کنترل بازار در روزهای سخت
_ جعفر قادری در روزنامه حمایت نوشت: مسئله اساسی کشور، موضوع اقتصاد و سامان دادن به این امر خطیر است و کسی نمیتواند منکر آن باشد. این نگرانی سالها وجود داشته که چرا قدرتی مثل ایران در مسائل اقتصادی هنوز نتوانسته رتبه شایسته خود را به دست آورد و اینکه اشکال کار در کجاست؟ بهخصوص که هر چه به روزهای پایانی دولت دوازدهم نزدیکتر میشویم این نگرانی تشدید میشود که مبادا مسائل معیشتی مردم، یله و رها شوند.
مثل هر بخش دیگری، حرف اول را در اقتصاد، مدیریت و برنامهریزی میزند و طبعاً هر قدر برنامهریزی، جزئیات بیشتری را شامل شود، پازل گستردهتری را در این حوزه پوشش میدهد. البته برخی معتقدند مدیریت در امور معیشتی مردم وجود دارد و اگر چنین نبود، شاید با قحطی هم روبرو بودیم!
این سخن و نظایر آن بیشتر به یک شوخی تلخ شبیه است، چون نگاهی به اسناد چشمانداز کشور و آنچه در سیاستهای کلان به آن اشارهشده، با رفع اضطراری نیازهای روزمره مردم از زمین تا آسمان فاصله دارد. بحرانهای نمایان شده در ضرورتهای معیشتی و راهکارهای تحقیرآمیز آن کجا و تبدیلشدن جمهوری اسلامی به قطب اول اقتصاد در منطقه کجا.
با کمی تخفیف، اصلاح ساختار بودجه، حل مشکل مسکن، اشتغال و معیشت جوانان، رسیدگی به آشفتهبازار فعالیتهای غیرمولد و اموری از این دست در اولویتهای میانمدت بود، اما کار به جایی رسیده که نیاز نیست افراد برای درک به هم ریختگی و مشوش بودن اوضاع اقتصادی، کارشناس باشند، بلکه این را مردم عادی کوچه و بازار هم دریافتهاند که تصمیمگیریها با دوراندیشی همراه نبودند و الا برای روزهای سخت نیز فکری میشد.
این در حالی است که برخی تریبونداران، وخامت اوضاع اقتصاد را با شرایط جنگی در دهه اول انقلاب مقایسه میکنند و منظورشان این است که در چنین اوضاعی، همین که نان و آب و قوت لایموت مردم فراهم است، باید خدا را شکر کنند. در برخی از اظهارنظرهای آزاردهنده نیز مشابه این سخنان را شنیدیم که مسئولی در پاسخ به فشردهتر شدن صفهای مرغ و گوشت گفته بود همین که این اقلام هست و لو با قیمت گران باید خدا را شکر کرد!
این پاسخ را میتوان را درباره هر کمبود و گرانی در کشور داد و مثلاً در جواب کسی که از کمبود داروی بیماریهای خاص گلایه دارد، او را به بازار سیاه حواله داد و گفت هرچند قیمت آن نجومی است، اما بالاخره هست و قحطی آن نیامده؟! این رویکرد به این معناست که نه تنها مسئولان قاصر یا مقصر به جهت پیشبینی نکردن اوضاع و عملکرد بهموقع، نباید مورد مؤاخذه قرار گیرند، بلکه حتی باید تشویق شوند که کالاها ولو با قیمت فضایی موجود هستند! سؤال اینجاست که اگر همین دسته از مسئولان متوقع اساساً مسئول نبودند و پشت میز نمینشستند، چه تفاوتی ایجاد میشد؟!
مردم به وکلای خود در دستگاههای اجرایی این مأموریت و نیابت را از طریق انتخابات دادهاند که با نگاه عمیق، برای روزهای مبادا چارهاندیشی کنند و نگذارند کار به جایی برسد که بود و نبودشان برای آحاد جامعه یکسان باشد. کمترین انتظار افکار عمومی این است که دستکم برای روزهای پایانی، چالش دیگری در معیشت خود نداشته باشند و به توصیه رئیسجمهور محترم، اجازه ندهند قیمتها افزایش پیدا کنند.
از سوی دیگر، هنوز شنیده میشود که برخی میگویند تحریمها باعث همه مصائب کشور هستند. این ادعا نیز قابلپذیرش نیست چراکه اولاً این بیان نشانه سلب مسئولیت و نپذیرفتن عواقب سیاستها در این حوزه محسوب میشود، ثانیاً جامعه نمیپذیرد برای هدفی غیر از انکار خطا در محاسبات گفته شده باشد. ثالثاً تحریمها طبق نظر کارشناسان و همچنین رهبر حکیم انقلاب، نقش تمام و کمال در بیرمق کردن و از رونق انداختن اقتصاد ندارند.
بنابراین، اشکال را باید در جای دیگری جستجو کرد؛ جایی که همه رکودها، گرانیها، فسادها و ... از آنجا نشئت میگیرد؛ «وقتی تولید داخلی خوابید، همین وضعی پیش میآید که امروز هست: جوان ما بیکار میشود، اشتغال ما کم میشود، رکود بر کشور حاکم میشود، وضع زندگی و معیشت مردم دشوار میشود. اینها را که دیگر از طریق ارتباط با آمریکا و با اروپا نمیشود حل کرد، اینها را خودمان باید حل بکنیم. اینها کارهایی است که به عهده خود ما است.» (رهبر معظم انقلاب – ۱۱ مرداد ۹۵)
متأسفانه این موضوع در موضعگیریهای بعضی از مقامات داخلی آنچنان مهم شده که گاهی تصور میشود جهتگیریهای کلان و اسناد بالادستی، اقتصاد را قفل کرده و به حال و روز فعلی انداخته است. ضمن اینکه برخی مواقع –خواسته یا ناخواسته- آدرس بسیار اشتباهی به قدرتهای غربی داده میشود مبنی بر اینکه زیادهخواهی آنها مذموم نیست و اشکال از داخل است.
مثلاً چندی پیش گفته شد که اگر فلان مسئول، مبسوط الید و فعال مایشاء باشد، میتواند با طرفهای خارجی ظرف مدت کوتاهی به توافق برسد و مشکل حل شود، اما مسلم است که بدعهدی آمریکا و اروپا در ماجرای برجام، عمیقتر از آن است که با تغییر صورتمسئله و تقلیل آن به یک توافق فوری، به خوشقولی و وفای به عهد تبدیل گردد.
جمهوری اسلامی چنانچه به فرض محال، آوردههای خود را در بحث منطقهای و موشکی در سینی طلا به طمعکاران اروپایی و آمریکایی تقدیم کند، نوبت مسائل حقوق بشری و تغییر حکمرانی اسلامی میشود و پس از آن نیز این قصه ادامه پیدا خواهد کرد.
در پایان باید گفت این روزها کشور بیش از همیشه نیازمند همدلی و همگرایی بین دستگاههای مسئول است. از یکسو این خطر وجود دارد که شکارچیان فرصت روی موج انفعال برخی مسئولان در روزهای پایانی دولت سوار شوند و در تأمین کالاهای اساسی اخلال ایجاد کنند و از طرفی، اقدام بهموقعی برای مهار بحرانهای جدید احتمالی صورت نگیرد. بنابراین، انتظار میرود دست اندرکاران امر با مدیریت و نظارت بر شرایط بازار، اجازه وخامت اوضاع را ندهند و به وظیفه خود در سامان دادن و تحویل امور به دولت بعد، عمل کنند.