بازی دوسر باخت عادیسازی!
_ اصغر زارعی در روزنامه حمایت نوشت: وقتی در بهمنماه سال گذشته رژیم صهیونیستی سفارت خود را در امارات افتتاح کرد، چندان بعید هم نبود که پنج ماه بعد، ابوظبی از سفارت خود در سرزمینهای اشغالی رونمایی کند. عمر روابط امارات و رژیم صهیونیستی به دو دهه پیش بازمیگردد و شامل همکاریهای اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی گسترده و همهجانبه بود که بخش مهم آن محرمانه و غیررسمی باقی ماند.
اسرائیل همیشه خود را رژیمی قوی در منطقه معرفی کرده و عجله تلآویو برای بازگشایی سفارت پیش از اینکه امارات پیشقدم شود، نشاندهنده انزوای فزاینده این رژیم و درنتیجه، تقلای اشغالگران برای یافتن متحد است؛ هرچند این متحد از کشورهای عربی باشد که همیشه آنها را تحقیر میکرده است. برخی از مقامات اطلاعاتی رژیم صهیونیستی حتی اظهار میکردند که پیش از برقراری ارتباط با ابوظبی در دو دهه پیش، نمیدانستند امارات در کجای نقشه واقعشده است!
در حقیقت رژیم جعلی صهیونیستی به این جهت که از عمق استراتژیک برخوردار نیست و ضربات سنگینی را از جبهه مقاومت دریافت کرده، در سالهای اخیر به عادیسازی روابط روی آورده است. اشغالگران با این روش، در کشورهای عربی نفوذ کرده و از امکانات و ظرفیتهای آنها برای تقویت خود استفاده میکنند. از باب مثال، صهیونیستها پس از شیوع کرونا و همزمان با آشفتگیهای سیاسی، به معضلات اقتصادی هم دچار شدند و یکی از متلاطمترین ادوار خود را سپری کردند. با آغاز عادیسازی روابط با امارات، سیلی از کالاهای صهیونیستی راهی این کشور کوچک عربی شد تا کسری بودجه و سایر نیازهای اقتصادی خود را از این طریق جبران کنند.
از منظر نظامی نیز تلآویو بهشدت آسیبپذیر شده و در جنگ ۱۲ روزه و درگیریهای حداکثر دو روزه، ثابت شد که حتی توان دفاع از شهروندانشان را ندارد چه رسد به اینکه بخواهد مقاومت را عقب براند. در جریان اعراب و اسرائیل در سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳، اسرائیل اصلاً اجازه نداد هواپیماهای اعراب وارد حریم هوایی سرزمینهای اشغالی شوند، چه رسد به بمباران تلآویو و فرودگاه بنگوریون. اما در جنگ ۱۲ روزه، مقاومت فلسطین دمار از روزگار متجاوزان درآورد و حدود ۳ هزار موشک به شهرها و شهرکهای صهیونیستی شلیک کرد. تلآویو پس از جنگ به شهر ارواح تبدیل، فرودگاه بن گوریون تعطیل شد و ضربات اقتصادی سنگینی را متحمل شدند.
دست آخر این رژیم صهیونیستی بود که در نبرد «شمشیر قدس» پا پس کشید و با جلو انداختن مصر، اردن و آمریکا خواستار آتشبس شد و حماس در اینجا توانست شرایط خود را به صهیونیستها تحمیل کند؛ لذا طرح شکستخورده معامله قرن را در پیش گرفت تا بهزعم خود، مقاومت را محو کند و جبهه واحدی را در برابر دشمن مشترک تلآویو و برخی اعراب مرتجع بگشاید.
پیوستن این رژیم به سنتکام را نیز در همین راستا میتوان ارزیابی کرد. این رژیم اسفند سال گذشته از همجواری با ناتو و منطقه اروپا وارد حوزه ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا شد که نشان میدهد ازنظر قوای نظامی بهشدت تحلیل رفته است. اسرائیل مدعی است هفتمین ارتش جهان از جهت استحکامات و تجهیزات است، اما مستقیماً زیر چتر دفاعی آمریکا میرود؛ آمریکایی که طی دو دهه گذشته تضعیفشده و یکی از پس از دیگری، ارتش خود را از کشورهای منطقه خارج میکند. افغانستان و عراق دو نمونه هستند که از اولی پس از ۲۰ سال با سرشکستگی خارج شدند و در آستانه اخراج از دومی هستند.
نقطه کانونی شکلگیری در روند عادیسازی نیز حائز اهمیت است. این فرایند از امارات و بحرین کلید خورد تا از بسط نفوذ منطقهای ایران جلوگیری شود. بر اساس محاسبات کاخ سفید و تلآویو، گسترش ویروس سازش با صهیونیسم در منطقه غرب آسیا، میتواند به سایر کشورهای عربی نیز سرایت کند و آنها را در خصومت و ضدیت با جمهوری اسلامی تشویق نماید چراکه هیچکس در قدرت منطقهای ایران تردید ندارد و از توان تأثیرگذاری در تحولات به شکل حداکثری برخوردار است.
ضمن اینکه بهزعم طراحان پروژه سازش، عادیسازی روابط قادر است مانع از تحکیم مواضع محور مقاومت در لبنان، سوریه و عراق شود. در همین راستا، عربستان و امارات این هفته از لبنان خواستهاند برای اینکه مشکلات اقتصادی و امنیتی خود را حل کند، به برقراری ارتباط با اسرائیل، روی خوش نشان دهد! این سخن به این معناست که همه فشارهایی وارد آمده به بیروت، برای مجبور کردن این کشور به کرنش در برابر صهیونیستها و عادی کردن روابطش با تلآویو بوده است.
کشورهای مرتجع منطقه بر این مبنا، انتظار دارند اقتصاد، امنیت و سطح تعاملشان با کشورهای جهان را افزایش دهند، غافل از اینکه چوب در لانه زنبور کرده و وارد یک بازی دو سر باخت شدهاند. تبدیلشدن امارات، بحرین و چند کشور دست چندم دیگر به حیاطخلوت رژیم صهیونیستی، این آفت بزرگ را به همراه دارد که علاوه بر نفوذ اسرائیل در لایههای مختلف این کشورها، میتواند امنیت ملی آنها را نیز با خطر جدی روبرو کند، زیرا نفوذ اطلاعاتی- سیاسی تلآویو در کشورهای عربی در راستای منافع این رژیم و آمریکا قرار دارد.
از طرفی، افکار عمومی این کشورها با رویکردهای سازشکارانه دولتهایشان در خیانت به آرمان قدس و همراهی و همگامی با واشنگتن و تلآویو تطابق ندارد؛ لذا نتیجه هر گونه ذوقزدگی در پیشرفت گامبهگام روند عادیسازی میتواند به ایجاد شکاف بیشتر بین دولتمردان سازشکار مرتجع و ملتهایشان تبدیل شود.
واکاوی فرایند تقویت گروههای مقاومت طی چند سال اخیر، مقارن با هروله عربستان و اعراب به سمت رژیم صهیونیستی بیانگر آن است که اجزا و ارکان جنبشهای ضد صهیونیستی علیالدوام در حال تقویت هستند و رونمایی از ائتلافها و عادیسازیهایی ازایندست، کمکی به جلوگیری از فروپاشی قریبالوقوع اشغالگران نخواهد کرد.