هجوم مردم از روستاها به شهرها برای یافتن غذا
قحطی بزرگ ۱۹۱۹ - ۱۹۱۷، بیتردید بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و بسیار فراتر از همه فجایع پیش از خود بوده است. کتاب «قحطی بزرگ» نشان میدهد ۸ تا ۱۰ میلیون ایرانی، ۴۰ تا ۵۰ درصد کل جمعیت ایران، در اثر گرسنگی و مرضهای ناشی از آن و سوء تغذیه از میان رفتهاند.
خبرگزاری میزان -
با آن که تنها شمال غرب این کشور در مسیر قوای متخاصم بوده است، به نظر میرسد اوضاع اقتصادی فعلی در ایران همانند آن چیزی است که در روسیه میگذرد بخشی بزرگی از این کشور بیابانی و کوهستانی است و در مناطق بزرگی بارش ناکافی و نامشخص است؛ بنابراین با روشهای ابتدایی کشت، محصول مازاد بسیار زیادی فراتر از نیازهای روزانه جمعیت تولید نمیشد. وضع جادهها خوب نیست و وسایل حمل و نقل بسیار ناکافی است بنابراین اغلب اتفاق میافتد که عملاً قحطی بخشهای خاصی از کشور را در برمیگیرد، حال آن که در مناطق دیگر آذوقه کافی وجود دارد. به این ترتیب هر وقت روند عادی زندگی روزمره تا این اندازه زیاد دچار اختلال شود، تمام این کشور همواره مستعد آن است که دچار بدبختی شود.
در طول دو سال گذشته بارشها بسیار ناکافی و محصول خوب نبوده است. علاوه بر این ارتشهای عثمانی، روسیه و انگلیس حجم زیادی از آذوقه و علوفه را سه مافراد و چارپایان خود کردهاند در برخی مناطق اموال زیادی غارت شده و ارزاق زیادی نیز از میان رفته است. جنگ باعث شده که واردات از روسیه از مسیر دریای خزر و از اروپا و هند از مسیر خلیج فارس عملاً متوقف شود بنابراین قیمت همه اقلام وارداتی به شدت افزایش یافته است اقدام ملاکان و تجار ثروتمند که نه تنها محصول خود را به بازار نیاوردند، بلکه هر آن چه غله به دستشان رسید خریدند و انبار کردند، اوضاع را بسیار بدتر کرد. همان طور که معمولاً در چنین شرایطی شرایطی رخ میدهد، با قیمتهای بالای پیشنهادی بسیاری از مردم فقیر وسوسه شده و همه غله مازاد خود را فروختند و در نتیجه عملاً بعد از چند ماه به بدبختی افتادند. همین شرایط، در اغلب دیگر کشورهای شرقی که حکومت بسامان ندارند حاکم است در برخی مناطق آذوقه کافی در شهرها هست، اما طبقات فرودست گرسنه هستند، زیرا پولی برای خرید آن ندارند. بعید است تا فصل برداشت بعدی بهبودی در این شرایط حاصل شود. بیماری نیز زیاد شده و تیفوئید همهگیر شده است. تیفوس و وبا نیز فراگیرند توصیف شرایط واقعی دل آدمی را میخراسد. مرد، زن و کودک از گرسنگی حاد در حال مرگند و آنها که زنده میمانند اسکلتهای زنده هستند. مردم برای سیر کردن شکم خود، دل، روده و آشغال سلاخ خانهها را میخورند، ارتشهای گوناگون با عبور از روستاهای برخی مناطق آنها را به کلی ویران کردهاند و به این خاطر مردم نه تنها گرسنهاند بلکه سرپناه نیز ندارند. نابسامانی تجارت عملاً صنایع داخلی را از میان برده و قالی باقی و ابریشم باقی متوقف شده و هزاران نفر بیکار شده اند. کارگران که هیچ گاه قادر به پس انداز نبودهاند، به گذایی افتادهاند.
شهرهای بزرگ و کوچک مملو از مردمی است که فوج فوج از کوهها و روستاها آمدهاند، به امید آن غذا و سرپناهی بیابند و چون جایی ندارند که بروند و پولی هم ندارند که قوتی تهیه کنند، در معابر از گرسنگی میمیرند. مردم
گوشت حیواناتی را میخورند که از گرسنگی تلف شدهاند... یکی از مقامهای محلی، ظاهراً به تقلید از دیگر کشورها به عنوان مفتش ارزاق منصوب شده است، اما به خاطر مواردی که در ادامه ذکر میشود، کار چندانی از پیش نبرده است:
معاون رئیس نظمیه تهران میگوید دو سوم مردم تهران عملاً گرسنهاند، مردهها روی زمین در معابر افتادهاند و کسی وقعی نمیگذارد. افسران و سربازان انگلیسی میگویند هرگز چیزی به دهشتناکی اوضاعی که در کنار جادهها وجود دارد، ندیدهاند. افرادی که سالها در چین و هند زندگی کرده و قحطیهای آن جا را دیدهاند، میگویند هیچ چیزی از آن چه که در آن کشورها دیدهاند شبیه وضعیت فعلی در ایران نیست. دولت اساساً قادر نیست بر این اوضاع غلبه کند و در پنج ماه گذشته سه بار کابینه عوض شده، بی آن که اوضاع بهتر شود.
- با وجود بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول، در طول این جنگ به ضربات و خسارت جبران ناپذیری بر پیکره میهن و ملت ما وارد آمد. ورود بیمحابای قوای بیگانه و نیروهای متخاصم به خاک ایران در فقدان یک دولت قوی و متمرکز و دارایی سامانه اداری کارآمد، هرج و مرج و ناامنی و پراکندگی و بیثباتی را دامن زده و به تشدید ضعف دولت مرکزی و ضخامت حال و وضع اقتصادی و اجتماعی مردم ایران انجامید. در نتیجه ایران بیطرف که با هیچ کشوری در جنگ نبود، تقریباً به اندازه یک کشور در حال جنگ خسارات و خرابی تحمل کرد.
در میان آن همه نابسامانی و بدبختی، بروز قحطی بزرگ و فراگیر در ایران مزید بر علت شد. قحطیای که علاوه بر خشکسالی چند ساله، حضور نیروهای بیگانه - به ویژه قوای انگلیس - در تشدید آن مؤثر و بلکه از علل اصلی آن بود؛ در نتیجه آن شمار زیادی از مردم ایران، در ابعادی باورنکردنی به ورطه مرگی هولناک افتادند.
کتاب «قحطی بزرگ» بازبینی و تکمیل شده کتاب نخست «محمدقلی مجد» درباره قحطی بزرگ ۱۹۱۹_۱۹۱۷ است که در ۲۰۰۳ منتشر شد. در سلسله برشهایی، به بازخوانی این کتاب میپردازد.
***
گزارش اوضاع جاری ایران
در ۱۵ اکتبر ۱۹۱۸، سروان فرانک فریزر، نماینده اطلاعات ارتش آمریکا، مستقر در اداره سانسور پست در سیاتل در ایالت واشنگتن مستقیماً با رئیس اطلاعات ارتش مکاتبهای کرده است او در نامه اش چنین آورده است:
«من به پیوست نسخهای از گزارشی که آقای سی. سی بچلدر نماینده هیئت تجاری جنگ در کمیته سانسور در اینجا را که درباره اوضاع فعلی در ایران تهیه شده، ارسال میکنم، این گزارش بر اساس نامههای رد و بدل شده از مسیر ادارات سانسور سان فرانسیسکو و سیاتل شده است که مورد توجه ستاد قرار خواهد گرفت.»
عنوان گزارش یاد شده چنین است: «گزارش اوضاع فعلی ایران بر اساس نامههای رهگیری شده در ادارات سانسور سان فرانسیسکو و سیاتل» این گزارش بلند و جالب به شرح زیر است:
«نامههای رهگیری شده نشان میدهند احساسات ضد انگلیسی به شدت قوی است و تبلیغات آلمان به شدت موفق بوده است. بیشتر منطقه شمالی ایران تا حد بسیار زیادی طرفدار آلمان هستند و گفته میشود در صورت تامین منابع و فرماندهی، بخشی از مردم آمادهاند در جنگ شرکت کنند. بخشهایی از افغانستان نیز هوادار آلمان هستند و تاتارها و برخی از ساکنان ترکستان به عثمانی و آلمان وفادارند. یکی از خبرنگاران اظهار میدارد آلمانیها دست کم میتوانند یک میلیون نفر را در قفقاز و شمال ایران بسیج کنند. با آن که این افراد خصوصاً جنگاوران خوبی نیستند، اما میتوانند دردسر بسیار جدی برای انگلیسیها در جنوب ایران و بینالنهرین به وجود آورند. به واسطه فعالیت آلمانیها در میان آنها، مسلمانان این منطقه دارند به این باور میرسند که تسلیحات آلمانی شکست ناپذیرند.»
«من به پیوست نسخهای از گزارشی که آقای سی. سی بچلدر نماینده هیئت تجاری جنگ در کمیته سانسور در اینجا را که درباره اوضاع فعلی در ایران تهیه شده، ارسال میکنم، این گزارش بر اساس نامههای رد و بدل شده از مسیر ادارات سانسور سان فرانسیسکو و سیاتل شده است که مورد توجه ستاد قرار خواهد گرفت.»
عنوان گزارش یاد شده چنین است: «گزارش اوضاع فعلی ایران بر اساس نامههای رهگیری شده در ادارات سانسور سان فرانسیسکو و سیاتل» این گزارش بلند و جالب به شرح زیر است:
«نامههای رهگیری شده نشان میدهند احساسات ضد انگلیسی به شدت قوی است و تبلیغات آلمان به شدت موفق بوده است. بیشتر منطقه شمالی ایران تا حد بسیار زیادی طرفدار آلمان هستند و گفته میشود در صورت تامین منابع و فرماندهی، بخشی از مردم آمادهاند در جنگ شرکت کنند. بخشهایی از افغانستان نیز هوادار آلمان هستند و تاتارها و برخی از ساکنان ترکستان به عثمانی و آلمان وفادارند. یکی از خبرنگاران اظهار میدارد آلمانیها دست کم میتوانند یک میلیون نفر را در قفقاز و شمال ایران بسیج کنند. با آن که این افراد خصوصاً جنگاوران خوبی نیستند، اما میتوانند دردسر بسیار جدی برای انگلیسیها در جنوب ایران و بینالنهرین به وجود آورند. به واسطه فعالیت آلمانیها در میان آنها، مسلمانان این منطقه دارند به این باور میرسند که تسلیحات آلمانی شکست ناپذیرند.»
با آن که تنها شمال غرب این کشور در مسیر قوای متخاصم بوده است، به نظر میرسد اوضاع اقتصادی فعلی در ایران همانند آن چیزی است که در روسیه میگذرد بخشی بزرگی از این کشور بیابانی و کوهستانی است و در مناطق بزرگی بارش ناکافی و نامشخص است؛ بنابراین با روشهای ابتدایی کشت، محصول مازاد بسیار زیادی فراتر از نیازهای روزانه جمعیت تولید نمیشد. وضع جادهها خوب نیست و وسایل حمل و نقل بسیار ناکافی است بنابراین اغلب اتفاق میافتد که عملاً قحطی بخشهای خاصی از کشور را در برمیگیرد، حال آن که در مناطق دیگر آذوقه کافی وجود دارد. به این ترتیب هر وقت روند عادی زندگی روزمره تا این اندازه زیاد دچار اختلال شود، تمام این کشور همواره مستعد آن است که دچار بدبختی شود.
در طول دو سال گذشته بارشها بسیار ناکافی و محصول خوب نبوده است. علاوه بر این ارتشهای عثمانی، روسیه و انگلیس حجم زیادی از آذوقه و علوفه را سه مافراد و چارپایان خود کردهاند در برخی مناطق اموال زیادی غارت شده و ارزاق زیادی نیز از میان رفته است. جنگ باعث شده که واردات از روسیه از مسیر دریای خزر و از اروپا و هند از مسیر خلیج فارس عملاً متوقف شود بنابراین قیمت همه اقلام وارداتی به شدت افزایش یافته است اقدام ملاکان و تجار ثروتمند که نه تنها محصول خود را به بازار نیاوردند، بلکه هر آن چه غله به دستشان رسید خریدند و انبار کردند، اوضاع را بسیار بدتر کرد. همان طور که معمولاً در چنین شرایطی شرایطی رخ میدهد، با قیمتهای بالای پیشنهادی بسیاری از مردم فقیر وسوسه شده و همه غله مازاد خود را فروختند و در نتیجه عملاً بعد از چند ماه به بدبختی افتادند. همین شرایط، در اغلب دیگر کشورهای شرقی که حکومت بسامان ندارند حاکم است در برخی مناطق آذوقه کافی در شهرها هست، اما طبقات فرودست گرسنه هستند، زیرا پولی برای خرید آن ندارند. بعید است تا فصل برداشت بعدی بهبودی در این شرایط حاصل شود. بیماری نیز زیاد شده و تیفوئید همهگیر شده است. تیفوس و وبا نیز فراگیرند توصیف شرایط واقعی دل آدمی را میخراسد. مرد، زن و کودک از گرسنگی حاد در حال مرگند و آنها که زنده میمانند اسکلتهای زنده هستند. مردم برای سیر کردن شکم خود، دل، روده و آشغال سلاخ خانهها را میخورند، ارتشهای گوناگون با عبور از روستاهای برخی مناطق آنها را به کلی ویران کردهاند و به این خاطر مردم نه تنها گرسنهاند بلکه سرپناه نیز ندارند. نابسامانی تجارت عملاً صنایع داخلی را از میان برده و قالی باقی و ابریشم باقی متوقف شده و هزاران نفر بیکار شده اند. کارگران که هیچ گاه قادر به پس انداز نبودهاند، به گذایی افتادهاند.
«شمار زیادی از صنعتگران، کارگران، دکان داران و مستخدمان اکنون بیکار شده اند هزاران خانوار تاکنون آن چه فروختنی داشته اند، فروخته اند تا نان بخرند و اکنون مفلس شدهاند و این اوضاع هر روز بدتر میشود. حتی اگر محصول آینده کافی باشد، این فلاکت تا بهبود دیگر شرایط اقتصادی دوام خواهد یافت و هزاران خانوار پولی برای خرید نان نخواهند داشت، مگر آن که ثمن بخس بیابد» شماره ۱۵۸۴.
شهرهای بزرگ و کوچک مملو از مردمی است که فوج فوج از کوهها و روستاها آمدهاند، به امید آن غذا و سرپناهی بیابند و چون جایی ندارند که بروند و پولی هم ندارند که قوتی تهیه کنند، در معابر از گرسنگی میمیرند. مردم
گوشت حیواناتی را میخورند که از گرسنگی تلف شدهاند... یکی از مقامهای محلی، ظاهراً به تقلید از دیگر کشورها به عنوان مفتش ارزاق منصوب شده است، اما به خاطر مواردی که در ادامه ذکر میشود، کار چندانی از پیش نبرده است:
«ماجرایی تلخ که صحت آن را یکی از دوستان ایرانی ما تصدیق میکند، به این شرح است: در خانهای در یکی از روستاهای نه چندان دور از همدان، پارهای از بدن یک طفل را پیدا میکنند که مردی او را برای خوردن کشته بود. آن مرد را بیرون آوردند و سنگسار کردند. وقتی در خیابان راه میرویم، گداها دست و دامنمان را میگیرند، به زمین افتند و پایمان را میبوسند و برای کمک التماس میکنند. وقتی به خانه برمیگردیم، نالههای آنها تا ساعتها در گوشمان زنگ میزند.»
«من گمان میکنم نه شرایطی که این مفتش ارزاق در آن قرار دارد، مایه شرمساری است و نه من قصد دارم مایه شرمساری او شوم، بلکه تنها برای آن که حقیقت دانسته شود، این را مینویسم» شماره ۱۵۸۵.
معاون رئیس نظمیه تهران میگوید دو سوم مردم تهران عملاً گرسنهاند، مردهها روی زمین در معابر افتادهاند و کسی وقعی نمیگذارد. افسران و سربازان انگلیسی میگویند هرگز چیزی به دهشتناکی اوضاعی که در کنار جادهها وجود دارد، ندیدهاند. افرادی که سالها در چین و هند زندگی کرده و قحطیهای آن جا را دیدهاند، میگویند هیچ چیزی از آن چه که در آن کشورها دیدهاند شبیه وضعیت فعلی در ایران نیست. دولت اساساً قادر نیست بر این اوضاع غلبه کند و در پنج ماه گذشته سه بار کابینه عوض شده، بی آن که اوضاع بهتر شود.
«یکی از کسانی که به کلیسای ما میآید، چند روز پیش دوان دوان آمد و داد میزد، «آهای، کمی پول به من بدهید، زنی طفلش را سر راه گذاشته و میگوید نمیتواند سیرش کند و طفل دیگر به چادرش چسبیده و سخت میگرید و میگوید، آه مادر، خواهر کوچولو را ول نکن، خواهر کوچولو را ول نکن.» شماره ۱۵۸۴.»
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *