کمکاریهای ما دربارۀ امام خمینی (ره)
چرا اینقدر تنبلی میکنیم؟ چرا کاری برای امام (ره) انجام نمیدهیم؟ چرا کتابی نمینویسیم که صفر تا صد شخصیت امام (ره) در یک رمان پرجاذبه و داستان زیبا بیان شود؛ تا هر خوانندهی کتاب، امام (ره) را و کار او را و عظمت او را و شجاعت او را و علم او را و تعهد او را بشناسد.
خبرگزاری میزان -
اگر دنیا چنین شخصیتی داشت، دربارهی او هزاران جلد کتاب مینوشت. اما ما کمکاری داریم. تنبل هستیم. بیش از چهلسال از آغاز شکلگیری نظام اسلامی با معماری امام خمینی (ره) میگذرد؛ ما چند رمان زیبا دربارهی امام داریم؟ ما چند کتاب دربارهی آن ابرمرد تاریخ نوشتهایم؟
رهبر معظم در تاریخ ۲۰/۳/۱۳۹۶، در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب فرمودند: «انصافاً ما ایرانیها در گزارش حقایق و حوادث و شخصیتهای خودمان، آدمهای تنبلی هستیم؛ واقعاً اینجوری است. [..]ما درباره شخصیتهایمان [کار نمیکنیم]. امام بزرگوار ما یک شخصیت درجه یک است. هیچ کسی ـ چه دوست، چه دشمن ـ دربارهی شخصیت امام تردید ندارد و عظمت این شخصیت را کسی تردید نمیکند. حالا ما درباره این شخصیت عظیمی که در زمان ما بود و قریب ۳۰ سال از درگذشت او میگذرد، چند جلد کتاب نوشتهایم؟ واقعا فکر کنید ببینید ما چند کتاب درباره امام نوشتهایم! این را مقایسه کنید با تعداد کتابهایی که دربارهی آبراهام لینکلن در آمریکا نوشته شده. من در یک گزارشی خواندم که [اگر]تعداد کتابهایی که برای آبراهام لینکلن نوشته شده روی هم بچینند، یک ستون ده متری درست میشود؛ یک چنین چیزی. حالا آبراهام لینکلن یک عنوانی دارد ـ اگرچه عقیده بنده این است که آن عنوان، دروغ است؛ اینکه میگویند ایشان [عامل]آزادی بردگان و مانند اینها است، حرف مفتی است، حرف واقعی نیست؛ [اما]حالا اینجوری عنوان شده ـ لکن درباره رؤسای جمهور معمولی آمریکا مثل آیزنهاور، مثل دیگران، گاهی هزار جلد کتاب نوشته شده! شوخی است؟ شما ببینید درباره امام خمینی ما چند جلد کتاب نوشتهایم؟ ما در این زمینهها عقب هستیم؛ [البته]ما ایرانیها عقب هستیم، والا در کشورهای عربی هم من دیدهام درباره حوادثی که اتفاق میافتد، بلافاصله کتاب نوشته میشود؛ بلافاصله تحلیل، کتاب سیاسی و ازاینقبیل مینویسند؛ از ابعاد مختلف، از جوانب مختلف، سلایق مختلف، موافق، مخالف، تحلیل میکنند و مانند اینها؛ ما در این زمینهها انصافاً عقب هستیم.»
معظمٌله در تاریخ ۳۱/۶/۱۳۹۹ در آئین تجلیل از پیشکسوتان جنگ هشتساله، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس فرمودند: «جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس ما آغاز شد؛ اینجا است که انسان نقش بسیار حسّاس و شگفتانگیز رهبری و فرماندهیِ امام بزرگوار را تشخیص میدهد. امام در یک چنین شرایطی توانست آغاز جنگ را و بعد تداوم این حرکت را در زیر چشم خود و ارادهی خود به پیش ببرد و اداره کند. بعضیها انکار میکنند، اظهار تعجّب میکنند که چطور ممکن است یک روحانی مسنّ پیرمردی در سنین هشتادوچندساله مثلاً بتواند نیروهای مسلّح را در جنگ اداره کند؛ خیال میکنند که مدیریّت جنگی و فرماندهی جنگیِ امام به این بود که برود مثلاً در قرارگاههای تاکتیکی مقدّم بنشیند عدّهها را جابهجا کند، یگانها را این ور و آن ور بفرستد. مسئله این نبود، مسئلهی امام چند چیز دیگر بود: اوّلاً مهم این بود و کار بزرگ امام این بود که از اوّل حجم واقعی این کارزار را شناخت، از اوّل فهمید که معنای این جنگ چیست؛ خیلی از ماها نمیدانستیم، نمیفهمیدیم. خب دو کشور همسایه خیلی اوقات میشود درگیری با هم پیدا میکنند؛ خیلی اهمّیّتی ندارد. امام نه، امام از اوّل فهمید که این یک درگیریِ عادّی بین دو همسایه نیست، دشمن را شناخت و فهمید که دشمن اصلی در این جنگ کیست و تشخیص داد که صدّام یک ابزار است؛ و امام دربارهی جنگ، دربارهی دفاع مقدّس متعدّد سخنرانی میکرد؛ در سخنرانیای که مربوط به جنگ بود امام مثلاً میفرمود که آمریکا از شوروی بدتر، شوروی از آمریکا بدتر، انگلیس از هر دو بدتر؛ یعنی تعرّض و خطاباش به آن کسانی بود که شناخته بود که اینها عاملان اصلی هستند و پشت صحنهی جنگ در واقع اینها هستند.
ثانیاً یک تشخیص اساسی و حیاتی امام داد و آن این بود که این مسئلهی مهم را فقط ملّت ایران میتواند حل کند. این مسئله، صرفاً مسئلهی نیروهای مسلّح نیست. ولو نیروهای مسلّح بعد خب وضع بهتری پیدا کردند؛ لکن این کار، کار ملّت ایران است، ملّت باید وسط بیاید؛ همچنان که ملّت ایران انقلاب را به پیروزی رساند، جنگ را هم ملّت ایران باید به پیروزی برساند. امام این را تشخیص داد و بر اساس آن عمل کرد و این حرکت عظیم مردمی را [..]به وجود آورد. [بعد]شخصیّت امام، نفوذ معنوی امام، صداقت و معصومیّت بیان امام که وقتی حرف میزد آثار معصومیّت و صداقت در بیان او برای همه آشکار بود، میفهمیدند که حقیقت را دارد بیان میکند؛ بعد نگاه تیزبین او که یک اعماقی را مشاهده میکرد که به معنای واقعی کلمه [مصداق]«آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند» [بود]. گاهی ماها با مسئولین نظامی در بعضی از مسائل نظامی مراجعه میکردیم به ایشان و امام گاهی یک نکاتی را بیان میکردند که برای انسان واقعاً [مایهی]تعجّب بود که ایشان چطور به این نکات توجّه میکند؛ و بعد هم قاطعیّت بینظیر، آن قاطعیّت فوقالعاده؛ کارهای نشدنی را که به معنای واقعی کلمه نشدنی به نظر میرسید، امام به طور قاطع [مثلاً میفرمود]«حصر آبادان باید برداشته شود». خب آن وقتی که آبادان در حصر افتاد، بنده اتّفاقاً در اهواز بودم، اصلاً قابل تصوّر نبود چطور ممکن است حصر آبادان برداشته بشود [امّا]امام قاطع فرمودند. [یا میفرمود]«خرّمشهر باید آزاد بشود»، در قضیّهی قبل «سوسنگرد باید آزاد شود»؛ یعنی چیزهای نشدنی را که به نظر افراد حاضر در آنجا میآمد، این را امام به صورت قاطع بیان کردند. رهبری امام و هدایت امام و فرماندهی امام، اینها بود؛ و متأسّفانه نقش امام در نوشتههای مربوطه به جنگ، در بحثهای مربوط به جنگ، مورد غفلت واقع شده!
یک نکتهی دیگر دربارهی نوع مواجههی امام با این قضیّه عرض بکنم. امام در حالات مختلف جنگ، به اقتضای آن حالت، موضعگیری میکرد و آن نکتهی اصلی را بیان میکرد. یک وقت مثلاً فرض کنید، یک قضیّهای پیش آمده بود در صحنه، در میدان که مردم روحیهشان را از دست داده بودند و بایستی روحیه پیدا میکردند؛ امام سعی میکرد به مردم روحیه بدهد و دشمن را تحقیر کند. معنای اینکه [فرمودند]«یک دزدی آمده، یک سنگی انداخته و فرار کرده»، این است که رزمندگان ما که به جبهه رفتند، دارند دشمن فراری را تعقیب میکنند. روحیه دادن به ملّت. یک وقت لازم بود که از غرور رزمندگان جلوگیری بشود؛ فرض بفرمایید رزمندگان با حدود یک ماه تلاش کُشنده و فوقالعاده توانسته بودند خرّمشهر را فتح کنند - خب این خیلی دستاورد عجیب و بزرگی بود که خرّمشهر را رزمندگان ما، ارتش و سپاه و بسیج، توانستند از دشمن باز پس بگیرند- خب این ممکن بود غرور ایجاد کند؛ اینجا برای اینکه این غرور به وجود نیاید که ضربهاش بر همهی افرادی که دستاندرکار در هر نقطهای هستند بسیار زیاد است، امام فرمود «خرّمشهر را خدا آزاد کرد»؛ [یعنی]ما وسیله هستیم؛ مطلب را مستند به ارادهی الهی و قدرت الهی میکند؛ این اینجا لازم است. فرض بفرمایید یک وقت رزمندگان دچار یک مشکلی شدند، احتیاج به تفقّد داشتند، احتیاج به دلگرمی داشتند، امام تفقّد میکرد از آنها که «بازوی رزمندگان را میبوسم». یعنی مراقب [بود]؛ مثل یک پدر مهربان و مثل یک مدیر قوی و آگاه، مسلّط بر عرصه، هر وقتی هر چه لازم بود، از این بزرگوار صادر میشد؛ و باید در تحقیقات ما، در کارهایی که انجام میگیرد، حتماً نقش امام روشن بشود.»
ایشان در مراسم بیست و ششمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی، در تاریخ ۱۴/۳/۱۳۹۴ فرمودند: «دو کار بزرگ و بیسابقهی در تاریخ کشور بهوسیلهی امام تحقّق پیدا کرد؛ یکی برانداختن بنای سلطنت موروثی ظالمانه و غیر عاقلانه که چند هزار سال در کشور ما سابقه داشت. این بنای پوسیدهی کهنهی غلط که حکومت کشور به دست انسانهایی باشد و بهصورت موروثی از کسی به کسی برسد، یا با شمشیر و زور نظامی حکومت به دست بیاید و بعد نسل به نسل از یکی به دیگری به ارث برسد، یک سنّت غلط و بیمنطق در طول چند هزار سال در کشور ما بود؛ کار اوّل امام این بود که این بنای غلط را برانداخت و کار را به دست مردم کشور سپرد.
کار بزرگ دوّمی که امام بزرگوار انجام داد، ایجاد یک حکومت و نظامی بر اساس اسلام بود که این هم در تاریخ کشور ما بلکه بعد از صدر اسلام در تاریخ کلّ اسلام بیسابقه بود. این جهاد بزرگ امام بزرگوار ما یک چنین محصول ارزشمندی داشت و لذا جا دارد واقعاً گفته بشود که «جاهَدَ فِی اللهِ حَقَّ جِهادِه»؛ همچنانکه در قرآن هست: وَ جهِدوا فِی اللهِ حَقَّ جِهادِه؛ و همچنانکه دربارهی اولیای دین گفته میشود، این مرد بزرگ هم مصداق «جاهَدَ فِی اللهِ حَقَّ جِهادِه» است.»
رهبر معظم انقلاب در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره)، در تاریخ ۱۴/۳/۱۳۸۴ فرمودند: «امام بزرگوار ما حکومت اسلامى به روش انتخاباتى را به ما یاد داد. حکومت اسلامى در ذهنها و خاطرهها به شکل خلافت هاى موروثى به یادگار مانده بود؛ خیال مى کردند حکومت اسلامى یعنى مثل خلافت بنى امیه و بنى عباس یا خلافت ترکان عثمانى؛ یک نفر با نام و شکل ظاهرى خلیفه، اما با باطن و عمل فرعون و پادشاهان مستبد؛ بعد هم که از دنیا مى رود، یک نفر را به جاى خود معین کند. در ذهن مردم دنیا، حکومت اسلامى به این شکل تصویر مى شد؛ که بزرگترین اهانت به اسلام و حکومت اسلامى بود. امام، حکومت اسلامىِ به روش انتخابات مردم و حضور مردم و تعیین منتخب مردم را - که لبّ اسلام است - بار دیگر براى مردم ما معنا کرد و در جامعه ى ما تحقق بخشید.»
معظمله در تاریخ ۱۴/۳/۱۳۹۴ فرمودند: «جهاد این مرد بزرگ صرفاً جهاد سیاسی و اجتماعی یا جهاد فکری نبود بلکه همراه با همهی این جهادها، جهاد درونی، جهاد با نفس، پایبندی به ارتباط مستمر و دائم با خدای متعال هم بود؛ این هم درس است. اینجور نیست که اگر ما در میدان جهاد فکری یا جهاد علمی یا جهاد سیاسی یا جهاد نظامی وارد شدیم، حق داشته باشیم که از این بخش از جهاد صرفنظر کنیم. امام بزرگوار اهل خشوع بود، اهل بکاء بود، اهل دعا بود، اهل توسّل و تضرّع بود.»
ایشان در دیدار اعضای ستاد برگزاری مراسم ارتحال حضرت امام خمینی، در تاریخ ۴/۳/۱۳۷۳ فرمودند: «[امام (ره)]واقعا یک مرد زاهد بود. چقدر پول زیردست امام بود. چقدر امکانات مالی، همه امکانات کشور زیر دست امام بود. امام اگر اشاره میکردند به دولت، به مسؤولین، به بانک مرکزی، به رئیس جمهور، به هر کی که این مبلغ در فلان جا باید خرج بشود، آیا کسی در ذهن خودش تردید حتی راه میداد که اینکار را بکنم یا نکنم. همه شوق هم داشتند، از خدا هم میخواستند. همان وقتها مسؤولین کشور واقعاً از خدا میخواستند، امام یک کاری به آنها مراجعه کند. امام از دنیا رفت، فرزند ایشان یک خانه نداشت. اینها به زبان آسان است؛ وقتی از دنیا رفت امام پسر امام یک خانه شخصی و ملکی نداشت. [..]امام در قضیه زابل یک هو سیصد میلیون تومان از پول شخصی خودش [به مردم کمک کرد.][..]سیصد میلیون تومان! آخر این کار، کار عجیبی است. کی شما سراغ دارید که از پول شخصی ملک خالص خودش که هیچ اشکالی هم تویش نیست، یک ذرهاش هم از حرام نیست، پول حلال طیب طاهر، مثل شیرمادر. خب میتوانست از این سیصدمیلیون تومان - آن وقت خانه هم ارزانتر بود - ده میلیونش را بگذارد کنار، برای حاج احمد آقا یک خانه بگوید بخرید، دویست و نود میلیون تومانش را بدهد. سیصد میلیون تومان ایشان به همین آقای موسوی اردبیلی که رفتند ایشان، آن وقت زابل یادتان است لابد دیگر، حواله دادند؛ پول شخصی امام، از پول دولتی نبود. پول شخص خود ایشان بود. اینها زهد است.»
امام (ره) این بود؛ زاهد، باتقوا، باایمان، شجاع، مجاهد، متعهد، متعبد، دشمنشناس، دشمنستیز، بصیر، حکیم، عارف، عالم، آیندهنگر و آیندهبین. یک مرد استثنایی بود.
امام خامنهای در دیدار گروه کثیری از آزادگان در تاریخ ۲۸/۵/۱۳۷۰ فرمودند: «هیچکس فکر نمىکرد که ابرقدرت شرق اینگونه متلاشى بشود. اگر دو سال قبل کسى مىگفت که ابرقدرت شرق از بین خواهد رفت، عدهیى فیلسوفانه ریش مىجنباندند که بله، شما ساده هستید! آن روزى که امام در نامه به گورباچف نوشتند که بعد از این مارکسیسم را باید در موزهها پیدا کرد، عدهیى پوزخند زدند! دو سال یا سه سال نگذشته بود که آن پیشگویى تحقق پیدا کرد. بعد از درگذشت امام، به یک سال نرسید که همه چیز دگرگون شد.»
امامی با اینهمه ویژگیهای بلند، ما چند کتاب خوب دربارهاش نوشتهایم؟ اگر غربیها چنین شخصیتی داشتند، هزاران کتاب دربارهاش مینوشتند. باید کتابهای زیادی نوشت. دربارهی هر ویژگی امام، باید دهها کتاب نوشته شود.
معظمله در دیدار اعضای مؤسسهی تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی، در تاریخ ۱۵/۹/۱۳۷۲ فرمودند: «روی شخصیت امام، حالا اعم از زندگی و آثار و کلمات و کارها و موضعگیریها و نظرات و دیدگاهها و همهی اینها را شامل میشود، باید انجام بگیرد، یکیاش این است که ما یک زندگینامه از امام لازم داریم. البته دیدم که یک فهرست زندگی نامهای بود، این را توجه دارم. منتهی دو جور میشود زندگینامه نوشت. در زمان حیات امام رضواناللَّهعلیه یکی از دوستانمان که اغلب شما هم میشناسید، ایشان آمده بود پیش من - وقتی که در آن ساختمان ریاست جمهوری بودیم. - من گفتم که، من سالها پیش، شاید مثلاً بیست سال پیش از آن تاریخ، بیست و پنج سال پیش از آن تاریخ، این نوشتهی رومنرولان را خوانده بودم دربارهی گاندی، یک کتاب کوچکی دارد رومنرولان دربارهی گاندی، بهنام مهاتماگاندی. شاید گاندی را هم ندیده بوده رومنرولان. رومنرولان نویسندهی خوبی است، رمان نویس است، نویسنده است. لکن بهترین کار او بیوگرافیهاست. بتهون، نمیدونم چه چه، چند تا از این چیزها را نوشته، یک بیوگرافینویس مسلطی است. کتابی که دربارهی گاندی نوشته، شاید مثلاً دویست صفحه، دویست و بیست صفحهی جیبی است، خیلی کوچک است. در حالی که دربارهی گاندی میدانید کتابهای زیاد و مفصل نوشته شده، من یک وقتی راجع به هند کار میکردم، سیسال پیش، سی و چند سال پیش، دیدم این کتابها را غالباً. لکن این از همهی آن کتابهایی که من دیدم بهتر است. یعنی برنداشته زندگینامهی به معنای معمول قضیه، که فلان جا متولد شد، فلان کار را کرد. نه، برداشته یک، برداشتی از شخصیت اوست که این برداشت واقعی است. مهم این است. برداشت ذهنی و خیالی، نخواهد ماند و قبول نخواهد شد. هر چی هم مطابق واقع هم بهفرض باشد برداشت شما، نمیشود، باید برداشت واقعی باشد. یعنی بایستی شما از یک کلمهی گفته شده، از یک حرکت انجام شده، اتخاذ سند بکنید، یک تصویر، یک سمبل، درست کنید. این سمبلها را، پهلوی همدیگر بچینید با یک بیان ادبی و شیرین و هنری، یک شخصیتی از امام تصویر کنید. این کار باید بشود. حالا، ممکن است شما لازم باشد دربارهی زندگی امام ده جلد کتاب بنویسید، خب بنویسید. یک دائرةالمعارف هم نوشته بشود، زیادی نیست. اما جای این را نخواهد گرفت.»
رهبر انقلاب چون دیدند کاری برجسته برای امام نوشته نشد، با در تاریخ ۱۲/۳/۱۳۷۶ در دیدار اعضای ستاد برگزاری مراسم ارتحال حضرت امام فرمودند: «چند سال بعد از مرگ گاندی، یک شخصیت برجستهی به آن عظمت، یعنی رومنرولان یک کتاب نوشت، دویست صفحه، دویست و بیست صفحه، کتاب جیبی، در شخصیت گاندی، همچنان برجستهترین کتاب در بیوگرافی یک انسان انقلابی است. بنده، خیلی از این کتابها را خواندم. کارهای خود این رومنرولان را هم من زیاد خواندم. نویسندهی معروف بزرگ فرانسوی است. بنده هم از او کتابهای متعددی خواندم. هیچ کدام مثل این کتاب زندگی ماهاتما گاندی، کتاب کوچک نمیشود. از روی شیفتگی نسبت به گاندی، نوشته. شخصیت گاندی را هم من شاید بتوانم بگویم که خیلی خوب میشناسم. میدانید، من روی مسائل هند، سالها کار کردم، مطالعه کردم و چیز نوشتم. خوب میدانم وضع گاندی را. گاندی هم شخصیت بزرگی است. اما حقاً و انصافاً با شخصیت امام قابل مقایسه نیست. امام، خیلی عظیمتر است. خیلی زیباتر است. خیلی پرجاذبهتر برای انسانهای از قبیل رمنرولان فرانسوی است. کو کتابی دربارهی امام، نصف حد کتاب رومنرولان؟ کارهایی که شده، بسیار کارهای ارزشمندی است. من، هیچ نمیخواهم منکر بشوم آنچه را که انجام گرفته، و حسن او را. میخواهم عدم کفایت آنها را بگویم. کافی نیست. کی باید این کارها را بکند؟ حالا واقعاً فکر کنید روی این قضیه. دربارهی شخصیت امام، اگر بخواهیم یک کتاب دویست صفحهیی کوچک هنری قوی پرمغز دور از هر گونه اغراق. از خصوصیات هنر، یکی این است. ببینید، هنر، آدم در بیان معمولی ممکن است یک نفری را که حدش ده هست، بگوید صد. آقا درجهشان صد است. در حالیکه درجهاش ده است. هنر، اینجوری نیست. همان درجهی ده را بیان میکند، اما آن چنان با زیبایی بیان میکند که در دل شما از آن صدی که یک آدم معمولی گفت، بیشتر جاگیر میشود. خصوصیت هنر این است دیگر.»
معظمله باز در دیدار با خانوادهی شهید آیت اللَّه مطهری، در تاریخ ۱۲/۲/۱۳۷۷ فرمودند: «من یک وقتی به یکی از این آقایان اهل قلم و ادبیات و اینها، گفت میخواهم یک شرح حالی از امام بنویسم. گفتم اگر میخواهی شرح حال از امام بنویسی، حتماً کتاب مهاتما گاندی را که رومن رولان نوشته - شرح حال گاندی است، یک کتاب کوچک است - گفتم حتما این را بخوان. رومن رولان خوب خیلی در تصویرسازی آدم فوق العادهیی است انصافاً. هم در رمانهایش اینجور هست، هم در شرح حالهایش اینجوری است. یک دو سه تا رمان بزرگ معروف خوب دارد. رومن رولان از لحاظ داستانی رمانها چیزی نیست. یعنی در حد رمانهای درجه یک دنیا نیست، اما از لحاظ تصویر و توصیف به خصوص تبیین آن خصوصیات روانی و فکری و اینها چیز فوق العادهیی است. شرح حالهایی هم که نوشته که کوچکتریناش به نظرم همین شرح حال. مهاتما گاندی است - بتهون مثلاً ۴ جلد است؛ سه چهار جلد است به نظرم، شرح حالی که بتهون نوشته -، اما برای گاندی یک کتاب مثلاً دویست و پنجاه صفحهیی جیبی است، به قدری خوب است. من یک وقتی راجع به مسایل هند و اینها فکر میکردم - سالها پیش - خیلی کتابها راجع به گاندی خواندم، هیچکدام به خوبی این کتاب نبود. این رفته مدتی در هند مانده، ظاهراً - یک مدت کوتاهی - و شخصیت گاندی را به همین معنایی که عرض میکنم، یعنی آن ابعاد معنوی شخصیت او را اندازهگیری کرده و با بهترین بیانی توصیف کرده. اینجور چیزی باید دربارهی شهید مطهری [هم]شما بنویسید تا شناخته بشود این شخصیت حقیقتاً؛ و جز با زبان ادب و هنر و آن به کار بردن ظرائف و دقایق ادبی و هنری نمیشود این کارها را کرد.»
ایشان همچنین در دیدار محققین مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در تاریخ ۱۳/۷/۱۳۷۷ فرمودند: «یک کتاب - هنوز تا این ساعت عرض کنم که - گویا، موجز، در زمینهی اصلیترین مسائل انقلاب ما تقریباً میشود گفت نداریم. با این همه دستگاههای عریض و طویل که داریم نداریم. یک شرح حال ابتدا تا انتها امام خمینی ما الان نداریم. البته این کتاب آقای روحانی، کتاب خوبی است منتهی آن اسناد مبارزات است، شرح حال امام خمینی نیست. شما ببینید از این شخصیتهای بزرگ چهقدر شرح حال نوشتند. من حدود دوازده سال پیش، ده سال پیش به یک آقایی گفتم که شما بنشینید یک شرح حالی مثل شرح حال رومن رولان از گاندی، مهاتما گاندی یک چیزی اینجوری بنویس- دویست صفحه است، دویست و پنجاه صفحه جیبی است. از چندین کتاب بزرگ بهتر است. یک دانه کتاب اینجوری ما در مورد امام نداریم. امامی که اگر از همهی عقایدش صرف نظر بکنیم و از کاری که کرده و از دید انقلاب خودش به خودی خود یک شخصیت برجسته و ممتاز جهانی است. در مقایسهی؛ شخصیتهای جهانی که ما داریم میبینیم، نداریم. دربارهی بسیاری از مسائل انقلاب.»
چرا اینقدر تنبلی میکنیم؟ چرا کاری برای امام (ره) انجام نمیدهیم؟ چرا کتابی نمینویسیم که صفر تا صد شخصیت امام (ره) در یک رمان پرجاذبه و داستان زیبا بیان شود؛ تا هر خوانندهی کتاب، امام (ره) را و کار او را و عظمت او را و شجاعت او را و علم او را و تعهد او را بشناسد.
امام خامنهای در کتاب «خون دلی که لعل شد» میفرمایند: «آنچه در زمینهى شناخت شخصیّتى مثل گاندى براى شما قانعکننده و ارضاکننده است، این است که بدانید گاندى در هندوستان چه کرد، با کدام دشمن روبهرو بود، انگیزهى او در مخالفت با این دشمن چه بود، براى اجراى این عمل از چه برنامهها و چه وسائلى استفاده کرد، روابط او با دیگر شخصیّتها و چهرههاى معروف هند به چه صورت بود؛ اینها براى شما مهم است؛ و شما نگاه کنید به این بیوگرافىهاى معروفی که نویسندگان بیوگرافىنویسِ معروف عالَم - مثلاً رومن رولان - دربارهى چهرههاى معروف نوشتهاند؛ ببینید چطور نوشتهاند.»
ما هم یک کتاب مثل همین «رومن رولان» برای امام بنویسیم. امام چقدر به گردن ما حق دارد؟ چقدر به گردن دانشگاهیان و حوزویها حق دارد؟ چقدر به گردن رماننویسها حق دارد؟ کمکاریمان را تمام کنیم. این همه تشکیلات دولتی و خصوصی فرهنگی داریم؛ چرا کوتاهی میکنیم؟ چرا با غفلتهایمان به اندرزهای ولایت توجه نمیکنیم؟ آستینها را بالا بزنیم و امام را به جامعه و جهان امروز معرفی کنیم.
- حجتالاسلاموالمسلمین علی شیرازی نماینده ولی فقیه در قرارگاه ثارالله تهران - امام خمینی (ره) در اولین قدم، خود را ساخت. دین را و سیاست را شناخت. در مهمترین علوم تبحر یافت. در روانشناسی و جامعهشناسی استاد شد. مردم ایران را شناخت. دشمن را شناخت. آمریکا را شناخت. با ایمان و تقوا و حکمت و با درایت، استکبار را شکست و نظام اسلامی را به زیباترین شکل پایهریزی کرد و با معماری بینظیرش، آن را از هر گزندی مصون داشت؛ و دشمناناش را تسلیم اراده، خرد، هوش و تدبیر خود کرد؛ و مسیر تکاملی انسان را تغییر داد؛ و با جاذبه و نفوذش، توجه قدرتهای بزرگ دنیا را به خود معطوف داشت؛ و همزمان آمریکا را تحقیر کرد و امواج عظیم انسانی را به خروش واداشت و باعث شد تا میلیونها نفر در سراسر دنیا به اسلام ناب رو آورند.
اگر دنیا چنین شخصیتی داشت، دربارهی او هزاران جلد کتاب مینوشت. اما ما کمکاری داریم. تنبل هستیم. بیش از چهلسال از آغاز شکلگیری نظام اسلامی با معماری امام خمینی (ره) میگذرد؛ ما چند رمان زیبا دربارهی امام داریم؟ ما چند کتاب دربارهی آن ابرمرد تاریخ نوشتهایم؟
رهبر معظم در تاریخ ۲۰/۳/۱۳۹۶، در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب فرمودند: «انصافاً ما ایرانیها در گزارش حقایق و حوادث و شخصیتهای خودمان، آدمهای تنبلی هستیم؛ واقعاً اینجوری است. [..]ما درباره شخصیتهایمان [کار نمیکنیم]. امام بزرگوار ما یک شخصیت درجه یک است. هیچ کسی ـ چه دوست، چه دشمن ـ دربارهی شخصیت امام تردید ندارد و عظمت این شخصیت را کسی تردید نمیکند. حالا ما درباره این شخصیت عظیمی که در زمان ما بود و قریب ۳۰ سال از درگذشت او میگذرد، چند جلد کتاب نوشتهایم؟ واقعا فکر کنید ببینید ما چند کتاب درباره امام نوشتهایم! این را مقایسه کنید با تعداد کتابهایی که دربارهی آبراهام لینکلن در آمریکا نوشته شده. من در یک گزارشی خواندم که [اگر]تعداد کتابهایی که برای آبراهام لینکلن نوشته شده روی هم بچینند، یک ستون ده متری درست میشود؛ یک چنین چیزی. حالا آبراهام لینکلن یک عنوانی دارد ـ اگرچه عقیده بنده این است که آن عنوان، دروغ است؛ اینکه میگویند ایشان [عامل]آزادی بردگان و مانند اینها است، حرف مفتی است، حرف واقعی نیست؛ [اما]حالا اینجوری عنوان شده ـ لکن درباره رؤسای جمهور معمولی آمریکا مثل آیزنهاور، مثل دیگران، گاهی هزار جلد کتاب نوشته شده! شوخی است؟ شما ببینید درباره امام خمینی ما چند جلد کتاب نوشتهایم؟ ما در این زمینهها عقب هستیم؛ [البته]ما ایرانیها عقب هستیم، والا در کشورهای عربی هم من دیدهام درباره حوادثی که اتفاق میافتد، بلافاصله کتاب نوشته میشود؛ بلافاصله تحلیل، کتاب سیاسی و ازاینقبیل مینویسند؛ از ابعاد مختلف، از جوانب مختلف، سلایق مختلف، موافق، مخالف، تحلیل میکنند و مانند اینها؛ ما در این زمینهها انصافاً عقب هستیم.»
معظمٌله در تاریخ ۳۱/۶/۱۳۹۹ در آئین تجلیل از پیشکسوتان جنگ هشتساله، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس فرمودند: «جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس ما آغاز شد؛ اینجا است که انسان نقش بسیار حسّاس و شگفتانگیز رهبری و فرماندهیِ امام بزرگوار را تشخیص میدهد. امام در یک چنین شرایطی توانست آغاز جنگ را و بعد تداوم این حرکت را در زیر چشم خود و ارادهی خود به پیش ببرد و اداره کند. بعضیها انکار میکنند، اظهار تعجّب میکنند که چطور ممکن است یک روحانی مسنّ پیرمردی در سنین هشتادوچندساله مثلاً بتواند نیروهای مسلّح را در جنگ اداره کند؛ خیال میکنند که مدیریّت جنگی و فرماندهی جنگیِ امام به این بود که برود مثلاً در قرارگاههای تاکتیکی مقدّم بنشیند عدّهها را جابهجا کند، یگانها را این ور و آن ور بفرستد. مسئله این نبود، مسئلهی امام چند چیز دیگر بود: اوّلاً مهم این بود و کار بزرگ امام این بود که از اوّل حجم واقعی این کارزار را شناخت، از اوّل فهمید که معنای این جنگ چیست؛ خیلی از ماها نمیدانستیم، نمیفهمیدیم. خب دو کشور همسایه خیلی اوقات میشود درگیری با هم پیدا میکنند؛ خیلی اهمّیّتی ندارد. امام نه، امام از اوّل فهمید که این یک درگیریِ عادّی بین دو همسایه نیست، دشمن را شناخت و فهمید که دشمن اصلی در این جنگ کیست و تشخیص داد که صدّام یک ابزار است؛ و امام دربارهی جنگ، دربارهی دفاع مقدّس متعدّد سخنرانی میکرد؛ در سخنرانیای که مربوط به جنگ بود امام مثلاً میفرمود که آمریکا از شوروی بدتر، شوروی از آمریکا بدتر، انگلیس از هر دو بدتر؛ یعنی تعرّض و خطاباش به آن کسانی بود که شناخته بود که اینها عاملان اصلی هستند و پشت صحنهی جنگ در واقع اینها هستند.
ثانیاً یک تشخیص اساسی و حیاتی امام داد و آن این بود که این مسئلهی مهم را فقط ملّت ایران میتواند حل کند. این مسئله، صرفاً مسئلهی نیروهای مسلّح نیست. ولو نیروهای مسلّح بعد خب وضع بهتری پیدا کردند؛ لکن این کار، کار ملّت ایران است، ملّت باید وسط بیاید؛ همچنان که ملّت ایران انقلاب را به پیروزی رساند، جنگ را هم ملّت ایران باید به پیروزی برساند. امام این را تشخیص داد و بر اساس آن عمل کرد و این حرکت عظیم مردمی را [..]به وجود آورد. [بعد]شخصیّت امام، نفوذ معنوی امام، صداقت و معصومیّت بیان امام که وقتی حرف میزد آثار معصومیّت و صداقت در بیان او برای همه آشکار بود، میفهمیدند که حقیقت را دارد بیان میکند؛ بعد نگاه تیزبین او که یک اعماقی را مشاهده میکرد که به معنای واقعی کلمه [مصداق]«آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند» [بود]. گاهی ماها با مسئولین نظامی در بعضی از مسائل نظامی مراجعه میکردیم به ایشان و امام گاهی یک نکاتی را بیان میکردند که برای انسان واقعاً [مایهی]تعجّب بود که ایشان چطور به این نکات توجّه میکند؛ و بعد هم قاطعیّت بینظیر، آن قاطعیّت فوقالعاده؛ کارهای نشدنی را که به معنای واقعی کلمه نشدنی به نظر میرسید، امام به طور قاطع [مثلاً میفرمود]«حصر آبادان باید برداشته شود». خب آن وقتی که آبادان در حصر افتاد، بنده اتّفاقاً در اهواز بودم، اصلاً قابل تصوّر نبود چطور ممکن است حصر آبادان برداشته بشود [امّا]امام قاطع فرمودند. [یا میفرمود]«خرّمشهر باید آزاد بشود»، در قضیّهی قبل «سوسنگرد باید آزاد شود»؛ یعنی چیزهای نشدنی را که به نظر افراد حاضر در آنجا میآمد، این را امام به صورت قاطع بیان کردند. رهبری امام و هدایت امام و فرماندهی امام، اینها بود؛ و متأسّفانه نقش امام در نوشتههای مربوطه به جنگ، در بحثهای مربوط به جنگ، مورد غفلت واقع شده!
یک نکتهی دیگر دربارهی نوع مواجههی امام با این قضیّه عرض بکنم. امام در حالات مختلف جنگ، به اقتضای آن حالت، موضعگیری میکرد و آن نکتهی اصلی را بیان میکرد. یک وقت مثلاً فرض کنید، یک قضیّهای پیش آمده بود در صحنه، در میدان که مردم روحیهشان را از دست داده بودند و بایستی روحیه پیدا میکردند؛ امام سعی میکرد به مردم روحیه بدهد و دشمن را تحقیر کند. معنای اینکه [فرمودند]«یک دزدی آمده، یک سنگی انداخته و فرار کرده»، این است که رزمندگان ما که به جبهه رفتند، دارند دشمن فراری را تعقیب میکنند. روحیه دادن به ملّت. یک وقت لازم بود که از غرور رزمندگان جلوگیری بشود؛ فرض بفرمایید رزمندگان با حدود یک ماه تلاش کُشنده و فوقالعاده توانسته بودند خرّمشهر را فتح کنند - خب این خیلی دستاورد عجیب و بزرگی بود که خرّمشهر را رزمندگان ما، ارتش و سپاه و بسیج، توانستند از دشمن باز پس بگیرند- خب این ممکن بود غرور ایجاد کند؛ اینجا برای اینکه این غرور به وجود نیاید که ضربهاش بر همهی افرادی که دستاندرکار در هر نقطهای هستند بسیار زیاد است، امام فرمود «خرّمشهر را خدا آزاد کرد»؛ [یعنی]ما وسیله هستیم؛ مطلب را مستند به ارادهی الهی و قدرت الهی میکند؛ این اینجا لازم است. فرض بفرمایید یک وقت رزمندگان دچار یک مشکلی شدند، احتیاج به تفقّد داشتند، احتیاج به دلگرمی داشتند، امام تفقّد میکرد از آنها که «بازوی رزمندگان را میبوسم». یعنی مراقب [بود]؛ مثل یک پدر مهربان و مثل یک مدیر قوی و آگاه، مسلّط بر عرصه، هر وقتی هر چه لازم بود، از این بزرگوار صادر میشد؛ و باید در تحقیقات ما، در کارهایی که انجام میگیرد، حتماً نقش امام روشن بشود.»
ایشان در مراسم بیست و ششمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی، در تاریخ ۱۴/۳/۱۳۹۴ فرمودند: «دو کار بزرگ و بیسابقهی در تاریخ کشور بهوسیلهی امام تحقّق پیدا کرد؛ یکی برانداختن بنای سلطنت موروثی ظالمانه و غیر عاقلانه که چند هزار سال در کشور ما سابقه داشت. این بنای پوسیدهی کهنهی غلط که حکومت کشور به دست انسانهایی باشد و بهصورت موروثی از کسی به کسی برسد، یا با شمشیر و زور نظامی حکومت به دست بیاید و بعد نسل به نسل از یکی به دیگری به ارث برسد، یک سنّت غلط و بیمنطق در طول چند هزار سال در کشور ما بود؛ کار اوّل امام این بود که این بنای غلط را برانداخت و کار را به دست مردم کشور سپرد.
کار بزرگ دوّمی که امام بزرگوار انجام داد، ایجاد یک حکومت و نظامی بر اساس اسلام بود که این هم در تاریخ کشور ما بلکه بعد از صدر اسلام در تاریخ کلّ اسلام بیسابقه بود. این جهاد بزرگ امام بزرگوار ما یک چنین محصول ارزشمندی داشت و لذا جا دارد واقعاً گفته بشود که «جاهَدَ فِی اللهِ حَقَّ جِهادِه»؛ همچنانکه در قرآن هست: وَ جهِدوا فِی اللهِ حَقَّ جِهادِه؛ و همچنانکه دربارهی اولیای دین گفته میشود، این مرد بزرگ هم مصداق «جاهَدَ فِی اللهِ حَقَّ جِهادِه» است.»
رهبر معظم انقلاب در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره)، در تاریخ ۱۴/۳/۱۳۸۴ فرمودند: «امام بزرگوار ما حکومت اسلامى به روش انتخاباتى را به ما یاد داد. حکومت اسلامى در ذهنها و خاطرهها به شکل خلافت هاى موروثى به یادگار مانده بود؛ خیال مى کردند حکومت اسلامى یعنى مثل خلافت بنى امیه و بنى عباس یا خلافت ترکان عثمانى؛ یک نفر با نام و شکل ظاهرى خلیفه، اما با باطن و عمل فرعون و پادشاهان مستبد؛ بعد هم که از دنیا مى رود، یک نفر را به جاى خود معین کند. در ذهن مردم دنیا، حکومت اسلامى به این شکل تصویر مى شد؛ که بزرگترین اهانت به اسلام و حکومت اسلامى بود. امام، حکومت اسلامىِ به روش انتخابات مردم و حضور مردم و تعیین منتخب مردم را - که لبّ اسلام است - بار دیگر براى مردم ما معنا کرد و در جامعه ى ما تحقق بخشید.»
معظمله در تاریخ ۱۴/۳/۱۳۹۴ فرمودند: «جهاد این مرد بزرگ صرفاً جهاد سیاسی و اجتماعی یا جهاد فکری نبود بلکه همراه با همهی این جهادها، جهاد درونی، جهاد با نفس، پایبندی به ارتباط مستمر و دائم با خدای متعال هم بود؛ این هم درس است. اینجور نیست که اگر ما در میدان جهاد فکری یا جهاد علمی یا جهاد سیاسی یا جهاد نظامی وارد شدیم، حق داشته باشیم که از این بخش از جهاد صرفنظر کنیم. امام بزرگوار اهل خشوع بود، اهل بکاء بود، اهل دعا بود، اهل توسّل و تضرّع بود.»
ایشان در دیدار اعضای ستاد برگزاری مراسم ارتحال حضرت امام خمینی، در تاریخ ۴/۳/۱۳۷۳ فرمودند: «[امام (ره)]واقعا یک مرد زاهد بود. چقدر پول زیردست امام بود. چقدر امکانات مالی، همه امکانات کشور زیر دست امام بود. امام اگر اشاره میکردند به دولت، به مسؤولین، به بانک مرکزی، به رئیس جمهور، به هر کی که این مبلغ در فلان جا باید خرج بشود، آیا کسی در ذهن خودش تردید حتی راه میداد که اینکار را بکنم یا نکنم. همه شوق هم داشتند، از خدا هم میخواستند. همان وقتها مسؤولین کشور واقعاً از خدا میخواستند، امام یک کاری به آنها مراجعه کند. امام از دنیا رفت، فرزند ایشان یک خانه نداشت. اینها به زبان آسان است؛ وقتی از دنیا رفت امام پسر امام یک خانه شخصی و ملکی نداشت. [..]امام در قضیه زابل یک هو سیصد میلیون تومان از پول شخصی خودش [به مردم کمک کرد.][..]سیصد میلیون تومان! آخر این کار، کار عجیبی است. کی شما سراغ دارید که از پول شخصی ملک خالص خودش که هیچ اشکالی هم تویش نیست، یک ذرهاش هم از حرام نیست، پول حلال طیب طاهر، مثل شیرمادر. خب میتوانست از این سیصدمیلیون تومان - آن وقت خانه هم ارزانتر بود - ده میلیونش را بگذارد کنار، برای حاج احمد آقا یک خانه بگوید بخرید، دویست و نود میلیون تومانش را بدهد. سیصد میلیون تومان ایشان به همین آقای موسوی اردبیلی که رفتند ایشان، آن وقت زابل یادتان است لابد دیگر، حواله دادند؛ پول شخصی امام، از پول دولتی نبود. پول شخص خود ایشان بود. اینها زهد است.»
امام (ره) این بود؛ زاهد، باتقوا، باایمان، شجاع، مجاهد، متعهد، متعبد، دشمنشناس، دشمنستیز، بصیر، حکیم، عارف، عالم، آیندهنگر و آیندهبین. یک مرد استثنایی بود.
امام خامنهای در دیدار گروه کثیری از آزادگان در تاریخ ۲۸/۵/۱۳۷۰ فرمودند: «هیچکس فکر نمىکرد که ابرقدرت شرق اینگونه متلاشى بشود. اگر دو سال قبل کسى مىگفت که ابرقدرت شرق از بین خواهد رفت، عدهیى فیلسوفانه ریش مىجنباندند که بله، شما ساده هستید! آن روزى که امام در نامه به گورباچف نوشتند که بعد از این مارکسیسم را باید در موزهها پیدا کرد، عدهیى پوزخند زدند! دو سال یا سه سال نگذشته بود که آن پیشگویى تحقق پیدا کرد. بعد از درگذشت امام، به یک سال نرسید که همه چیز دگرگون شد.»
امامی با اینهمه ویژگیهای بلند، ما چند کتاب خوب دربارهاش نوشتهایم؟ اگر غربیها چنین شخصیتی داشتند، هزاران کتاب دربارهاش مینوشتند. باید کتابهای زیادی نوشت. دربارهی هر ویژگی امام، باید دهها کتاب نوشته شود.
معظمله در دیدار اعضای مؤسسهی تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی، در تاریخ ۱۵/۹/۱۳۷۲ فرمودند: «روی شخصیت امام، حالا اعم از زندگی و آثار و کلمات و کارها و موضعگیریها و نظرات و دیدگاهها و همهی اینها را شامل میشود، باید انجام بگیرد، یکیاش این است که ما یک زندگینامه از امام لازم داریم. البته دیدم که یک فهرست زندگی نامهای بود، این را توجه دارم. منتهی دو جور میشود زندگینامه نوشت. در زمان حیات امام رضواناللَّهعلیه یکی از دوستانمان که اغلب شما هم میشناسید، ایشان آمده بود پیش من - وقتی که در آن ساختمان ریاست جمهوری بودیم. - من گفتم که، من سالها پیش، شاید مثلاً بیست سال پیش از آن تاریخ، بیست و پنج سال پیش از آن تاریخ، این نوشتهی رومنرولان را خوانده بودم دربارهی گاندی، یک کتاب کوچکی دارد رومنرولان دربارهی گاندی، بهنام مهاتماگاندی. شاید گاندی را هم ندیده بوده رومنرولان. رومنرولان نویسندهی خوبی است، رمان نویس است، نویسنده است. لکن بهترین کار او بیوگرافیهاست. بتهون، نمیدونم چه چه، چند تا از این چیزها را نوشته، یک بیوگرافینویس مسلطی است. کتابی که دربارهی گاندی نوشته، شاید مثلاً دویست صفحه، دویست و بیست صفحهی جیبی است، خیلی کوچک است. در حالی که دربارهی گاندی میدانید کتابهای زیاد و مفصل نوشته شده، من یک وقتی راجع به هند کار میکردم، سیسال پیش، سی و چند سال پیش، دیدم این کتابها را غالباً. لکن این از همهی آن کتابهایی که من دیدم بهتر است. یعنی برنداشته زندگینامهی به معنای معمول قضیه، که فلان جا متولد شد، فلان کار را کرد. نه، برداشته یک، برداشتی از شخصیت اوست که این برداشت واقعی است. مهم این است. برداشت ذهنی و خیالی، نخواهد ماند و قبول نخواهد شد. هر چی هم مطابق واقع هم بهفرض باشد برداشت شما، نمیشود، باید برداشت واقعی باشد. یعنی بایستی شما از یک کلمهی گفته شده، از یک حرکت انجام شده، اتخاذ سند بکنید، یک تصویر، یک سمبل، درست کنید. این سمبلها را، پهلوی همدیگر بچینید با یک بیان ادبی و شیرین و هنری، یک شخصیتی از امام تصویر کنید. این کار باید بشود. حالا، ممکن است شما لازم باشد دربارهی زندگی امام ده جلد کتاب بنویسید، خب بنویسید. یک دائرةالمعارف هم نوشته بشود، زیادی نیست. اما جای این را نخواهد گرفت.»
رهبر انقلاب چون دیدند کاری برجسته برای امام نوشته نشد، با در تاریخ ۱۲/۳/۱۳۷۶ در دیدار اعضای ستاد برگزاری مراسم ارتحال حضرت امام فرمودند: «چند سال بعد از مرگ گاندی، یک شخصیت برجستهی به آن عظمت، یعنی رومنرولان یک کتاب نوشت، دویست صفحه، دویست و بیست صفحه، کتاب جیبی، در شخصیت گاندی، همچنان برجستهترین کتاب در بیوگرافی یک انسان انقلابی است. بنده، خیلی از این کتابها را خواندم. کارهای خود این رومنرولان را هم من زیاد خواندم. نویسندهی معروف بزرگ فرانسوی است. بنده هم از او کتابهای متعددی خواندم. هیچ کدام مثل این کتاب زندگی ماهاتما گاندی، کتاب کوچک نمیشود. از روی شیفتگی نسبت به گاندی، نوشته. شخصیت گاندی را هم من شاید بتوانم بگویم که خیلی خوب میشناسم. میدانید، من روی مسائل هند، سالها کار کردم، مطالعه کردم و چیز نوشتم. خوب میدانم وضع گاندی را. گاندی هم شخصیت بزرگی است. اما حقاً و انصافاً با شخصیت امام قابل مقایسه نیست. امام، خیلی عظیمتر است. خیلی زیباتر است. خیلی پرجاذبهتر برای انسانهای از قبیل رمنرولان فرانسوی است. کو کتابی دربارهی امام، نصف حد کتاب رومنرولان؟ کارهایی که شده، بسیار کارهای ارزشمندی است. من، هیچ نمیخواهم منکر بشوم آنچه را که انجام گرفته، و حسن او را. میخواهم عدم کفایت آنها را بگویم. کافی نیست. کی باید این کارها را بکند؟ حالا واقعاً فکر کنید روی این قضیه. دربارهی شخصیت امام، اگر بخواهیم یک کتاب دویست صفحهیی کوچک هنری قوی پرمغز دور از هر گونه اغراق. از خصوصیات هنر، یکی این است. ببینید، هنر، آدم در بیان معمولی ممکن است یک نفری را که حدش ده هست، بگوید صد. آقا درجهشان صد است. در حالیکه درجهاش ده است. هنر، اینجوری نیست. همان درجهی ده را بیان میکند، اما آن چنان با زیبایی بیان میکند که در دل شما از آن صدی که یک آدم معمولی گفت، بیشتر جاگیر میشود. خصوصیت هنر این است دیگر.»
معظمله باز در دیدار با خانوادهی شهید آیت اللَّه مطهری، در تاریخ ۱۲/۲/۱۳۷۷ فرمودند: «من یک وقتی به یکی از این آقایان اهل قلم و ادبیات و اینها، گفت میخواهم یک شرح حالی از امام بنویسم. گفتم اگر میخواهی شرح حال از امام بنویسی، حتماً کتاب مهاتما گاندی را که رومن رولان نوشته - شرح حال گاندی است، یک کتاب کوچک است - گفتم حتما این را بخوان. رومن رولان خوب خیلی در تصویرسازی آدم فوق العادهیی است انصافاً. هم در رمانهایش اینجور هست، هم در شرح حالهایش اینجوری است. یک دو سه تا رمان بزرگ معروف خوب دارد. رومن رولان از لحاظ داستانی رمانها چیزی نیست. یعنی در حد رمانهای درجه یک دنیا نیست، اما از لحاظ تصویر و توصیف به خصوص تبیین آن خصوصیات روانی و فکری و اینها چیز فوق العادهیی است. شرح حالهایی هم که نوشته که کوچکتریناش به نظرم همین شرح حال. مهاتما گاندی است - بتهون مثلاً ۴ جلد است؛ سه چهار جلد است به نظرم، شرح حالی که بتهون نوشته -، اما برای گاندی یک کتاب مثلاً دویست و پنجاه صفحهیی جیبی است، به قدری خوب است. من یک وقتی راجع به مسایل هند و اینها فکر میکردم - سالها پیش - خیلی کتابها راجع به گاندی خواندم، هیچکدام به خوبی این کتاب نبود. این رفته مدتی در هند مانده، ظاهراً - یک مدت کوتاهی - و شخصیت گاندی را به همین معنایی که عرض میکنم، یعنی آن ابعاد معنوی شخصیت او را اندازهگیری کرده و با بهترین بیانی توصیف کرده. اینجور چیزی باید دربارهی شهید مطهری [هم]شما بنویسید تا شناخته بشود این شخصیت حقیقتاً؛ و جز با زبان ادب و هنر و آن به کار بردن ظرائف و دقایق ادبی و هنری نمیشود این کارها را کرد.»
ایشان همچنین در دیدار محققین مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در تاریخ ۱۳/۷/۱۳۷۷ فرمودند: «یک کتاب - هنوز تا این ساعت عرض کنم که - گویا، موجز، در زمینهی اصلیترین مسائل انقلاب ما تقریباً میشود گفت نداریم. با این همه دستگاههای عریض و طویل که داریم نداریم. یک شرح حال ابتدا تا انتها امام خمینی ما الان نداریم. البته این کتاب آقای روحانی، کتاب خوبی است منتهی آن اسناد مبارزات است، شرح حال امام خمینی نیست. شما ببینید از این شخصیتهای بزرگ چهقدر شرح حال نوشتند. من حدود دوازده سال پیش، ده سال پیش به یک آقایی گفتم که شما بنشینید یک شرح حالی مثل شرح حال رومن رولان از گاندی، مهاتما گاندی یک چیزی اینجوری بنویس- دویست صفحه است، دویست و پنجاه صفحه جیبی است. از چندین کتاب بزرگ بهتر است. یک دانه کتاب اینجوری ما در مورد امام نداریم. امامی که اگر از همهی عقایدش صرف نظر بکنیم و از کاری که کرده و از دید انقلاب خودش به خودی خود یک شخصیت برجسته و ممتاز جهانی است. در مقایسهی؛ شخصیتهای جهانی که ما داریم میبینیم، نداریم. دربارهی بسیاری از مسائل انقلاب.»
چرا اینقدر تنبلی میکنیم؟ چرا کاری برای امام (ره) انجام نمیدهیم؟ چرا کتابی نمینویسیم که صفر تا صد شخصیت امام (ره) در یک رمان پرجاذبه و داستان زیبا بیان شود؛ تا هر خوانندهی کتاب، امام (ره) را و کار او را و عظمت او را و شجاعت او را و علم او را و تعهد او را بشناسد.
امام خامنهای در کتاب «خون دلی که لعل شد» میفرمایند: «آنچه در زمینهى شناخت شخصیّتى مثل گاندى براى شما قانعکننده و ارضاکننده است، این است که بدانید گاندى در هندوستان چه کرد، با کدام دشمن روبهرو بود، انگیزهى او در مخالفت با این دشمن چه بود، براى اجراى این عمل از چه برنامهها و چه وسائلى استفاده کرد، روابط او با دیگر شخصیّتها و چهرههاى معروف هند به چه صورت بود؛ اینها براى شما مهم است؛ و شما نگاه کنید به این بیوگرافىهاى معروفی که نویسندگان بیوگرافىنویسِ معروف عالَم - مثلاً رومن رولان - دربارهى چهرههاى معروف نوشتهاند؛ ببینید چطور نوشتهاند.»
ما هم یک کتاب مثل همین «رومن رولان» برای امام بنویسیم. امام چقدر به گردن ما حق دارد؟ چقدر به گردن دانشگاهیان و حوزویها حق دارد؟ چقدر به گردن رماننویسها حق دارد؟ کمکاریمان را تمام کنیم. این همه تشکیلات دولتی و خصوصی فرهنگی داریم؛ چرا کوتاهی میکنیم؟ چرا با غفلتهایمان به اندرزهای ولایت توجه نمیکنیم؟ آستینها را بالا بزنیم و امام را به جامعه و جهان امروز معرفی کنیم.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *