تکلیف امروز فیلسوفان مسلمان چیست؟
لازم است همه فیلسوفان با توجه به درک و فهم خود از اسلام ناب، یک فلسفه سیاسی داشته باشند و بهترین نوع زندگی و تعامل اجتماعی را تبیین کنند و با مهندسی کردن حیات سیاسی اجتماعی بشر، رفتارهای اجتماعی و ماهیت حکومت دینی را معلوم کنند.
خبرگزاری میزان -
در دنیای معاصر غرب، فیلسوفان غربی تئوریسینهای سیاسی آنان هستند و برای همه مسائل سیاسی نظریه پردازی میکنند.
برخی از فیلسوفان ایرانی نیز تمام قد در راه تعالی مردم و کشور و حکومت دینی ایستاده اند و بعضی نیز یا کار به فلسفه سیاسی اسلام ندارند، یا در میدان عمل، حاشیه نشین هستند و یا در فرهنگ بیگانه هضم شده اند و خود به سخنگویان و مبلغان فلسفه سیاسی غرب تبدیل گشته اند.
امروز لازم است همه فیلسوفان با توجه به درک و فهم خود از اسلام ناب، یک فلسفه سیاسی داشته باشند و بهترین نوع زندگی و تعامل اجتماعی را تبیین کنند و با مهندسی کردن حیات سیاسی اجتماعی بشر، رفتارهای اجتماعی و ماهیت حکومت دینی را معلوم کنند و با بهره گیری از غنای والا و ظرفیتهای بالای فلسفه سیاسی اسلام ناب، پشتوانه علمی نظام جمهوری اسلامی ایران باشند.
فلسفه سیاسی اسلام، انسان سازی و جامعه سازی را یکی از بزرگترین هدفهای خود میداند و فیلسوف مسلمان با بینش توحیدی و فهم درست از مبانی دین، میتواند انسانها و جامعه را به سمتی ببرد که:
۱. در هر لحظه بدانند در کجای راه هستند؛
۲. در هر لحظه بدانند به سمت کدام هدف در حرکتند؛
۳. با دقت و درایت، قدرت تحلیل پیدا کنند؛
۴. وظیفه خطیر خود را در هر شرایط و زمان و مکان تشخیص دهند؛
۵. نوع مقابله با موانع رشد جامعه انسانی را بشناسند؛
۶. جامعه بشری را به سمت تعالی و رشد و صلاح ببرند؛
۷. مردم را به سمت سعادت هدایت کنند.
این همان راهی است که فیلسوف ایرانی در جلوی بشر امروز باز کرد و فیلسوف غربی در برخی از موارد - البته در راستای تفکر الحادی - از ما پیشی گرفت و بعضی از ما در غفلت فرو رفتیم و از ادامه مسیر باز ماندیم.
اگر فیلسوفان دینی وارد گود عمل به تکلیف شوند، و برای همه مسائل حیات و زندگی سیاسی نظریه پردازی کنند و به صورت فعال در میدان حیات اجتماعی حضور پیدا نمایند، جامعهای را شکل میدهند، که:
۱. خدا محور باشد؛
۲. امامت محور باشد؛
۳. هدایت محور باشد؛
۴. عدالت محور باشد؛
۵. معنویت محور باشد؛
۶. فرهنگ محور باشد؛
۷. اخلاق محور باشد؛
۸. اسلام محور باشد؛
۹. قانون محور باشد؛
۱۰. عقل محور باشد؛
۱۱. تکامل محور باشد؛
۱۲. عزت محور باشد؛
۱۳. مجاهد محور باشد؛
۱۴. عمل محور باشد؛
۱۵. فضیلت محور باشد؛
۱۶. معرفت محور باشد؛
۱۷. شایسته محور باشد؛
۱۸. تکلیف محور باشد؛
۱۹. وحدت محور باشد؛
۲۰. انسانیت محور باشد.
پس تکلیف فیلسوفان اسلامی در عصر حاضر بسیار سنگین است و شایسته است آنان با درایت و حکمت، در جایگاه تئوریسینهای سیاسی نظام دینی بنشینند و با نظریه پردازی دقیق، بهترین و زیباترین زندگی را برای ملت ایران و مسلمانان جهان فراهم سازند و راه نفوذ فرهنگ غربی را سد کنند.
- حجتالاسلاموالمسلمین علی شیرازی جانشین رئیس سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح - اگر تاریخ فلسفه را بررسی کنیم؛ به روشنی مییابیم که ما در فلسفه استاد غرب هستیم. همه قبول دارند که در فلسفه، شرق استاد غرب است و ایران جزو پیشروان فلسفه در دنیاست.
در دنیای معاصر غرب، فیلسوفان غربی تئوریسینهای سیاسی آنان هستند و برای همه مسائل سیاسی نظریه پردازی میکنند.
برخی از فیلسوفان ایرانی نیز تمام قد در راه تعالی مردم و کشور و حکومت دینی ایستاده اند و بعضی نیز یا کار به فلسفه سیاسی اسلام ندارند، یا در میدان عمل، حاشیه نشین هستند و یا در فرهنگ بیگانه هضم شده اند و خود به سخنگویان و مبلغان فلسفه سیاسی غرب تبدیل گشته اند.
امروز لازم است همه فیلسوفان با توجه به درک و فهم خود از اسلام ناب، یک فلسفه سیاسی داشته باشند و بهترین نوع زندگی و تعامل اجتماعی را تبیین کنند و با مهندسی کردن حیات سیاسی اجتماعی بشر، رفتارهای اجتماعی و ماهیت حکومت دینی را معلوم کنند و با بهره گیری از غنای والا و ظرفیتهای بالای فلسفه سیاسی اسلام ناب، پشتوانه علمی نظام جمهوری اسلامی ایران باشند.
فلسفه سیاسی اسلام، انسان سازی و جامعه سازی را یکی از بزرگترین هدفهای خود میداند و فیلسوف مسلمان با بینش توحیدی و فهم درست از مبانی دین، میتواند انسانها و جامعه را به سمتی ببرد که:
۱. در هر لحظه بدانند در کجای راه هستند؛
۲. در هر لحظه بدانند به سمت کدام هدف در حرکتند؛
۳. با دقت و درایت، قدرت تحلیل پیدا کنند؛
۴. وظیفه خطیر خود را در هر شرایط و زمان و مکان تشخیص دهند؛
۵. نوع مقابله با موانع رشد جامعه انسانی را بشناسند؛
۶. جامعه بشری را به سمت تعالی و رشد و صلاح ببرند؛
۷. مردم را به سمت سعادت هدایت کنند.
این همان راهی است که فیلسوف ایرانی در جلوی بشر امروز باز کرد و فیلسوف غربی در برخی از موارد - البته در راستای تفکر الحادی - از ما پیشی گرفت و بعضی از ما در غفلت فرو رفتیم و از ادامه مسیر باز ماندیم.
اگر فیلسوفان دینی وارد گود عمل به تکلیف شوند، و برای همه مسائل حیات و زندگی سیاسی نظریه پردازی کنند و به صورت فعال در میدان حیات اجتماعی حضور پیدا نمایند، جامعهای را شکل میدهند، که:
۱. خدا محور باشد؛
۲. امامت محور باشد؛
۳. هدایت محور باشد؛
۴. عدالت محور باشد؛
۵. معنویت محور باشد؛
۶. فرهنگ محور باشد؛
۷. اخلاق محور باشد؛
۸. اسلام محور باشد؛
۹. قانون محور باشد؛
۱۰. عقل محور باشد؛
۱۱. تکامل محور باشد؛
۱۲. عزت محور باشد؛
۱۳. مجاهد محور باشد؛
۱۴. عمل محور باشد؛
۱۵. فضیلت محور باشد؛
۱۶. معرفت محور باشد؛
۱۷. شایسته محور باشد؛
۱۸. تکلیف محور باشد؛
۱۹. وحدت محور باشد؛
۲۰. انسانیت محور باشد.
پس تکلیف فیلسوفان اسلامی در عصر حاضر بسیار سنگین است و شایسته است آنان با درایت و حکمت، در جایگاه تئوریسینهای سیاسی نظام دینی بنشینند و با نظریه پردازی دقیق، بهترین و زیباترین زندگی را برای ملت ایران و مسلمانان جهان فراهم سازند و راه نفوذ فرهنگ غربی را سد کنند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *