برکات مشارکت حداکثری
_ جواد منصوری در روزنامه حمایت در رابطه با برکات مشارکت حداکثری در انتخابات نوشت: ۱. موضوع مشارکت در انتخابات به این اعتبار که نسبت تنگاتنگی با همه شئون کشور و ملت در آینده پیدا میکند، دارای وزن بسیاری در معادلات چندوجهی جمهوری اسلامی اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... است؛ لذا پای صندوق رأی رفتن یا عدم حضور در انتخابات به هر علتی، به شکل مستقیم در آتیه کشور نقشآفرینی میکند. در واقع هرکسی مختار است روز ۲۸ خرداد در خانه بنشیند و بیتفاوت باشد، اما قطعاً نمیتواند از فرایند کلان انتخابات دور بماند.
ممکن است برخی نیز تصمیم گرفته باشند رأی سفید بدهند که ازنظر قانونی موردپذیرش نیست و تفاوتی با رأی ندادن ندارد، اما فرجام این دو عمل، یکسان بوده و یک نوع «انتخاب» محسوب میشود چراکه ترک صحنه، کفه یکی از نامزدها را سنگینتر میکند. به عبارت سادهتر، حضور در حوزههای رأیگیری و نوشتن اسم نامزد موردنظر در تعرفه، مشارکت مستقیم است و قهر با صندوقهای آرا، مشارکت غیرمستقیم محسوب میشود که هرکدام البته نتایج کاملاً متفاوتی به بار میآورند.
۲. ساز و کار انتخابات برای مشارکت و دخیل بودن مردم در سرنوشت خود، پیشبینیشده و در هر دورهای، نام فردی از صندوقها خارجشده که اعتماد عمومی را کسب کرده است. این حق را در حقیقت خود مردم در امتداد انقلاب اسلامی ایجاد کردهاند و استفاده نکردن از آن مثل رفتار کسی است که برای احقاق حقوق خانوادهاش مرارتها و سختیهای فراوانی را تحمل کرده، اما روزی که بهصورت قانونی باید این حق اعمال شود، به دلایل مختلف ازجمله اختلافات خانوادگی و... از حضور در دفتر اسناد رسمی امتناع میورزد. عدم مشارکت در انتخابات نیز به همین مثال شباهت دارد. انقلاب با همه فراز و فرودهای خود و بهواسطه جانفشانیهای مردم، حفظشده و بهعنوان امانت به مسئولان واگذار گردیده، اما حالا که گلایهها و دلخوریهای فراوانی از این امانتداری وجود دارد، باید حق خود را از طریق رأی دادن به گزینه اصلح استیفا کرد.
۳. هر تغییر و تحولی در وضعیت کشور از مسیر انتخاب صحیح و از طریق کنشگری در پای صندوقهای رأی حاصل میشود که میتواند هدف آحاد مردم را در بهبود وضعیت فعلی محقق کند. تحول از این زاویه، به مفهوم نوآوری جهشی و جهادی در شیوههای اداری کشور و در همه سطوح حکمرانی به شمار میرود. اگر مردم خواستار تحول در قاموس جمهوری اسلامی باشند – که هستند – تنها فرصت و موقعیت طلایی آن در فضا و بستر انتخابات محقق میشود، چون شیوههای دیگر هیچگاه جواب نداده است.
علاوه بر این، در شرایط حساس فعلی هر کس منادی رأی ندادن باشد و همگام با شبکههای معاند، دم از تحریم انتخابات بزند، یا جاهل است یا خائن. حالت سومی وجود ندارد. تنها جریان منتفع از خلوت بودن حوزههای اخذ رأی، دشمنان ایران و انقلاباند و اولین طرفی که از حضور در همایش سیاسی جمعه پیش رو سود میبرد، مردم هستند چراکه تغییر وضع موجود از رهگذر مشارکت حداکثری و آگاهانه شکل میگیرد. بهعبارتدیگر، دشمن وارونه نمایی از مشارکت مردم را به روشهای گوناگون، پیگیری میکند.
۴. آنچه امروز مردم از مشکلات در بخشهای مختلف میبینند و از ناحیه آنها بهزحمت افتادهاند، ناشی از انقلاب نیست بلکه به دلیل انتخاب غیردقیق است. نمیتوان ذهنخوانی یا پیشگویی کرد؛ لذا اگر در گذشته، جریان یا افرادی رأی آوردهاند و انتظارات مردم برآورده نشد و یا خلاف آن عمل گردید، باید در ساز و کار محاسبات تجدیدنظر کرد نه در اصل مشارکت. هر ایرانی غیور و وطنپرستی که در ادوار قبلی، رأی داده، اما به نتیجهای که میخواست دست نیافته، مأجور است، اما بدعمل کردن مسئولان را نباید بهپای کلیت نظام نوشت و با جمهوریت قهر کرد. عملکرد گذشته درسی برای موفقیت و پلی بهسوی پیروزی در آینده است و باید توجه داشت که تحلیل کارکرد و کارنامه افراد، کمک بزرگی به انتخاب بهتر و دقیقتر در انتخابات پیش روست.
۵. گاهی شنیده میشود که برخی نهادهای قانونی برآمده از انتخابات مردم، ولی با مشارکت اندک، حتی در صورت خروجی بسیار عزتمندانه و مقتدر، با برچسبهایی همچون «نهاد حداقلی» روبرو شده و بهنوعی محصول فکر و رایزنی آنها زیر سؤال میرود. اینجاست که باید به حکمت بزرگان انقلاب پی برد که همیشه مردم را به «حضور حداکثری» در پای صندوقهای رأی دعوت کردهاند. وقتی دولتی با پشتوانه مردمی قوی برای تغییر اوضاع پا به میدان بگذارد، از دو حال بیشتر خارج نیست. یا خوب نتیجه میگیرد و به مدد مشارکت حداکثری، حرف و حدیثی از جهت حمایت مردمی نمیشنود و یا بد عمل میکند که درنتیجه، سطح بینش سیاسی مردم را در آینده ارتقا میدهد تا نامزد موردنظرشان را موشکافانهتر انتخاب کنند.
۶. بخشی از ناامیدیهای عمومی برای عدم مشارکت در انتخابات، به وارونه نماییهای جریانها، جناحها و چهرههایی بازمیگردد که بعضاً در جایگاه ریاست جمهوری قرار داشتند، ولی درعینحال، مدعی هستند رئیسجمهور از اختیارات کافی برای پیشبرد برنامههایش برخوردار نیست. رئیس قوه مجریه، اختیار همه امور اجرایی اعم از بودجهریزی و برنامهریزی را دارد و اگر اینچنین نیست، چرا برخی پس از اتمام مسئولیتشان، دوباره به این عرصه ورود میکنند؟ این تناقض در گفتار و رفتار حاکی از وجاهت جایگاه ریاست جمهوری است و اگر کسی با این حجم وسیع از اختیارات، سوء مدیریت خود را بهپای مسائل دیگر بنویسد، رفتاری مذموم و غیراخلاقی بود و نباید ناتوانی رئیسجمهور، ناشی از ضعف سیستم ارزیابی شود.
امید میرود مردم با حضور حداکثری و دشمنشکن در پای صندوقهای رأی، تجلی جمهوریت باشند تا دولت آینده، به پشتوانه مشارکت وسیع آحاد ملت، اسلامیت و عزم جهادی را برای قلعوقمع مشکلات کشور در میدان عمل پیاده کرده و نمونهای پرشکوه از دولت تراز انقلابی را ترسیم نماید.