خود را در آن از دست دادهاند.
کمبود مزمن بودجه، که برخی از مراکز با مجبور کردن کودکان به کار نیم روزی آن را برطرف کردند و ازدحام بیش از حد به گسترش گسترده بیماری منجر شد.
هزاران شهادت از آزار جسمی، جنسی و روانی و ظاهر شدن اخیر قبرها، داستان سیاهی از آنچه در این مراکز رخ داده است را تکمیل کرده که بسیاری از کودکان هرگز از این مدارس یه خانههای خود برنگشتند.
یک کمیسیون تحقیق در سال ۲۰۱۵، ۳ هزار و ۲۰۰ دانش آموز بومی را در سراسر کانادا شناسایی کرد که هرگز به خانه هایشان بازنگشتند، در حالی که پروژه «پسران گمشده» عنوان کرده که بیش از ۴ هزار و ۱۰۰ کودک خردسال را شناسایی کرده که در طول اقامت خود در مدارس شبانه روزی جان باختند، که بسیاری از آنها در محوطه این مدارس دفن شدند.
در سرتاسر کانادا بیش از ۱۳۰ مدرسه شبانه روزی از این نوع بین سالهای ۱۸۶۰ و ۱۹۹۶ وجود داشت که ۱۵۰ هزار کودک بومی در آنها آموزش میدیدند، این اقدام در آمریکا، همسایه کانادا نیز اعمال میشد، که سیستم مشابهی با حداقل ۳۵۷ مدرسه شبانه روزی تا سال ۱۹۷۸ داشت.
در آن دههها، کودکان را از خانوادههایشان جدا میکردند، لباسهای سنتیشان را از آنها میگرفتند، موهایشان را کوتاه میکردند و بچههای کوچک را از عمل به فرهنگ بومیشان منع میکردند.
حتی در برخی موارد، به هر کودک شمارهای اختصاص داده میشد که به وسیله آن شناخته میشدند تا از استفاده نام بومی آنها اجتناب شود.
هدف اصلی این بود که کودکان بومی را وادار به همسان سازی در جامعه کانادا کنند؛ این به معنی کشتن فرهنگ بومی در قلب کودکان.
در آغاز هر سال تحصیلی، یک مامور برای امور بومی، به همراه افسران پلیس، گردشی در جوامع بومی عمدتاً عشایری انجام میداد تا بچههای کوچک بومی را شناسایی کرده و از خانواده هایشان بگیرند.
از سال ۱۹۲۰ و پس از اصلاح قانون مربوط به بومیان، رضایت والدین دیگر ضروری نبود.
«دانکن کمپبل اسکات»، معاون سرپرست وزارت امور بومیان در آن زمان، مقاصد خود را به وضوح بیان کرد؛ او گفته بود «من میخواهم از شر مشکل بومیان خلاص شوم؛ هدف ما این است که تا زمانی ادامه دهیم که حتی یک بومی در کانادا وجود نداشته باشد که در بدنه سیاست جذب نشده باشد.»