طرحی که جایگزین جریمه مالی متخلفان شد؛ موافقان و مخالفان طرح موتوریار چه میگویند؟
_ روزنامه جامجم نوشت: مردهای کاورپوش در گوشهگوشه شهر دیده میشوند؛ موتورسوارهایی که قرار است جزای تخلفشان را در قامت موتوریار و با ایستادن در کنار خیابان پرداخت کنند؛ تابلوهای ایست را از دستشان آویزان میکنند، به درخت یا جدولی در کنار خیابان تکیه میدهند تا این زمان مجازات زودتر سپری شود. زمستان سال گذشته بود که طرحی با ماهیت مجازات جایگزین در دستور کار رئیس پلیس راهور تهران بزرگ قرار گرفت تا بهجای جریمه و انتقال موتور افراد متخلف به پارکینگ، آنها ۲ ساعت درکنار پلیس برای نظم بخشیدن به ترافیک فعالیت کنند.
این طرح ابتدا در ۶۰ نقطه از شهر اجرایی شده بود، اما در گذر زمان به مناطق تحت پوشش این طرح افزوده شد. طرح موتوریار از همان ابتدا همچون شمشیری دو لبه عمل کرد و همانطور که موافقان از حذف هزینه مالی موتورسواران متخلف حمایت میکردند، در سوی دیگر میدان، منتقدان بودند که زیر سؤال رفتن کرامت انسانی را پاشنه آشیل طرح میدانستند.
اطراف میدان سپاه، درست روبهروی سازمان نظام وظیفه، محل استقرار دائمی افسران راهنمایی و رانندگی است که طرح موتوریار را اجرا میکنند و به موتورهایی که به هر نحو در فهرست تخلفات راهنمایی و رانندگی جای میگیرند، دستور ایست میدهند. صبحها خیابانهای شهر پر است از مردان موتورسوار و شلوغترین ساعت کاری این مأموران راهنمایی و رانندگی در همین لحظهها سپری میشود. بسیاری از موتورسوارها با دیدن مأموران تلاش میکنند تا مسیر خود را تغییر دهند و از این طریق راهی برای نجات پیدا کنند، اما چراغ قرمزها و ترافیک در نقاطی از شهر مانند میدان سپاه راه گریزی برای موتورسوارها باقی نمیگذارد.
نیما یکی از همان موتورسوارهایی بود که بهدلیل تخلف تشخیص داده شده از سوی مأموران مجبور شده بود، با یک تابلوی ایست و کاوری بر تن در ضلع غربی میدان بایستد. این موتوریار با خرسندی خاصی از وضعیت پیش آمده صحبت میکرد چرا که از نظر او توقیف نشدن موتور اتفاق مبارکی است و اشکالی ندارد که برای ۲ ساعت با پوشیدن کاور موتوریار در گوشهای از خیابان بماند؛ «من دیروز یک موتور خریدم و سند آن هم همراهم است، چون صاحب قبلی روی پلاک موتور قاب گذاشته بود، پلیس من را متوقف کرد. هر چقدر تلاش کردم که توضیح بدهم و حتی سند را به مأمور پلیس نشان دادم تا شاید با دیدن زمان خرید موتور دلش به رحم بیاید، اما فایده نداشت. در هر صورت اینکه گوشه خیابون با این کاور بایستم خیلی بهتر از این است که موتورم راهی پارکینگ شود و هزار و یک دردسر برای آزاد کردن موتور بکشم. من راضی هستم و مشکلی ندارم که در این شرایط اقتصادی با این روش جریمه شوم.»
طرح موتوریار در میان موتورسوارها با نگاههای متفاوتی همراه است، اما بهطور کلی موتورسوارهای متخلف در روزگار گرانی ترجیح میدهند تا دقایقی را در کنار خیابان سپری کنند و تن به رهسپاری وسیله نقلیه خود به پارکینگهای پلیس ندهند چرا که دیگر خرید موتور در دسته خریدهای کمهزینه جای نمیگیرد و برخلاف چند سال پیش که موتورسوارهای متخلف بهدلیل هزینه بالای ترخیص، موتور خود را در پارکینگهای پلیس رها میکردند، در شرایط فعلی اقتصادی، این کار برای موتورسوارهای متخلف صرفه اقتصادی ندارد.
حرف از تأثیر چنین طرحها و در واقع استفاده از مجازات جایگزین که میشود، نیما کاور پوشیده شده روی کاپشنش را کمی جابهجا میکند و با لحنی جدی از فواید این اتفاق میگوید، اینکه حاضر است حتی چندین ساعت در این نقطه بایستد و دیر به کارهایش برسد، اما درد توقیف موتور برایش رقم نخورد؛ «بعضیها که کلاسشان بالاست، فکر میکنند با چند دقیقه ایستادن سر چهارراه و دور میدان چه اتفاقی برایشان میافتد و انگار از شأنشان کم میشود، اما اگر نظر من را بخواهی بدون تعارف میگویم که این کار برای من بهتر است.».
اما همه موتوریارها نظری مشابه نیما ندارند، کم نیستند موتوریارهایی که با عصبانیت از این اتفاق حرف میزنند و خود را شایسته چنین رفتاری نمیدانند.
محمد که در ورودی یک اتوبان متوقف شده بود، با بیحوصلگی و عصبانیت از این اتفاق حرف میزند. تابلوی ایست کوچک را در کنار کیف چرمیاش جای داده و با بینظمی بسیار کاور را روی کت خود کشیده بود؛ «من خلافی نکردم، عجله داشتم به محل کارم برسم، به همینخاطر کلاهم را در خانه جا گذاشتم، حالا بیا و این مأمور را متوجه کن که من برای نخستین بار این کار را کردم. این کار جز تحقیر من نتیجهای ندارد. چرا در شرایطی که همه تحت فشار هستیم، باید من را اینجا گرفتار کنند و تمام برنامههای کاریام با مشکل روبهرو شود. الان رئیس من قبول میکند که من به این دلیل دیر رسیدم که ۴۰ دقیقه در گوشهای از خیابان با کاور موتوریار ایستاده بودم؟»
سربازی که در فاصلهای دورتر از محمد ایستاده بود، وقتی با این سؤال مواجه میشود که «این طرح چقدر تخلف را در موتورسوارها کم کرده است؟»، با دستپاچگی صادقانهای سریع جواب میدهد: «از نظر من هیچی». هر چند این سرباز جوان به سرعت نظرش را تغییر داد و گفت: «بهطور کامل که نمیتوان گفت هیچی»، اما در ادامه حرفهایش این جمله را اضافه کرد: «خانم! راستش را بخواهی، موتورسوارها با این کارها درست نمیشوند، اما ترجیح موتورسوار خلافکار این است که به جای توقیف موتور برای چند دقیقه در کنار خیابان با کاور موتوریار وقت بگذراند.»
حسن که پشت چراغ قرمز نیایش از جانب مأمور راهنمایی و رانندگی متوقف شده با شوخی و خنده زمان خود را سپری میکند تا حدی که با مأموران پلیس و باقی موتوریارها هم عکس یادگار میگیرد. حسن تمام جملاتش را با خندههای از ته دل میگوید و وقتی از او میپرسم «آیا این اتفاق باعث میشود تا دفعه دیگر خلاف نداشته باشید؟» با قهقههای دنبالهدار میگوید: «بله! خیلی تأثیر دارد، دفعه بعد از این مسیر به سرکار نمیروم.»
هر چند از ابتدا قرار بود که ۲ ساعت برای این مجازات جایگزین درنظر گرفته شود و در واقع موتورسوارهای متخلف ۲ ساعت در قامت موتوریار در کنار مأموران پلیس راهنمایی و رانندگی فعالیت کنند، اما از صحبتهای این موتوریارها و سرباز راهنمایی و رانندگی مشخص است که موتورسوارها در زمانی کوتاهتر این نقش را میپذیرند و در این مدت نیز مسئول انجام کار خاصی نیستند. حسن درباره این موضوع میگوید: «من نیم ساعت کنار جدول با کاوری که به من دادند، نشستم. در تمام این مدت هم با موبایلم بازی کردم، قرار نیست کار خاصی انجام بدهم.»، با خنده ادامه میدهد: «مثلا بیشتر خواستهاند من آینه عبرت بقیه موتورسوارها بشوم.»
تکرار چنین روایتهایی از زبان افرادی که خود در نقش موتوریار قرار گرفتهاند یا شاهد حضور آنها در خیابانهای شهر بودند، موجب میشود تا این طرح همچنان با، اما و اگرهایی همراه شود. بر این اساس باید گفت که در مسیر اجرای طرح موتوریار هرچند که استفاده از مجازات جایگزین مورد توجه قرار گرفته است، اما نقاط پر ابهامی همچون اجرای نادرست طرح و تشهیر موتورسواران متخلف در جای خود باقی است.
طرح موتوریار به تنهایی چاره کار نیست
جاجرمی- جامعهشناس شهری
مدتهاست که طرحی با عنوان موتوریار در شهر اجرایی میشود، این طرح با وجود نیت مناسبی که در ابتدای راه داشت از مسیر خود فاصله گرفت، چرا که تجربه بنده در گفتگو با برخی از موتوریارها نشان از این واقعیت دارد که این طرح در تغییر مسیر قانون گریزی موتورسوارها اثرگذار نبوده است. این موضوع از چند جنبه قابل بحث است. اول باید قبول کرد که کرامت انسانی بهواسطه تحقیر متخلفان، وادار ساختن آنها برای پوشیدن کاور موتوریار و ایستادن در گوشهای از خیابان زیر سؤال میرود. چنین شیوهای دیگر قدیمی شده است چرا که در کشورهای دیگر نیز برای مجازات جایگزین بر فعالیت اجتماعی تکیه میکنند، از سوی دیگر باید نگاه عمیقتری به موضوع داشت و قبول کرد در شرایطی که ساختار مشکل دارد، زمینه برای قانونگریزی مهیا میشود. ما در شهری زندگی میکنیم که چنین ظرفیتی از انسانها و خودروها را نمیتواند تحمل کند، در چنین شرایطی نمیتوان اقدام خاصی انجام داد و چنین طرحهایی با وجود اهداف درست اولیه در حد نمایشی باقی میمانند و طرحهایی همچون موتوریار بهتنهایی چاره کار نیست.
باید قبول کنیم که موتوسوارها بهدلیل ناآگاهی دست به اقدامهای خلاف قانون همچون پوشاندن پلاک خودرو نمیزنند بلکه بسیاری از آنها نسبت به خلاف خود آگاه هستند و برای عبور از مسیرهای پرترافیک و تردد پرسرعت دست به خلاف میزنند. بهعبارت دیگر بخشی از تخلفهای افسارگسیخته موتورسواران محصول شهرهایی است که در ساختار دچار مشکل است و این اتفاقات از شرایط توسعهنیافتگی است؛ بنابراین مجازات جایگزینی مانند موتوریارها بهدلیل وجود مشکل در ساختار شهرها به نتیجه مطلوب مسئولان مدیریت ترافیک شهری ختم نمیشود و موتورسوارها تنها به آن دلیل که با مسئله توقیف موتور روبهرو نشوند، برای دقایقی نقش موتوریار را قبول میکنند، اما ممکن است بهدلیل مشکلات ساختار شهری، باز هم دست به این تخلف بزنند.
در این میان نباید فراموش کرد که این مجازات جایگزین به این دلیل شکل گرفت که مسئولان راهنمایی و رانندگی متوجه شدند که توقیف موتور چاره کار نیست و به همین دلیل راهحلهای دیگر را در دستور کار قرار میدهند؛ راهحلهایی که درصورت حل نشدن مشکلات ساختار شهرها، اثرگذار نخواهند بود و ممکن است که موتوریار پس از آنکه کاور مخصوص این کار را از تن خود درمیآورد، باز هم در فکر تخلف دیگری باشد.