گزارش‌هایی درباره جمعیت ایران؛ ۱۹۲۰-۱۹۰۰

0:01 - 18 تير 1400
کد خبر: ۷۳۹۷۸۳
دسته بندی: سیاست
قحطی بزرگ ۱۹۱۹ - ۱۹۱۷، بی‌تردید بزرگ‌ترین فاجعه تاریخ ایران و بسیار فراتر از همه فجایع پیش از خود بوده است. کتاب «قحطی بزرگ» نشان می‌دهد ۸ تا ۱۰ میلیون ایرانی، ۴۰ تا ۵۰ درصد کل جمعیت ایران، در اثر گرسنگی و مرض‌های ناشی از آن و سوء تغذیه از میان رفته‌اند.

 - با وجود بی‌طرفی ایران در جنگ جهانی اول، در طول این جنگ به ضربات و خسارت جبران ناپذیری بر پیکره میهن و ملت ما وارد آمد. ورود بی‌محابای قوای بیگانه و نیروهای متخاصم به خاک ایران در فقدان یک دولت قوی و متمرکز و دارایی سامانه اداری کارآمد، هرج و مرج و ناامنی و پراکندگی و بی‌ثباتی را دامن زده و به تشدید ضعف دولت مرکزی و ضخامت حال و وضع اقتصادی و اجتماعی مردم ایران انجامید. در نتیجه ایران بی‌طرف که با هیچ کشوری در جنگ نبود، تقریباً به اندازه یک کشور در حال جنگ خسارات و خرابی تحمل کرد.

در میان آن همه نابسامانی و بدبختی، بروز قحطی بزرگ و فراگیر در ایران مزید بر علت شد. قحطی‌ای که علاوه بر خشکسالی چند ساله، حضور نیرو‌های بیگانه - به ویژه قوای انگلیس - در تشدید آن مؤثر و بلکه از علل اصلی آن بود؛ در نتیجه آن شمار زیادی از مردم ایران، در ابعادی باورنکردنی به ورطه مرگی هولناک افتادند.
 
کتاب «قحطی بزرگ» بازبینی و تکمیل شده کتاب نخست «محمدقلی مجد» درباره قحطی بزرگ ۱۹۱۹_۱۹۱۷ است که در ۲۰۰۳ منتشر شد.  در سلسله برش‌هایی، به بازخوانی این کتاب می‌پردازد.
 

***

گزارش‌های آمریکایی درباره جمعیت ایران؛ ۱۹۲۰-۱۹۰۰

با فرض مردود بر شمردن نرخ رشد جمعیت صفر، می‌توان به دنبال منابع و اعداد جایگزین رفت. یکی از کسانی که گیلبار ارقام او درباره جمعیت ایران به نوعی «مردود» می‌داند، هربرت م. بوون، وزیر مختار آمریکا در ایران در ۱۹۰۰ است. در ژانویه ۱۹۰۰، وزارت خارجه ایالت متحده به سفارت آمریکا در تهران دستور می‌دهد گزارشی درباره جمعیت کشور تهیه کند. بوون در ۱۵ مارس ۱۹۰۰ در پاسخ خود چنین می‌نویسد: «مرقومه مورخ بیستم ژانویه ۱۹۰۰ شما را درباره آمار نفوس در ایران دریافت داشتم و به این وسیله در پاسخ اظهار می‌دارم تا کنون هیچ آماری از جمعیت ایران تهیه نشده است و در نتیجه هیچ آمار معتبری در این باره وجود ندارد. اما از مشاهدات مسافران، سیاحان و دیگر کسانی که تخیم‌هایشان در کل قابل قبول است، به نظر می‌رسد این جمعیت در حال حاضر حدود دوازده میلیون (۱۲.۰۰۰.۰۰۰) نفر باشد.  یادداشت پیوست دربردارنده نرخ‌های ملیت‌های مختلف است که رقم کلی فوق‌الذکر را به دست داده‌اند.» روشن است که رقم ۱۲ میلیون «برآورد» بوون نیست. این رقمی است که پس از اجماع و مشورت با کسانی به دست آمده که شایسته اظهار نظر شمرده شده‌اند و مردود شمردن آن از سوی گیلبار تنها گریزی است برای نادیده گرفتن اطلاعاتی که با نظر شخصی او در تعارض هستند.

دبلیو، مورگان شوستر، خزانه‌دار کل آمریکایی ایران، این عبارت را درباره جمعیت ایران در کتاب ۱۹۱۲، خود دارد:
جمعیت ایران استثناً درست ارائه شده است، ظاهراً به اصطلاح احصاء شصت سال پیش مبنای ارقام پایین آمده در برخی کتاب‌ها است که عموماً خارجیان آن را پذیرفته‌اند. واقعیت آن است که هیچ احصائی از آن زمان صورت نپذیرفته، اما اروپائیان که با اوضاع آشنا هستند، این جمعیت را از ۱۳ میلیون تا ۱۵ میلیون تخمین می‌زنند.

ظاهراً این جمله مقصود نظر هوتم - شنیدار بوده است. به این ترتیب بر اساس ارقامی که بوون و شوستر داده‌اند، جمعیت با نرخ نزدیک به ۲ درصد در سال در فاصله ۱۹۱۰-۱۹۰۰ رشد کرده است. اما زمینه‌هایی هست که می‌توان باور کرد حتی دامنه بالایی شوستر، یعنی ۱۵ میلیون در ۱۹۱۰ نیز رقمی کمتر از جمعیت واقعی کشور بوده است.

اطلاعات بیشتر درباره جمعیت تهران و ایران در سال ۱۹۱۰ در گزارش چارلز ولز راسل، وزیر مختار آمریکا در ایران، آمد هست. گزار رسال در تاریخ ۱۱ می ۱۹۱۰ چنین است:
یادداشتی به ما حاکی است مسئولین ایرانی مشغول احصاء تهران هستند. منشی-مترجم انگلیسی ما می‌گوید نتایج کمتر از مقدار درست خواهند بود، چون اکثریت بی‌تفاوت گمان می‌کنند باید مالیاتی در کار باشد. او تخمین می‌زند جمعیت تهران ۳۰۰ هزار نفر باشد و می‌گوید از حدود ۱۰۰.۰۰۰ نفر در ۱۸۷۲ افزایش یافته است. من از یک خارجی دیگری بر اساس میزان نان مصرفی تخمین بین ۳۵۰ هزار و ۴۰۰ هزار نفر را گرفته‌ام؛ نانوایی‌ها کمابیش زیر نظر دولت هستند. ایرانی‌ها فکر می‌کنند جمعیت کشور بسیار کمتر از واقع در نظر گرفته می‌شود، یکی از آشنایان مطلع من این رقم را ۱۷ میلیون نفر می‌داند.

این ارقام تردیدی باقی نمی‌گذارند که ایران در دهه انقلاب مشروطه (۱۹۱۰-۱۹۰۰) دارای رشد سریع جمعیت بوده است و این رشد سریع دست کم تا آغاز جنگ در ۱۹۱۴ ادامه یافته است. در نظر گرفتن نقطه میانی بین رقم پایین دستی ۱۳ میلیون شوستر و بالادستی ۱۷ میلیون فرد ایرانی، نتیجه‌اش یک برآورد بسیار محافظه‌کارانه در حد ۱۵ میلیون نفر در ۱۹۱۰ خواهد بود و نیز این را نشان می‌دهد که نرخ رشد سالانه در ۱۹۱۰-۱۹۰۰، ۲% درصد بوده است. باید تأکید کرد که برآورد دوم محافظه‌کارانه است. وزیر مختار آمریکا در ایران، چارلز ولز راسل، پس از پنج سال اقامت و سفر در ایران، خود را هم رأی با دیدگاه فرد ایرانی می‌داند که جمعیت ایران را بسیار بیشتر از عددی که برخی اروپائیان مقیم گزارش کرده‌اند. برمی‌شمارد.
 
راسل ضمن گزارشی درباره روابط روسیه- ایران با تاریخ ۱۱ مارس ۱۹۱۴ می‌نویسد: «ایران به بزرگی اتریش، فرانسه و آلمان روی هم است با جمعیت بالغ بر ۲۰ میلیون نفر.» در گزارش دیگری در ۱۴ ژوئن، راسل درباره شماره بالای رأی‌دهندگان حاضر برای انتخابات آن زمان برای مجلس سوم طرح موضوع می‌کند و چنین اشاره دارد: «به خاطر اهمیت مبارزه انقلابی کنونی ۲۰ میلیون آریایی در ایران.»

ما این بخش را با تعدادی از مشاهدات عمومی درباره جمعیت کشور به پایان می‌بریم. آن‌طور که گفته شد، منابع آمریکایی و انگلیسی جمعیت ایران را در ۱۹۲۰، ۱۰ میلیون نفر برشمرده‌اند. به عبارت دیگر جمعیت ایران در ۱۹۲۰ برابر با جمعیت در سال ۱۸۵۰ بوده است. در این فاصله هفتاد ساله جمعیت در جهان دو برابر شده، ولی در ایران ثابت مانده است. در گزارشی با تاریخ ۱۵ ژوئن ۱۹۲۵ با عنوان: «اوضاع مالی و اقتصادی ایران» آرتور میلسپو، خزانه‌دار کل مالیه ایران و جانشین مورگان شوستر، درباره جمعیت ایران و تهران در ۱۹۲۵ چنین می‌نویسد: «جمعیت ایران حدود ۱۲ میلیون نفر تخمین زده می‌شود، یا به طور متوسط ۱۹ نفر در هر مایل مربع. تهران، پایتخت و مهم‌ترین شهر ایران حدود ۲۵۰ هزار نفر سکنه دارد.»
 
به این ترتیب جمعیت ایران در ۱۹۲۵ همان مقدار ۱۹۰۰ را دارد؛ نشانه دیگری مبنی بر اینکه که به تعداد و معادل رشد جمعی در بیست و پنج سال، در اثر جنگ و قحطی، نفوس از صحنه روزگار محو شده‌اند. علاوه بر این، ۱۵ سال طول می‌کشد تا ایران جمعیت ۱۹۱۰ خود را باز یابد: در سال ۱۹۴۰ است که جمعیت ایران بار دیگر به ۱۵ میلیون نفر می‌رسد. جمعیت تهران در ۱۹۱۴ حدود ۵۰۰ هزار نفر بوده است. تا ۱۹۲۵، این شهر تنها نیمی از جمعیت ۱۹۱۴ خود را باز می‌یابد. در ۱۹۴۰ است که جمعیت تهران بار دیگر به ۵۰۰ هزازر نفر می‌رسد. میلسپو همچنین می‌نویسد: «سرشماری‌های جزئی مختلف در گذشته انجام شده است و دولت اکنون درصدد آغاز یک سرشماری کامل در کل کشور است.»
 
۳۰ سال دیگر طول کشید تا سرشماری دیگری صورت گیرد: در ۱۹۵۶ بود که یک سرشماری کامل انجام گرفته و نتایج آن منتشر شد. آن‌هایی که سرنوشت ایران را در دست داشتند قرار نبود اجازه دهند سرشماری‌ای شود که به ناگزیر توجه‌ها را به تلفات فاجعه بار قحطی بزرگ جلب می‌کرد. در ۱۹۲۷، میلسپو بدون تشریفات از سوی حکومت رضاشاه پهلوی به تحریک برکنار شده و رفته بود.
 
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *