آیا کتابهای صوتی رقیب آثار چاپی هستند؟
آرمان سلطانزاده، گوینده کتابهای صوتی میگوید عدهای اینگونه کتابخوانی را جدی نمیگیرند و برخی هم آن را رقیب یا مانعی بر سر راه کتابهای چاپی میدانند.
خبرگزاری میزان -
_ روزنامه ایران نوشت: آرمان سلطانزاده برای اغلب علاقهمندان کتاب نام آشنایی است؛ البته نه اینکه نویسنده باشد یا حتی مترجم. او گوینده کتابهای صوتی است و طی هفت- هشت سالی که از ورود حرفهایاش به این عرصه میگذرد گویندگی آثار بسیاری را برعهده داشته؛ کتابهایی از حوزههای مختلف. از رمان و داستان کوتاه گرفته تا آثاری تاریخی، سیاسی و حتی فلسفی. درمیان آنها نامهای مشهوری از اهالی کتاب خودمان و سایر نقاط جهان هم دیده میشود و برای سلایق مختلفی از جامعه کتابخوان، کتابخوانده است. این بازیگر سابق تئاتر که چندی است تدریس علاقهمندان یادگیری فن بیان و گویندگی را هم برعهده دارد نسبت به برخی تصورات اشتباه درباره کتابهای صوتی گلایه دارد، اینکه هنوز عدهای اینگونه کتابخوانی را جدی نمیگیرند و برخی هم آن را رقیب یا مانعی بر سر راه کتابهای چاپی میدانند.
سلطانزاده درباره مدتها فعالیت مداوم در این عرصه میگوید: «دنیای کتاب متفاوت از بازیگری است، گوینده کتاب بیش از بازیگر سینما و تئاتر غرق شخصیتهای خود میشود. آنقدر که از اینهمه تأثیرپذیری کتابها بر زندگی خودم میترسم. گاهی جدایی از نقشهایی که در برابر میکروفن ایفا میکنم دشوار است.» گفتوگوی امروزمان با این گوینده کتابهای صوتی که در اغلب پلتفرمهای کتاب، همچون طاقچه و فیدیبو بنابر استقبال مخاطبان، برای او بخش جداگانهای را در نظر گرفتهاند میخوانید.
بیش از هفت سالی میشود که به گویندگی کتابهای صوتی مشغول هستید؛ چطور شد که تئاتر را رها کرده و سراغ این عرصه آمدید؟
خیلی اتفاقی بود! بله. پیشتر به تئاتر مشغول بودم. اوایل دهه هشتاد آموزش و کار تئاتر را نزد آقای ابوالحسنی، از تئاتریهای بنام مازندران شروع کردم. بعدتر به پیشنهاد استاد علی دنیوی، از چهرههای قدیمی و شناختهشده نمایشنامهنویسی به رادیو رفتم، البته همراه با همسرم، مریم پاکزاد. اینها از استادانی هستند که بنابه شرایط زندگیشان برای فعالیتهای هنری خود ساکن تهران نشدند. هرچند که استاد دنیوی بههرحال میان تئاتریها شناخته شده است و نوشتههای او بارها در رادیو نمایش تهران و از سوی کارگردانان مطرحی همچون صدرالدین شجره، بهزاد فراهانی و ژاله علو اجرا شدهاند. اینها که گفتم به سال ۸۷ بازمیگردد، تا پیش از آن سابقه کار در برابر میکروفن نداشتم. راستش جنس کار روی صحنه تئاتر با نمایش رادیویی که مقابل میکروفن است تفاوت بسیاری دارد. بهمرور این رسانه تازه، تفاوتها و ملزومات آن را فهمیدم؛ مثلاً اگر روی صحنه تئاتر به فلان شکل فریاد میزدم، پشت میکروفن رادیو فهمیدم که همان را باید به شکل دیگری انجام بدهم. نمایش رادیویی بهمراتب دشوارتر از اجرای روی صحنه است.
از جهت اینکه دیگر قادر به کمک گرفتن از حالتهای صورت و زبان بدن نبودید؟
بله، روی صحنه و مقابل تماشاگران، با کمی شل کردن ابروها و تغییر حالت چشمها بهراحتی میتوان حس ناراحتی را به مخاطب نشان داد. اما در رادیو چنین خبری نیست. اول و آخر همهچیز در صدای گوینده خلاصه میشود. وقتی هر دو عرصه را تجربه کنید متوجه دشواری نمایش رادیویی خواهید شد. این را بهمرور یاد گرفتم، اما به دلیل برخی شرایط نهچندان خوشایند صداوسیما، من و همسرم بعد ۲ سال که نمایشهای بسیاری ضبط کردیم از رادیو رفتیم. البته ناگفته نماند که کمبضاعت بودن توانایی مالی رادیو هم در این تصمیم مان نقش بسیاری داشت. دوباره به کار تئاتر بازگشتیم تا اینکه سال ۹۳ یکی از دوستان گفت ما را به فردی معرفی کرده که دنبال تعدادی تئاتری است که صدای خوبی هم داشته باشند. تنها چیزی که میدانستیم این بود که قرار است تشکیلاتی صوتی راهاندازی شود.
با کار گویندگی کتاب آشنا بودید؟
هیچچیزی دربارهاش نمیدانستم، در اوضاع واحوال اقتصادی بدی بودم، روحیه خوبی نداشتم؛ و این شرایط مشوقتان برای ورود به عرصهای تازه شد؟ تشویق نشدم، اما حس کردم چاره دیگری ندارم. باورم نمیشد مؤسسهای تازهکار، آن هم در شهرستان، سرانجامی داشته باشد. بااینحال در کمال ناامیدی سر قرار با دامون آذری، مدیر فعلی و مؤسس شرکت آوانامه رفتم. به خودم گفتم شاید شارلاتان باشد! تصور میکردم همان چند ماه نخست کاسه کوزهاش را جمع میکند و بیکار میشویم.
بابت تمرکز عمده ناشران بزرگ در پایتخت؟
بله، فرض حتی صادق بودن او را هم در نظر گرفتم که به نظرم بازهم فرقی نمیکرد، بعید میدانستم موفق شود. اما همسرم موافق بود، راستش در مقایسه با من خیلی خوشبینتر است و همین شد که پذیرفتم. هرچند که با اکراه! آقای آذری از این گفت که درصدد تولید کتابهای صوتی است، دنیایی که برای من غریب به نظر میرسید.
بویژه که هنوز هیچکدام از این مؤسسات تولید کتابهای گویا به شکل امروز فعال نبودند، نوین کتاب گویا، واوخوان و... حتی پلتفرمهای عرضه کتابهای صوتی و الکترونیکی!
البته خانم محمدی، مدیر مؤسسه «نوین کتاب گویا» تقریباً از ابتدای سال ۹۰ کار خود را شروع کرده بود؛ اما خیلی محتاط و با تولیدات کمی پیش میرفت. من، همسرم و چند نفر دیگر آزمایشی چندصفحهای خواندیم و ضبط شد؛ چند روز بعد تماس گرفتند دوباره برویم. بنای همکاریمان از همان زمان شروع شد.
جالب است، برخلاف اغلب افرادی که از ابتدای کار خود با شوق زیاد یاد میکنند، اما شما تأکید دارید که با آن آشنا نبودید و...
خب باید صادق باشم، برخلاف حالا هیچ تصویری از کار در این حوزه نداشتم.
در خاطرتان هست که نخستین کتابی که با گویندگی شما ضبط و منتشر شد چه بود؟
یک مستند تاریخی با عنوان «امپراطوری ایران»، نوشته «دان ناردو» از انتشارات ققنوس بود. آقای حسین زادگان از نخستین ناشرانی بود که آوانامه را باور کرد. مدیر آوانامه هر هفته برای صحبت و جلب موافقت ناشران به تهران میرفت. اما همان ابتدا از او کارنامه کار میخواستند؛ حالا بماند که وقتی میفهمیدند آوانامه در تهران دایر نیست دیگر توجهی نمیکردند. من و دیگر دوستان شاهد بودیم که تا جلبنظر ناشران، حداقل آنهایی که هماکنون با آنان همکاری داریم چه راه سختی طی شده است. از طرفی ناشران به صوتی کردن آثار خود خوشبین هم نبودند.
این اعتمادسازی چه طور اتفاق افتاد؟ آنهم وقتی که حتی مؤسسه کیلومترها دورتر از محل استقرار ناشران بزرگ بود و از سویی آوانامه کارنامه قبلی هم نداشت.
مدیر آوانامه فرد بسیار پیگیری است، خیلی اوقات با گفتن این جمله که برو بعداً بیا، او را از سرخود باز میکردند. اما میرفت و بازهم پی درخواست خود بازمیگشت و مذاکره میکرد. کار راحتی نیست رفتوآمدهایی با این مسافت. اما هم پیگیر بود و هم خستگیناپذیر. کارمان را از دفتر بسیار کوچکی در بابل شروع کردیم. خوشبختانه بعد از چند سال آن دفتر کوچک ۸۰ متری جای خود را به ساختمانی ۹۰۰ متری با ۵۰ کارمند و ۵۰ گوینده مدعو داده است. در تهران هم دفتر دیگری تأسیس شد.
حالا بعد از هفت- هشت سال کار مداوم نگاه ناشران به مؤسساتی همچون آوانامه چیست؟
حداقل بسیاری از ناشران بزرگ ضرورت توجه به شکلهای تازه کتاب صوتی را پذیرفتهاند. اگر هفت سال قبل تنها دو ناشر به ما اعتماد کردند حالا به پانزده ناشر حرفهای افزایش یافتهاند. حالا که سالها از فعالیت مؤسساتی همچون ما در عرصه کتابهای گویا میگذرد عجیب است که برخی همچنان اعتماد نمیکنند. تصورات اشتباه زیادی هنوز نشرمان را گرفتار کرده؛ گمان میکنند که کتاب صوتی به فروش آثار چاپی لطمه میزند. درصورتیکه اینگونه نیست. تجربه خود ما در این سالها نشان داده کتاب صوتی رقیب نسخههای چاپی نیست. کتاب صوتی نیامده که جای آثار چاپی را تنگ کند. این دو مکمل یکدیگر هستند. خیلی از مخاطبان کتابهای صوتی از این طریق کتابخوانهای جدی شدهاند و سراغ آثار چاپی هم رفتهاند.
از شباهتهای دنیای بازیگری با گویندگی کتاب بگویید. وقتی بحث تئاتر یا فیلم سینمایی است بازیگر باید پیشتر فیلمنامه یا نمایشنامه را بخواند، با آن ارتباط بگیرد، کاراکتر مناسب نقش خود را بسازد و... درباره گویندگی چگونه است؟
آنطور نیست که فکر کنید کتابی را مقابلمان میگذاریم، میخوانیم و تمام. گوینده قرار است یا داستان بخواند یا ناداستان. کتابهای غیرداستانی، همچون همان اثر تاریخی که اشاره شد نیازی به لحنسازی ندارند. البته حتی برای این کتابها هم گوینده باید صدای خوبی داشته باشد، این کار را بشناسد و با فنون آن آشنا باشد. اما برای آثار داستانی نیاز بهپیش تولید است؛ باید کتاب را قبلاً بخوانید. برای هر کاراکترها متناسب با شرایط آنها شخصیتسازی و حتی صداسازی کنید. حتی کلیت داستان را درک کنید؛ اینکه اثری پلیسی- جنایی است یا عاشقانه و... اینها مواردی است که تأثیر زیادی در چگونگی خوانش دارد. محال است که بدون این کارها بتوان گویندگی اثر داستانی را انجام داد.
تفاوت و شباهت گویندگی آثار داستانی با توجه به نکات ذکرشده با بازیگری در چیست؟
مهمترین نقطه اشتراک آنها برونریزی عاطفی است؛ از خشم و نفرت گرفته تا خوشحالی و... اینها عواطفی است که فرد در ایفای نقش از خود بروز میدهد؛ چه جلوی دوربین و به روی صحنه تئاتر و چه در گویندگی کتابهای صوتی و پشت میکروفن. هرچند که جنس اجرای آنها متفاوت است. شیوه بازی روی صحنه تئاتر بهمراتب متفاوتتر از مقابل دوربین تلویزیون یا سینما است. چگونگی بازی مقابل دوربین، وقتی قرار است از پرده سینما پخش شود با بازی روی صحنه تئاتر که تماشاگر فاصله کمی از شما دارد متفاوت است. از طرفی هیچکدام از اینها شبیه کار پشت میکروفن نیست.
بحث کتابهای غیرداستانی را اگر کنار بگذاریم، در همین حیطه ادبیات، چه وقتی برای کتابها، شخصیتسازی و لحن میسازید و چه زمانی کتاب را با خوانش ساده ضبط میکنید؟ بویژه در شرایطی که هنوز اتفاقنظری درباره چگونگی خوانش کتابهای صوتی، اینکه فاقد لحنسازی باشد یا همراه باشخصیتسازی و... حاصل نشده است.
اینجا بحث سلیقههای مختلف در میان است. گوینده ممکن است کتابی را با پنج-شش کاراکتر در دست بگیرد که سن و جنسیتهای مختلفی دارند. قرار است آن را بخواند، اما اینکه چطور و به چه شیوهای بستگی به این دارد که کدامیک از شیوههای رایج در خوانش کتابهای صوتی موردنظر باشد. نهفقط در ایران، بلکه در حیطه جهانی هم با دو نوع خوانش کتابهای صوتی مواجه هستیم. عدهای معتقد به خوانش ساده و روایی محور هستند وعدهای هم سبک نمایشی را قبول دارند. در شیوه نمایشی باید شخصیتسازی کرد، جای کاراکترها قرار گرفت و کتاب را خواند.
شبیه کاری که در «مرگ در میزند» «وودی آلن» با محسن زرآبادیپور انجام دادید؟
نه، فرق دارد. مرگ در میزند نمایشنامه است.
گویندگیتان در کلمات «ژان پل سارتر» یا زوربای یونانی «نیکوس کازانتزاکیس» چطور؟
اینها را میتوان در این زمره دانست، مثلاً همین شخصیت زوربا که مثال زدید را طراحی کردم و بنابر کاراکتری که دارد برای آن لحن مناسب پیدا کردم. دراین بین زوربا یک کارفرما هم دارد، پیرزنی هم در این داستان حضور دارد که شخصیتهای اینها را هم باید طراحی کرد. نمونههایی که گفتید ازجمله خوانشهای نمایشی هستند که در دنیا طرفداران خاص خود را دارد.
اما درباره شیوه فاقد لحن چطور؟
این دومین شیوه خوانش کتابهای صوتی در جهان است. در این روش خبری از شخصیتسازی نیست. برخی مخاطبان هم هستند که این شیوه را میپسندند؛ بنابراین اینکه بگوییم خوانش نمایشی صحیح است یا روایی و فاقد لحن، گفته بیحاصلی است. هرکدام از اینها مخاطبان خاص خود را دارد.
خودتان با کدامیک بیشتر موافق هستید؟
هر دو شیوه خوانش باید در دسترس باشد تا مخاطبان بر اساس سلیقه خود انتخاب کنند. یکی از بزرگترین کمپانیهای تولید کتاب صوتی آئودیبل (Audible) است که در امریکا قرار دارد. این شرکت که زیر نظر آمازون فعالیت میکند به نقطهای رسیده که از هر کتاب در تولید نسخه صوتیاش، دو نوع خوانش مورد بحث را منتشر و در اختیار مخاطبان میگذارد. خب ما هنوز در ایران ازنظر مالی چنین بضاعتی نداریم و باید میان یکی از این دو شیوه را انتخاب کنیم.
تا از بحث بیاعتمادی ناشران دور نشدهایم اشارهای هم به قانون کپیرایت داشته باشیم؛ این نگرانیها چقدر از امکان خدشهدار شدن حقوق صاحب اثر ناشی میشود؟ بویژه درباره کتابهای گویا که فقط با صدا طرف هستیم و این کار منتشرکنندگان غیرقانونی را آسانتر میسازد.
متأسفانه نه فقط مؤسسه آوانامه، بلکه همه ما، افرادی که در زمینه کتابهای صوتی بهطور جدی مشغول فعالیت هستیم از این مسأله آسیبدیده و میبینیم. همین چند روز پیش یکی از دوستان به من هشدار داد که فلانی نسخه صوتیات از کتاب زوربای یونانی در یک کانال تلگرامی منتشرشده است. در اینیکی، دو ماه اخیر با پیامهای متعددی شبیه همین هشدار دوستانه مواجه شدهام. بخشی از این نگرانیها بیدلیل نیست؛ نمیدانم برای این کار چه واژهای به کار ببرم! هرچند که بیتعارف این هم دزدی است، فرقی ندارد! با این تفاوت که دزدی از فرهنگ تبعات تلختری را رقم میزند. گاهی میتواند به خاموشی فعالیتهای یک بخش از کتاب بینجامد؛ لطمهای که شاید براحتی قابل جبران نباشد.
وقتی هنوز به معاهده برن نپیوستهایم و از طرفی کپیرایت داخلی هم نداریم چطور میتوان جلوی این قبیل اقدامات غیرقانونی را گرفت؟
کپیرایت داخلی که داریم. اما بدون قدرت اجرایی جدی و از طرفی خلأهای زیادی برای سوء استفاده کنندگان دارد! متأسفانه ادامه این روند و بیتوجهی مسئولان به نظارت جدی میتواند به تعطیلی آوانامهها بینجامد. مگر چه تعداد مؤسسه به شکل جدی مشغول این کار هستند؟ اگر کاری نشود همینها هم از دست میروند.
دراینبین پلتفرمهایی که عرضهکننده کتابهای صوتی هستند از نظر نرمافزاری قادر نیستند تا حدی جلوی این کار را بگیرند؟
اتفاقاً بهتازگی جلسهای با پلتفرمهایی همچون طاقچه و فیدیبو داشتیم. درباره اینکه چطور میتوان این آسیبها را به حداقل رساند. آن دوستان هم در تلاش هستند تا حد امکان دست دزدیهای اینچنینی را کوتاه کنند. بهعنوان نمونه در فیدیبو امکان کپی کردن و انتقال فایل وجود ندارد.
پیشتر که انتقال به کارتهای حافظه ممکن بود! البته هنوز هم گزینه این انتقال وجود دارد!
اما این امکان در همین پلتفرمی که گفتم حذفشده. البته تا این دوستان موفق به حل مشکلاتی ازایندست بشوند
با مشکلات زیادی روبهرو هستیم.
کتابهای صوتی هم که قرار بود به معاونت فرهنگی و زیرمجموعههای صنوف نشر اضافه شوند. هنوز این اتفاق رخ نداده؟
متأسفانه نه. کتابهای صوتی در حال حاضر زیر نظر رسانههای دیجیتال معاونت مطبوعاتی است، هنوز به معاونت فرهنگی منتقل نشده. نشر الکترونیک و کتابهای گویا به سبب ساختار و شرایط متفاوتی که در مقایسه با کتابهای چاپی دارند حتی بهتر است که اتحادیهای خاص خود به شکلی سراسری در کشورمان داشته باشند. هنوز این چهار، پنج مؤسسهای که در این زمینه کار میکنند فکری در این زمینه نکردهاند.
مجمع ناشران الکترونیک چطور؟ ارتباطی با آنان ندارید؟
داریم، اما اینها هم قدرت اجرایی قابل قبولی ندارند که بتوانند در مقابل این قبیل دزدیها و کپیهای غیرقانونی بایستند. این مجمع بیشتر متمرکز بر کتابهای الکترونیکی شده و کتابهای گویا هنوز معنای چندانی در آن ندارد.
البته بحث فقدان اثرگذاری لازم در جلوگیری از کپیهای غیرقانونی حتی درباره کتابهای چاپی که دارای اتحادیههای جداگانهای هستند هم مطرح است. هنوز قدرت اجرایی و نظارتی لازم به صنوف واسپاری نشده!
بله، کتابهای چاپی هم با بحث کتاب سازی روبه رو هستند. در بخشهایی از حوزه کتاب شرایط بهگونهای است که تنها با برخوردهای جدی میتوان مانع رفتارهای مجرمانه شد؛ حتماً چندین سال قبل و ماجرای اجباری شدن کمربند بستن در خودروها یادتان هست. تا وقتی بحث جریمه در میان نبود کسی اهمیتی قائل نمیشد، البته همزمان برای فرهنگسازی هم تلاش کردند. با این حال امروز برای اغلب مردم این مسأله نهادینه شده است. درباره کتاب و فعالیت ناشر نماهای حوزه آثار چاپی و کپیهای غیرقانونی کتابهای صوتی و الکترونیکی هم با چنین مسألهای طرف هستیم. امیدوارم نهتنها شاهد شکلگیری اتحادیهای خاص کتابهای گویا و الکترونیکی به شکل سراسری باشیم بلکه دولت و مراجع قضایی هم قدرتهای نظارتی لازم را به صنوف واسپاری کنند. دولت با همراهی بازوهای قدرتمندی همچون رسانهها قادر به فرهنگسازی است. البته در حوزه کتاب بحث فرهنگسازی زمان بیشتری طلب میکند؛ نمیتوانیم تا آن زمان صبر کنیم و مسئولان باید چاره جدیتری بیندیشند.
شما گذشته از گویندگی، در مؤسسه آوانامه مسئولیت مدیریت بخش نمایشها را نیز به عهده دارید. از هزینه تولید کتابهای صوتی و مقایسهاش با آثار چاپی بگویید! بویژه که در کتابهای صوتی با یکسری هزینهها همچون حقالتألیف یا حقالترجمه روبهرو نیستیم.
پاسخ دقیق به این سؤال بیشتر از عهده مدیریت مؤسسه ساخته است، با این حال با اطلاعات خودم به نکاتی اشاره میکنم. برخلاف تصور رایج که کتابهای صوتی باید ارزانتر باشند در کشورهای دیگر قیمت آنها دو برابر آثار چاپی است. در ایران قیمت کتابهای صوتی به میزان واقعی هزینههایی که صرف آن میشود نیست، اما نمیتوان دست به افزایش قیمتها زد. ما با مردمی روبهرو هستیم که تازه در حال شناخت کتابهای صوتی هستند. تا این آثار، مخاطبان خاص خود را به آن شکلی که باید پیدا نکند نمیتوان آنها را به قیمت واقعی، همچون سایر کشورها عرضه کرد. از سوی دیگر حتی اگر این قدرت در مخاطب ایجاد شود، اغلب جامعه کتابخوان ازنظر اقتصادی در وضعیتی نیستند که بتوانند آن را بپذیرند.
هزینه کتاب صوتی از چاپی بیشتر است؟
بله، بهعنوان نمونه شما با فلان ناشر برای صوتی کردن یکی از کتابهای آن قرارداد امضا میکنید؛ قرارتان را هم بر این میگذارید که فلان درصد هم از فروش سالانه نسخه صوتی را به ناشر بدهید. متن کتاب آماده است، اما اینجا تازه ابتدای کار صوتی کردن کتاب است. باید با گویندهای هماهنگ شود، حقالزحمهاش پرداخت شود. همینطور بحث قرارداد با ادیتور، آهنگساز، ناظر ضبط و حتی هزینههای نگهداری و شارژ سایت و پلتفرمها هم هست. هزینههایی که به برخی از آنها اشاره شد، مبلغ سرسامآوری میشود.
به بحث لحن کتابهای صوتی بازگردیم، در ایران که هنوز بضاعت مالی لازم برای انتشار هر دو نوع کتابهای صوتی موجود نیست؛ شما بر چه اساسی میان این دو شیوه روایت انتخاب میکنید؟
رویکرد تولید کتابهای صوتی در آوانامه نمایشی است تا کتابهای داستانی با یک روایت خشک و فاقد لحن منتشر نشوند. باورمان بر این است که این شیوه مخاطبان بیشتری دارد.
در روند صوتی کردن آثار تعاملی با نویسنده یا مترجم کتاب هم دارید؟
اغلب کتابهایی که خود من گویندگی آنها را برعهده داشتهام آثار خارجی بودهاند که مترجمان بخش عمدهای از آنها یا در قید حیات نیستند یا اصلاً ایران زندگی نمیکنند. اما برای دیگر همکاران گویندهام پیشآمده که در صورت لزوم با نویسنده یا مترجم اثر گفتگو کردهاند. حتی گاهی نویسنده پای چند قسمت ضبط آمده و نظر داده است.
چه نگاهی به ورود سلبریتی ها، بویژه از میان اهالی سینما به این کار دارید؟ برخی این مسأله را فرصت و برخی هم آسیبی برای کتابهای صوتی میدانند.
نگاه شخصی خودم بر این است که نمیتوان در هیچ کاری برای کسی تعیین تکلیف کرد، هرکسی حق دارد در این روند شرکت کند. اما تصمیمگیری درباره نتیجه کار چیزی است که به عهده مخاطبان است. اما جالب است اگر سراغ کامنتهای مردم در پلتفرمهایی مانند طاقچه و فیدیبو بروید با نظرات منفی آنان نسبت به خوانش سلبریتیها روبهرو میشوید. اکثراً نوشتهاند: «چرا کتاب را گوینده حرفهای نخوانده!» در حوزه کتاب ما با مخاطبانی فرهیخته روبهرو هستیم که بد و خوب بودن کار را براحتی تشخیص میدهند. طی این سالها فعالان کتابهای صوتی سطح قابل قبولی از استاندارد را مقابل مخاطبان گذاشتهاند و این سبب شده که دیگر به هر کاری، حتی بهصرف تبلیغات آنچنانی که فلان چهره سینما آن را خوانده رضایت ندهند. مخاطب تأکید میکند که من فلان بازیگر را دوست دارم، اما برای این فضا مناسب نیست. البته کتاب صوتی هنوز در حکم یک نوزاد تازه متولدشده است و عجیب نیست که ببینیم برخی همکاران دست به آزمون و خطاهایی برای جذب بیشتر مخاطبان بزنند. البته حداقل فایده حضور سلبریتیها در این عرصه آشنایی طیف بیشتری از مخاطبان با کتابهای صوتی است.
تا چند سال قبل اغلب اهالی کتاب تأکید داشتند که تنها کتابهای کمتر جدی داستانی و شعر را میتوان صوتی کرد و درباره سایر کتابها محدودیت وجود دارد. اما حالا شما که خودتان در این زمینه تجربه کسب کردهاید بگویید که چه کتابهایی را میتوان به صوتی تبدیل کرد؟
همه کتابها، مگر آنها که دارای جدول یا تصاویری هستند که مکمل متن است؛ و کتابهایی همچون آثار فلسفی که نیاز به تأمل بیشتری دارند چطور؟
درباره آنها هم محدودیتی وجود ندارد؛ بگذارید مثال دیگری از آن شرکت مشهور امریکایی تولید کتابهای صوتی بزنم. آنجا آنقدر این کار جدی شده که بر اساس تقسیمبندیهای موضوعی با گویندههای مختلفی روبه رو هستیم، بهطوریکه فلان گوینده را مثلاً به کتابهای فلسفی میشناسند چراکه خودش هم دانش قابل قبولی در آن باره دارد و خیلی بهتر از پس گویندگی کتابهای فلسفی برمیآید. آنجا حتی در گویندگی کتابها هم بهسوی تخصص گرایی گام برداشتهاند.
درباره کتابهای صوتی با تصوراتی روبهرو هستیم؛ ازجمله اینکه هر موقع میتوان سراغ آنها رفت. البته بجز وقتیکه مشغول کاری باشیم که نیاز به تمرکز دارد. تا چه اندازه موافق چنین گفتههایی هستید؟
این نشأت گرفته از همان نگاههایی است که میگویند فقط کتابهای داستانی دمدستی مناسب صوتی شدن هستند. وگرنه مطالعه در هر شکلی که باشد به تمرکز نیاز دارد. هرچند که اینها نسبی است و درنهایت بستگی به عادتهای خود ما دارد. بهعنوان نمونه دوستی را میشناسم که فقط هنگام پیادهروی کتاب صوتی گوش میدهد، فرد دیگری موقع خواب به سراغ آنها میرود. درعینحال خیلی افراد هم پیش از خواب نمیتوانند سراغ کتابهای صوتی بروند چراکه سریع خوابشان میبرد.
از اینکه بیشتر چه طیفی از مردم مخاطب کتابهای صوتی هستید، اطلاعی دارید؟
اطلاع از چنین مسائلی نیازمند بررسیهایی دقیق است که از عهده سازمانهای بزرگ ساخته است. با این حال بر اساس شنیدههای خودم گمان میکنم بیشتر مخاطبان این آثار کتابخوانهای حرفهای باشند. البته طی یکی، دو سال اخیر طیف تازهای از نسل جوان هم به جمع علاقهمندان آنها پیوستهاند.
شرایط کرونا و محدودیتهای آن چقدر بر افزایش علاقهمندان کتابهای صوتی اثر گذاشته؟
طی محدودیتهایی که کرونا رقمزده، توجه مردم به محصولات فرهنگی و بویژه کتابهای صوتی و الکترونیکی خیلی بیشتر از قبل شده است. هرچند که ای کاش این افزایش علاقهمندی در شرایط عادی و بهدوراز مشکلات امروز و بیماری کرونا شکل میگرفت. امیدوارم این عادت پسندیده که چندی است در برخی شکلگرفته، ادامه پیدا کند.
چقدر در جریان تحولات جهانی این عرصه هستید؟
تا حدی که امکان آن باشد پیگیر هستم. حتی برای اطلاع درباره اینکه رویکرد فلان کمپانی تولید کتابهای صوتی چگونه هست هم مطالعه میکنم. در امریکا انجمنی به نام انجمن ناشران صوتی (APA) دایر است که اینها هرسال یک جشنواره شبیه اسکار برای کتابهای صوتی برگزار میکنند. به بهترین کتاب با گوینده مرد، گوینده زن و به بهترین اجرای گروهی کتابهای صوتی جایزه میدهند. این نشان میدهد که چقدر برای آنها انتشار شکلهای دیگر کتاب جدی است.
خودتان برای مطالعه سراغ آثار چاپی میروید یا صوتی؟
من با کتابهای صوتی خو گرفتهام، طبیعی است که بیشتر طرفدار اینها باشم؛ و در آخر از این بگویید که بعد از حدود یک دهه گویندگی کتابهای صوتی، پیشبینیتان برای آینده این بخش از صنعت نشرمان چیست؟
امیدوارم با همراهی اهالی نشر و از سویی توجه بیشتر مردم شاهد رشد هرچه بیشتر این عرصه باشیم؛ نشرمان در مسیری قدم گذاشته که به سرانجام آن امیدوارهستم.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *