تعطیلی مدارس تا چه زمانی منطقی و معقول است؟
_ روزنامه رسالت نوشت: برخی از صاحبنظران مسائل آموزشی و تربیتی از طولانی شدن تعطیلی مدارس و آسیبهای تربیتی، روانی و آموزشی دانش آموزان ابراز نگرانی کرده و خواستار تمهیداتی برای بازگشایی مدارس شدهاند. هرچند نمیتوان منکر دغدغههای آنها بهویژه برای دانش آموزان در سنین پایه و ابتدایی، دانش آموزان مناطق کم برخوردار و یا دانش آموزان هنرستانی شد؛ اما در مقابل، به پیامدها و هزینههای سنگین ناشی از بیتوجهی به محدودیتهای کرونایی که در همین پیک پنجم بیماری شاهدش بودیم هم نمیتوان بیتوجه ماند. به عبارتی حق حیات و حفظ سلامت مردم، همواره باید اولویت اول و اصلی حاکمیت باشد و نسبت به آن تعهد جدی داشته باشیم. بدیهی است که اولویت دادن به امنیت و سلامت مردم به معنای تعطیلی همه فعالیتها یا انفعال محض در برابر حوادث غیرمترقبه نیست و نمیتوان تا زمانی غیرقابلپیشبینی، همه فعالیتهای جامعه را به رفع خطر موکول کرد.
با این مقدمه جای طرح این پرسش است که تعطیلی مدارس تا چه زمانی منطقی و معقول است و از چه زمانی میتوان نسبت به بازگشایی اقدام کرد؟ بررسی میزان و تراکم جمعیت دانشآموزی در مدارس تهران و مشهد و سایر شهرهای بزرگ نباید این تصور را به وجود آورد که وضعیت مدارس در سراسر کشور به همین صورت است و در صورت بازگشایی آنها الزاما در معرض موجهای جدید بیماری قرار خواهیم گرفت. نسبت بزرگی از مدارس کشور، جمعیت دانشآموزی اندکی (زیر ۵۰ نفر) دارند. تعداد زیادی از مدارس مقطع ابتدایی نیز بهویژه در مناطق روستایی و عشایری، چندپایه و با جمعیت دانشآموزی زیر ۲۰ نفر هستند. وضعیت آب و هوایی کشور نیز یکسان نیست و مناطق مختلف کشور، وضعیتهای متفاوتی از این منظر دارند. به عبارتی میتوان با درنظر گرفتن تمهیداتی نسبت به بازگشایی مدارس در چنین مناطقی اقدام کرد. فرصتی که سال گذشته از دست رفت و با وجود بازگشایی زودهنگام مدارس از نیمه شهریورماه، ازآنجاکه وزارت آموزشوپرورش و ستاد مدیریت کرونا، اصرار به تمرکز تصمیمگیری در پایتخت و اجرای یکسان دستورالعملها در سراسر کشور داشتند، با بیاعتنایی خانوادهها روبهرو شده و بهکلی شکست خورد. نگارنده با توجه به شناخت نسبی که از وضعیت مدارس، نیروی انسانی و جمعیت دانشآموزی دارد؛ معتقد است مدارس میتوانند با در نظر گرفتن تمهیداتی و با حداقلی از تحمیل ریسک بهنظام سلامت کشور بازگشایی شوند.
۱. تفویض اختیار به ادارات کل استانی، شهرستانها و مناطق و اعتماد به مدیران و معلمان مدارس برای برقراری یا تعطیلی آموزش حضوری. توجه به این مهم که هر مدرسه سلولی ویژه در ساختار عظیم آموزشوپرورش کشور است. ازاینرو ارائه نسخه واحد برای همه آنها، کمکی به حل مسئله و عبور از وضعیت فعلی نخواهد کرد.
۲. ایدههای درست اگر درست اجرا نشوند، نتایجی مأیوسکننده با پیامدهای دامنهدار خواهند داشت. کما اینکه شروع زودهنگام سال تحصیلی گذشته؛ باآنکه تصمیم درست و قابل دفاعی بود، به علت بیتوجهی به تفاوتهای مدارس و مناطق مختلف کشور چنان مورد بیتوجهی عمومی قرار گرفت و به شکست انجامید که تمام تقلاهای بعدی وزیر آموزشوپرورش برای بازگشایی مدارس را هم متأثر کرد و ناکام گذاشت.
۳. اقناع و جلب اعتماد خانوادهها و جامعه در ضرورت بازگشایی مدارس. این مهم را نباید با تبلیغات انبوه و به خدمت گرفتن رسانههای گروهی برای القای مقصود، اشتباه گرفت. جامعه تا اندازه زیادی نسبت به رسانهها بیاعتماد شده و انکار آن کمکی به حل مسئله نخواهد کرد. کما اینکه تکرار طوطیوار «با رعایت پروتکلهای بهداشتی» از زبان همه مسئولان ریزودرشت در طول سال تحصیلی گذشته، نتوانست کمکی به اقناع افکار عمومی برای حضور فرزندانشان در مدارس نماید.
۴. تجربه آموزش غیرحضوری و جهشی که در سواد رسانهای معلمان، دانش آموزان و خانوادهها در طی این دوسال ایجاد شده است را نبایست بهسادگی نادیده گرفت. ترکیب آموزش حضوری و مجازی، میتواند مکمل خوبی در این دوره و نقشه راه آموزشوپرورش حتی در دوران پساکرونا باشد.
با همه اینها به دلایلی نسبت به بازگشایی مدارس در سال تحصیلی پیش رو خوشبین نیستم:
۱. اداره وزارتخانه با سرپرست آنها در فصل بازگشایی مدارس، معنایی جز تزلزل و عدم ثبات در مدیریتهای ارشد و میانی این نهاد عظیم ندارد. طبیعی است تا زمانی که مدیران در برزخ ابقا یا خداحافظی باشند، انگیزه چندانی در پیگیری و نظارت بر حسن اجرای طرحها و برنامهها نخواهند داشت. معرفی و تثبیت هرچه زودتر وزیر و مدیران ارشد و میانی قدم مهمی در عبور از وضعیت فعلی است.
۲. اصل پاداش و تنبیه از ابتداییترین لوازم مدیریت نیروی انسانی است. اعطای مشوقهای مؤثر مادی یا غیرمادی در کنار نظارت بر کار نیروی انسانی، میتواند نقش مهمی در ترغیب آنها برای فعالیت هرچه بهتر در راستای سیاستهای ابلاغی داشته باشد. بااینوجود مشخص نیست چگونه در روزهای حساس منتهی به بازگشایی مدارس، با ترمیم جزئی و حداقلی حقوق معلمان مخالفت شد و موجی از نارضایتی و نگرانی را در میان آنها آفرید.
۳. در قریب بهاتفاق مدارس روستایی و عشایری که جمعیت دانشآموزی کمتری نسبت به مدارس شهری دارند؛ معلمان کمسابقهتر حضور دارند. در ساختار فعلی، معلمان دارای سابقه بالاتر از امتیاز بیشتری نسبت به معلمان جوان و کمسابقه برخوردارند؛ این امتیاز بالاتر نهتنها باعث تفاوت در حقوق و مزایای آنها میشود بلکه در سازماندهی سالانه نیروها نیز مؤثر است.
به این معنا که معلمان باسابقه، زودتر از سایرین، مدرسه محل خدمت خود را برای یکسال تحصیلی انتخاب میکنند. به عبارتی مدارس نزدیکتر و برخوردارتر نصیب معلمانی میشود که از حقوق و مزایای بالاتری برخوردارند و معلمان کمسابقهتر میبایست به مدارس دورتر بروند. این موضوع بهویژه در مناطق عشایری و صعبالعبور بیشتر به چشم میآید بهگونهای که ممکن است تنها بابت یک امتیاز اختلاف، محل خدمت یک معلم دهها کیلومتر دورتر تعیین شود. از همین روی این احتمال دور از ذهن نیست که معلمان مدارس روستایی و عشایری، طرحهای بازگشایی مدارس در مناطق کمجمعیتتر را تبعیضی علاوه بر تبعیضهای گذشته بدانند و نسبت به بازگشایی مدارس در آن مناطق مقاومت نمایند.
به نظر میرسد با نگاهی جامع که در کنار شناخت امکانات و فرصتها، محدودیتها و موانع موجود را نیز بشناسد میتوانیم از بنبست فعلی گذر کرده و راه را برای بازگشایی مدارس در میانمدت بازکنیم.