تأسیس گروه مهندسی در قرارگاه نصرت
هوری حکایت مردی است که هور را پل پیروزی کرد و تا پایان کار، بر سر این پیمان ایستاد. او تا لحظه آخر در هور ماند تا مشعل هدایتی باشد برای راهیان نور و همه آیندگان.
خبرگزاری میزان -
حاج علی همه حوادث اطرافش را به دقت زیر نظر داشت. از کوچکترین مسائل به سادگی نمیگذشت. او یک نابغه بود. یک فرمانده با ویژگیهای اطلاعاتی که همه چیز را به خوبی بررسی میکرد و بهترین تصمیمها را میگرفت.
بعد با استفاده از سفره غذا چنین کاری را انجام داد. خیلی بهتر شد، اما مشخص بود که این سفره غذاست!
بعد هم این طرح را با برادر محسن رضایی مطرح کرد و بادگیرها به تولید انبوه رسید.
در عملیات والفجر ۸ بر تن همه رزمندگان، یکی از همین بادگیرهای ابداعی حاج علی دیده میشد.
یکی دیگر از ابداعات حاجی، سوار کردن مینی کاتیوشا و تیربار دوشکا بر روی قایق بود. که خودش ماجرائی طولانی دارد.
حاجی یک سری از بچهها را فرستاد و تعداد زیادی قایق، شبیه قایقهای اهالی عرب هور خریدند.
اما بدنه قایقهای ما که برای عملیات تهیه شده بود بعد از گذشت مدتی به دلیل قلیایی بودن آب هور، از بین میرفت.
مدتی بعد حاج علی روغنی آورد و گفت: بزنید به بدنه قایقها.
پرسیدیم: این چیه؟ گفت: روغن کوسه، بعد از کلی تحقیق فهمیدم بهترین چیز برای حفظ بدنهی قایق در داخل هور، روغن کوسه است!
از دیگر کارهایی که نشانهی نبوغ حاجی بود اینکه در همه کارها، همه جوانب را بررسی می کرد؛ مثلاً، یک روز تعداد زیادی اسلحه با خودش آورد و گفت: در شناساییهای منطقه از این سلاحها استفاده کنید!
چندین نوع اسلحه مختلف بود! ما هم این کار را انجام دادیم. بعد از مدتی مشاهده کردیم که بیشتر این سلاحها زنگ زدهاند. یعنی تحمل آب و هوای هور را ندارد.
تنها سلاحهای موفق، اسلحه (کلاش سیبری) نوع خاصی از کلاشینکف و دو مدل سلاح دیگر بود.
حاجی به ریزترین مسائل پیرامون خود دقت میکرد. به موضوع تخلیه اطلاعاتی اسرا بسیار توجه میکرد و نتایج بسیار خوبی از این موضوع میگرفت.
در کارهای مربوط به جنگ اجازه توقف کار را نمیداد. در سالهای میانی جنگ مشکل بودجه داشتیم. فرماندهی سپاه هم نمیتوانست همه هزینههای ما را تأمین کند.
بعد هم ماهیها را برای فروش به بازارهای محلی میفرستاد.
از فروش ماهیها مبالغی تهیه میشد که به هزینههای قرارگاه و خانواده شهدا و اسرای قرارگاه اختصاص میداد.
وقتی کامیون میخواهد جک بزند و خاک خود را خالی کند، قسمت بار آن بالا میرود و کاملاً در دید دشمن قرار میگیرد و مورد هدف واقع میشود.
مدتی بعد این کار انجام شد. این ماشینهای جدید کار ما را آسان کرد.
این تابلو از قبل انقلاب در این منطقه مانده بود. حاجی خیره شد به تابلو! رفت جلو و به پایهی بلند تابلو نگاه کرد. طرح ساخت این پایه به صورت پیچ و مهرهای بود.
حاجی گفت: خیلی عالیه! بهترین وسیله برای دکل دیدهبانی توی جزیره پیدا شد! بعد بچههای مهندسی قرارگاه را فرستاد تا این سازه را از نزدیک ببینند.
بعدها شبیه همین دکل در جزیره ساخته شد. بهترین وسیله برای دیدهبانهای ما آماده گردید.
خستگی برایش معنا نداشت. یادم هست که لوله اگزوز تویوتا در کنار هور دچار مشکل میشد. یکی از بچهها طرحی داد و گفت: با استفاده از پوکه توپ، میتوان لولههای اگزوز را طوری پوشاند که آب داخل آن نرود.
حاجی او را به مهندسی معرفی کرد و این طرح عملی و موفق شد و در پشتیبانی قرارگاه ساخته شد.
این قایق برای غافلگیر کردن سنگرهای کمین و پاسگاههای داخل هور پیشبینی شده بود.
بچهها حسابی خلاق شده بودند. یادم هست که طرح بلدوزرهای زیر آب مطرح شد.
بچهها پیگیر شدند. کار انجام شد. وقتی آن را در آب انداختند، اولش خوب رفت، ولی بعد در داخل گیاهان هور گیر کرد. شرایط خاص هور و ریشهدار بودن نیها اجازه نداد این طرح عملی شود.
از جمله اقدامات دیگر بچهها این بود که روی لندیگراف کار میکردند تا برای کارهای لجستیکی از آن استفاده شود.
- شهید «علی هاشمی» از جمله کسانی است که با شنیدن «أین عمار» سر از میان نیزارهای هور بلند کرد و به ندای مظلومیت ولی زمان خود لبیک گفت. هوری حکایت مردی است که هور را پل پیروزی کرد و تا پایان کار، بر سر این پیمان ایستاد. او تا لحظه آخر در هور ماند تا مشعل هدایتی باشد برای راهیان نور و همه آیندگان.
کتاب هوری که به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است، به بخشی زندگینامه و خاطرات سردار فاتح «هور»، شهید سرلشکر علی هاشمی میپردازد. در سلسله برشهایی، به بازخوانی این کتاب میپردازد.
***
نابغه
جمعی از بچههای قرارگاه نصرت
اگر بخواهیم به بزرگترین ویژگی حاج علی که بعد از سالها هنوز کمتر کسی از آن اطلاع دارد بپردازیم، باید به شراغ تیزهوشی او برویم.
حاج علی همه حوادث اطرافش را به دقت زیر نظر داشت. از کوچکترین مسائل به سادگی نمیگذشت. او یک نابغه بود. یک فرمانده با ویژگیهای اطلاعاتی که همه چیز را به خوبی بررسی میکرد و بهترین تصمیمها را میگرفت.
اگر بخواهیم ابداعات و نوآوریهای حاجی را بررسی کنیم، خود یک کتاب جداگانه میخواهد، اما به چند مورد آن اشاره میکنیم.
حاجی در ابتدای تأسیس قرارگاه نصرت با چند بسیجی و پاسدار خوشفکر یک گروه مهندسی تشکیل داد. بعضی از این افراد سواد زیادی نداشتند، اما به قدری توانایی این افراد بالا بود که بیشتر طرحهای حاج علی را اجرایی میکردند.
حاجی در یکی از شناساییها مشاهده کرد که لباس نیروهای داخل قایق خیس و بسیار سنگین میشود! برای حل این مشکل به فکر یک روکش پلاستیکی افتاد.
ابتدا با پلاستیک، روپوش تهیه کرد، اما همه لباسها که زیر روپوش پوشیده بودیم پیدا میشد!
بعد با استفاده از سفره غذا چنین کاری را انجام داد. خیلی بهتر شد، اما مشخص بود که این سفره غذاست!
تا اینکه به بچهها پیشنهاد کرد پارچه شمعی ضدآب پیدا کنند تا یک لباس کامل ضد آب طراحی شود.
بعد از چند بار آزمایش و خطا «کاپشن بادگیر» تولید شد. لباس و شلواری که در نبردهای آبی خاکی بهترین پوشش رزمندگان بود. لباسی که از نفوذ باد و آب جلوگیری میکرد.
بعد هم این طرح را با برادر محسن رضایی مطرح کرد و بادگیرها به تولید انبوه رسید.
در عملیات والفجر ۸ بر تن همه رزمندگان، یکی از همین بادگیرهای ابداعی حاج علی دیده میشد.
یکی دیگر از ابداعات حاجی، سوار کردن مینی کاتیوشا و تیربار دوشکا بر روی قایق بود. که خودش ماجرائی طولانی دارد.
حاجی یک سری از بچهها را فرستاد و تعداد زیادی قایق، شبیه قایقهای اهالی عرب هور خریدند.
حاجی تأکید داشت قایقها کهنه باشد! که زیاد جلب توجه نکند.
اما بدنه قایقهای ما که برای عملیات تهیه شده بود بعد از گذشت مدتی به دلیل قلیایی بودن آب هور، از بین میرفت.
مدتی بعد حاج علی روغنی آورد و گفت: بزنید به بدنه قایقها.
پرسیدیم: این چیه؟ گفت: روغن کوسه، بعد از کلی تحقیق فهمیدم بهترین چیز برای حفظ بدنهی قایق در داخل هور، روغن کوسه است!
از دیگر کارهایی که نشانهی نبوغ حاجی بود اینکه در همه کارها، همه جوانب را بررسی می کرد؛ مثلاً، یک روز تعداد زیادی اسلحه با خودش آورد و گفت: در شناساییهای منطقه از این سلاحها استفاده کنید!
چندین نوع اسلحه مختلف بود! ما هم این کار را انجام دادیم. بعد از مدتی مشاهده کردیم که بیشتر این سلاحها زنگ زدهاند. یعنی تحمل آب و هوای هور را ندارد.
تنها سلاحهای موفق، اسلحه (کلاش سیبری) نوع خاصی از کلاشینکف و دو مدل سلاح دیگر بود.
حاجی در جلسه مسئولان، این مسئله را مطرح کرد و گفت: برای عملیات در هور باید از این نوع سلاحها تهیه شود.
از دیگر ابداعات گروه مهندسی نصرت، ساخت قایق با موتور برقی بود! این قایق هیچ صدایی نداشت و با باطری کار میکرد.
حاجی به ریزترین مسائل پیرامون خود دقت میکرد. به موضوع تخلیه اطلاعاتی اسرا بسیار توجه میکرد و نتایج بسیار خوبی از این موضوع میگرفت.
در کارهای مربوط به جنگ اجازه توقف کار را نمیداد. در سالهای میانی جنگ مشکل بودجه داشتیم. فرماندهی سپاه هم نمیتوانست همه هزینههای ما را تأمین کند.
حاجی متوجه شد که ماهیهای زیادی در منطقه هور پرورش مییابد. برخی نیروهای بومی در ساعات بیکاری مشغول صید ماهی میشدند. برای همین از نیروها خواست که در ساعات بیکاری مشغول صید ماهی شوند!
بعد هم ماهیها را برای فروش به بازارهای محلی میفرستاد.
از فروش ماهیها مبالغی تهیه میشد که به هزینههای قرارگاه و خانواده شهدا و اسرای قرارگاه اختصاص میداد.
٭٭٭
یادم هست وقتی میخواستیم در داخل هور و جزایر جاده بزنیم، احتیاج به کامیون بود. اما حاجی گفت: نه!
وقتی کامیون میخواهد جک بزند و خاک خود را خالی کند، قسمت بار آن بالا میرود و کاملاً در دید دشمن قرار میگیرد و مورد هدف واقع میشود.
برای همین گفت: ما یک ماشین کوچک میخواهیم که بتواند بار خود را به راحتی تخلیه کند. کمی فکر کرد و به بچههای مهندسی گفت: روی نیسان کار کنید. ببینید میتوانید این کار را انجام دهید؟
بعد از مدت کوتاهی طرح آماده شد. حاجی با مسئولان جهاد صحبت کرد و گفت: ما تعدادی نیسان با این ویژگی میخواهیم و بعد، طرح تکمیلشده خودش را فرستاد.
مدتی بعد این کار انجام شد. این ماشینهای جدید کار ما را آسان کرد.
یادم هست یک روز حاجی را رساندم به منزلشان. یک تابلوی تبلیغاتی روی یک پایه بزرگ در اطراف منزل حاجی نصب شده بود.
این تابلو از قبل انقلاب در این منطقه مانده بود. حاجی خیره شد به تابلو! رفت جلو و به پایهی بلند تابلو نگاه کرد. طرح ساخت این پایه به صورت پیچ و مهرهای بود.
این سازه محصول کشور آلمان بود. خیلی راحت با پیچ و مهره باز و بسته میشد و قدرت بالایی داشت.
حاجی گفت: خیلی عالیه! بهترین وسیله برای دکل دیدهبانی توی جزیره پیدا شد! بعد بچههای مهندسی قرارگاه را فرستاد تا این سازه را از نزدیک ببینند.
بعدها شبیه همین دکل در جزیره ساخته شد. بهترین وسیله برای دیدهبانهای ما آماده گردید.
بعدها این طرح را به جهاد خودکفایی ارائه کرد و در بسیاری از مناطق استفاده شد. این سازهها اکنون هم در بسیاری از مکانها به صورت پیچ و مهرهای دیده میشود.
٭٭٭
خیلی روی کارهای حاج علی فکر میکنم. واقعاً یک جوان ۲۲ تا ۲۶ ساله چقدر میتواند خلاقیت داشته باشد. او از کمترین امکانات، بهترین استفاده را میکرد.
حاجی هر کسی را که میدید طرحی برای اجرا دارد به مهندسی معرفی میکرد. حتی اگر بودجه و امکانات نداشت او را تشویق میکرد و طرحش را در جایی دیگر استفاده مینمود.
خستگی برایش معنا نداشت. یادم هست که لوله اگزوز تویوتا در کنار هور دچار مشکل میشد. یکی از بچهها طرحی داد و گفت: با استفاده از پوکه توپ، میتوان لولههای اگزوز را طوری پوشاند که آب داخل آن نرود.
حاجی او را به مهندسی معرفی کرد و این طرح عملی و موفق شد و در پشتیبانی قرارگاه ساخته شد.
عدهای دیگر از بچهها قایقی ساخته بودند که پرههای آن با نیروی باطری به حرکت درمیآمد و بی سر و صدا در میان هور راه میرفت.
این قایق برای غافلگیر کردن سنگرهای کمین و پاسگاههای داخل هور پیشبینی شده بود.
بچهها حسابی خلاق شده بودند. یادم هست که طرح بلدوزرهای زیر آب مطرح شد.
بچهها پیگیر شدند. کار انجام شد. وقتی آن را در آب انداختند، اولش خوب رفت، ولی بعد در داخل گیاهان هور گیر کرد. شرایط خاص هور و ریشهدار بودن نیها اجازه نداد این طرح عملی شود.
از جمله اقدامات دیگر بچهها این بود که روی لندیگراف کار میکردند تا برای کارهای لجستیکی از آن استفاده شود.
این اقدامات خلاقانه گرهگشا بود آن هم با آن وضعیت اقتصادی که کشور به خاطر تحریمها در آن گرفتار بود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *