بحران کمبود معلم در آموزش و پرورش
_ روزنامه رسالت نوشت: الزام به تدریس معاونین آموزشی مدارسی که با کمبود معلم مواجه اند تا سقف ۶ ساعت در دل ۳۶ ساعت موظف، منافاتی با بحث طرح طبقه بندی مشاغل معلمان ندارد (البته ابلاغ ۴۲ ساعته معاونین محل بحث است) اما الزام به بر عهده گرفتن یک کلاس در ابتدایی یعنی ۲۴ ساعت تدریس در دل ۳۶ ساعت موظف به دلیل آنکه کلاس از معلم خالی نماند، مغایر با مقررات موجود است و تداخل جدی در حوزه وظایف معاون آموزشی ایجاد خواهد کرد. هرچند این سبک ساماندهی تنها راه تأمین کمبودها در ابتدایی نیست و راه دوم فراخوان بازنشستگان سالهای گذشته است که اصلا با تدریس مجازی نیز سنخیتی ندارند! و در نهایت صدور مجوز فول تایم برای معاونین متقاضی تدریس در نوبت مخالف! البته این بخش آخر اگر شرایط مجازی باشد قابل اعمال است و در صورت حضوری شدن مقطعی در برخی شرایط مشکل ساز خواهد بود. به نظر می رسد روزهای پر چالشی در تأمین نیروی معلم در پیش است و با ادامه این روند، شاهد تصمیمات خلق الساعه و ناهماهنگی و سردرگمی بیش از پیش خواهیم بود.تصمیمات ناصواب و عدم شفافیت اخیر در بحث تأمین معیشت معلمان و اعمال رتبه بندی شایسته و بایسته و عدم واریز ماهانه حق التدریس شاغلین و بازنشستگان، هم به بازنشستگی بیشتر و خروج کامل و هم به عدم استقبال بازنشستگان به همکاری در قالب حق التدریس انجامیده است.
قطعا مدارس خاص دولتی با اعتبارات در اختیار از محل شهریه مصوب از پس تأمین معلم متخصص برآمده و این نابسامانی دودش بیش از پیش به چشم مدارس عادی دولتی کم برخوردار خواهد رفت که غالب خانواده ها توان جبران کمبودها در کلاس خصوصی را هم ندارند و خروجی آن در کنکور سال آینده بیشتر از قبل رخ عیان می کند.
این دیوار کج در شرف ریزش را آنهایی چیدند که گفتند می توانیم آموزش و پرورش را نصف هزینه سال ۹۲ اداره کنیم و لذا در راستای همان سیاست به جای تلاش در تأمين معلم از مجرای درست و مطالبه افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو معلم در دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی، بخش مهمی از ظرفیت تربیت دبیر شهید رجایی به دانشجویان غیر هنرآموز داده شد و در سالهای اخیر این ظرفیت پس گرفته شد و در صدد ارتقای جدی کیفیت هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان و افزایش ظرفیت واقعی آن برنیامدند و در عوض مدام بر تأمين کمبود از محل ماده ۲۸، نیروی حق التدریس شاغل ، آزاد ، بازنشسته و بهویژه خرید خدمت و سرباز معلم برای کاهش هزینه ها روی آوردند.
پیش تر هم ابراهیم سحرخیز از معاونان اسبق آموزش و پرورش به ما گفته بود که تمایل به ارزان اداره کردن آموزشوپرورش و عدم توجه به چگونه اداره شدن آن، نگاه راهبردی اشتباهی است که در طول ۴۰ سال گذشته آموزشوپرورش از آن رنجبرده است. او در خصوص شیوههای مختلف این اداره ارزان، توضیح داده بود: «فرصتهایی که از دست میدهیم و زیانی که متوجه نظام آموزشی میشود، آنچنان جبرانناپذیر و خسارتبار است که باید بگوییم این ارزان اداره شدن اتفاقا به ضرر تربیت سرمایه انسانی کشور تمام میشود. این نگاه که ما هزینههای آموزشوپرورش را کم بکنیم، باعث جذب معلمان شرکتی شد. حالآنکه خرید خدمات آموزشی از مؤسسان مدارس غیردولتی، اقدامی غیرقانونی است اما حسن روحانی در قامت رئیسجمهور هرساله در بودجه اصرار بر این داشت که درصدی از کمبود معلمین را از محل خرید خدمات آموزشی از صاحبان مدارس غیردولتی تأمین بکند. این همان خصوصیسازی و برونسپاری آموزشوپرورش است و طرحی کاملا تقلیدی از مدارس ۴ تایی در آمریکای شمالی است که به شکست انجامید و ما به شکل نازلتر در سطح کشور اجرا میکنیم. نمونهاش همین معلمان خرید خدمت آموزشی است که نه حقوق کافی دریافت میکنند، نه بیمه و امنیت شغلی لازم را دارند و نه تخصص و آموزش لازم را میبینند.
یکراه دیگر تأمین نیروی انسانی از طریق نیروهای نهضتی است. حالآنکه ما باید داستان نهضت سوادآموزی را در ایران تمام بکنیم و با همه احترامی که نسبت به آموزش یاران قائل هستیم، این مسئله باعث شده که تربیتمعلم ما آسیب ببیند. در یک برههای قرار بود به کسانی که بیسوادند کمک بشود تا سواد یاد بگیرند. این افراد هم متناسب با این تقاضا جذب شدند و قرار نبود معلم تمامعیار بشوند. بعدها مجلس و دستگاههای دیگر تحتفشار قرار گرفتند که آموزشوپرورش، اینها را استخدام کند اما به دلیل خانم بودن، استخدام آنها متناسب با نیاز نبود و نتیجه این شد که امروز توازن نیروی انسانی بههمخورده است و در شهری مثل تهران، معلمان خانم از آقا بیشترند، درحالیکه دانش آموزان پسر تعدادشان علیالقاعده باید از دختران بیشتر باشد. ثانیا ما نمیتوانیم به مدرسههای پسرانه و روستاهای صعبالعبور و دور خانم بفرستیم. یک خطای راهبردی دیگر استفاده از معلمان پیشدبستانی بود، در یک برهه زمانی چون برنامه نداشتیم، قرار بود مربیان پیشدبستانی به شکل خصوصی از محل کمکها و اعانات مردم، مدرسهها و پیشدبستانیها را اداره کنند. بعدها اینها هم به مجلس فشار آوردند و براین اساس طرحی تصویب شد که آموزشوپرورش هر وقت کمبود معلم دارد از آنها استفاده کند. درحالیکه طبق قانون، میتوان در همان برههای که در برخی از رشتهها کمبود وجود دارد و مقرونبهصرفه نیست، یا به هر دلیل دیگر، از معلم حقالتدریس استفاده کرد. اما همه اینها استثنائات است ولی ما اینها را تبدیل بهقاعده و اصل ماندگار در آموزشوپرورش کردهایم. معاون سابق متوسطه سازمان آموزشوپرورش، با اشاره به نیازهای آموزشوپرورش در حوزه نیروی انسانی و تبعات عدم توجه به این نیازها و یا روشهای غیر مطلوب در تأمین آنها نیز به ما گفته بود:
« خدا رحم کرده علیرغم اینکه ویروس مرگبار کرونا یک ویروس نحس است ولی تمام نقاط ضعف مجموعه آموزشوپرورش و کمبود معلم را پوشش داده است اما یکی از اقدامات برای جبران کمبود نیرو، دو نوبته کردن مدارس بود که خود یکی از دلایل افت نظام آموزشی است. افزایش مدارس دو نوبته باعث میشود که معلم صبح، تدریس کند و یک شیفت هم بعدازظهر اضافهکار برود. معلمی که صبح و بعدازظهر کار بکند چقدر برای ارائه یک آموزش خوب و ایدهآل انرژی دارد؟ یا اینکه از ظرفیت آموزگاران بازنشسته استفاده میکنند. همانطور که ظرفیت یادگیری دانش آموزان بهطور متوسط ۴۵ دقیقه است، ظرفیت آموزش معلم هم محدود است. بعد در این شرایط، مرکز تأمین و آموزش نیروی انسانی را در آموزشوپرورش منحل میکنند، آنهم آموزشوپرورشی که ۱۹۷ هزار نیرو کم دارد. از زمان وزارت «علیاصغر فانی» به این مرکز بیتوجهی شد و مسئول این مرکز واقعیتهایی را مطرح کرد که به مذاق برخیها خوش نیامد و مرکز را تعطیل و در معاونت و پشتیبانی توسعه نیروی انسانی ادغام کردند. خب این کار غلطی بود. رئیس وقت مرکز نیروی انسانی آموزشوپرورش اعلام کرد که ما ۲۰ هزار هنرآموز کم داریم. هنرستان را که نمیشود با معلم شیمی و ریاضی و ادبیات اداره کرد. کارگاهها هنر-مهندس نیاز دارد. آن زمان ما ۲۰ هزار مهندس زبده نیاز داشتیم که وارد هنرستانها بشوند، در حال حاضر این نیاز بیشتر هم شده است و حدود ۱۰ هزار نفر استادکار نیاز داریم. هنرستان در کنار هنرآموز یک استادکار نیاز دارد که بتواند بهعنوان معلم کمک، نزد هنرآموز که یک مهندس است، هنر جویان ما را هدایت کند. از طرفی با انواع آسیبهای اجتماعی روبهرو هستیم و تمام مدارس باید مشاور داشته باشند. اکنون مدارس ابتدایی ما خالی از مشاور است. یکزمانی عدد و رقم دادند که اگر بخواهیم نیرو بگیریم نزدیک به ۳۶ هزار نفر مربی پرورشی و مشاور تحصیلی- تربیتی نیاز داریم. در آزمون بینالمللی آزمون تیمز و پرلز که حداقل در چند سال قبل نزدیک به ۵۰ کشور در این آزمون شرکت میکرد، ایران جزء کشورهای ۴۰ به بعد بوده است. متأسفانه ما داریم جایگاهمان را از دست میدهیم. اینها معلول چیست؟ معلول همین نگرش غلط نسبت به تأمین و تربیتمعلم، نسبت به مؤلفههای نظام آموزشی و برنامهریزی درسی است.»
با همه این اوصاف، مسئول نابسامانی ساماندهی منابع انسانی امروز مدیران مدارس نیستند، چرا که همه فشارها در نهایت بر دوش آنها سوار می شود. اگر ستاد نتواند کمبود را تأمين کند، منطقه و مدیر مدرسه از کدام محل می توانند تأمين کنند. اساسا مدیران مدارس مسئول تدارکات، پشتیبانی و تأمين منابع انسانی هستند یا راهبر آموزشی مدرسه؟