سطوح افول آمریکا

9:15 - 21 تير 1400
کد خبر: ۷۴۰۶۰۸
سیدهادی سیدافقهی در یادداشتی نوشت: معادلات منطقه‌ای به نفع ایران ارزیابی می‌شود و کاخ سفید نمی‌تواند با اهرم‌های خود در غرب آسیا، شرایط جدیدی به کشورمان تحمیل کند.

- سیدهادی سیدافقهی در روزنامه حمایت نوشت:با خروج آمریکا از افغانستان و پایان جنگ بی‌حاصل 20 ساله در این کشور، این بحث اکنون در هیئت‌های اندیشه‌ورز جهان مطرح‌شده که هژمونی کاخ سفید تا چه میزان افت کرده و متغیرهای آن در آینده چه خصوصیاتی خواهند داشت. در اینکه جایگاه آمریکا دچار افول شده، تردیدی نیست و شواهدی فراوانی درباره این واقعیت وجود دارد؛ از این رو با هر دور شکست جدید واشنگتن، میزان پسرفت به‌اصطلاح ابرقدرت موردسنجش قرار می‌گیرد. در این خصوص سه سطح افول در مقیاس جهانی، منطقه‌ای و در مواجهه با ایران قابل واکاوی است.

یکم، آمریکا در تراز جهانی با چند چالش مواجه است و برای هیچ‌کدام نیز راه‌حل مؤثری ندارد. قدرت نظامی، برجسته‌ترین شاخصه هژمونی آمریکاست که بازتاب آن در جنگ نرم نیز نمود بسیاری داشته و همه رسانه‌ها و مؤسسات تحلیلی، ارتش آمریکا را به‌عنوان قوی‌ترین نیروی نظامی جهان معرفی کرده‌اند. بر اساس داده‌های تطبیقی «موسسه مطالعات صلح استکهلم»، کاخ سفید در سال گذشته میلادی سه برابر بیشتر از مجموع دو رقیب خود، چین و روسیه برای تقویت بنیه دفاعی خود هزینه کرده است. آمریکا با بودجه ۷۳۸ میلیارد دلاری، چهار برابر چین (با ۱۹۳، ۳ میلیارد دلار) و بیش از ۱۲ برابر روسیه (با ۶۰، ۶ میلیارد دلار) در صدر ارتش‌های جهان قرار دارد. علاوه بر این، پنتاگون در سراسر جهان 850 پایگاه نظامی دارد و مهم‌ترین آن‌ها در منطقه آسیا واقع شده‌اند.

با برخورداری از چنین توان و بنیه‌ای اما پنتاگون در دو جنگ افغانستان و عراق، نه‌تنها پیروز نشد، بلکه ضربات پی‌درپی و سنگینی دریافت کرد. مقامات کاخ سفید پس از حمله اخیر به نیروهای حشد الشعبی در منطقه بوکمال، ضربات سختی در عراق و سوریه دریافت کرده‌اند و به همین جهت، التماس از مقاومت را برای جلوگیری از حملات بیشتر به پایگاه‌های آمریکا در سوریه و عراق را دستور کار قرار دادند. «جوئی هود»، دستیار موقت وزیر خارجه آمریکا به‌تازگی از نیروهای بسیج مردمی عراق «خواهش» کرد با یانکی‌های شکست‌خورده کاری نداشته باشند. این عجز و لابه وقتی در برابر قدرت پوشالی کدخدا قرار می‌گیرد، شکست و شکنندگی ارتش آمریکا رنگ و لعاب بیشتری می‌یابد.

از منظر اقتصادی نیز آمریکا امروز در برابر ابرحریفی به نام چین قرار دارد و تقریباً هیچ آینده‌پژوهی نیست که اذعان نکرده باشد مرکز ثقل قدرت جهان طی 10 سال آینده از غرب به شرق منتقل می‌شود. در واقع ما اکنون در دوره گذار قرار داریم و چینی‌ها هم مطمئن هستند، فرارهای روبه‌جلوی آمریکا در قالب جنگ تجاری راه به‌جایی نمی‌برد. بنابراین با صبر و طمأنینه، ائتلاف‌سازی‌های جدید و گسترش معاهداتی همچون «بریکس» را پیگیری می‌کند.

دوم، از منظر منطقه‌ای و در سطح غرب آسیا، هدف‌گذاری واشنگتن برای ایجاد طرح «خاورمیانه بزرگ» بود که محور مقاومت و پیشاپیش آن، ایران اجازه عملیاتی شدن این بلندپروازی را تاکنون نداده‌اند. تجزیه کشورهای منطقه بر پایه دین، مذهب، قومیت، حفظ برتری رژیم صهیونیستی، گسترش هژمونی آمریکا در غرب آسیا و شمال آفریقا، سیطره بر ذخایر و منابع انرژی منطقه و سرکوب یا دستکم منحرف کردن جنبش‌ها و تشکل‌های اسلامی به رهبری کشورمان از مواردی است که ذیل هدف خاورمیانه بزرگ دنبال شده است.

طراحان جنگ روانی، استراتژیست‌ها و متفکران نظامی – امنیتی، این طرح را با هزینه 7 تریلیون دلاری برای اجرا به دولت آمریکا دادند؛ درحالی‌که به گفته فرماندهان پنتاگون، برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم، ابهت پایگاه‌های آمریکا در ماجرای حمله ایران به عین الاسد از بین رفت. «کنت مکنزی»، فرمانده تروریست‌های «سنتکام» نیز از قدرت یافتن نیروهای هم‌پیمان ایران به‌شدت ابراز نگرانی کرد و صراحتاً گفت: «پس از جنگ کره، برای نخستین بار برتری هوایی آمریکا در منطقه به چالش کشیده شده است.» از منظر سیاسی، آمریکا منظومه‌ای تحت عنوان کشورهای هم‌افزا را نیز با خود همراه کرده که برخی بله‌قربان‌گو هستند، با بعضی صرفاً تعامل و رابطه بده بستان دارد و با برخی دیگر نیز ارتباطاتی در سطح محدود ایجاد کرده که این مجموعه از منظر جنگ نرم قابل‌توجه است. عربستان، نزدیک‌ترین متحد کاخ سفید است که حدود 100 ماهواره دارد و به این وسیله، مشغول تطهیر جنایت‌های آمریکا در منطقه است، عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی را تبلیغ می‌کند و از جنبش‌های مقاومت، چهره‌ای تروریستی ترسیم کرده است.

سوم، واشنگتن در مواجهه با ایران یک زنجیره را ایجاد کرده که به‌صورت هدفمند علیه کشورمان مشغول بکار هستند. کنگره، کاخ سفید و اندیشکده‌های آمریکایی با همراهی لابی آیپک، هم‌پیمانان منطقه‌ای و منافقین، یک 6 ضلعی را در برابر جمهوری اسلامی شکل داده است. خروج از برجام، تشدید تحریم‌ها، تجاوزهای پهپادی، نشان دادن چراغ سبز به صهیونیست‌ها برای ترور دانشمندان هسته‌ای و خرابکاری در تأسیسات ایران، تروریست خواندن سپاه پاسداران، تلاش برای باز کردن دوباره پرونده ابعاد نظامی در ارتباط با فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان و اجماع سازی، نمونه‌هایی از سیاست آمریکا علیه ایران به شمار می‌روند.
واشنگتن علیرغم این تهدیدات، در موقعیتی قرار ندارد که بتواند فشار بیشتری بر کشورمان وارد آورد. راهبرد فشار حداکثری به زمین‌خورده و چند سناتور آمریکایی به آن اعتراف کرده‌اند. با روی کار آمدن دولت جدید، پیوندهای منطقه‌ای مستحکم‌تر شده و اقتصاد از وابستگی به معاهدات بین‌المللی خارج خواهد شد. از سوی دیگر، خروج آمریکا از عراق با قدرت بیشتری در حال پیگیری است و روز گذشته، «برهم صالح» (رئیس‌جمهور عراق) نیز بر آن تأکید کرد. صهیونیست‌ها نیز در بدترین موقعیت خود قرار دارند و پس از سیلی سختی که در جنگ 12 روزه دریافت کردند، هنوز نتوانسته‌اند خود را جمع و جور کنند.

بنابراین، معادلات منطقه‌ای به نفع ایران ارزیابی می‌شود و کاخ سفید نمی‌تواند با اهرم‌های خود در غرب آسیا، شرایط جدیدی به کشورمان تحمیل کند. به‌بیان‌دیگر، کفه توازن اقتدار و بازدارندگی به نفع جمهوری اسلامی سنگین شده و ضربه‌های پی‌درپی اخیر به پایگاه‌ها و تروریست‌های پنتاگون، تنها بخش کوچک و نمایانی از آن به شمار می‌رود؛ فرایندی که اگر از سوی یانکی‌ها متوقف نشود، بارانی از خشم ایران و محور مقاومت را بر متجاوزان خواهد ریخت.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *