غارت ارزاق ایران توسط نیروهای خارجی و قیمتهای افسانهای محصول
قحطی بزرگ ۱۹۱۹ - ۱۹۱۷، بیتردید بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و بسیار فراتر از همه فجایع پیش از خود بوده است. کتاب «قحطی بزرگ» نشان میدهد ۸ تا ۱۰ میلیون ایرانی، ۴۰ تا ۵۰ درصد کل جمعیت ایران، در اثر گرسنگی و مرضهای ناشی از آن و سوء تغذیه از میان رفتهاند.
خبرگزاری میزان -
تا ژوئیه ۱۹۱۸ اوضاع در تهران همچنان بد بود، تلگراف کالدول چنین است: «به خاطر شورشها و بلایای ناشی از کمبود ارزاق و آشوبهای سیاسی، در تهران حکومت نظامی برقرار شده است» البته قحطی با بیماریهای واگیر همراه شده بود. کادول اوضاع قزوین را چنین گزارش میکند: «پدوک خبر میدهد آنفلوآنزا در قزوین همه گیر شده و نیمی از ساکنان را از پای انداخته است.»
روزنامه ایران در ۱۳ سپتامبر ۱۹۱۸، از انتصاب فردی برای نظارت بر ارزاق خبر میدهد: «موسیو مولیتور بلژیکی که در خدمت دولت است و اخیراً از تبریز به تهران آمده، مسئول نظارت بر ارزاق شده است...
مسئولیت مدیریت اداره املاک خالصه، انبار گندم دولتی، ارزاق عمومی و خبازخانه به وی واگذار شده است و به این ادارات اطلاع داده شده که اکنون تحت مدیریت وی قرار دارند.» این روزنامه در پایان مینویسد: «ما امیدواریم به زودی نتایج اقدامات او را در ساماندهی امور خبازخانهها شاهد باشیم.» یکی از اقدامات مولیتور شلاق زدن کربلایی حسین از نانوایان «متعدی» تهران بود.
اخیراً اداره ارزاق دریافته که او بخشی از گندمی را که دولت برای پخت روزانه به مغازه اش فرستاده، احتکار کرده است از این رو شامگاه پریروز او را دستگیر کرده و به اداره نظمیه آورده، به سه پایه بسته و ۱۰۰ ضربه تازیانه زده اند، اخطار جدی مفتش ارزاق مبنی بر تنبیه تعدادی از دزدان اداره نان که راضی به گرسنگی صدها انسان بی گناه هستند، واقعاً جای قدردانی دارد و ما امیدواریم که او بتواند همان سیاست را درباره امثال کربلایی حسین دنبال کند.
با وجود شلاق زدن کربلایی حسین، کمبود و قیمت بالای گندم در ایران در ۱۵ سپتامبر گزارش شده است. در این گزارش درباره کنترل اوضاع گندم و قیمتهای بالا چنین آمده است:
- با وجود بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول، در طول این جنگ به ضربات و خسارت جبران ناپذیری بر پیکره میهن و ملت ما وارد آمد. ورود بیمحابای قوای بیگانه و نیروهای متخاصم به خاک ایران در فقدان یک دولت قوی و متمرکز و دارایی سامانه اداری کارآمد، هرج و مرج و ناامنی و پراکندگی و بیثباتی را دامن زده و به تشدید ضعف دولت مرکزی و ضخامت حال و وضع اقتصادی و اجتماعی مردم ایران انجامید. در نتیجه ایران بیطرف که با هیچ کشوری در جنگ نبود، تقریباً به اندازه یک کشور در حال جنگ خسارات و خرابی تحمل کرد.
در میان آن همه نابسامانی و بدبختی، بروز قحطی بزرگ و فراگیر در ایران مزید بر علت شد. قحطیای که علاوه بر خشکسالی چند ساله، حضور نیروهای بیگانه - به ویژه قوای انگلیس - در تشدید آن مؤثر و بلکه از علل اصلی آن بود؛ در نتیجه آن شمار زیادی از مردم ایران، در ابعادی باورنکردنی به ورطه مرگی هولناک افتادند.
کتاب «قحطی بزرگ» بازبینی و تکمیل شده کتاب نخست «محمدقلی مجد» درباره قحطی بزرگ ۱۹۱۹_۱۹۱۷ است که در ۲۰۰۳ منتشر شد. در سلسله برشهایی، به بازخوانی این کتاب میپردازد.
***
ادامه قحطی
در تابستان و پاییز ۱۹۱۸ با آن که یکی از بهترین برداشتها صورت گرفت، قحطی بی آن که از سختی آن کاسته شود، همچنان ادامه یافت کاندول در گزارشی با تاریخ ۲۲ ژوئن ۱۹۱۸، از قیمت اقلام ضروری در هنگام برداشت مینویسد. گندم هر بوشل ۱۲ تا ۱۵ دلار، جو هر بوشل ۷ تا ۹ دلار، برنج هر پوند ۵۵ سنت، شکر هر پوند ۱.۸ دلار، زغال چوب هر تن ۱۴۰ دلار بود. این قیمتها از نظر کاندول نشان دهنده «سختی اوضاع حاکم بر ارزاق و قحطی در فصل برداشت در ایران» بود.
او سپس دلایل این افزایش قیمت را ذکر میکند:
«اوضاع متناقض فقرای ایران که در عین آن که در میان نعمت قرار دارند، گرسنهاند، نیازمند این توضیح است که نیروهای خارجی بخشی از ارزاق ایران را بردهاند. با این حال (برداشت محصول) سال ۱۹۱۷ میتوانست برای تغذیه جمعیت کافی باشد، اما به خاطر نبود دولت قدرتمند و در واقع نبودن تقریباً هر نوع دولتی به طور کلی، محصول محدود غله که بخش اصلی غذای فقرا است، انبار و احتکار شد تا آن قیمتها به رقمهای افسانهای رسید؛ در عین آن که هزاران نفر رو به مرگ میرفتند و حتی اکنون نیز میروند. با آن که محصول ایران، فراوان و در واقع از همه سالهای اخیر بیشتر بوده در ایران، در فصل برداشت، گندم هر بوشل ۱۲ تا ۱۵ دلار و جو اندکی بیش از نصف قیمت آن به فروش میرسد و اکثر دیگر اقلام مورد نیاز نیز متناسب با همین قیمتها فروخته میشوند.»
کالدول سپس به عامل مهم دیگری اشاره میکند:
علاوه بر فقدان نظارتهای دولتی، نبودن وسایل حمل و نقل به دلیل تلف شدن بسیاری از احشام از گرسنگی در زمستان گذشته، دلیل اصلی بالا بودن قیمت محصولات داخلی در ایران است؛ در عین آن که فقدان هر گونه امکان واردات کالاهای اساسی و ارزاق از کشورهای دیگر نیز باعث بالا رفتن فوقالعاده قیمت کالاهای خارجی شده است.
«اوضاع متناقض فقرای ایران که در عین آن که در میان نعمت قرار دارند، گرسنهاند، نیازمند این توضیح است که نیروهای خارجی بخشی از ارزاق ایران را بردهاند. با این حال (برداشت محصول) سال ۱۹۱۷ میتوانست برای تغذیه جمعیت کافی باشد، اما به خاطر نبود دولت قدرتمند و در واقع نبودن تقریباً هر نوع دولتی به طور کلی، محصول محدود غله که بخش اصلی غذای فقرا است، انبار و احتکار شد تا آن قیمتها به رقمهای افسانهای رسید؛ در عین آن که هزاران نفر رو به مرگ میرفتند و حتی اکنون نیز میروند. با آن که محصول ایران، فراوان و در واقع از همه سالهای اخیر بیشتر بوده در ایران، در فصل برداشت، گندم هر بوشل ۱۲ تا ۱۵ دلار و جو اندکی بیش از نصف قیمت آن به فروش میرسد و اکثر دیگر اقلام مورد نیاز نیز متناسب با همین قیمتها فروخته میشوند.»
کالدول سپس به عامل مهم دیگری اشاره میکند:
علاوه بر فقدان نظارتهای دولتی، نبودن وسایل حمل و نقل به دلیل تلف شدن بسیاری از احشام از گرسنگی در زمستان گذشته، دلیل اصلی بالا بودن قیمت محصولات داخلی در ایران است؛ در عین آن که فقدان هر گونه امکان واردات کالاهای اساسی و ارزاق از کشورهای دیگر نیز باعث بالا رفتن فوقالعاده قیمت کالاهای خارجی شده است.
تا ژوئیه ۱۹۱۸ اوضاع در تهران همچنان بد بود، تلگراف کالدول چنین است: «به خاطر شورشها و بلایای ناشی از کمبود ارزاق و آشوبهای سیاسی، در تهران حکومت نظامی برقرار شده است» البته قحطی با بیماریهای واگیر همراه شده بود. کادول اوضاع قزوین را چنین گزارش میکند: «پدوک خبر میدهد آنفلوآنزا در قزوین همه گیر شده و نیمی از ساکنان را از پای انداخته است.»
قحطی در پاییز ۱۹۱۸ به طور فراگیر ادامه یافت. کالدول گزارش میکند:
سال گذشته یکی از سختترین سالهایی بود که ایران پشت سر نهاد. صدها نفر روزانه در تمام شهرهای بزرگ در اثر قحطی مردند. بهار، خوشبختانه یکی از بهترین فصول برداشت بود و قیمت نان و ارزاق به مقدار زیادی کاهش یافت. متاسفانه دولت نمیتواند و یا احتمالاً نمیخواهد مانع احتکار غله به دست ملاکان ثروتمند شود و بدین خاطر قیمتها به شکل مصنوعی بالاتر از آن چه که شرایط اقتضا میکند، مانده است. طی چند هفته گذشته یک بلژیکی برای نظارت بر ارزاق منصوب شده و باید دید که آیا دولت آن طور که باید از وی حمایت میکند تا به شکل موثری قیمتها را تنظیم و صاحبان غله را مجبور کند که موجودی غله شان را به قیمتی معقول بفروشند. اگر به شکل مناسبی از او حمایت شود، دست کم باید بتواند از افزایش قیمتها از حدی که پیش از این بسیار بالا رفته، جلوگیری کند و یک سال دیگر نیز بتواند کاهش قابل توجهی در قیمت اکثر اقلام غذایی به وجود آورد. اگر او قادر نباشد از افزایش قیمتها جلوگیری کند، تا حدود زیادی به خاطر هراس از تکرار شرایط وحشتناک قحطی و گرسنگی و رنج ناشی از آن است که در سال گذشته وجود داشت.
سال گذشته یکی از سختترین سالهایی بود که ایران پشت سر نهاد. صدها نفر روزانه در تمام شهرهای بزرگ در اثر قحطی مردند. بهار، خوشبختانه یکی از بهترین فصول برداشت بود و قیمت نان و ارزاق به مقدار زیادی کاهش یافت. متاسفانه دولت نمیتواند و یا احتمالاً نمیخواهد مانع احتکار غله به دست ملاکان ثروتمند شود و بدین خاطر قیمتها به شکل مصنوعی بالاتر از آن چه که شرایط اقتضا میکند، مانده است. طی چند هفته گذشته یک بلژیکی برای نظارت بر ارزاق منصوب شده و باید دید که آیا دولت آن طور که باید از وی حمایت میکند تا به شکل موثری قیمتها را تنظیم و صاحبان غله را مجبور کند که موجودی غله شان را به قیمتی معقول بفروشند. اگر به شکل مناسبی از او حمایت شود، دست کم باید بتواند از افزایش قیمتها از حدی که پیش از این بسیار بالا رفته، جلوگیری کند و یک سال دیگر نیز بتواند کاهش قابل توجهی در قیمت اکثر اقلام غذایی به وجود آورد. اگر او قادر نباشد از افزایش قیمتها جلوگیری کند، تا حدود زیادی به خاطر هراس از تکرار شرایط وحشتناک قحطی و گرسنگی و رنج ناشی از آن است که در سال گذشته وجود داشت.
روزنامه ایران در ۱۳ سپتامبر ۱۹۱۸، از انتصاب فردی برای نظارت بر ارزاق خبر میدهد: «موسیو مولیتور بلژیکی که در خدمت دولت است و اخیراً از تبریز به تهران آمده، مسئول نظارت بر ارزاق شده است...
مسئولیت مدیریت اداره املاک خالصه، انبار گندم دولتی، ارزاق عمومی و خبازخانه به وی واگذار شده است و به این ادارات اطلاع داده شده که اکنون تحت مدیریت وی قرار دارند.» این روزنامه در پایان مینویسد: «ما امیدواریم به زودی نتایج اقدامات او را در ساماندهی امور خبازخانهها شاهد باشیم.» یکی از اقدامات مولیتور شلاق زدن کربلایی حسین از نانوایان «متعدی» تهران بود.
روزنامه ایران در بیستم سپتامبر، قضیه را این طور گزارش میکند:
کربلایی حسین، یکی از نانوایان مهم است که به هنگام تصدی خود به شکل غیرقانونی پول کلانی به جیب زده و نامش را اغلب میتوان در فهرست شرورترین نانوایان دید. او در چند روز گذشته نیز به روال سابق ادامه میداده است؛ در حالی مولیتور، ناظر تازه منصوب، به طور جدی در حال تحقیق در کار نانوایان بوده است.
کربلایی حسین، یکی از نانوایان مهم است که به هنگام تصدی خود به شکل غیرقانونی پول کلانی به جیب زده و نامش را اغلب میتوان در فهرست شرورترین نانوایان دید. او در چند روز گذشته نیز به روال سابق ادامه میداده است؛ در حالی مولیتور، ناظر تازه منصوب، به طور جدی در حال تحقیق در کار نانوایان بوده است.
اخیراً اداره ارزاق دریافته که او بخشی از گندمی را که دولت برای پخت روزانه به مغازه اش فرستاده، احتکار کرده است از این رو شامگاه پریروز او را دستگیر کرده و به اداره نظمیه آورده، به سه پایه بسته و ۱۰۰ ضربه تازیانه زده اند، اخطار جدی مفتش ارزاق مبنی بر تنبیه تعدادی از دزدان اداره نان که راضی به گرسنگی صدها انسان بی گناه هستند، واقعاً جای قدردانی دارد و ما امیدواریم که او بتواند همان سیاست را درباره امثال کربلایی حسین دنبال کند.
با وجود شلاق زدن کربلایی حسین، کمبود و قیمت بالای گندم در ایران در ۱۵ سپتامبر گزارش شده است. در این گزارش درباره کنترل اوضاع گندم و قیمتهای بالا چنین آمده است:
در چند روز گذشته مقدار زیادی گندم به تهران آورده شده است/ طبق دستورالعملهای پیشین مدیر کل ارزاق، گندم به دست دولت نگهداری میشود و با اعلام قبلی به صاحبان، بخشی از گندم به آنها عودت داده خواهد شد. آنها باید قبل از تحویل گرفتن آن جواز دریافت کنند. دولت بابت گندمی که خود در اختیار میگیرد خرواری چهل و پنج تا پنجاه تومان یا هر بوشل هفت تا ده دلار به صاحبانش پرداخت میکند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *