آیا ایران از طالبان قبحزدایی میکند؟
جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که با تمام طرفهای افغانستانی ارتباط دارد و صادقترین بازیگر منطقهای برای ارتباط بین افغانی محسوب میشود.
- حمید خوشایند کارشناس مسائل سیاسی - یکی از موضوعاتی که در رابطه با تحولات داخلی افغانستان و پیشروی طالبان در این کشور، کم و بیش در افکار عمومی ایران مطرح است، این است که برخی چه در داخل و چه در خارج از کشور با یکسانپنداری طالبان با سایر گروههای تکفیری ماننده القاعده و داعش و غیره، جمهوری اسلامی ایران را متهم به حمایت از طالبان میکنند؛ در این باره توجه به نکات زیر ضروری است:
نکته اول؛ سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات داخلی افغانستان کامل روشن و شفاف است. تهران خواستار برقراری امنیت و ثبات در این کشور است و برای نیل به این منظور تعامل و تماس با تمام گروههای داخلی از جمله دولت مرکزی و طالبان را در دستور کار قرار داده است.
تا به این لحظه جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که با تمام طرفهای افغانستانی ارتباط دارد و در واقع برخلاف سایر بازیگران دخیل در افغانستان، صادقترین بازیگر منطقهای برای ارتباط بین افغانی محسوب میشود. تشکیل یک دولت وفاق ملی و با مشارکت گروههای مختلف در افغانستان، گزینه مطلوب و مورد حمایت تهران است.
نکته دوم؛ امنیت شیعیان جزو حساسیتهای اصلی و از خط قرمز مهم جمهوری اسلامی ایران در افغانستان است. این موضوع به طالبان نیز اعلام شده و طالبان هم نسبت به این موضوع پایبند بوده است، طوری که مناطق شیعهنشین تنها مناطقی است که تاکنون طالبان به آن ورود پیدا نکرده است. البته رویکرد طالبان نیز نسبت به شیعیان همراه با رفتارهای مسالمتآمیز و محترمانه بوده است.
نکته سوم؛ یکسان پنداشتن طالبان با القاعده و داعش و سایر گروههای تکفیری که در این چند سال سر بر آوردند، یک خطاست. داعش و القاعده جزو جریانهای تکفیری سلفی وهابی هستند که خشونت و اقدامات تروریستی علیه تمام مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی در رأس سیاستهای آنان قرار دارد.
این در حالی است طالبان یک جریان حنفی مذهب صوفی است که از نظر اعتقادی با القاعده و داعش فرسنگها فاصله دارد و به نوعی تفاروتش با این جریانها از زمین تا آسمان است. به عنوان مثال نابودی داعش در افغانستان که اتفاقاً توسط آمریکا در مرزهای جمهوری اسلامی ایران پراکنده شده بودند، کاری بود که اساساً توسط طالبان انجام گرفت. انگیزه طالبان در از بین بردن داعش نیز دارای ریشههای اعتقادی بود. به بیان سادهتر آنچه که طالبان را واداشت تا داعش را نابود کند آموزههای اعتقادی طالبان بود.
نکته چهارم؛ در خصوص ارتباط با طالبان دو موضوع مطرح است. اول بحث «مشروعیتبخشی» به این گروه است و دوم «تعامل و تماس» با طالبان.
جمهوری اسلامی ایران همسو با «منافع و امنیت ملی» خود و همچنین ایجاد امنیت و ثبات در افغانستان، تنها به برقراری تماس با طالبان که با هماهنگی و اطلاع دولت مرکزی افغانستان است بسنده کرده است. ما نه دنبال ائتلاف و پیمان با طالبان هستیم و نه به این گروه اعتماد داریم. جمهوری اسلامی ایران بیش از ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک با افغانستان دارد که هماینک تمام آن در اختیار طالبان است.
لذا نمیتواند و نباید نسبت به آنچه که در افغانستان میگذرد بیتفاوت باشد. اتفاقاً وجود ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک و قرار گرفتن در یک حوزه تمدنی و فرهنگی و زبانی مشترک طوری که دو کشور به شدت از اتفاقات همدیگر متأثر میشوند، ورود ایران به تحولات افغانستان و تماس با طالبان را کاملاً توجیه میکند. آنهم در حالی که پیشتر از ایران، کشورهای مهم منطقه با طالبان ارتباط گرفته و با آن کار میکنند. البته جمهوری اسلامی در این باره توجه جدی نیز به ملاحظات سیاسی، امنیتی، مذهبی و ... خود دارد و تمام نگرانیها که در داخل مطرح شده هم را در نظر گرفته است.
تهران، نه دنبال مشروعیتبخشی به طالبان است و نه قبحزدایی از این گروه و اعمال و اقدامات گذشته آن؛ بلکه تنها به منافع و امنیت ملی خود و ملت افغانستان میاندیشد. در این زمینه هم هیچ تمایلی به درگیری با طالبان و سایر گروههای داخلی در افغانستان ندارد.
اینکه برخی جمهوری اسلامی را متهم به مشروعیتبخشی به طالبان میکنند، آدرس غلط دادن است و از منطق درستی برخوردار نیست. قبحزدایی از طالبان و مشروعیتبخشی به آن موضوعی است که هیچ ارتباطی به ایران ندارد. ریشههای آن را نه در تهران که باید در گفتگوهای این گروه با آمریکا در دوحه جستجو کرد. در واقع این آمریکاییها بودند که در وهله اول به طالبان یک مشروعیت نیم بند دادند و با آن پشت یک میز به گفتگو نشستند و با این گروه توافق کردند که از افغانستان خارج شوند.
نکته اول؛ سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات داخلی افغانستان کامل روشن و شفاف است. تهران خواستار برقراری امنیت و ثبات در این کشور است و برای نیل به این منظور تعامل و تماس با تمام گروههای داخلی از جمله دولت مرکزی و طالبان را در دستور کار قرار داده است.
تا به این لحظه جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که با تمام طرفهای افغانستانی ارتباط دارد و در واقع برخلاف سایر بازیگران دخیل در افغانستان، صادقترین بازیگر منطقهای برای ارتباط بین افغانی محسوب میشود. تشکیل یک دولت وفاق ملی و با مشارکت گروههای مختلف در افغانستان، گزینه مطلوب و مورد حمایت تهران است.
نکته دوم؛ امنیت شیعیان جزو حساسیتهای اصلی و از خط قرمز مهم جمهوری اسلامی ایران در افغانستان است. این موضوع به طالبان نیز اعلام شده و طالبان هم نسبت به این موضوع پایبند بوده است، طوری که مناطق شیعهنشین تنها مناطقی است که تاکنون طالبان به آن ورود پیدا نکرده است. البته رویکرد طالبان نیز نسبت به شیعیان همراه با رفتارهای مسالمتآمیز و محترمانه بوده است.
نکته سوم؛ یکسان پنداشتن طالبان با القاعده و داعش و سایر گروههای تکفیری که در این چند سال سر بر آوردند، یک خطاست. داعش و القاعده جزو جریانهای تکفیری سلفی وهابی هستند که خشونت و اقدامات تروریستی علیه تمام مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی در رأس سیاستهای آنان قرار دارد.
این در حالی است طالبان یک جریان حنفی مذهب صوفی است که از نظر اعتقادی با القاعده و داعش فرسنگها فاصله دارد و به نوعی تفاروتش با این جریانها از زمین تا آسمان است. به عنوان مثال نابودی داعش در افغانستان که اتفاقاً توسط آمریکا در مرزهای جمهوری اسلامی ایران پراکنده شده بودند، کاری بود که اساساً توسط طالبان انجام گرفت. انگیزه طالبان در از بین بردن داعش نیز دارای ریشههای اعتقادی بود. به بیان سادهتر آنچه که طالبان را واداشت تا داعش را نابود کند آموزههای اعتقادی طالبان بود.
نکته چهارم؛ در خصوص ارتباط با طالبان دو موضوع مطرح است. اول بحث «مشروعیتبخشی» به این گروه است و دوم «تعامل و تماس» با طالبان.
جمهوری اسلامی ایران همسو با «منافع و امنیت ملی» خود و همچنین ایجاد امنیت و ثبات در افغانستان، تنها به برقراری تماس با طالبان که با هماهنگی و اطلاع دولت مرکزی افغانستان است بسنده کرده است. ما نه دنبال ائتلاف و پیمان با طالبان هستیم و نه به این گروه اعتماد داریم. جمهوری اسلامی ایران بیش از ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک با افغانستان دارد که هماینک تمام آن در اختیار طالبان است.
لذا نمیتواند و نباید نسبت به آنچه که در افغانستان میگذرد بیتفاوت باشد. اتفاقاً وجود ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک و قرار گرفتن در یک حوزه تمدنی و فرهنگی و زبانی مشترک طوری که دو کشور به شدت از اتفاقات همدیگر متأثر میشوند، ورود ایران به تحولات افغانستان و تماس با طالبان را کاملاً توجیه میکند. آنهم در حالی که پیشتر از ایران، کشورهای مهم منطقه با طالبان ارتباط گرفته و با آن کار میکنند. البته جمهوری اسلامی در این باره توجه جدی نیز به ملاحظات سیاسی، امنیتی، مذهبی و ... خود دارد و تمام نگرانیها که در داخل مطرح شده هم را در نظر گرفته است.
تهران، نه دنبال مشروعیتبخشی به طالبان است و نه قبحزدایی از این گروه و اعمال و اقدامات گذشته آن؛ بلکه تنها به منافع و امنیت ملی خود و ملت افغانستان میاندیشد. در این زمینه هم هیچ تمایلی به درگیری با طالبان و سایر گروههای داخلی در افغانستان ندارد.
اینکه برخی جمهوری اسلامی را متهم به مشروعیتبخشی به طالبان میکنند، آدرس غلط دادن است و از منطق درستی برخوردار نیست. قبحزدایی از طالبان و مشروعیتبخشی به آن موضوعی است که هیچ ارتباطی به ایران ندارد. ریشههای آن را نه در تهران که باید در گفتگوهای این گروه با آمریکا در دوحه جستجو کرد. در واقع این آمریکاییها بودند که در وهله اول به طالبان یک مشروعیت نیم بند دادند و با آن پشت یک میز به گفتگو نشستند و با این گروه توافق کردند که از افغانستان خارج شوند.
نکته پنجم؛ در زمینه پیشروی میدانی و تصرف مناطق و شهرها طالبان هیچ مشکلی در افغانستان ندارد. طوری که این گروه حتی بدون نیروی نظامی نیز میتواند به اهداف میدانی و مناطقی که میخواهد دست یابد. مشکل اصلی طالبان مشروعیت و شناسایی بینالمللی است که فعلاً و با وجود قدرت بالای نظامی و و توانایی کنترل، از آن برخوردار نیست. البته در این چند سال طالبان نشان داده که تا حدودی از عقلانیت سیاسی برخوردار شده و به دنبال تعامل و صلح و ارتباط با کشورهای همسایه است. مشروعیت و شناسایی بینالمللی هم که طالبان به آن نیاز دارد، مسألهای نیست که به این سادگی حاصل شود.
در پایان باید توجه داشت، آنچه امروز در افغانستان میگذرد و شرایط نابسامانی که بر این کشور حاکم شده، ناشی از سیاستهای آمریکا در طول ۲۰ سال اشغالگری در این کشور بوده است. مسئول ناامنی و تضعیف دولت مرکزی و فساد اداری و سیاسی و اقتصادی در درجه اول آمریکاست که به افغانستان لشکرکشی و یک کشور متمدن و بزرگ در دنیا را به پایگاه نظامی خود تبدیل کرد! آمریکا در حالی پس از ۲۰ سال در حال اخراج از افغانستان است که این کشور را از نظر اقتصادی، سیاسی، امنیتی و ... با مشکلات متعددی مواجه کرده است.
در پایان باید توجه داشت، آنچه امروز در افغانستان میگذرد و شرایط نابسامانی که بر این کشور حاکم شده، ناشی از سیاستهای آمریکا در طول ۲۰ سال اشغالگری در این کشور بوده است. مسئول ناامنی و تضعیف دولت مرکزی و فساد اداری و سیاسی و اقتصادی در درجه اول آمریکاست که به افغانستان لشکرکشی و یک کشور متمدن و بزرگ در دنیا را به پایگاه نظامی خود تبدیل کرد! آمریکا در حالی پس از ۲۰ سال در حال اخراج از افغانستان است که این کشور را از نظر اقتصادی، سیاسی، امنیتی و ... با مشکلات متعددی مواجه کرده است.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *