چرا برخی افراد به روانشناس مراجعه نمیکنند؟
کارشناسان میگویند علت عدم مراجعه افراد به روانشناس عدم اطلاع از تمایز بین روانشناس و روانپزشک است. آنها به دلیل برچسب خوردن در جامعه از این امر فراری هستند.
_ روزنامه رسالت نوشت: متأسفانه در کشور ما توده مردم از کارایی روانشناسی و نیاز افراد به مشاوره اطلاع چندانی ندارند و از اینکه شخصی به روانشناس مراجعه کند متأسف میشوند و در پیش خود میپندارند حتما مشکل روحی و روانی داشته، که به روانشناس مراجعه کرده است. برای بعضیها رفتن پیش روانشناس کار خجالتآوری است که باید از دیگران پنهانش کنند. شاید فکر کنیم ما آدم بیسوادی نیستیم، دیوانه و مجنون هم نیستیم. مشکلاتی داریم که بالاخره حلشان میکنیم. آخرش هم حق را به خودمان میدهیم که وقت مشاوره نگیریم.
واقعیت این است که آدمها بهخاطر مسائل مختلفی به مشاور نیاز دارند؛ میخواهند رضایت بیشتری از زندگیشان داشته باشند، از درونشان آگاهتر شوند یا افکار پراکندهشان را مرتب کنند. مشاوره کار خجالتآوری نیست و ایرادی ندارد که به کمک حرفهای یک فرد متخصص نیاز داشته باشیم.
فقدان درک و شناخت صحیح از بیماریها و اختلالات روانپزشکی، یکی از مشکلات جامعه ماست. چون در اغلب موارد، این بیماریها بدون علائم جسمی بروز میکند، خیلیها حتی نمیدانند این حالت، به یک بیماری مربوط است و آن را تنها ناشی از مشکلات محیطی و اتفاقاتی که اطرافشان رخ میدهد، میدانند.
علت این امر عدم تمایز بین روانشناس و روانپزشک است که بعضی مواقع حتی قشر تحصیلکرده هم روانشناس را با روانپزشک اشتباه میگیرند مثلا در محاورات مردم شاید شنیده باشید که میگویند: مگر من دیوانهام به روانشناس مراجعه کنم! درحالیکه اصلا روانشناس با افراد دیوانه و مجنون سر و کار ندارد. واقعیت این است که روانشناسی یک شاخه علمی از علوم انسانی است که هدفش مطالعه رفتار انسان است. به عبارت بهتر، روانشناسی مطالعه رفتار و فرآیندهای ذهنی است.
عمر این رشته نسبتا کوتاه است (کمی بیش از یک قرن)، اما رشد بسیار چشمگیری داشته است؛ به حدی که بیش از ۲۰ رشته تخصصی را شامل میشود. اما روانپزشک فردی است که در رشته پزشکی تحصیلکرده و بعد از اتمام دوره پزشکی عمومی، دوره تخصصی خود را در رشته روانپزشکی یا اعصاب و روان گذرانده است. چنین پزشکی برای درمان بسیاری از بیماریها ملزم به تجویز دارو است. البته احتمال دارد که بسته به نوع بیماری، از رفتاردرمانی، رواندرمانی یا الکتروشوک هم استفاده کند.
انگ روانی بودن
بیشک یکی از دلایل اصلی آن به ترس از برچسب خوردن یا انگ روانی بودن بازمیگردد. درواقع، خیلی از افراد از ترس اینکه مردم به آنها چه میگویند و چه نگاهی به آنها خواهند داشت، به روانپزشک مراجعه نمیکنند. البته به گفته دکتر الیاسی، روانپزشک چنین ترسی چندان هم بیدلیل نیست، چراکه در جامعه ما، هم خود بیماران و همخانواده آنها در بسیاری از مواقع درد انگ خوردن را لمس میکنند.
از طرفی افراد بارها با خود کلنجار میروند، اینکه نکند وقت بگیریم، اینهمه راه برویم، بهسختی حرفهای یواشکیمان را بگوییم و در مقابل روانشناس لبخند بزند و بگوید اینکه مشکلی نیست. نکند به نگرانیهای من بخندد یا بگوید این مشکلات فقط در ذهن من وجود خارجی دارند و من شلوغش کردهام. شاید وقتی از اتاق روانشناس بیرون میآیم، ذهنم آشفتهتر از قبل شده باشد. یادمان باشد با پیشداوری درمورد مراجعه به روانشناس، مشکل ما حل نخواهد شد.
یکی دیگر از دلایل مهم در مراجعه نکردن بسیاری از مردم به روانپزشک این است که اختلالات روانپزشکی را یک بیماری نیازمند درمان نمیدانند.
جلالی، روانپزشک نیز دراینباره میگوید: تصوری که افراد از علت بیماری روانپزشکی دارند میتواند در تمایل نداشتن آنان به روانپزشک مؤثر باشد. مثلا زمانی که فرد، افسردگی را با ضعف اراده برابر بگیرد، ممکن است آن را اختلالی نیازمند درمان روانپزشکی نداند و خیال کند باید چارهای دیگر برای آن بیندیشد. همچنین انگ و ننگ اختلال روانپزشکی هم مؤثر است. دیوانه خواندن هر که به روانپزشک مراجعه میکند و زدن چنین برچسبی به شخص مبتلا به مشکل روانپزشکی که معنایی تحقیرکننده و طردکننده دارد نیز بیمی در اشخاص پدید میآورد که درنتیجه خود را با خریدن رنج بیماری از مصیبت مضاعف انگ و ننگ رها میکنند. البته باور به بیحاصلی درمان و دیگر باورهای نادرست همچون ترس از اعتیاد یا وابستگی به داروها نیز سهم زیادی در خودداری آنان از مراجعه دارد.
واقعیت آن است که فقدان درک و شناخت صحیح از بیماریها و اختلالات روانپزشکی، یکی از مشکلات جامعه ماست. چون در اغلب موارد، این بیماریها بدون علائم جسمی بروز میکند، خیلیها حتی نمیدانند این حالت، به یک بیماری مربوط است و آن را تنها ناشی از مشکلات محیطی و اتفاقاتی که اطرافشان رخ میدهد، میدانند وعدهای از افراد هم بهغلط این بیماریها را ناشی از چشمزخم و دعا و… میدانند.
نفیسی، روانشناس با اشاره به این مطالب میگوید: عدهای از افراد هم بهغلط این بیماریها را ناشی از چشمزخم و دعا و… میدانند و برای رفع آنها به دعانویس و فالگیر مراجعه میکنند.
دکتر جلالی با تأکید بر باورهای اشتباه رایج میان مردم در ریشهیابی مشکلات روحی میافزاید: زمانی که فرد تصور کند افسردگی وجود ندارد و آنچه او یا عضو خانوادهاش دچار آن شدهاند تنبلی و بیمسئولیتی است، طبعا برای درمان اقدامی نمیکند یا اگر باور داشته باشد استرس نشانه مسئولیتپذیری است یا خیال کند همه آدمها براثر مکافات و گرفتاریهای زندگی دچار اضطراب و غم میشوند و وقتی نمیشود فقر و نداری را برطرف کرد، پس برای نشانهها هم نمیشود کاری کرد، برای درمان نیز مراجعه نمیکند.
درمان قطعی وجود ندارد؟
اما آیا این باور درست است که برای بیماریهای اعصاب و روان، درمان قطعی وجود ندارد؟
نفیسی پاسخ میدهد: بسیاری از بیماریهای اعصاب و روان با درمان برطرف میشود. البته در مواردی نیز احتمال عود وجود دارد. بعضی اختلالات روحی و روانی نیز با درمان کنترل میشود و درمان قطعی برای آنها وجود دارد. البته به گفته دکتر جلالی، این هم از باورهای نادرست و تحریفشده رایج است که غیر از بیماریهای واگیر تقریبا هیچ بیماریی وجود ندارد که درمان قطعی داشته باشد. درحالیکه بیماریی همچون میگرن یا فشارخون نیز درمان قطعی ندارد. بهبیاندیگر بسیاری از بیماریها فقط قابلکنترل است و درمان صد درصد ندارد و اختلالهای روانپزشکی هم از این ماجرا مستثنا نیست.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *