دست دشمن خالی است
_ حسین کنعانی مقدم در روزنامه حمایت نوشت: رابرت مالی رئیس گروه اقدام علیه ایران در وزارت خارجه آمریکا در ادامه اعترافات مقامات کاخ سفید در خصوص شکست راهبرد «فشار حداکثری» گفته است این استراتژی به طرز وحشتناکی شکست خورد و به منافع واشنگتن نیز آسیب زد. او برای اثبات اظهاراتش، سرعت گرفتن برنامه هستهای ایران و گسترش نفوذ منطقهای کشورمان را بهعنوان دلایل ناکام ماندن این راهبرد برشمرد و گفت همه این اتفاقات پس از فشار علیه ایران رخ داد درصورتیکه قرار بود این کارزار این موارد را بهاصطلاح مهار کند.
این راهبرد در حالی است که ترامپ طبق آنچه برخی از منابع آمریکایی اخیراً اعلام کردند قصد داشت در روزهای آخر حضورش در کاخ سفید به برخی از اهداف جمهوری اسلامی ایران در خلیجفارس حمله کند چراکه هر آنچه رشته بود پنبه شد و از فشار و ارعاب و تهدید نیز طرفی نبست. او پیش از آنکه بخواهد ماجراجویی علیه ایران را عملی کند، «دیپلماسی اجبار» را در پیشگرفته بود؛ به این مفهوم که با جابجاییها و تحرکات نظامی قصد داشت محاسبات ایران را مختل کند و انگیزه مقاومت را بهزعم خود از میان ببرد.
استراتژی فوق اکنون از سوی دولت بایدن در قالب «جنگ روانی» پیگیری میشود. بهبیاندیگر، دولت مستقر آمریکا دیپلماسی اجبار را نه با ابزار نظامی بلکه با کارکردهای روانی بکار گرفته است. هفته گذشته روزنامه والاستریت ژورنال اعلام کرد کاخ سفید در حال بررسی تحریم فروش نفت ایران به چین است و درصورتیکه مذاکرات وین به نتیجه نرسد این فشار را اعمال خواهد کرد. از طرفی، اروپا نیز با تقسیمکار و اجرای سناریوی «پلیس بد» - «پلیس خوب»، تلویحاً تهدید کرده اگر جمهوری اسلامی در بازگشت به گفتگوهای برجامی تعلل کند، فرصت توافق با قدرتهای جهانی را از دست خواهد داد!
تروئیکای اروپایی بهگونهای سخن میگوید که گویی در حدود پنج سال گذشته، ایران از مواهب سرشار توافق هستهای و خوشقولی آنها بهغایت بهرهمند بوده و اکنون در حال از دست دادن این موقعیت است. قاره سبز زمانی که آمریکا زیر میز برجام زد و بهصورت غیرقانونی از «برنامه جامع اقدام مشترک» خارج شد، حداکثر کاری که کرد ابراز تأسف بود، اما در عمل با تحریمهای وحشیانه کاخ سفید که هنوز هم ادامه دارد همراهی کرد.
اذعان رابرت مالی با چهره حقبهجانب و در نقش پلیس خوب مبنی بر اینکه آمریکا با تحریم ایران دچار اشتباه بزرگی شد و گرفتن ژست رفع تحریمها درصورتیکه جمهوری اسلامی گامهای کاهش تعهداتش را معکوس کند، در کنار یکی به نعل و یکی به میخ زدن اروپاییها که غالباً با ادبیات تندی همراه بوده، تردیدی باقی نمیگذارد که این دو یار غار فریبکار هرچه تیر در ترکش داشتهاند به سمت ایران شلیک کردند و حالا دستشان کاملاً خالیشده است؛ بنابراین از طریق گاوبندی با چاشنی جنگ روانی، تقلا میکنند تا جمهوری اسلامی را به گفتگو و مذاکره، تشویق و درعینحال، تهدید کنند. علاوه بر این، غرب طمع کرده که با همکاری جریان غربگرای داخلی که این روزها خط ارتباط گرفتن با بروکسل و واشنگتن را تنها راه برونرفت از مشکلات میدانند، کشورمان را بهپای میز مذاکره بکشانند.
مذاکره ازنظر جمهوری اسلامی وقتی موضوعیت پیدا میکند که طرف غربی متوجه شرایط و سیاست قطعی ایران بشود و آن را بپذیرد چراکه کشورمان علیرغم انجام همه تعهداتش زیر فشار شدیدترین تحریمها قرار گرفت و از هیچ یک از مزایای توافق هستهای بهرهمند نشد. روش نخنما شده آمریکاییها و اروپاییها، اما نشان میدهد که آنها هنوز متوجه تغییر وضعیت در شطرنج سیاسی جمهوری اسلامی نشدهاند و گمان میکنند ادبیات گذشته با کمی تغییر و تبدیل میتواند همان نتایج گذشته را به همراه بیاورد.
این در حالی است که دولت منتخب به نمایندگی از مردم، استراتژی «مقاومت فعال» را با حداکثر قدرت در دستور کار قرار خواهد داد و از این پس، دشمنان امتیازگیری از طریق تهدید و تطمیع را مگر اینکه در خواب ببینند. بدخواهان ایران و ایرانی باید بدانند دوره اقدامات اعتمادساز بهپایان رسیده و نظام اسلامی در صورتی به الزاماتش در برجام عمل میکند که طرف غربی یک گام برداشته باشد. چنانچه این اتفاق بیفتد، گامهای متناظر میتواند ادامه پیدا کنند، در غیر این صورت آمریکا در هیچ شرایطی قادر نیست سیاست دیکته گفتن را از طریق ابزارهای جنگ روانی ادامه دهد.
از طرفی، غرب این ادعا را داشت که راهکار «بیشتر در مقابل بیشتر» را در ماجرای برجام اجرایی خواهد کرد. به این مفهوم که اگر ایران گامهای اعتمادساز بیشتری بردارد، اروپا و آمریکا نیز اقدامات بیشتری انجام خواهند داد. غافل از اینکه کشورمان با اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و دسترسی دادن به بازرسان آژانس، یک گام فراتر از «بیشتر» برداشته است، اما غرب به دلیل عمل نکردن به تعهداتشان به ایران بدهکار هستند.
افزون بر این، ادعای واشنگتن مبنی بر اینکه آماده رفع تحریمها در صورت بازگشت جمهوری اسلامی به برجام است، به این معنی است که هیچ اقدامی نمیکند مگر اینکه ایران گام اول را بردارد. حتی اگر کشورمان از تمام امتیازات برجام برخوردار بود به این جهت که آمریکا ابتدا از توافق هستهای خارجشده، بازهم وظیفه کاخ سفید بود که پیشقدم شود. ایران در حال حاضر چیزی برای از دست دادن ندارد، چون تحریمی باقی نمانده که آمریکا بخواهد آن را اعمال کند. «مایک پمپئو» وزیر خارجه اسبق آمریکا نیز در همان زمان مسئولیتش اقرار کرده بود «تحریمها به سقف رسیده است.» حالا که اینچنین است، چرا ایران باید حرکت اول را انجام دهد و مجبور باشد برای دستیابی به «هیچ»، امتیاز بیشتری بدهد؟
واشنگتن حتی از طریق رسانههایش مدتی روی این گزینه مانور میداد که در صورت احیای برجام و پذیرش شروط آمریکا از سوی ایران این امکان و احتمال وجود دارد که توافق هستهای در کنگره آمریکا به یک پیمان لازمالاجرا برای همه روسای جمهوری این کشور تبدیل شود. سؤال اینجاست که مگر قطعنامه شورای امنیت و بهاصطلاح تضمین «جان کری» مانع از بدعهدی و فریبکاری آمریکا شد که حالا کنگره این کشور پس از تصویب دهها مصوبه تحریمی علیه ملت ایران، سد عهدشکنیهای جدید شود؟ حتی برخی از منابع آمریکایی ادعا کردند ایران تضمین برجام را به این صورت شرط کرده که اگر سازمان ملل با خروج آمریکا از توافق هستهای موافقت کند، کاخ سفید نیز میتواند به اینکار اقدام نماید!
ابعاد جنگ روانی غرب و آمریکا تنها به این موارد محدود نمیشود و هر دم از این باغ بری میرسد. اما حقیقتی که یانکیها و همپالکیهای اروپاییاش باید صدها بار پیش از هر اقدامی آن را به یاد بیاورند و محاسبه کنند این است که ایرانِ ماهها و سالهای آینده با گذشته متفاوت است و زمانی که بالهای پرقدرتش علیرغم دشمنیها به حرکت درآیند، آنگاه خواهند دانست که با تکیه بر ظرفیتهای داخلی، هر ناممکنی را ممکن خواهد کرد.