چرا اسکوچیچ چندان جدی گرفته نمیشود؟
- روزنامه همشهری نوشت: تیم ملی ایران در حالی عراق را با ۳ گل شکست داد که آخرین بار، این اتفاق ۴۹ سال قبل رخ داده بود. تاریخی که در آن، هیچکدام از مهرههای فعلی تیم ملی متولد نشده بودند و سرمربی تیم هم در ۴ سالگی به سر میبرد.
کیش و مات کردن حریفی که در این سالها همیشه یک رقیب سرسخت و تسلیمناپذیر برای تیم ملی بوده، فوقالعاده بهنظر میرسد. تیمی که ایران را از جام ملتهای استرالیا حذف کرد، ۴ سال بعد در امارات باز هم روبهروی ایران بدون شکست ماند و در دیدار رفت مرحله قبلی مقدماتی جامجهانی هم، یک شکست دردناک را به تیم ملی تحمیل کرد. حالا ایران در ۲ مسابقه با عراق، ۴ گل به ثمر رسانده و هیچ گلی دریافت نکرده است. عراقیها که در فاصله ۶ سال و ۴ مسابقه هرگز به ایران نباخته بودند، حالا حتی با جذب یک سرمربی شناختهشده و برگزاری ۲ اردوی گرانقیمت در اسپانیا و ترکیه، دومین باخت به تیم اسکوچیچ را تجربه کردهاند.
این نخستین «تغییر» مهمی نیست که با دراگان در نتایج تیم ملی ایجاد میشود. او در قامت سرمربی ایران، نخستین برد «تاریخ» این تیم در خاک بحرین را رقم زد. تیم ملی بحرانزده ایران که در آستانه حذف از مرحله پیشین قرار داشت، با اسکوچیچ بهعنوان صدرنشین راهی دور نهایی شد و حالا بعد از ۲ مسابقه، ۲ امتیاز بیشتر از کرهجنوبی، ۴ امتیاز بیشتر از عراق و ۵ امتیاز بیشتر از امارات دارد.
سرمربی کروات با ۹ پیروزی در ۹ مسابقه، بهترین شروع یک مربی روی نیمکت تیم ملی را تجربه کرده و با رکورد بردهای متوالی تاریخ این تیم هم برابر شده است. تیم ملی اگر برنده نبرد بعدی باشد، برای نخستینبار در تمام تاریخ تعداد بردهای متوالیاش را دورقمی میکند. تیم اسکوچیچ در این ۹ مسابقه، ۷ بار کلینشیت کرده و ۲۸ گل هم به ثمر رسانده است. حتی با وجود همه این نتایج درخشان و کمنظیر اما، دراگان اسکوچیچ در همه این مدت چندان جدی گرفته نشده است.
تفاوت ۲ نمایش تیم ملی در برابر سوریه و عراق، نشان میدهد که بین بود و نبود اسکوچیچ روی نیمکت، فاصله آشکاری وجود دارد. تیم ملی در غیاب این مربی که با کرونا دست و پنجه نرم میکرد، شب خوبی را در مقابل سوریه پشت سر نگذاشت، اما بازگشت او، همه چیز را به سود این تیم تغییر داد تا ایران با یک نمایش جذاب، عراق را از مسیرش کنار بزند. اینکه مربی نقشی در نتایج تیم ملی ندارد و ایران، بازیهایش را تنها بهخاطر درخشش ستارهها و داشتن مهرههای بزرگ میبرد، حرفهای کاملا منسوخشدهای در فوتبال هستند. نباید فراموش کرد همین تیم با همین ستارههای نامآشنا در مرحله قبلی با هدایت ویلموتس حتی یک امتیاز از ۲ مسابقه با بحرین و عراق بهدست نیاورد.
اسکوچیچ به چند دلیل، به نسبتی منطقی از نتایجش در تیم ملی دوست داشته نمیشود. اول از همه، ماجرا به رزومه خود او برمیگردد. دراگان روی نیمکت تیمهایی مثل منچستریونایتد نبوده و در فوتبال ایران، هدایت تیمهایی مثل خونه به خونه یا نفت آبادان را برعهده داشته است. همین ماجرا موجب میشود تردیدهایی در اطراف این مربی شکل بگیرد. علاوه بر این، او اصلا اهل جنجالهای رسانهای نیست و با ساختن «دشمن فرضی» برای خودش محبوبیت نمیخرد. در کنفرانسهای اسکوچیچ هم خبری از شعارهای بزرگ، جملات خاص و حمله به مربیان دیگر نیست. او حتی به سراغ بیانیهنویسی در اینستاگرام نمیرود و اصرار ندارد موفقیتاش را بیشتر از آنچه در واقعیت هست، نشان بدهد. همه این مسائل در کنار هم، از او کاراکتری ساختهاند که کمتر مورد ستایش قرار میگیرد. با وجود این چند برد دیگر مثل مسابقه با عراق، میتواند شرایط را به سود این مربی تغییر بدهد و نگاهها در مورد او را کاملا متحول کند.
مسیر تیم ملی با اسکوچیچ در جستوجوی بلیت جام جهانی قطر، تیرماه ۹۹ جدی شد؛ جایی که این مربی با وجود بحران مرگبار کرونا، به ایران سفر کرد و یک چالش بزرگ برای خودش ساخت. شاید خیلی از مربیان خارجی دیگر در چنین شرایطی از سفر به ایران طفره میرفتند، اما دراگان از همان ابتدا، کارش را جدی گرفته بود. او به خوبی بازیهای لیگ را زیرنظر گرفت و درنهایت نفرات آمادهای را به تیم ملی دعوت کرد. نفراتی که حالا در کنار هم، رقبای آسیایی، کرونا و البته تردیدها را شکست دادهاند.
هنوز ۸ مسابقه دیگر به پایان این مرحله باقی مانده و تصور صعود قطعی ایران به جام جهانی، سادهانگارانه بهنظر میرسد، اما عملکرد این تیم، کاملا امیدوارکننده است. حتی تغییر چندین و چند باره برنامهها، مذاکرات مداوم فدراسیون سابق با مربیان دیگر و بیاقبالی عمومی نسبت به اسکوچیچ، در این مدت انگیزههای او را از بین نبردند. او حالا سرمربی تیمی است که به جز پیروزی، هیچ نتیجه دیگری را به رسمیت نمیشناسد.