بازخوانی نقش انگلیس در نسلکشی ۱۰ میلیون ایرانی با تحمیل قحطی
قحطی بزرگ ۱۹۱۹ - ۱۹۱۷، بی تردید بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و بسیار فراتر از همه فجایع پیش از خود بوده است. کتاب «قحطی بزرگ» نشان میدهد ۸ تا ۱۰ میلیون ایرانی، ۴۰ تا ۵۰ درصد کل جمعیت ایران، در اثر گرسنگی و مرضهای ناشی از آن و سوء تغذیه از میان رفتهاند.
خبرگزاری میزان -
مرحله سوم جنگ از ژانویه تا نوامبر ۱۹۱۸ است. در پی تسخیر بیتالمقدس در دسامبر ۱۹۱۷، انگلیسیها بار دیگر متوجه ایران شدند و به سرعت عازم اشغال شمال ایران شدند که روسها آن را در می ۱۹۱۸ به طور کامل ترک گفته بودند. همچنین در آغاز می ۱۹۱۸ انگلیسیها سرکوب بقیه ایلات جنوب ایران را آغاز کردند.
- با وجود بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول، در طول این جنگ به ضربات و خسارت جبران ناپذیری بر پیکره میهن و ملت ما وارد آمد. ورود بیمحابای قوای بیگانه و نیروهای متخاصم به خاک ایران در فقدان یک دولت قوی و متمرکز و دارایی سامانه اداری کارآمد، هرج و مرج و ناامنی و پراکندگی و بیثباتی را دامن زده و به تشدید ضعف دولت مرکزی و ضخامت حال و وضع اقتصادی و اجتماعی مردم ایران انجامید. در نتیجه ایران بیطرف که با هیچ کشوری در جنگ نبود، تقریباً به اندازه یک کشور در حال جنگ خسارات و خرابی تحمل کرد.
در میان آن همه نابسامانی و بدبختی، بروز قحطی بزرگ و فراگیر در ایران مزید بر علت شد. قحطیای که علاوه بر خشکسالی چند ساله، حضور نیروهای بیگانه - به ویژه قوای انگلیس - در تشدید آن مؤثر و بلکه از علل اصلی آن بود؛ در نتیجه آن شمار زیادی از مردم ایران، در ابعادی باورنکردنی به ورطه مرگی هولناک افتادند.
در میان آن همه نابسامانی و بدبختی، بروز قحطی بزرگ و فراگیر در ایران مزید بر علت شد. قحطیای که علاوه بر خشکسالی چند ساله، حضور نیروهای بیگانه - به ویژه قوای انگلیس - در تشدید آن مؤثر و بلکه از علل اصلی آن بود؛ در نتیجه آن شمار زیادی از مردم ایران، در ابعادی باورنکردنی به ورطه مرگی هولناک افتادند.
کتاب «قحطی بزرگ» بازبینی و تکمیل شده کتاب نخست «محمدقلی مجد» درباره قحطی بزرگ ۱۹۱۹_۱۹۱۷ است که در ۲۰۰۳ منتشر شد. در سلسله برشهایی، به بازخوانی این کتاب میپردازد.
ایران در جنگ جهانی اول
استیلای بریتانیا بر منطقه بزرگی به گستردگی هندوستان تا مصر در جنگ جهانی اول یکی از بزرگترین سلطههای استعماری تاریخ است که چیز چندانی دربارهاش نوشته نشده است و دانستهها در این باره از نوشتهها هم کمتر است. آن جنگ بیرحمانه چهار سال طول کشید و صدها هزار تلفات رزمی داشت (ترکها، عربها، هندیهایی که برای بریتانیا میجنگیدند و ایرانیان).
با این حال، هیچ اشارهای به میلیونها انسانی که در اثر قحطی و مرض مردند، در نوشتههای تاریخی مربوط به جنگ جهانی اول وجود ندارد و این موضوع عملاً علاقه تاریخنگاران دانشگاهی را در غرب به خود جلب نکرده است. از آن جا که تاریخ را فاتحان مینویسند، نمایش نادرست گذشته آسان است.
تقریباً ۱۰۰ سال است که «تاریخ» جنگ جهانی اول در خاور نزدیک عموماً به شکل «آزادی» عربها از دست ترکان و با شخصیتهای رمانتیک داستان گونهای، چون «لورنس عربستان»، ترسیم شده است؛ حال آن که به سرنوشت کشورهای «حاشیه ای»، چون ایران حتی اشارهای نشده است.
نزدیک یک قرن است که تاریخ خاور نزدیک، از جمله ایران، در جنگ جهانی اول با کتمان حقایق و پخش اطلاعات نادرست پوشیده مانده است، اما در بافت استیلای استعماری گسترده جنگ جهانی اول است که ایران بزرگترین فاجعه تاریخ خود را از سر گذراند.
تاریخ تفصیلی ایران در جنگ جهانی اول فراتر از دامنه این پژوهش است، اما در فصل دوم این کتاب گزارشی از رویدادهای نظامی در ایران در ۱۹۱۸ - ۱۹۱۴ ارائه شده است. جای شگفتی نیست که عملیات نظامی بریتانیا، روسیه و عثمانی در ایران پیوستگی نزدیک به رویدادهای بینالنهرین، فلسطین و قفقاز دارد و عملیات نظامی در ایران را باید در بافت وسیعتر جنگ در خاور نزدیک دید.
در هر دو جنگ جهانی اول و دوم، بریتانیا و روسیه به ایران هجوم برده و آن را اشغال کردند. در هر دو جنگ روسیه شمال ایران را از هر دو سوی خزر و نیز در طول ساحل خزر مورد تهاجم قرار داد. به طور مشابه، در هر دو جنگ، بریتانیا نیز به ایران از غرب و جنوب و از عراق و خلیج فارس یورش برد. به طور مشابه بریتانیا در هر دو جنگ عراق را نیز از جنوب مورد تهاجم قرار داد و آن را اشغال کرد. انگلیس به سبب سلطه بر هندوستان توانست در هر دو جنگ به سرعت قوای زیادی را از هندوستان به خاور نزدیک منتقل کند. اما سرشت یورش به ایران و عراق و اشغال آنها در دو جنگ بسیار متفاوت بود.
بریتانیا در طول چهار سال جنگ اغلب وحشیانه در ۱۹۱۸-۱۹۱۴ توانست عراق را از دست عثمانی بگیرد و بر آن کشور چیره شود. اما در جنگ جهانی دوم، بریتانیا برای ساقط کردن دولت متخاصم عراق و چیرگی بر آن کشور، تنها به یک ماه بمباران مداوم در می ۱۹۴۱ نیاز داشت. به طور مشابه، یورش انگلیس و روسیه به ایران در ۲۵ اوت ۱۹۴۱ حملهای برق آسا بود که دو متفق نیروی بزرگی را بر ضد ایران به کار بستند و تنها در چهار روز کشور را اشغال کردند.
در واقع، در خاک ایران نبردی کوچک و محدود روی داد و «جنگ» در ایران در ۲۸ اوت ۱۹۴۱ به پایان رسید. دولت ایران یک جانبه اعلام «پایان مقاومت» کرد و سه روز بعد ارتشهای پیروز روسیه و انگلیس در قزوین به یکدیگر رسیدند و جشن گرفتند. اما در جنگ جهانی اول، ایران عرصه نبردی بود که عملاً در طول چهار سال، هر گوشه اش در مقطعی شاهد درگیری میان ارتشهای مهاجم یا ایرانیان و مهاجمان بود. مناطق بزرگی از غرب و جنوب ایران در اثر جنگ ویران شد.
برای تحلیل تاریخ ایران در جنگ جهانی اول، مفید است که سه مرحله مشخص جنگ را در ایران بشناسیم؛ مرحله نخست از نوامبر ۱۹۱۴ تا مارس ۱۹۱۷ است. سه همسایه به ایران یورش برده و آن را اشغال میکنند. بریتانیا و روسیه به یک توافق پنهانی تازه برای تقسیم ایران دست مییابند و به سادگی تمام تلاشها برای منصرف کردن آنها را ناکام میگذارند. تا مارس ۱۹۱۷، که انگلیسها بغداد را تصرف کردند و روسها ترکها را از غرب ایران بیرون راندند.
روسیه و انگلیس صاحبان بلامنازع بخشهایی از ایران بودند و به استثناء دوره کوتاه میتا سپتامبر ۱۹۱۸، جنگ به معنای نبرد میان طرفهای درگیر در جنگ در خاک ایران به پایان رسید. از آن پس تقریباً تمام عملیات نظامی بریتانیا مشتمل بر اعمال «تنبیه» و «برقراری نظم و قانون» در میان ایلاتی بود که علیه اشغال انگلیس مقاومت میکردند.
مرحله دوم از آوریل ۱۹۱۷ تا ژانویه ۱۹۱۸ است. در این دوره پ، ایالات متحده رسماً به نفع متفقین وارد جنگ شد و پیامدهای سیاسی و نظامی انقلاب روسیه رفته رفته خود را نشان داد. اما ایرانیان سرخوش از سقوط روسیه تزاری با آغاز قحطی در کشور روبرو شده بودند.
مرحله دوم از آوریل ۱۹۱۷ تا ژانویه ۱۹۱۸ است. در این دوره پ، ایالات متحده رسماً به نفع متفقین وارد جنگ شد و پیامدهای سیاسی و نظامی انقلاب روسیه رفته رفته خود را نشان داد. اما ایرانیان سرخوش از سقوط روسیه تزاری با آغاز قحطی در کشور روبرو شده بودند.
انقلاب روسیه و ورود آمریکا به جنگ برای بریتانیا فرصتی تاریخی فراهم آورد تا تمام خاورمیانه را تسخیر کند. از خوش اقبالی بسیار انگلیس، به زودی روشن شد که روسیه قادر نیست به حضور نظامی موثر در نیمه شمالی ایران ادامه دهد و پیشروی به سوی عراق را وانهاد. با از دست رفتن ظرفیت روسیه، انگلیسیها توجه خود را از تسخیر فلسطین بر گرداندند و متوجه سرکوب ایلات جنوب ایران شدند. در همین زمان، انقلاب بلشویکی اکتبر ۱۹۱۷، روسیه خروج نیروهای خود را از ایران آغاز کرده بود.
مرحله سوم جنگ از ژانویه تا نوامبر ۱۹۱۸ است. در پی تسخیر بیتالمقدس در دسامبر ۱۹۱۷، انگلیسیها بار دیگر متوجه ایران شدند و به سرعت عازم اشغال شمال ایران شدند که روسها آن را در می ۱۹۱۸ به طور کامل ترک گفته بودند. همچنین در آغاز می ۱۹۱۸ انگلیسیها سرکوب بقیه ایلات جنوب ایران را آغاز کردند.
جنگ با ایلات، بسیار بیش از آن چه که انتظار میرفت تا اکتبر ۱۹۱۸ ادامه یافت. در تابستان ارتباطی انگلیسیها با دریای خزر را تهدید میکردند. در پی شکست ترکها در فلسطین در سپتامبر ۱۹۱۸ و در عراق در اکتبر ۱۹۱۸، آنها از ایران خارج شدند و تا پایان ۱۹۱۸ خاک ایران را به کلی ترک کردند، به این ترتیب با آغاز آتش بس در ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸، منطقه بزرگی به گستردگی مصر تا هندوستان، شامل ایران، عراق، فلسطین و عربستان در اشغال انگلیسها بود. شیر بریتانیا، ایران رها شده از چنگال خرس روسیه را بلعید. علاوه بر این، همان طور که در این پژوهش تشریح شده است، از بهار ۱۹۱۷ یا آغاز مرحله دوم جنگ، ایران به کام قحطی فرو رفته بود.
جنگ جهانی اول بیش از هر رویداد دیگری تاریخ خاور نزدیک جدید را شکل داده است. در دوران بلافاصله پس از جنگ، بریتانیا تلاش کرد از طریق قرداد ننگین بدفرجام ۹ اوت ۱۹۱۹ میان انگلیس و ایران یک چارچوب حقوقی برای کنترل رسمی ایران به وجود آورد.
موضوع پیچیده آن بود که انگلیس با رقابت ایالات متحده بر سر نفت خاور نزدیک نیز روبرو بود بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی اول، شرکتهای نفتی آمریکایی تلاش کردند به میادین نفتی پول ساز خاور نزدیک وارد شوند. تلاشهای اولیه انگلیس برای کوتاه کردن دست آمریکا از منافع نفتی ایران و عراق خشم جدی آمریکا و مبادلات دیپلماتیک بسیار، از جمله یادداشتهای رسمی متعدد را به دنبال داشت.
علاوه بر این دولت آمریکا ایرانیان را تشویق کرد که رد برابر تلاش انگلیسیها برای تحمیل قرارداد ننگین مقاومت کنند. سرانجام پس از مذاکرات بسیار، در پاییز ۱۹۲۰ «تفاهم نفتی» میان آمریکا و انگلیس حاصل شد و در اثر آن شرکتهای آمریکایی به میدانهای نفتی عراق راه یافتند. در مقابل، آمریکا تلویحاً به انحصار کنترل انگلیس بر نفت و عرصه سیاسی ایران رضایت داد. به این شکل زمینه برای کودتای ۲۱ فوریه ۱۹۲۱ که رضاشاه پهلوی آینده را به قدرت رساند، فراهم شد و در دسامبر ۱۹۲۵ او با کمک انگلیسیها به تاج و تخت رسید.
در نگاه به گذشته، آشکار است یک دلیل اصلی انگلیسیها برای تحمیل دیکتاتوری نظامی بر ایران پس از جنگ جهانی اول، مخفی نگاه داشتن قحطی بزرگ ۱۹۱۹ - ۱۹۱۷ تا هر زمان ممکن بود و این به خوبی محقق شد: نزدیک به ۶۰ سال ایران به یک دیکتاتوری نظامی تبدیل شد و این امکان فراهم شد که اطلاعات مربوطه فاش نشود و بزرگترین فاجعه کشور تا ۸۰ سال پوشیده بماند. جالب توجه است که آرشیو وزارت خارجه آمریکا درباره ایران در جنگ جهانی اول، از جمله اسناد قحطی بزرگ، در اواخر دهه ۱۹۵۰ از طبقه بندی خارج شد، اما باز هم تا حدود پنجاه سال بعد که نگارنده به سراغ آنها رفت، مورد توجه قرار نگرفت.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *