استقلالخواهی در سپهر جامعه اسلامی
- رهبر انقلاب اسلامی درباره اقدام انقلابی امام خمینی (ره) در برابر قانون کاپیتولاسیون فرمودند: «امام عزیز ما، در مقابل طرح کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکائیها ایستاد و به خاطر این اعتراض، روز ۱۳ آبان با حال غربت و تنهائی، به وسیلهی مزدوران آمریکا از ایران تبعید شد. در آن روز و در این تبعید، هیچ کس در کنار امام نبود. اما امام را از خانهاش ربودند و در غربت کامل، او را در روز ۱۳ آبان سال ۴۳ از ایران تبعید کردند. پانزده سال بعد فرزندان امام، یعنی جوانان انقلابی دانشجو، در روز ۱۳ آبان رفتند لانهی جاسوسی آمریکا در تهران را تسخیر کردند؛ آمریکا را از ایران تبعید کردند. ببینید فعل و انفعال حرکت مردمىِ متکی به ارادهی الهی و قدرت الهی، چه کار میکند. امام در آن غربت در تبعید ایستاد، با کمال استقامت راه را دنبال کرد و مردم را کمکم و بمرور آورد وارد صحنه کرد. امام مردم را بیدار کرد.» (۱۳۹۰/۸/۱۱)
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت چهارم آبان، مصادف با سخنرانی امام خمینی علیه تصویب قانون کاپیتولاسیون در سال ۱۳۴۳ یادداشتی از آقای عیسی مولوی وردنجانی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران منتشر میکند.
مناسبتهای تاریخی بهمثابهی نماد و سمبلی میماند که در درون خود معانی فراوانی را جای داده است. از جملهی این نمادها، روز سیزده آبان است که بههیچوجه نباید رویکرد تاریخی به این روز داشت، بلکه این روز حاکی از طمعورزی آمریکاییها و سریان روح استکباری نظام سلطه بر کشور است و از سوی دیگر، نماد فریاد حقطلبانهی امام خمینی رحمهاللهعلیه محسوب میشود که پس از سالها استقامت به ثمر نشست. بنابراین، روز سیزده آبان روندِ گذار یک ملت از حقارت ملی بهسمت عزت ملی را انعکاس میدهد.
روند سیاست هویتزدایی در اندیشه استعمارگران
هر جامعهای به فراخور خویش دارای شخصیت فرهنگی است که از مجموعه عقاید و ایمان، ارزشها، الگوها و آدابورسوم ویژهای انتظام یافته است که به آن جامعه هویت میبخشد. چنین هویتی، موجودیت و استقلال آن ملت را تضمین میکند. بهعبارتی، خودآگاهی هر جامعهای مرهون هویت آن جامعه است. سیاست استعمارگران در کشورهای اسلامی، تلاش برای از بین بردن این هویت در کشورها بوده است. برای نمونه، آرنولد توینبی، پروژهی هویتزدایی در ترکیه را مورد تقدیر قرار میدهد و آن را الگویی برای دیگر کشورها بهشمار میآورد.
با مخدوشکردن چنین هویتی در جوامع است که انگلیس توانست سیطرهی خود را از شبهقارهی هند تا مصر و جنوب شرقی آسیا امتداد دهد. همچنین فرانسه در مرتبهای پس از انگلیس بهلحاظ استثمارگری ملتها بهطور عمده در آفریقا و سپس بخشی از جنوب شرقی آسیا پرداخت. در سوی دیگر، آمریکا در حوزهی اقیانوس آرام به تلاشهای توسعهطلبانه پیوست. همچنان که استعمار جهانخوار از کشورهای اسلامی غفلت نکرده بود.
در ایران جریان هویتزدایی با جریان مشروطه آغاز شد و طیفی بهدنبال آمال و نیل به دستاوردهای غربی، چشم بر تمدن و فرهنگ کهن ایران فروبستند و بهدنبال غربیکردن ایران گام برداشتند. در این رهیافت است که سرگوراوزلی مبتنی بر سیاست هویتزدایی در اندیشهی استعمارگران، در گزارش خود مینویسد برای سیطره ما «عقیدهی صریح و قاطعانه من این است که بهترین سیاست این خواهد بود که کشور ایران را در همین ضعف و توحش و بربریت نگه داریم.» بدین خاطر، با روی کار آمدن رضاخان چنین الگویی بهسمت عملیاتیشدن سوق یافت.
شروع سیاست هویتزدایی استعمار از زمان رضاشاه در ایران
از جمله اقدامات رضاشاه بر مبنای سیاستهای دیکتهشدهی استعمار، «بیهویتساختن» جامعهی ایران از طریق همسوسازی حکومت خود با فرهنگهای القاءشدهی غربی و تحول و دگرگونسازی در معیارهای فرهنگی و اجتماعی ایران بود. البته افرادی، چون کسروی در این دوران بهدنبال احیای هویت ملی بودند؛ امّا مقصودشان از چنین تلاشی، مقابلهسازی این هویت با هویت دینی جامعه بود. به همین خاطر، امثال او هویت دینی ایرانیان را جهت هویت خودساختهی خویش، با نام «هویت خردگرا»، به مسلخ بردند.
فرایند نفی هویت و استقلال فرهنگی و سیاسی ایران با کارویژههای خادمان روشنفکر با انتشار روزنامههایی از جمله حبلالمتین در هند، روزنامهی نسیم شمال، مساوات، صوراسرافیل، قانون و ... با ترویج اندیشههای غربی در بین جامعه شروع شد تا اینکه در دوران محمدرضاشاه بهصراحت مسئلهی نفی اسلام را پیش کشیدند و با روی کارآمدن اسدالله علم که بهصورت علنی توهین به اسلام میکرد و اجرای طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی همواره برای اضمحلال تفکر اسلامی از کالبد جامعهی ایران تلقی میگردید، امّا با شکست این سیاست، رژیم پهلوی بهسمت فرقههای اقلیت در کشور رفت و با حاکمیت امیرعباس هویدا مناصب اجرایی کشور را عملاً در اختیار جریان بهاییها قرار داد و سازوکار اجتماعی ایران با سیاستهای فرهنگی بهاییان مهندسی میشد. دولت پهلوی در این دوران با اجرای اصلاحات ارضی، انجمنهای ایالتی و ولایتی و کاپیتولاسیون، مناسبات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را تماماً وابسته به استکبار جهانی کرد.
پیامد اعمال سیاستهای استعمارگران علیه کشورهای اسلامی
در حقیقت، سیاست استعمارگران بر این محور قرار داشت که روحیهی مسلمانان را خُرد کنند. وضعیت بهگونهای شده بود که مسلمان به مسلمانی خود افتخار نمیکرد؛ در کشورهایی از جمله ایران، کشورهای عربی، شبهقاره هند، کشورهای آسیای میانه و آسیای دور در آفریقا و اقلیتهای اسلامی در اروپا و آمریکا چنین سیاستی اعمال میگردید. این در حالی بود که وقتی اروپاییها با کشتیهایشان به منطقهی آسیا، آفریقا، غرب آسیا و مناطق مسلماننشین سفر میکردند، از روحیهی مقاومت مسلمانان واهمه داشتند. بدین خاطر برای آنکه بتوانند مقاومت و روحیهی مسلمانان را درهم شکنند، اقدام به توطئه کردند. بیش از دویست سال دولتهای غربی در دنیا علیه مسلمانان اقدام کردند؛ انگلیسیها در هند، فرانسویها در آفریقا و در الجزایر و کشورهای دیگر مسلمان و برخی دیگر از کشورهای غربی در جوامع اسلامی ظلمهای آشکاری کردند. تلاش اروپاییها بر این بود تا بستر اجرای احکام اسلامی در جامعه برچیده شود تا مسلمانان را از احکام اسلامی دور نگه دارند و از این رهیافت روحیهی اسلامی آنها را بزدایند و تحقیرشان کنند. پیامد اعمال این سیاستها برای کشورهای اسلامی که در تحولات بینالملل تأثیرگذار بود و در چشم هر قدرتمندی حائز اهمیت شمرده میشد، آن بود که بهعنوان کشورهای جهان سوم تلقی شوند؛ امّا امام خمینی چنین وضعیتی را تاب نیاورد و تمرکز مبارزاتش را بر بازتولید عزت برای مسلمانان قرار داد.
آغاز مبارزات ضد سیاستهای استعمارگران توسط امام خمینی (ره)
در آغاز مبارزات، امام خمینی رحمهاللهعلیه در جریان کاپیتولاسیون تنها حق ملی را مطالبه کرد. ایشان در سخنرانی خویش بیان داشت اگر یک مأمور سادهی آمریکایی در کشور، مرجع تقلیدی را مورد اهانت قرار دهد و هر جنایتی انجام بدهد قوانین ایران نسبت به این مأمور اعمال نمیشود و هیچ کسی حق تعرض به او را ندارد. امام خمینی رحمهاللهعلیه در مقابل این مسئله ایستاد و سیزده آبان را نماد حقخواهی و مطالبهگری حقوق جامعهی ایران و استکبارستیزی تبدیل نمود. ایشان به تنهایی در مقابل طرح کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکاییها ایستاد و پانزده سال بعد در همان روز تبعید ایشان، لانهی جاسوسی آمریکا در تهران تسخیر شد و آمریکاییها را از ایران تبعید کردند. «مَن کان لِلّه کانَ اللهُ لَه».
امام خمینی رحمهاللهعلیه، چون مرد خدا بود، خدا به دل و ذهن او صفا و روشنی بخشید تا مسیر را بیابد و به او جرئت و شهامت داد تا در مقابل دنیایی از دشمن بایستد. با دل او انس گرفت تا در روزگار غربت وحشت نکند و، چون برای خدا عمل میکرد، او را عزیز گردانید تا سیل دلباختگان مشتاقانه نیل به او کنند بهگونهای که در زندانهای فلسطین، در کشورهای مختلف آفریقایی، در تونس و مراکش و در کشورهای زیر اختناق و سیطرهی استکبار جهانی، شعار حمایت از امام خمینی رحمهاللهعلیه را طرح میکردند.
در حقیقت، امام خمینی رحمهاللهعلیه با بازشناسی اصول اسلامی و مفهوم توحید، کرامت انسانی، عدالت و دیگر اصول اسلامی دخیل در حیات اجتماعی و سیاسی نظام اسلامی، به هماوردطلبی مکتبهای انحرافی پرداخت و مسیر نوینی را برای ملتهای اسلامی باز کرد. ایشان با تحولی که در ادبیات سیاسی ایجاد کرد، جرئت را به جامعهی اسلامی تزریق نمود و در کشورهای اسلامی توفانی برپا ساخت. پیشازاین، هیچ مسلمانی قدرت نداشت خواستهاش را مطرح کند؛ امّا امروز دختربچهی مسلمان هم در قلب دنیای کفر حقوقش را مطالبه میکند و داعیهی مسلمانی و حجاب اسلامی دارد.
بازگشت هویت اسلامی و محو سیاستهای استعمارگران توسط امام خمینی (ره)
بدین خاطر، امام خمینی رحمهاللهعلیه با عمل سیاسی خویش اسلام را زنده کرد، به مسلمین عزت بخشید و دسیسهی دشمنان را که در تلاش بودند تا اسلام از ذهنها محو گردد، خنثی نمود و نشاط را به مسلمانان بازگرداند. درخشش تفکر اسلامی رقم خورد و ملتها به خویشتن اندیشیدند. تبلور این طلوع اندیشهی اسلامی در ذهن امتهای مسلمان را در سرتاسر عالم میتوان مناظره کرد؛ همانگونه که در کشورهای اسلامی شمال آفریقا طیفهایی با داعیهی اسلام و ایجاد نظام اسلامی به مبارزه برخاستهاند. در شرق و غرب عالم مسلمانان بیدار گشتهاند و کشورهای اروپایی و حتی کشورهایی که حاکمیت کفر و الحاد بر جوامع آنها سیطره دارد، اقلیتهای مسلمان احساس هویت و شخصیت اسلامی میکنند.
امروزه روشنفکران و نخبگان اسلامی فتوحات فکری خویش در میدانهای سیاسی را برخاسته از مکتب فکری امام خمینی رحمهاللهعلیه میدانند که تا پیش از نهضت ایشان بههیچوجه چنین نبوده است. همهی شخصیتهای اسلامی و روشنفکر به مسئولان نظام جمهوری اسلامی میگفتند: «شما با دنیای اسلام چه کردید!» احساس عزت در میان نخبگان سیاسی اسلام موج میزد؛ حتی برخی مطرح میکردند: «به مجرّد اینکه صدای امام را از رادیوهایی که صدایشان در دنیا پخش میشد، شنیدیم که میگفت من حکومتی به نام اسلام یا جمهوری اسلامی تأسیس خواهم کرد، احساس پیروزی کردیم.» دنیای اسلام با پیروزی امام خمینی رحمهاللهعلیه، احساس پیروزی نمود و عزت و قدرت پیدا کرد. بنابراین، مسلمانان عالم، عمق استراتژیک نظام اسلامی محسوب میگردند. در این راستا، باید اذعان داشت نگرش بینالمللی مکتب امام خمینی رحمهاللهعلیه ناظر به بیداری ملتها بهویژه در جوامع اسلامی است. از سوی دیگر، ملتهای مسلمان جهان نیز بر این مسئله اعتراف دارند که مسیر برونرفت آنها از وضعیت حقارتآمیزی که دچارش گشته بودند، توسط امام خمینی رحمهاللهعلیه نشان داده شد.
نتیجه استقامت و ایستادگی امام خمینی (ره) در برابر زورگوییها و یاوهگوییها
بنابراین، حضرت امام چه در دوران طاغوت و چه در دوران زعامتشان در حکومت اسلامی بدون کمترین عقبنشینی ایستادگی نمود و استقامت خویش را به رخ همه دنیا کشید و تهدید، تطمیع و فریبهای معاندان نتوانست در ایشان کارآمد باشد، زیرا حضرت امام با رفتارشان تفسیرگر آیهی «فَلِذالِکَ فَادعُ وَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ لا تَتَّبِع اَهواءَهُم» بودند. از این رهیافت، سلوک سیاسی امام خمینی رحمهاللهعلیه، یعنی «استقامت و ایستادگی در برابر زورگوییها و یاوهگوییها» در تمام ابعاد مختلف و همچنین در همهی دورانها جریان دارد و همهی عقلای عالم نیز هوشمندی امام خمینی رحمهاللهعلیه را در پایبندی در این مسیر تأیید میکنند. چنین استقامتی باعث قدرتزایی و اقتدار در افراد میگردد و در ابعاد جهانی انعکاس مییابد. بدین خاطر، انسانی که استقامت میکند، میتواند رژیم سلطنتی دوهزارساله را سرنگون سازد، پادشاه را از اریکهی قدرت به زیر بکشاند، دست آمریکا را از منابع این کشور قطع نماید، طراحان جنگ تحمیلی را منکوب سازد و از تهدید آنها برای جامعهی ایران فرصت بسازد.