اعتماد به غرب؛ درسی به وسعت تاریخ
برخلاف تبلیغات رسانههای غرب، اکثریت جامعه در ایران متوجه معنای مذاکره مجدد را متوجه شده و دریافتهاند مذاکره با غرب دور باطلی است که توان کشور را به جای حل درونزای مشکلات، به اعتماد نامطمن با غرب معطوف میکند.
خبرگزاری میزان -
باید دانست اعتماد به غرب، تجربه شکست خوردهای نه تنها فرا دولتی، بلکه فرا ملی است. در عرصه بین الملل از زمانی که جهان غرب شروع به سفر و استعمار ملل مختلف از آمریکای لاتین تا آفریقا و آسیا گرفت، همواره بستن پیمانهای یکسویه و نقض آن پس از بهره برداری و تحقیر و تاراج ملت مقابل، جزو اقدامات آنان بوده و هیچگاه از این اقدام خود اظهار شرمندگی نکردند. غربی که در دوران استعمار ثابت کرد که تعریف او از جهان تنها غرب صاحب ارزش است و استثمار و کشتار دیگر ملل در راستای منافع جهان غرب کار ناپسندی نیست.
در بعد ملی، اما ما تجربیات تلخی از اعتماد به غرب داشتیم. از ابتداییترین اعتمادهای ساده انگارانهای که به غرب داشتیم امضای قرارداد فینکنشتاین با فرانسه برای مقابله با روسیه بود که با تفاهم روسیه و فرانسه، ایران بدون هیچ دستاوردی از این قرارداد و با پذیرش شکستی تاریخی از روسیه روبه روشد. متاسفانه در دوران معاصر هیچگاه از این اعتماد سادهانگارانه به غرب درسی گرفته نشد، درسی که میتوانست در بسیاری از موارد الگوی عبرت و نقشه راه ما باشد.
بعد از فرانسه و با طلوع آفتاب انگلیس، داستان اعتماد به غرب باز تکرار شد و پادشاهانی را شاهد بودیم که حاضر به دادن هرگونه امتیازی به انگلیس شدند، ولی دستاوردی جز تجزیه ایران نداشتند. چرا که اینجا باز مهم منافع انگلیس و تقویت حضور او در منطقه و حفظ استعماراتش بود نه منافع کشور ما. در دوران جنگهای جهانی اول و دوم و با باور این اعتقاد که در قوانین بین الملل با کشور بی طرف کاری ندارند، پاسخ اعتماد به غرب با قحطی و کشتار مردم ایران داده شد و باز برای همه مشخص شد که در سر راه منافع غرب حتی جان دیگر ملتها نیز بی ارزش است.
در دوران معاصر و با سلطه رسانهای غرب، اینگونه در کشور ما و دیگر ملل بیان میشد که راه نجات از بن بست کشورهای توسعه نیافته، همپیمانی با غرب و پذیرش قواعد آنان، از معاهدات استراتژیک تا حقوق بشر است. غرب در پوشش برتری تکنولوژیک خود و برجسته سازی نقاط مثبت رفاه خود، برای ملتها اینگونه بیان میکرد که برای رسیدن به توسعه باید با اجبار دولتها، و حمایت از چهرههای غرب گرا زمینه این رابطه را فراهم آورید تا بتوان با قراردادهای دوجانبه زمینه ساز توسعه کشورها باشیم.
در تاریخ جمهوری اسلامی موارد متعددی از اعتماد به غرب و عهدشکنی آنان داشته ایم، اما چرا رهبری تجربه دولت دوازدهم را حجتی برای اعتماد به غرب دانست. ابتدا باید شرایط زمان ظهور دولت یازدهم و دوازدهم را بررسی کرد.
این دولت در زمانی روی کار آمد که جمهوری اسلامی توانسته بود علارغم پیش بینی و تلاش دولتهای غربی در دهههای گذشته پایدار بماند و در بسیاری از فاکتورهای پیشران و حکومتی، قدرت خود را به نمایش بگذارد. موضوع تولید علم در شرایط تحریمی از مواردی بود که غرب هیچگاه باور نمیکرد ایران به آن دست پیدا کند که به تبع آن قدرت نظامی، تولید انرژی و علم هستهای را در پی داشت.
جهان غرب متوجه شد گزینه اضمحلال و یا نابودی جمهوری اسلامی دیگر کارساز نیست و باید واقعیت جمهوری اسلامی را به عنوان قدرت نوظهور منطقهای پذیرفت. در شرایط جدید شکل گرفته که شامل رشد ایدئولوژی ایران در سطح غرب آسیا نیز بود، غرب به سرکردگی آمریکا برای کنترل و تحمیل شرایط خود، ایران را تحت شدیدترین تحریمها قرار داد و با حربه قدیمی خود، تبلیغات گسترده، رفتار ایران و قانون ناپذیری این کشور را عامل تحریم معرفی کرد.
این تبلیغات به طور گسترده توسط رسانهها و تریبونهای غرب در کشور بازتاب داده شد و تنها راه نجات از وضعیت موجود را مذاکره و توافق با غرب معرفی میشد. با تبلیغ خط مشی تعامل و مذاکره با دنیا برای حل مشکلات معیشتی مردم، دولت یازدهم رای آورد و با برجسته سازی اینکه مخالفان مذاکره، ذینفع از تحریم هستند، توانست موج مطالبه مردمی را پشتوانه مذاکرات قرار دهد. در چنین شرایطی رهبری انقلاب که بارها اصول مذاکره و قابل اعتماد نبودن طرف مذاکره را گوشزد کرده بودند، برای آنکه محدودیت حکومت عامل شکست مذاکرات مطرح نشود، اختیارات بسیاری به دولت برای مذاکره داد به نحوی در مذاکرات دولتهای قبل این امر سابقه نداشت.
مسئله دیگر آنکه ایران و کشورهای بلوک غرب به سرکردگی آمریکا، در این زمان به این نتیجه رسیده بودند که مذاکراتشان با هم باید بر اساس شروط معین، خواستههای واضح، تحت قوانین بین المللی و به صورت رسمی باشد. ایران به طور رسمی خواهان پایان یافتن تحریمها تحت نظارت بین المللی با محوریت سازمان ملل شد و غرب نیز خواهان محدودیت توسعه و استفاده از انرژی هستهای تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی شد.
در چنین فضایی توافق ایران و کشورهای غربی تحت نام توافق برجام و طبق اصول بین الملل و با تایید سازمان ملل صورت گرفت. اما از ابتدا حتی خود تیم مذاکره کننده اعلام کردند طرف غربی به طور کامل توافقات را اجرا نمیکند در شرایط که ایران به تمام تعهدات خود عمل کرده بود. اما به دلیل ضعف دریافت ضمانت اصل توافق از طرف غربیها با نقص اجرا میشد.
اما در آمریکا با شروع به کار دولت ترامپ، آمریکا که خود از بازیگران اصلی توافق بود اعلام کرد این توافق مربوط به دولت گذشته آمریکاست و از آن خارج میشود؛ و باز با همکاری نهادهای بین المللی شروع به برپایی نمایشی کردند که در آن سازمان ملل و دیگر طرفهای غربی خواهان ادامه توافق و توسعه آن به دیگر مسائل بودند و در آن آمریکا خواهان خروج و مذاکره مجدد برای تمام مسائل اختلافی بود که در هر دو صورت نتیجه برای ما یکسان و بهره برداری تقریبا صفر از برجام بود.
همه شاهد بودند که آمریکا که خود محور دولتهای غربی در مذاکرات بود نه تنها به طور یکجانبه از توافق خارج شد، بلکه با تحریمهای یکجانبه بدون سازمان ملل، سختترین رژیمهای تحریمی علیه ایران را راه انداخت و کشورهای اروپایی و سازمان ملل تنها به درخواست و تذکر به آمریکا اکتفا کردند در صورتی که در ایران که تمام مفاد برجام را اجرا کرده بود، سختترین شرایط بر مردم تحمیل میشد و دیگر برگ مذاکره هستهای در دست نبود و اینبار غرب خواهان مذاکره بر سر توان موشکی و نفوذ منطقهای بود. مواردی که بر خلاف هستهای که مسئلهای پیشران بود، برای ایران این مسائل حیاتی بود و پذیرش مذاکره بر سر آن موجودیت ایران را به مخاطره میانداخت.
اما این بار برخلاف تبلیغات رسانههای غرب، اکثریت جامعه در ایران متوجه معنای مذاکره مجدد را متوجه شده و دریافتهاند مذاکره با غرب دور باطلی است که توان کشور را به جای حل درونزای مشکلات، به اعتماد نامطمن با غرب معطوف میکند. این بار به فرموده رهبر انقلاب قابل اعتماد نبودن غرب، نه برای دولت بعد بلکه برای تمام کشورهای مذاکره کننده با غرب در طول تاریخ آیینه عبرت خواهد بود.
- مرتضی غلامرضائی پژوهشگر مسائل بین الملل - درآخرین دیداری که رهبر انقلاب با دولت دوازدهم داشتند، شاه بیت صحبتهای ایشان تجربه شکست اعتماد به غرب در این دولت و اثبات غیرقابل اعتماد بودن غرب به همگان بود. اما سوال اینجاست، چه شد که ما به این نتیجه رسیدیم؟ آیا تمام تجربیات اعتماد به غرب در دولت دوازدهم بود؟ چرا در این دولت حجت ناتوانی اعتماد به غرب بر همه تمام شد؟
باید دانست اعتماد به غرب، تجربه شکست خوردهای نه تنها فرا دولتی، بلکه فرا ملی است. در عرصه بین الملل از زمانی که جهان غرب شروع به سفر و استعمار ملل مختلف از آمریکای لاتین تا آفریقا و آسیا گرفت، همواره بستن پیمانهای یکسویه و نقض آن پس از بهره برداری و تحقیر و تاراج ملت مقابل، جزو اقدامات آنان بوده و هیچگاه از این اقدام خود اظهار شرمندگی نکردند. غربی که در دوران استعمار ثابت کرد که تعریف او از جهان تنها غرب صاحب ارزش است و استثمار و کشتار دیگر ملل در راستای منافع جهان غرب کار ناپسندی نیست.
در بعد ملی، اما ما تجربیات تلخی از اعتماد به غرب داشتیم. از ابتداییترین اعتمادهای ساده انگارانهای که به غرب داشتیم امضای قرارداد فینکنشتاین با فرانسه برای مقابله با روسیه بود که با تفاهم روسیه و فرانسه، ایران بدون هیچ دستاوردی از این قرارداد و با پذیرش شکستی تاریخی از روسیه روبه روشد. متاسفانه در دوران معاصر هیچگاه از این اعتماد سادهانگارانه به غرب درسی گرفته نشد، درسی که میتوانست در بسیاری از موارد الگوی عبرت و نقشه راه ما باشد.
بعد از فرانسه و با طلوع آفتاب انگلیس، داستان اعتماد به غرب باز تکرار شد و پادشاهانی را شاهد بودیم که حاضر به دادن هرگونه امتیازی به انگلیس شدند، ولی دستاوردی جز تجزیه ایران نداشتند. چرا که اینجا باز مهم منافع انگلیس و تقویت حضور او در منطقه و حفظ استعماراتش بود نه منافع کشور ما. در دوران جنگهای جهانی اول و دوم و با باور این اعتقاد که در قوانین بین الملل با کشور بی طرف کاری ندارند، پاسخ اعتماد به غرب با قحطی و کشتار مردم ایران داده شد و باز برای همه مشخص شد که در سر راه منافع غرب حتی جان دیگر ملتها نیز بی ارزش است.
در دوران معاصر و با سلطه رسانهای غرب، اینگونه در کشور ما و دیگر ملل بیان میشد که راه نجات از بن بست کشورهای توسعه نیافته، همپیمانی با غرب و پذیرش قواعد آنان، از معاهدات استراتژیک تا حقوق بشر است. غرب در پوشش برتری تکنولوژیک خود و برجسته سازی نقاط مثبت رفاه خود، برای ملتها اینگونه بیان میکرد که برای رسیدن به توسعه باید با اجبار دولتها، و حمایت از چهرههای غرب گرا زمینه این رابطه را فراهم آورید تا بتوان با قراردادهای دوجانبه زمینه ساز توسعه کشورها باشیم.
در تاریخ جمهوری اسلامی موارد متعددی از اعتماد به غرب و عهدشکنی آنان داشته ایم، اما چرا رهبری تجربه دولت دوازدهم را حجتی برای اعتماد به غرب دانست. ابتدا باید شرایط زمان ظهور دولت یازدهم و دوازدهم را بررسی کرد.
این دولت در زمانی روی کار آمد که جمهوری اسلامی توانسته بود علارغم پیش بینی و تلاش دولتهای غربی در دهههای گذشته پایدار بماند و در بسیاری از فاکتورهای پیشران و حکومتی، قدرت خود را به نمایش بگذارد. موضوع تولید علم در شرایط تحریمی از مواردی بود که غرب هیچگاه باور نمیکرد ایران به آن دست پیدا کند که به تبع آن قدرت نظامی، تولید انرژی و علم هستهای را در پی داشت.
جهان غرب متوجه شد گزینه اضمحلال و یا نابودی جمهوری اسلامی دیگر کارساز نیست و باید واقعیت جمهوری اسلامی را به عنوان قدرت نوظهور منطقهای پذیرفت. در شرایط جدید شکل گرفته که شامل رشد ایدئولوژی ایران در سطح غرب آسیا نیز بود، غرب به سرکردگی آمریکا برای کنترل و تحمیل شرایط خود، ایران را تحت شدیدترین تحریمها قرار داد و با حربه قدیمی خود، تبلیغات گسترده، رفتار ایران و قانون ناپذیری این کشور را عامل تحریم معرفی کرد.
این تبلیغات به طور گسترده توسط رسانهها و تریبونهای غرب در کشور بازتاب داده شد و تنها راه نجات از وضعیت موجود را مذاکره و توافق با غرب معرفی میشد. با تبلیغ خط مشی تعامل و مذاکره با دنیا برای حل مشکلات معیشتی مردم، دولت یازدهم رای آورد و با برجسته سازی اینکه مخالفان مذاکره، ذینفع از تحریم هستند، توانست موج مطالبه مردمی را پشتوانه مذاکرات قرار دهد. در چنین شرایطی رهبری انقلاب که بارها اصول مذاکره و قابل اعتماد نبودن طرف مذاکره را گوشزد کرده بودند، برای آنکه محدودیت حکومت عامل شکست مذاکرات مطرح نشود، اختیارات بسیاری به دولت برای مذاکره داد به نحوی در مذاکرات دولتهای قبل این امر سابقه نداشت.
مسئله دیگر آنکه ایران و کشورهای بلوک غرب به سرکردگی آمریکا، در این زمان به این نتیجه رسیده بودند که مذاکراتشان با هم باید بر اساس شروط معین، خواستههای واضح، تحت قوانین بین المللی و به صورت رسمی باشد. ایران به طور رسمی خواهان پایان یافتن تحریمها تحت نظارت بین المللی با محوریت سازمان ملل شد و غرب نیز خواهان محدودیت توسعه و استفاده از انرژی هستهای تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی شد.
در چنین فضایی توافق ایران و کشورهای غربی تحت نام توافق برجام و طبق اصول بین الملل و با تایید سازمان ملل صورت گرفت. اما از ابتدا حتی خود تیم مذاکره کننده اعلام کردند طرف غربی به طور کامل توافقات را اجرا نمیکند در شرایط که ایران به تمام تعهدات خود عمل کرده بود. اما به دلیل ضعف دریافت ضمانت اصل توافق از طرف غربیها با نقص اجرا میشد.
اما در آمریکا با شروع به کار دولت ترامپ، آمریکا که خود از بازیگران اصلی توافق بود اعلام کرد این توافق مربوط به دولت گذشته آمریکاست و از آن خارج میشود؛ و باز با همکاری نهادهای بین المللی شروع به برپایی نمایشی کردند که در آن سازمان ملل و دیگر طرفهای غربی خواهان ادامه توافق و توسعه آن به دیگر مسائل بودند و در آن آمریکا خواهان خروج و مذاکره مجدد برای تمام مسائل اختلافی بود که در هر دو صورت نتیجه برای ما یکسان و بهره برداری تقریبا صفر از برجام بود.
همه شاهد بودند که آمریکا که خود محور دولتهای غربی در مذاکرات بود نه تنها به طور یکجانبه از توافق خارج شد، بلکه با تحریمهای یکجانبه بدون سازمان ملل، سختترین رژیمهای تحریمی علیه ایران را راه انداخت و کشورهای اروپایی و سازمان ملل تنها به درخواست و تذکر به آمریکا اکتفا کردند در صورتی که در ایران که تمام مفاد برجام را اجرا کرده بود، سختترین شرایط بر مردم تحمیل میشد و دیگر برگ مذاکره هستهای در دست نبود و اینبار غرب خواهان مذاکره بر سر توان موشکی و نفوذ منطقهای بود. مواردی که بر خلاف هستهای که مسئلهای پیشران بود، برای ایران این مسائل حیاتی بود و پذیرش مذاکره بر سر آن موجودیت ایران را به مخاطره میانداخت.
اما این بار برخلاف تبلیغات رسانههای غرب، اکثریت جامعه در ایران متوجه معنای مذاکره مجدد را متوجه شده و دریافتهاند مذاکره با غرب دور باطلی است که توان کشور را به جای حل درونزای مشکلات، به اعتماد نامطمن با غرب معطوف میکند. این بار به فرموده رهبر انقلاب قابل اعتماد نبودن غرب، نه برای دولت بعد بلکه برای تمام کشورهای مذاکره کننده با غرب در طول تاریخ آیینه عبرت خواهد بود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *