بالای جدول در اختیار صنعتیها و دولتیها/ جنگ نابرابر در پایین جدول
- با گذشت دوازده هفته از رقابتهای لیگ برتر فوتبال تقریباً وضعیت تیمها مشخص است و میتوان حدس زد چه تیمهای در پایان نیم فصل اول در نیمه بالایی جدول قرار خواهند گرفت. هر چند رقابت در جدول ردهبندی بسیار نزدیک است، اما با وضعیتی که تیمها دارند بعید است انتهای جدول تغییرات چندانی داشته باشد؛ هر چند هنوز بالای جدول دستخوش تغییر میشود.
آنچه بیش از همه در این بین خودنمایی میکند تجمع تیمهای دولتی و صنعتی در بالای جدول است. تیمهایی که از سفره دولت ارتزاق میکنند که برای همه مشخص هستند و همیشه یک پای قهرمانی و کسب سهمیه بودهاند. این بار دیگر رقبایشان هم از جمع صنعتیها گلچین شده و خودی نشان دادند تا صدر جدول در قرق دولتیها و صنعتیها باشد.
در پایین جدول، اما وضع کاملاً متفاوت است. تیمهای خصوصی که توان رقابت با صنعتیها و دولتیها را ندارند نه تنها در میانه جدول بلکه در انتهای جدول چنان عزلت گزیدهاند که بعید است خیزی برداشته و تکانی بخورند.
*امیدی به پایین جدول نیست
در این میان اما شرایط تیمهای نفتی عجیبتر است؛ دو تیم نفتی که طی سالها صورت خود را با سیلی سرخ نگه میداشتند دیگر جای خالی برای سیلی زدن به خود ندارند و این بار از همان ابتدا تکلیف خود را مشخص کرده و در انتهای جدول جا گرفتند. روند ناکامی آنها چنان عیان است که بعید است حداقل تا نیم فصل اتفاق خاصی رخ دهد. هر چند با تلاشی که بالاسریهایشان میکنند بعید است تغییری ایجاد شود و تیمی جایگزین آنها شود. در پایین جدول شاید اعتراف به نابرابری جنگ لیگ برتریها کار راحتی باشد، اما مهمتر از آن دلیل این نابرابری است.
وقتی دولتیها به هر طریقی از منابع دولتی ارتزاق میکند و صنعتیها به راحتی از راههای مختلف از منابع وزارتخانه سود میبرند چرا در جمع پایین جدولیها شرایط به شکل دیگری است؟ چطور تیمهای تحت پوشش یک وزارتخانه مشکل مالی ندارند، اما در وزارت خانه کناری تیمها ریاضت میکشند؟
*تبانی ناشایستها برای سقوط
مسائل مالی تنها معضل این تیمها نیست. این روزها تیمهایی که مشکل مالی، مدیریتی و حتی مالکیتی دارند به تبعیت از مدیران خود در وظایف خود کوتاهی میکنند. بار فنی بازی این تیمها هم پایین است و آنقدر کسل کننده، بی هدف و بی برنامه بازی میکنند که دیگر هیچ رقبتی به تماشای ۹۰ دقیقه از بازیشان نیست. این که تیمی مشکل مالی دارد یک بحث است، اما این که در این مشکلات غرق شود و از پس وظایف فنی بر نیاید بحث دیگری است. بیشتر مثل این است که ناشایستها در یک جا جمع شدند تا زمینههای سقوط یک تیم را رقم بزنند. مربیان اغلب این تیمها کارنامه درخشانی نداشته و برخی اصلا کارنامه ندارند. هر کدام از این مربیان یک جای کارشان میلنگد. در یارگیری موفق نبودند و تیمشان روح جنگنده و میل برنده بودن ندارد.
تیمهای صنعتی و دولتی در بالای جدول واقعا چه حرفی برای گفتن دارند؟ آنها که صرفاً مصرف کننده هستند میتوانند با بودجهای که در اختیارشان قرار میگیرد کار اصولی انجام دهند و بار لیگ را بالا ببرند، اما تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد سه امتیاز است. نه این که برنده شدن که جان فوتبال است مهم نباشد، اما لازم است کمی از این مغزها استفاده شود.
مگر اینها نمیتوانند به جای مصرف گرایی، تولید کننده هم باشند و نه تنها خود بلکه دیگر تیمها را هم تغذیه کنند و اتفاقا درآمدی داشته باشند. شاید به این شکل تورم موجود در فوتبال هم کاهش یابد و برخی بازیکن درجه دو که هیچ کارایی هم در این چند هفته از خود نشان ندادند بیجهت برای خود قیمت آنچنانی تعریف نکنند.
*جای خالی تماشاگر و فوتبالی که دیگر جذاب نیست
لیگ برتر مدتی است با خلاء بزرگی رو به رو شده است. کرونا که آمد ورزشگاهها خالی از تماشاگر شد، اما نباید خودمان را فریب دهیم. از یاد نبریم در این اواخر قبل از کرونا هم هواداران همچون گذشته فوتبال ایران را تحویل نمیگرفتند. نه این که فوتبال ما خیلی بد باشد بلکه توقعات از فوتبال با تماشای لیگهای معتبر بالا رفته است. فرض کنید تماشاگر هم بیاید مگر چند هفته دوام میآورند. آنها هم که چند بازی برای خالی کردن عقده خانه نشینی به دلیل کرونا به ورزشگاه بیایند خیلی زود خسته میشوند. همین غیبت تماشاگران شاید عمده حلقه گمشده فوتبال ایران است.
بدون شک اگر تماشاگر باشد، اگر شور به ورزشگاهها برگردد چه بسا دیگر این فاصله طبقاتی موجود در لیگ برتر تا این حد به چشم نیاید. آنوقت است که تیمها برای حضور در آبادان بار دیگر به یاد تقابل با آن طلاییپوشان متعصب روی سکو میافتند و در مسجدسلیمان و مشهد هم همین شرایط ایجاد میشود. آنوقت است که این جدال نابرابر فقیر و غنی رنگ میبازد و دیگر صنعتیها و دولتیها به خاطر پولشان شاید نتوانند صدر جدول را به قُرُق خودشان در آورند. چرا که به نظر میرسد تیمهای صنعتی و دولتی هم به واسطه پولشان است که در صدر قرار دارند و اگر زیپ جیب دولت بسته شود آنها هم همچون قعرنشینان باید برای نیفتادن دست به دعا شوند.